النور ١١: تفاوت میان نسخهها
از الکتاب
افزودن سال نزول
(Edited by QRobot) |
(افزودن سال نزول) |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
|-|معزی=همانا آنان که آوردند تهمت را گروهی هستند از شما مپنداریدش بد برای شما بلکه آن خوب است برای شما هر مردی از ایشان است آنچه دست آورد است از گناه و آنچه برگرفته است بیشی از آن را از ایشان برای او است عذابی بزرگ | |-|معزی=همانا آنان که آوردند تهمت را گروهی هستند از شما مپنداریدش بد برای شما بلکه آن خوب است برای شما هر مردی از ایشان است آنچه دست آورد است از گناه و آنچه برگرفته است بیشی از آن را از ایشان برای او است عذابی بزرگ | ||
|-|</tabber><br /> | |-|</tabber><br /> | ||
{{آيه | سوره = سوره النور | نزول = | {{آيه | سوره = سوره النور | نزول = [[نازل شده در سال::17|٥ هجرت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::11|١١]] | قبلی = النور ١٠ | بعدی = النور ١٢ | کلمه = [[تعداد کلمات::29|٢٩]] | حرف = }} | ||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
«الإِفْکِ»: تهمت بزرگ. دروغ شاخدار (فرقان / . اشاره به تهمت عظیمی است که منافقان به امّالمؤمنین عائشه صدیقه، همسر پاک رسول خدا زدند، و نسبت زنا با یکی از اصحاب جلیلالقدر به نام «صفوان بن معطّل» بدو دادند! چکیده داستان بدین قرار است که: در هر غزوهای رسول خدا زنی را به قید قرعه از میان امهاتالمؤمنین با خود میبرد. در غزوه بنیمصطلق قرعه به نام عائشه افتاد. در برگشت از غزوه، شب هنگام در مکانی، مختصر استراحتی کردند. عائشه صدیقه از کجاوه بیرون میآید و برای قضای حاجت از لشکرگاه دور میشود. وقتی که به کجاوه برمیگردد متوجّه میشود گردنبند او پاره شده است. به دنبال آن به محلّ قضای حاجت برمیگردد و برای یافتن گردنبند مدّتی معطّل میشود. بعد از برگشت میبیند لشکریان حرکت کردهاند. به امید این که طولی نمیکشد مسؤولان کجاوه متوجّه نبودن او در کجاوه میشوند، در جای خود به انتظار مینشیند، ولی تا صبح خبری از کسی نمیشود. عادت هم بر این بوده است که کسی از لشکریان موظّف بوده که در منزلگاه اتراق شبانه بماند و بعد از روشن شدن هوا، آنجا را نگاه کند و اسباب و اثاثیّه بجا مانده را جمع و به صاحبانش مستردّ دارد. عهدهدار این وظیفه این بار صحابی مذکور بوده است. سحرگاهان متوجّه یک سیاهی در منزلگاه میشود. وقتی که نزدیک میگردد، چشمش به امّ المؤمنین میافتد. إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إلَیْهِ راجِعُونَ گویان شتر خود را میخواباند و مادر مؤمنان و عزیزه پیغمبر اسلام بر شتر سوار میگردد، و خویشتن را در راه به رسول خدا و اصحاب میرسانند. این منظره سبب میشود که گروهی به شایعهپردازی مشغول شوند. این شایعه توسّط سردسته منافقان «عبدالّله بن ابی بن سلول» در شهر مدینه میپیچد. این وضع همچنان ادامه پیدا میکند و پس از یک ماه و اندی آیات برائت نازل میگردد و به هر یک از تهمتزنندگان حد قذف، یعنی هشتاد تازیانه زده میشود. «عُصْبَةٌ»: گروه. دسته (نگا: یوسف / و ) «الَّذِی تَوَلّی»: کسیکه رهبری کرد. کسی که انجام داد. مرادعبدالّله پسر ابیّ پسر سلول است. «کِبْرَهُ»: بیشتر آن را. | «الإِفْکِ»: تهمت بزرگ. دروغ شاخدار (فرقان / . اشاره به تهمت عظیمی است که منافقان به امّالمؤمنین عائشه صدیقه، همسر پاک رسول خدا زدند، و نسبت زنا با یکی از اصحاب جلیلالقدر به نام «صفوان بن معطّل» بدو دادند! چکیده داستان بدین قرار است که: در هر غزوهای رسول خدا زنی را به قید قرعه از میان امهاتالمؤمنین با خود میبرد. در غزوه بنیمصطلق قرعه به نام عائشه افتاد. در برگشت از غزوه، شب هنگام در مکانی، مختصر استراحتی کردند. عائشه صدیقه از کجاوه بیرون میآید و برای قضای حاجت از لشکرگاه دور میشود. وقتی که به کجاوه برمیگردد متوجّه میشود گردنبند او پاره شده است. به دنبال آن به محلّ قضای حاجت برمیگردد و برای یافتن گردنبند مدّتی معطّل میشود. بعد از برگشت میبیند لشکریان حرکت کردهاند. به امید این که طولی نمیکشد مسؤولان کجاوه متوجّه نبودن او در کجاوه میشوند، در جای خود به انتظار مینشیند، ولی تا صبح خبری از کسی نمیشود. عادت هم بر این بوده است که کسی از لشکریان موظّف بوده که در منزلگاه اتراق شبانه بماند و بعد از روشن شدن هوا، آنجا را نگاه کند و اسباب و اثاثیّه بجا مانده را جمع و به صاحبانش مستردّ دارد. عهدهدار این وظیفه این بار صحابی مذکور بوده است. سحرگاهان متوجّه یک سیاهی در منزلگاه میشود. وقتی که نزدیک میگردد، چشمش به امّ المؤمنین میافتد. إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إلَیْهِ راجِعُونَ گویان شتر خود را میخواباند و مادر مؤمنان و عزیزه پیغمبر اسلام بر شتر سوار میگردد، و خویشتن را در راه به رسول خدا و اصحاب میرسانند. این منظره سبب میشود که گروهی به شایعهپردازی مشغول شوند. این شایعه توسّط سردسته منافقان «عبدالّله بن ابی بن سلول» در شهر مدینه میپیچد. این وضع همچنان ادامه پیدا میکند و پس از یک ماه و اندی آیات برائت نازل میگردد و به هر یک از تهمتزنندگان حد قذف، یعنی هشتاد تازیانه زده میشود. «عُصْبَةٌ»: گروه. دسته (نگا: یوسف / و ) «الَّذِی تَوَلّی»: کسیکه رهبری کرد. کسی که انجام داد. مرادعبدالّله پسر ابیّ پسر سلول است. «کِبْرَهُ»: بیشتر آن را. |