طه ٩٣
کپی متن آیه |
---|
أَلاَّ تَتَّبِعَنِ أَ فَعَصَيْتَ أَمْرِي |
ترجمه
طه ٩٢ | آیه ٩٣ | طه ٩٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَلاّ تَتَّبِعَنِی؟»: این که از من پیروی نکنی؟ اشاره به این است که موسی به هارون گفته بود که پس از رفتن موسی، او جانشین وی شود و به اصلاح بپردازد (نگا: اعراف / .
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۸۰ - ۹۸ سوره طه
- بيان آيات مربوط به آخرين فصل از داستان موسى «ع»
- معناى آيه: «وَ إنّى لَغَفَّارٌ لِمَن تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحاً»
- بخش ديگرى از داستان موسى «ع»: رفتن به كوه طور، گوساله پرستى بنی اسرائيل و...
- بازخواست موسى «ع» از سامری، و پاسخ او
- مجازات سنگین حضرت موسى «ع»، براى سامرى
- سرنوشت خداى ساختگى سامرى
- بحث روايتى
- مراد از ولایت اهل بیت «ع»، کدام نوع ولایت است
- روايتى در باره سامرى و گوساله پرستى بنی اسرائيل
- نقد حديث ابن عباس، در بیان جريان سامرى
- روايتى درباره برداشتن خاك از زیر پاى اسب جبرئيل، توسط سامری
- نقد رواياتى كه صداى گوساله سامرى را، مستند به خدا و آزمايش الهى مى دانند
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَ فَعَصَيْتَ أَمْرِي «93»
از اينكه مرا پيروى نكنى؟ (چرا براى نجات مردم فوراً به سراغ من نيامدى؟) آيا دستور مرا نافرمانى كردى؟
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَلاَّ تَتَّبِعَنِ أَ فَعَصَيْتَ أَمْرِي (93)
أَلَّا تَتَّبِعَنِ: از آنكه پيروى من كنى در غضب و زجر كردن ايشان و مقاتله و محاربه با آنان براى رضاى الهى و حمايت دين. يا آنكه از پى من آئى و خود را به من رسانى و مرا اخبار كنى. أَ فَعَصَيْتَ أَمْرِي: آيا پس نافرمانى نمودى امر مرا.
تنبيه: صورت آيه، استفهام؛ و مراد تقدير و فرض و تقرير است، زيرا موسى عليه السلام مىدانست كه هارون در فرمان او عاصى نشده، و يا آنكه موسى از شدت غضب و فرط غيظ بر كفران و عصيان قوم پنداشته كه هارون منع و زجر ايشان ننموده و بدين جهت نسبت عصيان به او داده؛ و بنابراين مراد «ما مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا أَلَّا تَتَّبِعَنِ» تبعيت ننمودن هارون باشد مر موسى را، و از ملحق
جلد 8 - صفحه 317
نشدن او به موسى، عصيان هارون لازم نمىآيد، زيرا ممكن است كه اين امر مشروط به مصلحت بوده، و هارون عليه السلام صلاح را در اقامت بيشتر ديده باشد از رفتن. و مقرر است كه شاهد مىبيند چيزهائى كه غايب نمىبيند، پس منافى با عصمت او نخواهد بود. يا آنكه امر باشد به مجاهده و زجر ايشان از فعل قبيح و عتاب به هارون با آنكه ملامت متوجه قوم است به جهت آنست كه امر موسى به مفارقت از قوم ملامت قوم و سرزنش آنان خواهد بود. و مقصود از استفهام، استفسار كيفيت گوسالهپرستى بوده كه اى هارون چرا و چگونه و به چه جهت اين حالت واقع شد و تو چرا مانع نشدى.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قالُوا ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنا وَ لكِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْناها فَكَذلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ (87) فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ فَقالُوا هذا إِلهُكُمْ وَ إِلهُ مُوسى فَنَسِيَ (88) أَ فَلا يَرَوْنَ أَلاَّ يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ قَوْلاً وَ لا يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً (89) وَ لَقَدْ قالَ لَهُمْ هارُونُ مِنْ قَبْلُ يا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ وَ إِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُونِي وَ أَطِيعُوا أَمْرِي (90) قالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنا مُوسى (91)
قالَ يا هارُونُ ما مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا (92) أَلاَّ تَتَّبِعَنِ أَ فَعَصَيْتَ أَمْرِي (93) قالَ يَا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَ لا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرائِيلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي (94) قالَ فَما خَطْبُكَ يا سامِرِيُّ (95) قالَ بَصُرْتُ بِما لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُها وَ كَذلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي (96)
ترجمه
گفتند تخلّف نكرديم وعده ترا باختيارمان ولى ما بار كرده شديم ببارهاى گران از زيور قوم پس انداختيم آنها را پس همچنين انداخت سامرى
پس بيرون آورد براى آنها گوسالهاى، كالبدى كه بود مر او را بانگ گوساله پس گفتند اين است خداى شما و خداى موسى پس فراموش كرد
آيا پس نمىبينند آنكه بر نميگرداند بسوى آنها سخنى را و مالك نميباشد براى آنها زيانى و نه سودى را
و بتحقيق گفت مر ايشانرا هارون از پيش اى قوم جز اين نيست كه امتحان شديد بآن و همانا پروردگار شما خداى بخشنده است پس پيروى كنيد مرا و اطاعت نمائيد فرمان مرا
گفتند هميشه خواهيم بود بر او مقيمان تا بر گردد بسوى ما موسى
گفت اى هارون چه باز داشت تو را وقتى كه ديدى آنها را كه گمراه شدند
از آنكه متابعت كنى مرا آيا بيرون رفتى از فرمان من
گفت اى پسر مادر من مگير محاسنم و نه سرم را همانا من ترسيدم كه بگوئى جدائى افكندى ميان بنى اسرائيل و مراقبت نكردى سخن مرا
گفت پس چيست اين كار بزرگ تو اى سامرى
گفت بينا شدم بچيزى كه بينا نشدند بآن پس گرفتم مشتى از جاى پاى آن فرستاده پس انداختم آنرا و اين چنين كارى را خوب جلوه داد براى من نفسم.
تفسير
پس از آنكه حضرت موسى بقوم اعتراض فرمود بتقريب مذكور در آيات سابقه آنها در مقام معذرت خواهى عرضه داشتند ما باختيار تام و ميل طبيعى خودمان تخلّف از عهدى كه با شما كرده بوديم ننموديم ولى سامرى ما را فريب داد و بار گرانى بدوش ما گذارد كه زيور و زينتهاى طلاى قبطيانرا كه عاريه نموده بوديم و در وقت بيرون آمدن از مصر براى آنكه متوجّه بعزم حركت ما نشوند مسترد ننموديم در كوره آتش افروخته او انداختيم يا باز يورهائى كه از آنها آب دريا بيرون انداخته بود اين معامله را كرديم براى آنكه از گناه تصرف در آنها فارغ شويم و خود سامرى هم آنچه از آن زيورها داشت در آن گود ريخت پس از مجموع آنها گوسالهاى كه عبارت از كالبد و جسدى بود داراى صوتى مانند صوت گوساله بيرون آورد براى قوم پس او و كسانيكه بدوا باو گرويده بودند گفتند اين گوساله خداى شما و خداى موسى است و آنهم بصوت خود تصديق مينمود و گفتند موسى فراموش كرد كه خدا اينجا است يا گم كرد راه وصول بحقّ
جلد 3 صفحه 521
را و بطلب او در كوه طور توقف نمود و بعضى گفتهاند مراد آنستكه سامرى فراموش كرد عهد ايمان بخدا و پيغمبر او را و بنابراين جمله فنسى كلام مستقلى است از خداوند و بنابر قول اوّل جزء مقاله سامرى و اصحاب او است لذا خداوند در مقام ردّ آنها فرموده آيا نمىبينند كه اگر از آن گوساله سؤالى نمايند جواب نميدهد و نميتواند بآنها ضررى و نفعى برساند و تفصيل اين واقعه در سوره بقره ذيل آيه و إذ واعدنا موسى گذشت و از سعيد بن جبير نقل شده كه سامرى از اهل كرمان بوده و در بنى اسرائيل نفوذ كلمه داشته و بعضى گفتهاند از خود آنها بوده ولى نفاق داشته و بعضى گفتهاند قبلا در بلدى بوده كه اهل آن گاو پرست بودند و محبت آن در دل او جاى داشته لذا مرتكب اين امر شنيع شده در هر حال حضرت هارون قبل از مراجعت موسى عليه السّلام از كوه طور قوم را موعظه و نصيحت فرموده بود باين تقريب كه اى قوم من اين امتحان و ابتلائى است از جانب خداوند بسبب گوساله كه از شما شده گول سامرى و اتباع او را نخوريد و گوساله را پرستش ننمائيد خداوند و پروردگار شما همان خداى يكتاى بخشنده مهربان است كه حضرت موسى بشما معرفى كرده و چنانچه عهد كرديد در غيبت برادرم اطاعت و متابعت از من نمائيد ثابت و راسخ باشيد و دين حق را از دست ندهيد آنها در جواب گفتند ما دست از عبادت گوساله بر نميداريم تا موسى بسوى ما مراجعت نمايد و قمّى ره فرموده آنها اراده نمودند هرون را بكشند و او فرار كرد و قوم بكار خود ادامه دادند تا مدّت ميقات كه چهل شب بود بپايان رسيد و چون روز دهم ذو الحجّه شد خداوند الواح تورية را بموسى عليه السّلام عطا فرمود و باو وحى شد كه ما قوم تو را در فتنه انداختيم و سامرى آنها را گمراه كرد و گوساله پرست شدند و آن صداى گوساله كرد حضرت موسى عرض كرد پروردگارا گوساله را سامرى ساخت صدا را كه باو داد فرمود من دادم چون ديدم پشت بمن كردند و رو باو آوردند خواستم فتنه آنها را افزون كنم پس موسى عليه السّلام مراجعت نمود و هرون را مورد عتاب قرار داد و فرمود چه چيز باز داشت تو را چون ديدى قوم گمراه شدند بعبادت گوساله از آنكه متابعت كنى مرا در غضب براى خدا و مقاتله با اهل كفر و ارتداد يا چرا دنبال من نيامدى و مرا از اين واقعه خبردار ننمودى و در هر حال كلمه لا در ألّا زائده است آيا نافرمانى مرا
جلد 3 صفحه 522
نمودى كه گفتم متعصّب در دين و مجاهد در راه حق باش و قمّى ره فرموده كه آنحضرت در اين حال چنان خشمگين شد كه الواح تورية را انداخت و ريش و سر برادر را گرفت و بجانب خود كشيد و كلام مذكور را فرمود و هرون براى تحريك حس عطوفت و مهربانى آنحضرت متذكر نسبت خود شد و عرضه داشت اى پسر مادر من ريش و سر مرا مگير من ترسيدم كه تو بفرمائى چرا جدائى و تفرقه انداختى ميان بنى اسرائيل چون اگر ميخواستم با آنها جنگ كنم يا از آنها كنارهگيرى نمايم لابد يك دسته با من بودند و يكدسته بر من و قهرا دو دستگى و اختلاف روى ميداد ميان آنها و اگر ميخواستم بشما ملحق شوم و واقعه را عرضه بدارم ترسيدم بگوئى چرا از دستور من كه تو را خليفه قرار دادم و گفتم مشغول باصلاح امور آنها باش تخلّف نمودى چون اصلاح موقوف بود بآنكه در ميانشان باشم و نصيحت و دلالت نمايم و بمدارا رفتار كنم تا شما مراجعت نمائيد و تصميم خودتان را در باره آنها اتخاذ فرمائيد و در علل از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون پرسيدند از آنحضرت كه چرا موسى عليه السّلام سر و ريش برادرش را گرفت و بجانب خود كشيد با آنكه او تقصيرى نكرده بود جواب فرمود براى آنكه او مفارقت از قوم نكرد و ملحق بموسى عليه السّلام نشد ولى اگر از آنها جدا شده بود عذاب نازل ميشد حقير عرض ميكنم شايد مقصود اين باشد كه آنها مستحق عذاب بودند و نبايد مورد ترحّم شوند و حضرت موسى بالطّبع غيور و هارون مترحّم بود پس حضرت موسى روى بسامرى نمود و شديدا او را مورد عتاب قرار داد كه اين چه كارى بود كردى و چه وادار كرد تو را باين امر شنيع او گفت آنروز كه خداوند فرعون و فرعونيان را غرق نمود من در مقدّمه لشگر شما بودم و ديدم و متوجّه شدم كه هر جا مركوب جبرئيل پا ميگذارد زمين در زير پاى او حركت ميكند و كسى متوجّه باين امر نبود من مشتى از خاك زير پاى او برداشتم و نگهداشتم و در جوف گوساله ريختم او زنده شد و صدا كرد و اين عمل را نفس امّاره بسوء من در نظرم جلوه داد كه خوب كارى است و هنرمندى مرا نزد قوم آشكار ميكند و مرتكب شدم و شرح اين قضايا قبلا در سوره بقره و اعراف گذشته است و گفتهاند تشدّد موسى عليه السّلام بهارون براى تنبه قوم بخطاء خودشان بود و الا او ميدانست كه ساحت هارون منزّه از تقصير است
جلد 3 صفحه 523
و كاملا بوظيفه خود عمل نموده است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَ يا هارُونُ ما مَنَعَكَ إِذ رَأَيتَهُم ضَلُّوا (92) أَلاّ تَتَّبِعَنِ أَ فَعَصَيتَ أَمرِي (93)
فرمود: موسي خطاب ببرادرش هارون چه مانع شد ترا زماني که ديدي بني اسرائيل گمراه شدند اينكه متابعت نكردي مرا آيا پس امر مرا مخالفت كردي (اشكال) حضرت موسي که ميدانست برادرش هارون پيغمبر است و معصوم است و بقدر خردلي معصيت نميكند، بلكه خيال معصيت در قلبش خطور نميكند اينکه چه عبارتي است که باو ميگويد! (جواب) اينكه موسي نسبت مخالفت و معصيت باو نداده، بلكه سؤال از عذر او كرده بلفظ استفهام که سببش چه بوده و مانع چه بوده! لذا.
(قالَ يا هارُونُ ما مَنَعَكَ) چه مانعي داشتي!
(إِذ رَأَيتَهُم ضَلُّوا) که متابعت سامري را كردند و گوساله پرست شدند و اينکه كلام باصطلاح امروزه جنگ زرگري بود که بني اسرائيل بدانند که غلط بسيار بزرگي كردند و مرتد شدند و حكم ارتداد که قتل باشد بر آنها بار شده).
(أَلّا تَتَّبِعَنِ) که با آنها جنگ كني و آنها را يا برگرداني توبه كنند و دست از پرستش گوساله بردارند يا آنكه آنها را بقتل رساني.
(أَ فَعَصَيتَ أَمرِي) اينهم بطريق استفهام است نه نسبت معصيت است العياذ بهرون دادن، لذا هارون جهت مانعيّت را براي موسي بيان ميكند، اما اينكه با آنها جنگ نكردم براي اينکه بود که من در طرف اقليت بودم و اگر جنگ مي كردم اينکه عده قليل که همراه من بودند كشته ميشدند و ترسيدم که شما بيايي و مؤاخذه كني که ميخواستي اينکه دو روز را صبر كني من ميآمدم و آنچه وظيفه آنها بود با آنها عمل ميكردم. و اما موعظه و نصيحت و امر بباز گشت آنها بقدري که ميتوانستم كردم بآنها اثر نكرد و گفتند: ما دست برنميداريم و بازگشت نميكنيم
جلد 13 - صفحه 88
تا حضرت موسي مراجعت كند و تكليف معلوم شود.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 93)- «از من پیروی نکردی؟ آیا فرمان مرا عصیان نمودی»؟ (أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَ فَعَصَیْتَ أَمْرِی).
مگر هنگامی که میخواستم به میعادگاه بروم نگفتم «جانشین من باش و در میان این جمعیت به اصلاح بپرداز و راه مفسدان را در پیش مگیر».
منظور از جمله «أَلَّا تَتَّبِعَنِ» این است که چرا از روش و سنت من در «شدت عمل» نسبت به بت پرستی پیروی نکردی.
نکات آیه
۱ - پیامبران و جانشینانشان، مسؤول جلوگیرى از انحراف و گمراه شدن مردم در حد توان هستند. (ما منعک إذ رأیتهم ضلّوا . ألاّتتّبعن ) مراد از تبعیت هارون از موسى(ع) - که «ما منعک... ألاّتتّبعن» گویاى آن است - این است که هارون مى بایست در غیاب موسى مانند او عمل مى کرد و با انحراف مردم برخورد شدید مى نمود و یا این که باید رهنمودها و سفارش هاى موسى(ع) (اصلح و لاتتّبع سبیل المفسدین، اعراف/ ۱۴۲) را، به کار مى بست برخى گفته اند: مراد این است که هارون مى بایست با مؤمنان باقى مانده به سوى موسى(ع) حرکت مى کرد.
۲ - هارون در غیاب موسى(ع)، وظیفه رهبرى و هدایت بنى اسرائیل را به عهده داشت. (یهرون ما منعک ... ألاّتتّبعن )
۳ - موسى(ع)، وظایف و مسؤولیت هاى هارون را در زمان غیبت خود، براى وى معین کرده بود. (ما منعک ... ألاّتتّبعن أفعصیت أمرى ) «لا» در «ألاّتتّبعن» براى تأکید نفى مستفاد از «منعک» است و در اصل مراد چنین بوده است: «ما منعک أن تتّبعن». برخى گفته اند: «لا» زاید نیست; بلکه مراد این است که: «ما الذى صدّک و حملک على ألاّتتّبعن»; یعنى، چه چیز تو را بازداشت و بر پیروى نکردن من وادار ساخت (مفردات راغب).
۴ - هارون(ع)، متهم به مخالفت با فرمان هاى موسى(ع) با سکوت و بى تفاوتى در برابر انحراف بنى اسرائیل (ما منعک ... أفعصیت أمرى ) «أفعصیت...» خطاب موسى(ع) به هارون(ع) است. ظاهر آیه چنین دلالت دارد که عصیان هارون از دستورات موسى(ع)، لااقل به عنوان اتهام از جانب موسى(ع) مطرح بوده است.
۵ - بى تفاوتى و سکوت مسؤولان در برابر انحراف و گمراهى مردم، سزاوار توبیخ و بازخواست است. (ما منعک إذ رأیتهم ضلّوا ... أفعصیت أمرى )
۶ - مسؤولان، حتى والاترین مقامات جامعه، باید در محدوده مسؤولیت خود، پاسخ گوى ناهنجارى ها باشند. (ما منعک ... ألاّتتّبعن أفعصیت أمرى ) موسى(ع)، پس از بازگشت از میقات، هارون(ع) را در قبال مسؤولیتش مورد بازخواست و توبیخ قرار داد; و از نحوه برخورد او با گوساله پرستان و علل آن جویا گردد. با توجه به این که هارون(ع) پیامبر بوده و در عین حال مورد بازخواست قرار گرفته است; جایگاه ویژه مسؤولیت پذیران و نیز لزوم پاسخ گو بودن در برابر آن روشن مى شود.
۷ - هارون(ع) در عین دارا بودن مقام نبوت، موظف به پیروى از موسى(ع) و فرمان هاى او بود. (ما منعک ... ألاّتتّبعن أفعصیت أمرى ) «ألاّتتّبعن» خطاب به هارون(ع) و دال براین نکته است که او در عین نبوت، موظف به پیروى از فرمان هاى موسى(ع) بوده است.
۸ - لزوم پیروى از مدیریت و رهبرى واحد در جامعه (ما منعک ... ألاّتتّبعن أفعصیت أمرى )
۹ - واژه «امر» در تکالیف الهى، ظهور در وجوب دارد. (أفعصیت أمرى) صدق عصیان بر مخالفت «امر»، گویاى برداشت یاد شده است.
موضوعات مرتبط
- اطاعت: اطاعت از موسى(ع) ۷; اهمیت اطاعت از رهبران ۸
- انبیا: محدوده مسؤولیت انبیا ۱; محدوده مسؤولیت جانشینان انبیا ۱
- بنى اسرائیل: تاریخ بنى اسرائیل ۲، ۳، ۴; عوامل گمراهى بنى اسرائیل ۴; هدایت بنى اسرائیل ۲
- رهبران: اهمیت پاسخگویى رهبران ۶; سرزنش بى تفاوتى رهبران ۵; مسؤولیت رهبران ۶
- صیغه امر: مفهوم صیغه امر ۹
- عصیان: عصیان از موسى(ع) ۴
- مردم: اهمیت هدایت مردم ۱; ممانعت از گمراهى مردم ۱
- موسى(ع): اوامر موسى(ع) ۳، ۴; قصه موسى(ع) ۲، ۳، ۴
- هارون(ع): تکلیف هارون(ع) ۷; رهبرى هارون(ع) ۲; قصه هارون(ع) ۲، ۳، ۴; محدوده مسؤولیت هارون(ع) ۳; مسؤولیت هارون(ع) ۲; مقامات هارون(ع) ۷; نبوت هارون(ع) ۷; نقش هارون(ع) ۴; هارون(ع) در غیاب موسى(ع) ۲، ۳
منابع