حَاق
«حاق» از مادّه «حوق» در اصل به معناى «وارد شدن و نازل شدن واصابت کردن و احاطه نمودن» است، بعضى گفته اند که اصل آن «حق» (به معناى تحقق یافتن) بوده است که «قاف» اول تبدیل به «واو» و سپس به «الف» شده است!
«حاقَ بِهِمْ» به معناى «وارد شد بر آنها» مى باشد. اما بعضى مانند: «قرطبى» در ذیل آیه مورد بحث، و «فرید وجدى» در تفسیرش، به معناى احاطه کردن گرفته اند، و مى توان معناى جامعى براى آن ذکر کرد، که هم وارد شدن را بگیرد و هم احاطه کردن را.
ریشه کلمه
- حيق (۱۰ بار)
قاموس قرآن
احاطه. فرا گرفتن. [غافر:45] آل عمران را عذاب بد فرا گرفت در اقرب الموارد هست [فاطر:43 ]حيله بد احاطه نمىكند و نمىرسد مگر اهل آن را . راغب گويد: گفتهاند اصل آن حقّ است قاف اوّل به يا قلب شده است . بنابراين بايد معنى ثبوت و لزوم در آن ملحوظ باشد چنانكه در اقرب هست «حاقَ بِهِمُ الْاَمْرُ: لزمهم و وجب عليهم». در قرآن مجيد فعل ماضى آن 9 بار و فعل مضارعش يك بار آمده و همه با باء متعدى شده است و افعال ماضى همه درباره عذابهائى است كه منكرين انبیاء را محو نابود كرد و در گرفتارى موقّتى به كار نرفته است و شايد مراد از احاطه در «لا يحيق المكر السّىءِ» هم احاطه هميشگى باشد كه با معنى ثبوت و لزوم مناسب است .