الْجُرُوح
ریشه کلمه
- جرح (۴ بار)
قاموس قرآن
(بر وزن قفل) زخم. جمع آن جروح است [مائده:45] گوش در مقابل گوش، دندان و زخمها قصاص شوندهاند. در مفردات گويد: قدح شاهد را جرح گويند گوئى قادح زخمى به او مىزند حيوان شكارى را جارحه ناميدهاند زيرا زخمى مىكند و يا كسب مىكند، اعضاء بدن را كه كار مىكنند جوارح گويند زيرا اثر ميگذارند و يا كسب مىكنند، اجتراح كسب گناه و اصل آن از جراحة است(باختصار). [مائده:4] طيّبات بر شما حلال شده و آنچه از حيوانات شكارى تعليم كننده سگهاى شكارى و يا صاحبان شكار با كلاب هستيد . در مجمع فرموده: جوارح به معنى كواسب است از طيور و درّنده ها، واحد آن جارحه است و علّت اين تسميه آنست كه براى اربابان خود در اثر شكار كردن طعام كسب مىكنند. ناگفته نماند كسب يك نوع اثر گذاردن است. و آنگاه كه جارحة به معنى كاسب به كار وى رود، معناى اوّلى ملحوظ است . [انعام:60] او كسى است كه شما را در وقت شب مىگيرد (ميميراند) و انچه در روز كسب مىكنيد ميداند سپس در روز شما را زنده مىكند تا اجا معيّن به پايان برسد. در اين آيه «جَرَحْتُمْ» به معنى كار با جارحه و اعضاء است . [جاثية:21] از راغب نقل شد كه اجتراح كسب گناه است در اقرب الموارد گويد: اجتراع به معنى اكتساب است و اكثراً در جرائم به كار مىرود و از آنست قول قرآن «اَمْ حَسِبَ الَّذينَ اجْتَرَحوا...» مجمع البلان مطلق اكتساب گفته است در نهج البلاغه آمده «فَزالَ عَنْهُمْ اِلّا بِذُنُوبٍ اجْتَرَ حوها» خطبه 176 قاموس و صحاح نيز مطلق اكتساب گفتهاند ولى محلّى پيدا نشد كه در غير گناه استعمال شده باشد. در محلّ ديگرى به جاى اجترح اكتسب آمده مثل [نور:11]. احتمال هست علت استعمال اجتراح در سيئات آن باشد كه گناهان در وجود انسان و جهان اثر بد مىگذارند و گناهكار به وجود خود و روح خود و به دنيا زخم مىزند و شايد گناهان او در حسنات وى زخم توليد كند انشا اللّه در «وزن»خواهد آمد كه سيئات سبب خفّت و پوچى حسنات اند.