گمنام

يونس ٣٤: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
۲۰٬۱۱۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶
QRobot edit
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۲۶: خط ۲۶:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۶#link45 | آيات ۳۶ - ۳۱، سوره يونس]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۶#link45 | آيات ۳۶ - ۳۱، سوره يونس]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۶#link46 | سه حجت قاطع بر ربوبيت خداوند متعال عليه مشركين]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۶#link46 | سه حجت قاطع بر ربوبيت خداوند متعال عليه مشركين]]
خط ۴۱: خط ۴۲:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۷#link58 | اشاره به اينكه هدايت به معناى ايصال به مطلوب ، شاءن انبياء و ائمه (ع ) است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۷#link58 | اشاره به اينكه هدايت به معناى ايصال به مطلوب ، شاءن انبياء و ائمه (ع ) است]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۸_بخش۵۷#link198 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۸_بخش۵۷#link198 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ قُلِ اللَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ «34»
بگو: آيا از معبودهايى كه شما شريك خدا قرار داده‌ايد، كسى هست كه بتواند آفرينش را ايجاد وآغاز كند و سپس آن را بازگرداند؟ بگو: (فقط) خداوند، آفرينش را آغاز مى‌كند و سپس باز مى‌گرداند. پس چرا (از حقّ) بازگردانده مى‌شويد؟!
===پیام ها===
1- خداوند شيوه‌ى بحث و جدل با مشركان را به پيامبرش مى‌آموزد. «قُلْ»
2- شريك خدا، جز ساخته‌ى اوهام بشرى نيست. «شُرَكائِكُمْ»
3- هستى حادث و پديده است. «يَبْدَؤُا الْخَلْقَ»
4- ملاك پرستش دو چيز است: يكى توانايى بر پديد آوردن و ديگرى قدرتِ برپا كردن دوباره‌ى آن. يَبْدَؤُا ... ثُمَّ يُعِيدُهُ‌
5- هستى به سوى مرگ و انقراض در حركت است و سرانجام آن مرگ و نيستى است. يَبْدَؤُا ... ثُمَّ يُعِيدُهُ‌
6- معاد و قيامت، همانند دنيا و جسمانى است. «ثُمَّ يُعِيدُهُ»
7- شريك‌پندارى، نشانه‌ى بى‌خردى است. «فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج‌3، ص: 568
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ قُلِ اللَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ (34)
بعد از آن حجت دوم را در اثبات توحيد بر ايشان احتجاج مى‌فرمايد:
قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ‌: بگو اى پيغمبر مكرم به مشركين، آيا از بتان كه شريك خدا قرار داديد در عبادت و طاعت. مَنْ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ‌: كيست ايجاد كند و بيافريند مخلوقات را بعد از آنكه نباشند و از نيستى به هستى آورند كه نشأه اولى باشد. ثُمَّ يُعِيدُهُ‌: پس برگرداند آنها را بعد از مردن در نشأه ثانيه. پس اگر گويند: نيستند از شركاء ما كسى كه قدرت بر اين دو امر داشته باشد يا ساكت شوند از جواب به سبب عجز. قُلِ اللَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ‌: بگو اى پيغمبر به ايشان، خداى تعالى به قدرت كامله ايجاد فرمايد مخلوقات را، و از كتم عدم به عرصه وجود آورد. ثُمَّ يُعِيدُهُ‌: پس اعاده و برمى‌گرداند آنها را بعد از مردن در قيامت، به تمام كيفيّات و خصوصيّاتى كه مرده‌اند. با وجودى كه ايجاد و اعاده، به قدرت مطلقه سبحانى است، فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ‌: پس چگونه و چرا و به چه سبب وارونه مى‌شويد از حق، و برمى‌گرديد از ايمان.
تنبيه- آيه شريفه مورد چند سؤال است:
1- آنكه چه فايده باشد در ذكر اين حجت بر سبيل سؤال؟
جواب آنكه: كلام وقتى جلى و ظاهر باشد به برهان، پس بيان آن بر سبيل استفهام و تفويض جواب به مسئولين هر آينه ابلغ و اوقع باشد در قلب، و مؤكد باشد در تأثير و الزام.
2- با آنكه قوم، منكر اعاده حشر و نشر بودند، چگونه احتجاج فرموده بر ايشان؟
جواب آنكه: خداى تعالى مقدم فرمود در اين سوره ذكر دلائل واضحه و براهين ساطعه بر اثبات حشر و نشر و معاد كه معظم آن وجوب تميز بين محسن و
ج5، ص 310
مسى‌ء و مطيع از عاصى است، كه فطرت سليم حكم نمايد به آن و عاقل را جز تصديق چاره‌اى نيست، پس به سبب كمال قوت و ظهور شدت مطلب تمسك فرموده به آن، چه خصم مصدق باشد يا نباشد. به هر تقدير، دليل الزامى خواهد بود.
3- چرا امر فرمود پيغمبر را به اعتراف، حال آنكه الزام وقتى حاصل شود كه خصم معترف شود؟
جواب آنكه: دليل وقتى ظاهر بود و متكلم بر سبيل استفهام هم خصم را مخاطب نمايد بعد كه خود اقرار به آن كند، هر آينه آگاهى باشد بر اينكه مطلب در وضوح به حدى است كه حاجت ندارد به اقرار خصم، چه مقر شود يا نشود، امر ثابت و مستقر باشد؛ و لذا در آخر آيه فرمايد «فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ» يعنى جاى تعجب است كه منكرين اعراض كنند از چنين امر آشكارائى، و به تقليد و هواى نفس و شبهات ضعيفه واهيه، باطل را بر حقّ و مخالفت را بر متابعت اختيار كنند، يا للعجب از جماعتى كه بعد از سال‌ها سير در صراط مستقيم و عمل به طاعات دين قويم، ناگهان به وزيدن باد مخالفى، حق را از دست داده منقلب شوند، به طورى كه عاقل را به نمايشات كردار و رفتار خود مبهوت و متحير سازند، اگر از مستى هشيار شوند به گوش حقيقى دل، صداى منادى حق را استماع كنند كه «انّى تؤفكون ام بما ذا تكفرون و انّى تصرفون».
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ قُلِ اللَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ (34) قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى‌ فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ (35) وَ ما يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما يَفْعَلُونَ (36)
ترجمه‌
بگو آيا از شريكان شما كسى است كه بدوا مى‌آفريند مخلوق را پس عودت ميدهد آنرا بگو خدا بدوا مى‌آفريند خلق را پس عود ميدهد آنرا پس بكجا بر گردانده ميشويد
بگو آيا از شريكان شما كسى است كه هدايت ميكند بسوى حقّ بگو خدا هدايت ميكند بحقّ پس كسيكه هدايت ميكند بسوى حقّ سزاوارتر است كه پيروى شود يا كسيكه هدايت نميشود مگر آنكه هدايت كرده شود پس چيست مر شما را چگونه حكم ميكنيد
و پيروى نميكنند بيشترشان مگر گمان را همانا گمان كفايت نميكند از حقّ به چيزى همانا خداوند دانا است بآنچه بجا مى‌آورند.
تفسير
خداوند متعال امر فرمود به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه بدوا دو سؤال از اهل شرك بفرمايد و خود جواب بگويد براى وضوح مطلب و انكار آنها تا واضح شود بر اهل انصاف، لجاج و عناد و انكار بى محلّ آنان سؤال اوّل آنستكه آيا در ميان بتهائيكه شما شريك قرار داديد آنها را با خدا در عبادت آيا كسى هست كه مخلوق را از كتم عدم بوجود آورد پس بميراند و ثانيا زنده كند براى پاداش و خود جواب بفرمايد كه‌
----
جلد 3 صفحه 19
اين كار خدا است و آنها را ملامت فرمايد بر اعراض از حقّ و اقبال به باطل و ظاهرا انكار آنها راجع به معاد بوده نه اصل خلقت و خداوند خواسته استبعاد آنها را از معاد بمقايسه با اصل خلقت رفع فرمايد سؤال دوّم آنستكه آيا در ميان بتها بتى هست كه هدايت كند مردم را براه حقّ و جواب بفرمايد كه خدا هدايت ميكند مردم را بواسطه ارسال رسل و انزال كتب بحقّ و ظاهرا آنها معتقد بودند كه هدايت اصلى از خدا است نهايت آنكه بتها را مهتدى بهدايت الهيّه ميدانستند و عبادت آنها را مقرّب بخداوند ميپنداشتند لذا در خاتمه، سؤال سوّم از آنها شده كه آيا كسيكه هدايت ميكند خلق را بحقّ سزاوارتر است باطاعت و عبادت يا كسيكه هدايت نميشود مگر بوسيله هادى و راهنما باعتقاد شما با آنكه بتها قابل هدايت نبوده و نيستند و ملامت شده‌اند بر عبادت بى‌ثمر از بتها و حكم بى‌دليل بر صلاحيّت آنها براى پرستش و ستايش و محتمل است سؤال سوّم ناظر به بتها نباشد بلكه مراد از من يهدى هاديان بطريق حقّ باشند و مراد از من لا يهدّى الا ان يهدى كفّار و داعيان بباطل و مؤيّد اينمعنى است روايت قمّى ره از امام باقر عليه السّلام كه مراد از من يهدى الى الحقّ محمد و آل محمد است و مراد از من لا يهدّى الا ان يهدى كسانى از قريش و غير آنها ميباشند كه با اهل بيت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بعد از آن سرور مخالفت نمودند و در آيه سوّم بيان علّت اين عقايد و اعمال فاسد شده است كه نيست در بيشتر مردم مگر متابعت گمانى كه ناشى ميشود از تقليد پدران و خيالات فاسده و اوهام كاسده و آراء باطله اهل ضلال و اضلال و گمان كافى براى ايصال بحقّ بهيچ درجه نيست چون اقلّ مراتب وصول بحقّ علم اليقين است كه از برهان حاصل ميشود چه رسد بعين اليقين كه فوق آن و حقّ اليقين كه فوق همه است و بعضى هم كه حالشان معلوم است كه تعصّبا و عنادا لجاج و انكار و استكبار مينمايند با آنكه حقّ براى آنها واضح شده است به بيّنه و برهان ولى خداوند آگاه از عقائد و اعمال آنها ميباشد و آنان را بجزاى خودشان در دنيا و آخرت خواهد رسانيد و لا يهدّى در اصل لا يهتدى بوده تاء باب افتعال در دال ادغام شده است و كسره هاء بملاحظه التقاء ساكنين است و بتخفيف دال بهمين معنى نيز قرائت نموده‌اند و بعضى هاء را براى نقل فتحه اصليّه تاء مفتوح خوانده‌اند
----
جلد 3 صفحه 20
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
قُل‌ هَل‌ مِن‌ شُرَكائِكُم‌ مَن‌ يَبدَؤُا الخَلق‌َ ثُم‌َّ يُعِيدُه‌ُ قُل‌ِ اللّه‌ُ يَبدَؤُا الخَلق‌َ ثُم‌َّ يُعِيدُه‌ُ فَأَنّي‌ تُؤفَكُون‌َ (34)
بگو بمشركين‌ آيا ‌در‌ شركاء ‌شما‌ كسي‌ هست‌ ‌که‌ خلق‌ كند مخلوقات‌ ‌را‌ ‌در‌ ابتداء امر ‌از‌ عدم‌ بوجود بياورد ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ اعاده‌ دهد و فاني‌ كند بگو اللّه‌ خداوند ابتداء ميكند ‌از‌ عدم‌ بوجود ميآورد ‌پس‌ ‌آن‌ موجود ‌را‌ معدوم‌ ميكند ‌پس‌ كجا منقلب‌ ميشويد و دروغ‌ ميبندند.
قُل‌ هَل‌ مِن‌ شُرَكائِكُم‌ بتها و اصنام‌ و معبودات‌ باطله‌ و اطلاق‌ شركاء ‌بر‌ ‌آنها‌ ‌ يا ‌ بمناسبت‌ اينست‌ ‌که‌ ‌آنها‌ ‌را‌ شريك‌ ‌خدا‌ ميشمارند و بهمين‌ مناسبت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ مشرك‌ مينامند، ‌ يا ‌ اينكه‌ شريك‌ اموال‌ ‌خود‌ ميدانند ‌که‌ يك‌ قسمت‌ اموال‌ ‌را‌ مصرف‌ ‌آنها‌ ميكنند چنانچه‌ گفتند هذا لِلّه‌ِ بِزَعمِهِم‌ وَ هذا لِشُرَكائِنا انعام‌ ‌آيه‌ 137، لكن‌ معناي‌ اول‌ انسب‌ ‌است‌.
مَن‌ يَبدَؤُا الخَلق‌َ اختلافي‌ ‌است‌ ‌بين‌ حكماء و مليين‌ عالم‌ ‌که‌ عالم‌ قديمست‌ ‌ يا ‌ حادث‌ حكماء بمناسبت‌ اينكه‌ خداوند ‌را‌ علت‌ تامه‌ ميدانند و انفكاك‌ معلول‌ ‌از‌ علت‌ محال‌ ‌است‌ عالم‌ ‌را‌ قديم‌ ميدانند چون‌ علة قديم‌ ‌است‌، و نظر ‌به‌ اينكه‌ بعض‌ حوادث‌ ‌را‌ بالعين‌ مشاهده‌ ميكنند ‌در‌ ربط حادث‌ بقديم‌ كلماتي‌ گفتند، لكن‌ مليين‌ چون‌ ‌خدا‌ ‌را‌ فاعل‌ بالاختيار ‌از‌ روي‌ علم‌ و قدرت‌ ميدانند و علة تامه‌ فاعل‌ بالاجبار ‌است‌ لذا خداوند ‌را‌ علة فاعلي‌ ميدانند و فعلش‌ تابع‌ حكم‌ و مصالح‌ و قابليت‌ محل‌ ‌است‌ و علة تامة مركب‌ ‌از‌ علة فاعلي‌ و شرائط و فقدان‌ موانع‌ ‌است‌ و خداوند بسيط ‌است‌
جلد 9 - صفحه 382
لذا عالم‌ ‌را‌ حادث‌ و مسبوق‌ بعدم‌ ميدانند و آيات‌ و اخبار ‌در‌ ‌اينکه‌ باب‌ فوق‌ حدّ احصاء ‌است‌ لذا ميفرمايد ‌در‌ ‌اينکه‌ شركاء ‌شما‌ كسي‌ هست‌ قدرت‌ داشته‌ ‌باشد‌ معدومي‌ ‌را‌ موجود كند ثُم‌َّ يُعِيدُه‌ُ ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ همين‌ موجود ‌را‌ معدوم‌ نمايد، البته‌ ‌اينکه‌ سؤال‌ جواب‌ ندارد زيرا چيزي‌ ‌که‌ ‌خود‌ معدوم‌ بوده‌ و موجود ‌شده‌ كجا همچه‌ قدرتي‌ دارد
(ذات‌ نايافته‌ ‌از‌ هستي‌ بخش‌ ||  كي‌ تواند ‌که‌ شود هستي‌ بخش‌)
لذا ميفرمايد قُل‌ِ اللّه‌ُ يَبدَؤُا الخَلق‌َ چون‌ هستي‌ ذاتي‌ حق‌ ‌است‌ و تمام‌ هستيها ‌از‌ ‌او‌ هست‌ ‌شده‌.
اي‌ همه‌ هستي‌ ز تو پيدا ‌شده‌ ||  خاك‌ ضعيف‌ ‌از‌ تو توانا ‌شده‌
زير نشيند همه‌ كائنات‌ ||  ‌ما بتو قائم‌ چو تو قائم‌ بذات‌
فَأَنّي‌ تُؤفَكُون‌َ افك‌ بمعني‌ انقلاب‌ ‌است‌ ‌يعني‌ وارونه‌ شدن‌ و باين‌ معني‌ ‌است‌ وَ المُؤتَفِكَةَ أَهوي‌ نجم‌ ‌آيه‌ 54 ‌که‌ شهر قوم‌ لوط كنده‌ شد و ببال‌ جبرئيل‌ بالا رفت‌ و منقلب‌ گرديد و ساقط شد ‌بر‌ زمين‌ و المؤتفكات‌ توبه‌ ‌آيه‌ 71 ‌که‌ هفت‌ شهر قوم‌ لوط ‌است‌ و بهمين‌ معنا ‌است‌ فرمايش‌ امير المؤمنين‌ باهل‌ بصره‌ ‌در‌ جنگ‌ جمل‌
(‌ يا ‌ اهل‌ البصرة ‌ يا ‌ اهل‌ المؤتفكة ‌ يا ‌ جند المرأة و اتباع‌ البهيمة ‌الي‌ آخر الخطبه‌)
‌که‌ مفصل‌ ‌است‌ و مفادش‌ اينست‌ ‌که‌ بصره‌ دو مرتبه‌ زير آب‌ رفته‌ و يك‌ مرتبه‌ ديگر ‌هم‌ ‌در‌ دوره‌ رجعت‌ ميرود و منقلب‌ ميشود، و مراد ‌از‌ جند المرأة لشگر عايشه‌ ‌است‌، و اتباع‌ بهيمه‌ ناقه‌ ‌او‌ ‌است‌ و بمعني‌ دروغ‌ بستن‌ ‌است‌ ‌که‌ تهمت‌ و افتراء ميگويند و باين‌ معني‌ ‌است‌ ‌آيه‌ شريفه‌ إِن‌َّ الَّذِين‌َ جاؤُ بِالإِفك‌ِ عُصبَةٌ مِنكُم‌ الآيات‌ نور ‌آيه‌ 12، راجع‌ بافك‌ عايشه‌ بماريه‌ قبطيه‌ ‌که‌ شرح‌ ‌آن‌ مفصلا گذشت‌ و اختلاف‌ عامه‌ و خاصه‌ ‌در‌ تفسير ‌اينکه‌ آيات‌ و اخبار وارده‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ باب‌ و ‌اينکه‌ معني‌ ‌هم‌ مناسب‌ ‌با‌ معني‌ اول‌ ‌است‌ زيرا امري‌ ‌را‌ ‌بر‌ خلاف‌ حق‌ و واقع‌ نشان‌ ميدهد و ميگويد:
383
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 34)- یکی از نشانه‌های حق و باطل: قرآن همچنان استدلالات مربوط به مبدأ و معاد را تعقیب می‌کند نخست به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور می‌دهد «به آنها بگو: آیا هیچ یک از این معبودهایی که شما شریک خدا قرار داده‌اید می‌تواند آفرینش را ایجاد کند و سپس بازگرداند» (قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ).
بعد اضافه می‌کند «بگو: خداوند آفرینش را آغاز کرده و سپس باز می‌گرداند» (قُلِ اللَّهُ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ).
«با این حال چرا از حق روی گردان (و در بیراهه سرگردان) می‌شوید» (فَأَنَّی تُؤْفَکُونَ).
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


کاربر ناشناس