روایت:الکافی جلد ۱ ش ۳۵۳

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ التَّوْحِيدِ

محمد بن يحيي عن احمد بن محمد بن عيسي عن محمد بن سنان عن ابي سلام النخاس عن بعض اصحابنا عن ابي جعفر ع قال :


الکافی جلد ۱ ش ۳۵۲ حدیث الکافی جلد ۱ ش ۳۵۴
روایت شده از : امام محمّد باقر عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۱
بخش : كتاب التوحيد
عنوان : حدیث امام محمّد باقر (ع) در کتاب الكافي جلد ۱ كِتَابُ التَّوْحِيدِ‏ بَابُ النَّوَادِر
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۱, ۴۱۳

امام باقر (ع) فرمود: ما هستيم آن مثانى كه خدا به‏ پيغمبر خود محمد (ص) عطا كرد، ما همان وجهه خدائيم كه در روى زمين ميان شما مى‏غلطيم، مائيم ديده بان خدا در خلقش و دست رحمتش كه به بندگان دراز كرده، شناسد ما را هر كه شناسد و ناديده گيرد ما را هر كه ناديده گيرد، سوگند به پيشوائى متقيان (و پيشوائى متقيان را خ ل).

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۱۹۵

امام صادق (ع) فرمود: مائيم آن مثانى كه خدا به پيغمبر ما محمد (ص) عطا فرموده است (يعنى همدوش قرآنيم كه پيغمبر فرمود: دو چيز سنگين ميان شما گذاشته‏ام) و مائيم وجه خدا كه در زمين ميان شما رفت و آمد كنيم مائيم ديده خدا ميان خلقش (ناظر و شاهد كردار مخلوقيم) و دست باز رحمت او بر بندگانش شناخت هر كه ما را شناخت (و خوشا بحالش) و پيشوائى پرهيزگاران را نشناخت هر كه ما را نشناخت (و چه زيان بزرگى كرد كه مرگش در پيش است و آنگاه زيان خود دريابد).

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۴۵۹

محمد بن يحيى، از احمد بن محمد بن عيسى، از محمد بن سِنان، از ابو سلّام نَخّاس، از بعضى از اصحاب ما، از امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است كه آن حضرت فرمود:

«ماييم دوتا دوتاهايى كه خدا به پيغمبر ما محمد صلى الله عليه و آله عطا فرموده».
(و مراد آن حضرت، تفسير قول خداى تعالى است كه: «وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ» «۲»، يعنى: «و هر آينه به حقيقت كه داديم تو را هفت از دو تا دو تاها كه مكرر شده‏اند، و قرآن بزرگ و بزرگوار را». و اكثر مفسرين اين هفت را به هفت آيه تفسير كرده‏اند، و گفته‏اند كه: مراد از آن، سوره حمد است؛ چه آن، هفت آيه است و لهذا آن سوره را سبع المثانى نيز مى‏گويند. و در وجه دوئيت آن گفته‏اند كه، از آن راه است كه در نماز لا اقل دو بار خوانده مى‏شود، و خروج نماز وتر بر فرضى كه از شفع جدا باشد، ضررى ندارد، يا به جهت آن است كه اكثر الفاظ آن مكرر واقع شده، يا به جهت تكرار نزول آن است كه يك‏بار در مكه نازل شده و يك‏بار در مدينه. و بنا بر آنچه آن حضرت فرموده مى‏تواند كه وجه هفت بودن ايشان، اين باشد كه نام‏هاى ايشان هفت است: على و فاطمه و حسن و حسين و محمد و جعفر و موسى- سلام اللَّه عليهم- و تتمه، مكرر است و وجه تكرار و دوئيت از اينجا معلوم مى‏شود، يا دوئيت ايشان به اعتبار انضمام ايشان با قرآن باشد و احتمال دارد كه مثانى از ثناء باشد؛ زيرا كه ايشان ثناى خدا را به جا آوردند؛ چنانچه حق ثناى اوست به حسب طاقت بشرى. تتمه حديث آن‏كه: حضرت فرمود:) «و ماييم روى خدا و راه او (چه، خلائق به وساطت ما به خدا مى‏رسند، و متوجه معارف الهى مى‏شوند). و با اين حال در ميان شما

__________________________________________________

(۲). حجر، ۸۷.
                 

مى‏گرديم. و ماييم چشم خدا در ميان آفريدگانش (كه به واسطه ما به سوى ايشان مى‏نگرند، نه چنانچه كند چشمان به وساطت عينك به خطوط نظر مى‏كنند). و ماييم دست خدا كه بر بندگان خويش به رحمت گشوده. مى‏شناسيم هر كه ما را شناسد، و نمى‏شناسيم هر كه ما را نمى‏شناسد (و احتمال دارد كه معنى اين باشد كه: هر كه پيش از اين در عالم ذرّ، ما را شناخت امروز نيز ما را مى‏شناسد و هر كه در آنجا ما را نشناخت، در اينجا نيز ما را نمى‏شناسد. و مى‏تواند كه مراد اين باشد كه: اين اوصاف از براى ما ثابت است؛ خواه مردم ما را به اين اوصاف بشناسند و خواه نشناسند). و پيشوايى پرهيزگاران از براى ما است» (كه اهل تقوى به ما اقتدا مى‏كنند در امور دين. و ظاهر اين است كه اين فقره، تصحيف باشد كه امامة اليقين به امامة المتقين بدل شده باشد. على بن ابراهيم در تفسير خود، همين حديث را به سندى ديگر از آن حضرت روايت كرده از اول حديث تا آن‏كه ذكر فرموده كه: «هر كه ما را شناسد، ما او را شناسيم. پس هر كه ما را شناخت، يقين در پيش روى اوست و هر كه ما را نشناسد، ما او را نشناسيم. پس هر كه ما را نشناخت، آتش افروخته در پيش روى اوست». و مراد از يقين، مرگ است؛ چه آن، تحفه مؤمن است كه از رنج دنيا خلاص مى‏شود و به اين شناخت منتفع مى‏گردد و در بهشت جاودانى قرار مى‏گيرد. و بعضى احتمال داده‏اند كه مراد، اين باشد كه اين معرفت كه به دليل حاصل شده به مشاهده و عين اليقين، از براى او حاصل خواهد شد. و به قرينه مقابله، اول ظاهرتر است. و در توحيد صدوق همين حديث به سندى ديگر مذكور است، و در آخر آن چنين است كه:

«هر كه ما را شناسد، ما او را شناسيم و هر كه ما را نشناسد، يقين در پيش روى اوست». و معنى احتمالى بنا بر آنچه در توحيد است، مناسبت تمام دارد).


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)