ص ٢٠

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ شَدَدْنَا مُلْکَهُ‌ وَ آتَيْنَاهُ‌ الْحِکْمَةَ وَ فَصْلَ‌ الْخِطَابِ‌

ترجمه

و حکومت او را استحکام بخشیدیم، (هم) دانش به او دادیم و (هم) داوری عادلانه!

|و حاكميتش را استوار كرديم و او را حكمت و داورى قاطع عطا كرديم
و پادشاهيش را استوار كرديم و او را حكمت و كلام فيصله‌دهنده عطا كرديم.
و ملک و شاهی او را نیرومند ساختیم و به او قوّه درک حقایق و سخن قطعی در داوری (یا تمیز حقّ از باطل) عطا کردیم.
و حکومتش را محکم و استوار ساختیم و به او حکمت و منصب داوری عطا کردیم،
فرمانرواييش را استوارى بخشيديم و او را حكمت و فصاحت در سخن عطا كرديم.
و فرمانروایی او را استوار داشتیم و به او پیامبری و نفوذ کلامی فیصله‌بخش بخشیده بودیم‌
و پادشاهى‌اش را استوار كرديم و او را حكمت- دانش و كردار درست- و گفتار روشن و پاكيزه- كه ميان حق و باطل جدا كند- داديم.
و حکومت او را (با در اختیار قرار دادن وسائل مادی و معنوی) استحکام بخشیدیم، و بدو فرزانگی و شناخت (امور) دادیم، و قدرت داوری قاطعانه و عادلانه‌اش ارزانی داشتیم.
و پادشاهیش را استوار کردیم و او را حکمت و خطابه‌ی فیصله‌دهنده دادیم.
و استوار ساختیم پادشاهیش را و دادیمش حکمت را و فصل خطاب (داوری را)

And We strengthened his kingdom, and gave him wisdom and decisive speech.
ترتیل:
ترجمه:
ص ١٩ آیه ٢٠ ص ٢١
سوره : سوره ص
نزول : ٥ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«شَدَدْنَا»: تقویت کردیم و استحکام بخشیدیم. پا برجای و استوار نمودیم. «مُلْکَهُ»: شاهی و حکومت او را. مملکت و کشور او را. «الْحِکْمَةَ»: شناخت اسرار اشیاء و اصابت در گفتار و کردار (نگا: آل‌عمران / ). «فَصْلَ الْخِطَابِ»: سخن فیصله دهنده. گفتار نیرومندی که نمایانگر قضاوت عادلانه و بیانگر داوری قاطعانه باشد. مصدر و به معنی اسم فاعل، یعنی فاصل است و اضافه مصدر به مفعول خود یا اضافه صفت به موصوف خود می‌باشد. یعنی الْخِطَابَ الْفَاصِلَ. همان گونه که جَوَامِعُ الْکَلِمِ، به معنی أَلْکَلام الْجَامِعُ است.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ شَدَدْنا مُلْكَهُ وَ آتَيْناهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ «20»

و فرمانروايى و حكومت او را استوار داشتيم و به او حكمت و داورى عادلانه و فيصله بخش داديم.

جلد 8 - صفحه 89

نکته ها

در اين سوره به تاريخ نه نفر از انبيا اشاره شده كه سرگذشت سه نفر به تفصيل و شش نفر به اجمال مطرح شده است. اولين نفر حضرت داود است كه با ده كمال ستايش شده است.

در اين آيات، براى حضرت داود ده كمال مطرح شده است:

الف) الگوى صبر براى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله. «اصْبِرْ عَلى‌ ما يَقُولُونَ وَ اذْكُرْ عَبْدَنا داوُدَ»

ب) بندگى خداوند. «عَبْدَنا»

ج) بازگشت به خدا و انابه‌هاى پى در پى. «إِنَّهُ أَوَّابٌ»

د) قدرت داشتن. «إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبالَ مَعَهُ»

ه) تسخير كوه‌ها و هم نوايى آنها با او. «يُسَبِّحْنَ‌ معه»

و) عرضه‌ى پرندگان بر او. «وَ الطَّيْرَ مَحْشُورَةً»

ز) هم نوايى آنها در انابه با او. «كُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ»

ح) حاكميّت و حكومت. «شَدَدْنا مُلْكَهُ»

ط) حكمت الهى. «آتَيْناهُ الْحِكْمَةَ»

ى) داورى حقّ و فيصله دادن به اختلافات. «فَصْلَ الْخِطابِ»

در قرآن، در چندين آيه از پرندگان سخن به ميان آمده است، از جمله:

الف) ماجراى حضرت ابراهيم و زنده شدن چهار پرنده. «فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ» «1» كه پرندگان وسيله آشنايى با توحيد و معادشناسى قرار مى‌گيرند.

ب) يكى از معجزات حضرت عيسى ساختن مجسمه‌اى از يك پرنده بود كه با دميده شدن نَفَس حضرت حيات گرفت. «أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً» «2»

ج) در اين آيه پرندگان هم نوا با داود مى‌شوند. «وَ الطَّيْرَ مَحْشُورَةً»

د) هدهد كه براى سليمان خبر آورد و نامه‌رسانى كرد. «اذْهَبْ بِكِتابِي هذا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ» «3»

ه) پرندگان منطق دارند و انبيا آن را مى‌دانند. «عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ» «4»


«1». بقره، 260.

«2». مائده، 110.

«3». نمل، 28.

«4». نمل، 16.

جلد 8 - صفحه 90

و) پرندگانى كه وسيله‌ى نابودى دشمنان مى‌شوند. «وَ أَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْراً أَبابِيلَ» «1»

ز) پرندگان، تسبيح و نماز آگاهانه دارند. «كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِيحَهُ» «2»

مراد از حكمت، معارف محكم، يقينى و غير قابل ترديد است، بر خلاف علم كه همواره در معرض خطا و ترديد است.

پیام ها

1- لازمه‌ى رهبرى، سعه‌ى صدر و صبر در مقابل سخنان تلخ ديگران است.

«اصْبِرْ عَلى‌ ما يَقُولُونَ»

2- ياد تاريخ گذشتگان، عامل صبر در برابر سختى‌ها و مشكلات است.

اصْبِرْ ... وَ اذْكُرْ

3- استهزا و تبليغات سوء كار هميشگى مخالفان است. «اصْبِرْ عَلى‌ ما يَقُولُونَ» (فعل مضارع رمز استمرار است).

4- استهزا و تبليغات دشمن بسيار سخت و شديد است. (زيرا پيامبرى را كه سعه صدر و حلم دارد خسته و محتاج به صبر مى‌كند). اصْبِرْ عَلى‌ ...

5- انبيا نيز به مواعظ الهى نيازمندند. اصْبِرْ ...

6- نقش الگوها در تربيت فراموش نشود. «وَ اذْكُرْ عَبْدَنا داوُدَ»

7- سرچشمه‌ى قدرت بر صبر، عبوديّت و سرسپردگى به خداست. «عَبْدَنا داوُدَ»

8- قدرت در دست فرعون سبب استبداد است، «وَ فِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتادِ» ولى در دست مردان خدا همراه با تضرّع و بندگى است. «داوُدَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ»

9- توبه و انابه‌ى صاحبان قدرت، سزاوار ستايش است. «ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ»

10- توبه و انابه‌اى ارزشمند است كه مختصر و لحظه‌اى نباشد. «أَوَّابٌ» حضرت‌


«1». فيل، 3.

«2». نور، 41.

جلد 8 - صفحه 91

داود بسيار انابه مى‌كرد و در همه امور زندگى به خداوند روى مى‌آورد و اين توجّه دائمى سبب قدرت او بود. «ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ»

11- انسان در اثر تكامل معنوى مى‌تواند طبيعت را با خود همراه كند. «سَخَّرْنَا الْجِبالَ مَعَهُ»

12- يك عمل انقلابى داود (كه در آيه 251 سوره بقره آمده است‌ وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ‌ ...) آن همه الطاف الهى را به دنبال داشت. سَخَّرْنَا الْجِبالَ مَعَهُ‌ ... شَدَدْنا مُلْكَهُ وَ آتَيْناهُ الْحِكْمَةَ

13- بهترين زمان براى ياد خدا شامگاهان و صبحگاهان است. «بِالْعَشِيِّ وَ الْإِشْراقِ»

14- شرط دريافت الطاف خداوند عبوديّت است. «عَبْدَنا- ذَا الْأَيْدِ- آتَيْناهُ الْحِكْمَةَ»

15- كافران هر چه مى‌خواهند لجاجت كنند و سر تعظيم در برابر خدا فرود نياورند، امّا بدانند هستى در حال تسبيح خداست. «يُسَبِّحْنَ»

16- كوه‌ها نوعى شعور دارند «مَعَهُ يُسَبِّحْنَ» و حيوانات زمان را مى‌شناسند. مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِ‌ ...

17- محور تسبيح حيوانات و جمادات هستى، تسبيح اولياى خداست. مَعَهُ يُسَبِّحْنَ‌ ... كُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ‌

18- پرندگان داراى نوعى شعور نسبت به خداوند و هستى هستند. «وَ الطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ»

19- حكومت بايد بر اساس حكمت و عدالت باشد. «شَدَدْنا مُلْكَهُ وَ آتَيْناهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ»

20- حضرت داود، از پيامبرانى است كه نبوّت و سلطنت را با يكديگر داشته است. «شَدَدْنا مُلْكَهُ‌- وَ آتَيْناهُ الْحِكْمَةَ»

21- دين از سياست جدا نيست و برخى انبيا حكومت داشته‌اند. «ذَا الْأَيْدِ- شَدَدْنا مُلْكَهُ‌- فَصْلَ الْخِطابِ»

22- ما نيز بايد حكومت مردان خدا را تقويت كنيم. جمله‌ «شَدَدْنا مُلْكَهُ» رمز آن است كه شما نيز ملك و حكومت اولياى الهى به او را تقويت كنيد.

23- رهبران جامعه بايد شرائطى داشته باشند. ارتباط دائمى با خداوند «إِنَّهُ أَوَّابٌ»

جلد 8 - صفحه 92

قدرت، «شَدَدْنا مُلْكَهُ» حكمت، «وَ آتَيْناهُ الْحِكْمَةَ» و توانايى بر فيصله دادن بخاطر منطق قوى. «فَصْلَ الْخِطابِ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ شَدَدْنا مُلْكَهُ وَ آتَيْناهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ «20»

وَ شَدَدْنا مُلْكَهُ‌: و محكم كرديم پادشاهى او را به كثرت لشكر زيادى و پاسبانى، چه هر شب سى و شش هزار مرد پاس دار السلطنه او را مى‌نمودند، يا به سبب قدرت او بر بافتن زره بسيار و ساختن آلات كارزار، يا بواسطه كوتاه كردن ظالمان، يا بجهت وزراى خير انديش تدابير امر او مى‌شد. وَ آتَيْناهُ الْحِكْمَةَ: و ديگر عطا نموديم داود عليه السلام را حكمت، يعنى نبوت يا كتاب زبور يا كماليت علم و تماميت عمل. وَ فَصْلَ الْخِطابِ‌: و كلامى خالص از التباس و پاكيزه از شبهه كه مخاطب بر وجه سهولت مقصود را در مى‌يافت، يا مراد سخنى است جدا كننده خصمان باشد به سبب تميز حق از باطل و صواب از خطا و صحيح از فاسد، يعنى علم احكام قضايا و حكومات و تدبيرات ملكى و سياسات مملكتى. از حضرت امير المؤمنين عليه السلام پرسيدند تفسير «فصل الخطاب» را فرمود: هو البيّنة على المدّعى و اليمين على المنكر: بينه بر مدعى باشد، و قسم‌

جلد 11 - صفحه 185

بر منكر «1». و حقيقت گفتگوى خصمين بدين كلام منقطع شود.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ قالُوا رَبَّنا عَجِّلْ لَنا قِطَّنا قَبْلَ يَوْمِ الْحِسابِ «16» اصْبِرْ عَلى‌ ما يَقُولُونَ وَ اذْكُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ «17» إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَ الْإِشْراقِ «18» وَ الطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ «19» وَ شَدَدْنا مُلْكَهُ وَ آتَيْناهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ «20»

ترجمه‌

و گفتند پروردگارا زودتر برسان بما قسمت ما را پيش از روز شمار

صبر كن بر آنچه ميگويند و ياد كن بنده ما داود صاحب قوّت را همانا او بود بازگشت كننده‌

همانا ما رام كرديم كوهها را كه با او تسبيح ميگفتند بشبانگاه و اوّل روز

و پرنده‌ها را با آنكه جمع شده بودند هر يك براى او بازگشت كننده‌

و محكم كرديم پادشاهى او را و داديم باو علم شريعت و قطع خصومت را

تفسير

خداوند متعال باز نقل فرموده مقال كفار مكه را كه بر سبيل استهزاء ميگفتند خدايا قسط و قسمت و- نصيب ما را از عذابى كه ما را محمّد صلى اللّه عليه و اله از آن ميترساند پيش از روز قيامت بما برسان چنانچه در معانى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده و خداوند در اينمقام امر فرموده است حبيب خود را بصبر بر اقوال‌


جلد 4 صفحه 462

بيهوده آنها و تذكّر پيدا كردن بر احوال انبياء عظام كه خداوند چه مقاماتى بايشان عطا فرمود در نتيجه صبر بر عبادت و اطاعت و تحمّل ناملايمات كه از آن جمله حضرت داود عليه السّلام بود كه داراى قوّت و نعمت بود چون يد كه ايد جمع آنست در كلام عرب بمعناى قوت و نعمت استعمال ميشود چنانچه در توحيد از امام باقر عليه السّلام نقل شده در اين آيه و نيز بسيار رجوع مينمود بطلب رضاى الهى براى قوّتش در دين و زياد دعا ميكرد و يك روز روزه ميگرفت و يكروز افطار مينمود و از نصف شب بر ميخاست چنانچه نقل نموده‌اند و خداوند كوهها را مسخّر او فرموده بود كه هر شب و صبح با او مشغول بتسبيح و تقديس خدا ميشدند و بتبع او ذكر ميگفتند و پرندگان از آشيانه‌هاى خودشان گرد او جمع ميشدند و هر يك بنغمه خود رجوع بتسبيح الهى نموده از او جواب گوئى ميكردند و خداوند سلطنت او را قوت و عظمت داد بهيبت و شوكت و نصرت و كثرت جنود و امراء خيرخواه و دود و بالاتر از همه آنكه خداوند تعالى علم دين و حكمت در آئين و قوه تشخيص حق از باطل و فصل خصومت بين مدعى و منكر را باو عنايت فرموده بود كه بسهولت ميتوانست حق را بذى حق برساند و نزاع را خاتمه دهد و بعضى گفته‌اند مراد از فصل الخطاب آنستكه سخن را طورى ادا ميفرمود كه بر شنونده اشتباه نميشد و در عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه مراد از فصل الخطاب معرفت لغات است و در جوامع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد علم بقاعده موضوعه براى دادرسى است كه مدّعى بايد اقامه بيّنه نمايد و منكر قسم بخورد و بنظر حقير برگشت تمام معانى بآنستكه طورى حكم ميفرمود كه همه ميفهميدند حكم بحق نموده و اشتباه نميكردند و او بزبان همه آشنا بود و بر مقاصدشان بخوبى مطّلع ميشد و در هر حال اخبار بسيارى وارد شده كه خداوند بائمه ما عليهم السلام هم حكمت و فصل الخطابرا عنايت فرموده است و بعضى گفته‌اند مقصود از تسبيح كوهها با حضرت داود آنستكه وقتى او با آن صوت حسن در كوهپايه تلاوت زبور ميفرمود كوهها جواب گوئى از او مينمودند و بر حسن آن مى‌افزود و شمه‌اى از اينمعانى در سور سابقه ذكر شده است.


جلد 4 صفحه 463

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ شَدَدنا مُلكَه‌ُ وَ آتَيناه‌ُ الحِكمَةَ وَ فَصل‌َ الخِطاب‌ِ «20»

و محكم‌ كرديم‌ سلطنت‌ ‌او‌ ‌را‌ و داديم‌ ‌او‌ ‌را‌ حكمت‌ و فصل‌ خطاب‌.

وَ شَدَدنا مُلكَه‌ُ سلطنت‌ ‌او‌ بسيار محكم‌ و مشدد ‌بود‌ ‌از‌ كثرت‌ جنود و لشكريان‌ و حرّاس‌ و پاسبانها و رعيت‌ ‌از‌ جن‌ّ و انس‌ و حيوانات‌ ‌از‌ طيور و بهائم‌ و ‌غير‌ اينها.

وَ آتَيناه‌ُ الحِكمَةَ گفتند مراد نبوّت‌ ‌است‌ لكن‌ حكمت‌ علم‌ ‌به‌ مصالح‌ و مفاسد ‌است‌ چنانچه‌ خداوند حكيم‌ ‌است‌ ‌يعني‌ عالم‌ بمصالح‌ و مفاسد امور ‌است‌.

وَ فَصل‌َ الخِطاب‌ِ ‌در‌ حديث‌ منسوب‌ ‌به‌ حضرت‌ رضا (ع‌) تفسير فرموده‌ علم‌ بتمام‌ لغات‌ و بزبان‌ حيوانات‌ بعضي‌ تفسير كردند ‌به‌ قضاوت‌ ‌بر‌ طبق‌ بيّنه‌ و يمين‌ لكن‌ فصل‌ مقابل‌ وصل‌ ‌است‌ بمعني‌

جلد 15 - صفحه 229

تميز ‌بين‌ حق‌ و باطل‌ و ‌اينکه‌ دو ‌را‌ ‌از‌ يكديگر جدا ميكند ‌که‌ حق‌ مشوب‌ ‌به‌ باطل‌ نباشد و ‌به‌ باطن‌ حكم‌ مينمايد ‌غير‌ ‌از‌ ساير انبياء ‌که‌ مأمور بظاهر هستند و ‌لو‌ باطن‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ مكشوف‌ ‌باشد‌ مثلا منافق‌ ‌در‌ دستگاه‌ داود نبود ‌که‌ ظاهر مسلمان‌ و باطن‌ كافر ظاهر دوست‌ و باطن‌ دشمن‌ ظاهر ‌بر‌ حسب‌ بيّنه‌ محق‌ ولي‌ باطن‌ ‌غير‌ محق‌ّ ‌ يا ‌ ‌بر‌ حسب‌ يمين‌ منكر ولي‌ باطن‌ مديون‌ و امثال‌ اينها و پيغمبر اكرم‌ و ائمه‌ اطهار و ‌لو‌ علم‌ ببواطن‌ دارند و بسا ‌هم‌ بنحو اعجاز اظهار ميكردند لكن‌ مأمور بظاهر بودند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 20)- این آیه همچنان به ذکر نعمتهای خداوند بر داود ادامه داده، می‌فرماید: «و حکومت او را استحکام بخشیدیم» (وَ شَدَدْنا مُلْکَهُ).

آن چنان که همه سرکشان و طاغیان و دشمنان از او حساب می‌بردند.

علاوه بر این «دانش به او دادیم» (وَ آتَیْناهُ الْحِکْمَةَ).

آخرین نعمت بزرگ خدا بر داود این بود که می‌فرماید: ما به او «علم قضاوت و داوری عادلانه» دادیم (وَ فَصْلَ الْخِطابِ).

این احتمال در تفسیر این جمله وجود دارد که خداوند منطق نیرومندی که از فکر بلند، و عمق اندیشه، حکایت می‌کرد در اختیار داود گذارد، نه تنها در مقام داوری که در همه جا سخن آخر و آخرین سخن را بیان می‌کرد.

نکات آیه

۱ - خداوند، به حکومت داوود(ع) استحکام و استوارى بخشید. (و شددنا ملکه)

۲ - داوود(ع)، در دوران رسالت خویش رهبرى جامعه و مدیریت اجتماعى را در دست داشت. (و شددنا ملکه)

۳ - حکومت و مدیریت اجتماعى در نگاه وحى، امرى ضرورى و پسندیده براى جوامع بشرى (و شددنا ملکه) تثبیت و تقویت حکومت داوود(ع) از سوى خداوند، گویاى سه نکته است: ۱- اصل وجود حکومت و مدیریت اجتماعى امرى ضرورى و مطلوب است; ۲- در دست گرفتن حکومت و مدیریت اجتماعى از سوى مردان الهى (همچون داوود(ع)) کارى بایسته و شایسته است و این کار با اهداف معنوى و الهى بشر کاملاً سازگارى دارد; ۳- دین از سیاست اجتماع جدا نیست; بلکه کاملاً با آن سازگار و هماهنگ است.

۴ - در دست گرفتن حکومت و مدیریت اجتماعى، امرى شایسته و بایسته براى مردان الهى (و شددنا ملکه)

۵ - دین از سیاست و اجتماع جدا نیست; بلکه کاملاً با آن سازگار و هماهنگ است. (و شددنا ملکه)

۶ - خداوند، به داوود(ع) حکمت آموخت. (و ءاتینه الحکمة)

۷ - خداوند به داوود(ع)، منطقى نیرومند در شناساندن حق و باطل و نیز توانایى بر فیصله دادن به نزاع ها و خصومت ها اعطا کرد. (و ءاتینه ... فصل الخطاب) «فصل» مصدر و به معناى چیزى را از چیز دیگرى جدا کردن و نیز فیصله دادن نزاع ها و خصومت ها آمده است. اگر مراد آیه معناى اول باشد، کلمه «خطاب» به معناى سخن بوده و مقصود از «فصل خطاب» سخن جدا کننده حق از باطل و شناساننده صواب از ناصواب خواهد بود. و اگر معناى دوم مراد باشد، واژه «خطاب» به معناى خصومت و نزاع بوده و مقصود از «فصل خطاب» رفع خصومت ها و فیصله دادن به نزاع ها خواهد بود.

۸ - ارتباط همیشگى با خداوند، نیرومندى، حکمت، توانایى بر فیصله دادن به امور و داشتن منطق قوى در جداسازى حق از باطل، از شرایط لازم رهبران و مدیران جامعه در نگاه وحى (واذکر عبدنا داود ذاالأید إنّه أوّاب ... و شددنا ملکه و ءاتینه الحکمة و فصل الخطاب) برداشت یاد شده از مجموع اوصافى که خداوند براى داوود(ع) به عنوان حاکم و فرمانروا ذکر کرده است، به دست مى آید.

۹ - لزوم تقویت و تثبیت حکومت مردان الهى و رهبران صالح (و شددنا ملکه و ءاتینه الحکمة و فصل الخطاب) از این که خداوند پس از ذکر اوصاف معنوى داوود(ع) (واذکر عبدنا داود ذاالأید إنّه أوّاب)، مسأله تقویت و استحکام بخشیدن حکومت آن حضرت را مطرح کرده است، مى توان برداشت یاد شده را به دست آورد.

موضوعات مرتبط

  • انسان: نیازهاى اجتماعى انسان ۳
  • اولیاءالله: اهمیت تقویت حکومت اولیاءالله ۹; حکومت اولیاءالله ۴; مسؤولیت اجتماعى اولیاءالله ۴
  • باطل: اهمیت تشخیص باطل ۸; تشخیص باطل ۷
  • حق: اهمیت تشخیص حق ۸; تشخیص حق ۷
  • حکومت: اهمیت حکومت ۳
  • خدا: افعال خدا ۱; تعالیم خدا ۶، ۷
  • داود(ع): حکومت داود(ع) ۲; رهبرى داود(ع) ۲; قضاوت داود(ع) ۷; معلم داود(ع) ۶، ۷; منشأ استحکام حکومت داود(ع) ۱; منشأ حکمت داود(ع) ۶; منشأ علم داود(ع) ۷
  • دین: هماهنگى دین با سیاست ۵
  • رهبرى: حکمت در رهبرى ۸; شرایط رهبرى ۸; علم در رهبرى ۸; قدرت در رهبرى ۸
  • مدیریت: شرایط مدیریت ۸
  • نیازها: نیاز به حکومت ۳

منابع