المائدة ٦
کپی متن آیه |
---|
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاَةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَيْدِيَکُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُءُوسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَيْنِ وَ إِنْ کُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَيْدِيکُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لٰکِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَکُمْ وَ لِيُتِمَ نِعْمَتَهُ عَلَيْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ |
ترجمه
المائدة ٥ | آیه ٦ | المائدة ٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَرْجُلَکُمْ»: پاهای خود. عطف بر (وُجُوهَ) و (أَیْدِیَ) یعنی اندامهای شستنی است، و ذکر آن بعد از (رُؤُوسِ) یعنی اندامی که مسح میشود، به خاطر ترتیب اعضاء وضو است. «الْغَآئِطِ»: مکان گود، مراد قضای حاجت است. «صَعِیداً»: سطح زمین. زمین. خاک (نگا: نساء / ). «لامَسْتُمْ»: مجامعه کردید. آمیزش جنسی کردید. «حَرَجٍ»: تنگنا. مشقّت.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
محل نزول:
این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
«شیخ طوسی» گوید: رسول خدا صلى الله عليه و آله هنگامى كه وضو نداشت، كارهاى عادى خود را انجام نميداد. خداوند اين آيه را نازل فرمود و به پيامبر اعلام نمود كه وضو فقط براى ادا صلوة است و انجام ساير كارها احتياجى به داشتن وضو ندارد، چنان كه عده اى درباره شأن و نزول اين آيه گفته اند و همچنين عبدالله بن ابىبكر بن عمرو بن حزم از عبدالله بن علقمه او از پدرش روايت كرده و چنين گفته است كه پيامبر هنگام بول كردن، جواب سلام اشخاص را نمى داد تا اين كه وضو بسازد پس از وضو ساختن جواب سلام را ميداد تا اين كه اين آيه نازل گرديد.[۳]
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَ إِنْ كُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا وَ إِنْ كُنْتُمْ مَرْضى أَوْ عَلى سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْدِيكُمْ مِنْهُ ما يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ «6»
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هرگاه به نماز برخاستيد، پس صورت و دستهايتان را تا آرنج بشوييد و قسمتى از سر و پاهايتان را تا برآمدگى روى پا مسح كنيد و اگر جُنُب بوديد، خود را پاك كنيد (و غسل نماييد)، و اگر بيمار يا در سفر بوديد، يا يكى از شما از محلّ گودى (محل قضاى حاجت) آمده يا با زنان تماس گرفتيد (و آميزش جنسى كرديد) و آبى (براى غسل يا وضو) نيافتيد، با خاك پاك تيمّم كنيد، پس (قسمتى از) صورت و دستانتان را از آن خاك (كه بر دستانتان مانده) مسح كنيد، خداوند نمىخواهد كه شما را در تنگى قرار دهد؛ بلكه مىخواهد شما را پاك كند و نعمتش را بر شما كامل سازد، شايد شما شكرگزار باشيد.
جلد 2 - صفحه 246
نکته ها
در آيهى 43 سورهى نساء، به موضوع غسل و تيمّم اشاره شد، در اينجا علاوه بر آن دو، به مسألهى وضو هم اشاره شده است.
واژهى «قيام»، هرگاه با حرف «الى» همراه شود، به معناى اراده كردن است. «إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ» يعنى هرگاه تصميم به نماز خواندن گرفتيد.
كلمهى «جنب»، به زن و مرد، مفرد و جمع، بطور يكسان اطلاق مىشود.
مراد از فرمان «فَاطَّهَّرُوا» انجام غسل است. به قرينه اينكه در آيهى 43 سورهى نساء به جاى «فَاطَّهَّرُوا»، «تَغْتَسِلُوا» فرموده است.
قيد «إِلَى الْمَرافِقِ»، براى بيان محدودهى شستن است، نه جهت شستن. از آنجا كه كلمهى «يَد» در زبان عربى، هم به دست، از انگشتان تا مچ و هم به دست، از انگشتان تا آرنج و هم به دست، از انگشتان تا كتف، اطلاق مىشود اين آيه مىفرمايد: در وضو، دست تا آرنج را بشوييد، نه كمتر و نه بيشتر.
در تيمّم، روح بندگى نهفته است؛ چون دست به خاك زدن وماليدن آن به پيشانى كه بلندترين عضو بدن است همراه با قصد قربت، نوعى تواضع وخاكسارى در برابر خداست.
«صَعيد» از «صعود» به معناى زمين بلند است. امام صادق عليه السلام در تفسير «صَعِيداً طَيِّباً» فرمودند: زمين بلندى كه آب از آن سرازير شود. «1» آرى، زمين گودى كه آب آلوده در آن جمع مىشود، براى تيمّم مناسب نيست، زيرا شرط تيمّم، خاك پاك است.
در حديث مىخوانيم: «لا صلاة الّا بطهور» «2»، نماز جز با طهارت (وضو يا غسل يا تيمم) صحيح نيست.
در حديث مىخوانيم: «ابدأ بما بدء اللّه» «3» از همانجا آغاز كن كه خداوند در قرآن آغاز كرده است. همان گونه كه در قرآن ابتدا شستن صورت، بعد دستها وبعد مسح سر وبعد مسح پا آمده است، ترتيب وضو نيز همين گونه است.
«1». معانىالاخبار، ص 283.
«2». تهذيب، ج 1، ص 49.
«3». تفسير نورالثقلين.
جلد 2 - صفحه 247
از امام سؤال شد كه چرا در وضو بخشى از سر مسح مىشود؟ فرمودند: «لمكان الباء» به خاطر حرف «باء» در كلمهى «بِرُؤُسِكُمْ» زيرا معناى آن قسمتى از سر است واگر آيه «و امسحوا رؤسكم» بود در آن صورت بايد همهى سر را مسح مىكرديم. «1»
امام صادق عليه السلام فرمود: «مراد از «لامَسْتُمُ»، آميزش جنسى است؛ ولى خدا آن را پوشانده و پوشاندن امورى را دوست دارد؛ لذا آن گونه كه شما نام مىبريد، نام نبرده است». «2»
امام رضا عليه السلام دربارهى فلسفهى وضو مىفرمايد:
- «يكون العبد طاهراً اذا قام بين يدى الجبّار»، زمينه پاكى هنگام ايستادن در برابر خداست.
- «مطيعاً له فيما أمره»، نشانهى بندگى و اطاعت است.
- «نقيّاً من الادناس و النّجاسة»، عامل دورى از آلودگىها و نجاست است.
- «ذهاب الكسل و طرد النّعاس»، مايهى دورى از كسالت و خواب آلودگى است.
- «وتزكية الفؤاد للقيام»، آماده سازى و رشد روحى براى نماز است. «3»
پیام ها
1- نظافت و طهارت، لازمهى ايمان است. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ... فَاغْسِلُوا ... فَاطَّهَّرُوا
2- طهارت، شرط نماز است. «فَاغْسِلُوا»
3- همچنان كه تماس با قرآن مخصوص پاكان است، «لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» «4» ارتباط با خدا هم نياز به طهارت دارد. «فَاغْسِلُوا»
4- آلودگى جسم، مانع قرب به خداست. «إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا»
5- اصل در كلام، رعايت حيا و عفّت و ادب است، خصوصاً در مسائل زناشويى.
«لامَسْتُمُ النِّساءَ» البتّه در مسائل حقوقى، براى اين كه حقّى ضايع نشود، قانون روشن و بىپرده بيان مىشود. مثل آيه «دَخَلْتُمْ بِهِنَّ» «5» كه در مورد مهريّه است.
6- شرايط و مقدّمات نماز، تخفيف بردار هست، ولى تعطيل بردار نيست. «فَلَمْ
«1». كافى، ج 3، ص 30.
«2». كافى، ج 5، ص 555.
«3». وسائل، ج 1، ص 367.
«4». واقعه، 79.
«5». نساء، 23.
جلد 2 - صفحه 248
تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا»
7- بايد براى پيدا كردن آبِ وضو و غسل تلاش كرد، اگر پيدا نشد، آنگاه نوبت به تيمّم مىرسد. ( «فَلَمْ تَجِدُوا» در جايى است كه انسان تلاش كند ولى نيابد.)
8- با آب يا خاك آلوده، نمىتوان با خداى پاك، ارتباط برقرار كرد. «صَعِيداً طَيِّباً»
9- هم خوردنىها بايد طيّب باشد كه در دو آيهى قبل به آن اشاره شد، هم تيمّم بايد به خاك طيّب باشد. «صَعِيداً طَيِّباً»
10- در احكام دين، حرج و دشوارى نيست. ما يُرِيدُ اللَّهُ ... مِنْ حَرَجٍ
11- هدف از وضو و غسل و تيمّم، طهارت معنوى و آمادگى براى ارتباط با خداوند است. «لِيُطَهِّرَكُمْ»
12- تكاليف الهى، براى انسان نعمت است. «لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ»
13- انجام تكليف، يكى از مصاديق شكر خداست. «لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَ إِنْ كُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا وَ إِنْ كُنْتُمْ مَرْضى أَوْ عَلى سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْدِيكُمْ مِنْهُ ما يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ «6»
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 27
چون حق تعالى در ما تقدم امر نمود به وفاء به عقود، كه از جمله آن نماز و از شرايط صحت آن طهارت است، از اين جهت آن را بيان مىفرمايد:
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ: اى كسانى كه ايمان آوردهايد، چون مىخواهيد كه برخيزيد به نماز و شما محدث باشيد؛ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ: پس بشوئيد صورت خود را از رستنگاه مو تا زنخ در طول و در عرض، آن مقدار كه انگشت شصت و ميانه فرا گيرد حقيقة اگر مستوى الخلقه باشد و حكما اگر مستوى الخلقه نباشد و اين تحديد از ائمه هدى مروى است «1». وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ: و بشوئيد دستهاى خود را با مرفق، و ابتدا از مرفق بايد تا سر انگشتان. وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ: و مسح كنيد سرهاى خود را، يعنى پيش سر و اقلّ آن مسمى است. وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ: و مسح كنيد پاهاى خود را از سر انگشتان تا برآمدگى پاى.
وجوب طهارت- در آيه دليل است طهارت به وقت نماز واجب است و پيش از آن واجب نيست و بر اين اجماع باشد، زيرا حق تعالى امر به طهارت فرموده به شستن روى و دو دست و مسح سر و دو پا به وقت قيام به نماز، پس معنى آنكه:
هرگاه قيام به نماز كنيد و شما محدث و بدون طهارت باشيد، پس بشوئيد روى و دو دست را و مسح نمائيد سر و دو پا را مطابق رسائل عمليه.
تنبيه- علماى اماميه اثبات فرمودهاند كه حرف «الى» در آيه به معنى «مع» مىباشد به چند دليل: 1- آنكه «الى» به معنى «مع» زياد استعمال
«1» مجمع البيان ج 2 ص 164.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 28
شده مثل قوله تعالى «مَنْ أَنْصارِي إِلَى اللَّهِ»* «1» اى «مع اللّه» و قوله: «وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلى أَمْوالِكُمْ» «2» اى «مع اموالكم» پس همچنين آيه «الى المرافق» مراد بيان تحديد آنچه واجب است شستن آن، واحدى از علماى عامه گفته بسيارى از نحات قرار دادهاند «الى» را در اينجا به معنى «مع» و واجب دانند شستن از مرفق را 2- زمخشرى در كشاف گويد حروف جاره نائب شوند بعضى از بعض ديگر مثل «انّ امرئة دخلت النّسار فى هرّة» كه «فى» بمعنى «لام» باشد 3- اجماع امت است بر اينكه ابتداى از مرفقين در وضو صحيح است و اختلاف دارند در وضوى آنكه ابتدا از انگشتان نمايد و مسلم است عمل به متفق، اولى و اصح و اقوى باشد تا مختلف.
ثواب وضو- در جامع الاخبار عن ابى الحسن موسى عليه السّلام: من توضّأ للمغرب كان وضوءه ذلك كفّارة لما مضى من ذنوبه فى نهاره ما خلا الكبائر و من توضّأ لصلوة الصّبح كان وضوءه ذلك كفّارة لما مضى من ذنوبه فى ليلته ما خلا الكبائر. «3» فرمود حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام: هر كه وضو بگيرد براى مغرب، مىباشد اين وضو كفاره گناهان روز او سواى كبائر؛ و هر كه وضو بسازد براى نماز صبح، مىباشد اين، كفاره گناهان شب او به غير از كبائر.
در منهج- سلمان فارسى روايت كرده كه از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله شنيده فرمود: هر كه وضوى نماز نيكو كند، گناهان او فرو ريزد مثل برگ درخت. «4» وَ إِنْ كُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا: و اگر بوده باشيد جنابت رسيده پس غسل كنيد (مراجعه به رسائل عمليه) در كتاب وافى- فيض كاشانى روايت نموده كه يهودى خدمت رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله سؤال نمود از مسائلى، از جمله
«1» سوره صف، آيه 14.
«2» سوره نساء، آيه 2.
«3» جامع الاخبار، صدوق، فصل 29.
«4» منهج الصادقين، جلد 3، صفحه 190.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 29
آنكه براى چه چيز خداوند امر فرموده به غسل در جنابت و امر نفرموده به غسل در غايط و بول. فرمود پيغمبر صلى اللّه عليه و آله: بدرستى كه آدم چون از شجره منهيه تناول فرمود، فرو رفت آن در رگها و مو و بشره او. پس چون مرد مجامعت با زن خود نمايد، بيرون آيد منى از تمام رگ و موئى كه در جسد او است؛ پس واجب فرمود خداوند عزّ و جلّ بر ذريه او غسل كردن از جنابت را تا روز قيامت. و بول خارج مىشود از زيادتى آبى كه انسان آشاميده، و غايط خارج گردد از فضله طعامى كه انسان مىخورد؛ پس در اين دو، بر او وضو باشد نه غسل؛ يهودى گفت: راست گفتى يا محمّد صلى اللّه عليه و آله. «1» ثواب غسل- احبار يهود پس از دانستن غسل جنابت و تصديق آن حضرت عرض كردند: بفرما فايده غسل جنابت و ثواب آن چيست؟ پيغمبر صلى اللّه عليه و آله فرمود: مؤمن چون نيت كند، حق تعالى براى او در بهشت قصرى بنا كند، و هيچ بنده نباشد غسل جنابت كند، مگر كه حق تعالى به ملائكه مباهات كند، فرمايد: اى ملائكه، بنده مرا ببينيد به غسل جنابت قيام كرده است براى امتثال امر من، شاهد باشيد او را آمرزيدم و به هر موى كه بر تن و سر او است هزار حسنه براى او نوشتم و هزار سيئه او را محو كردم و هزار درجه براى او بلند نمودم، احبار چون اين بشنيدند گفتند «اشهد ان لا اله الّا اللّه و انّك رسول اللّه».
وَ إِنْ كُنْتُمْ مَرْضى: و اگر باشيد بيماران و به جهت آن استعمال آب شما را مضر باشد أَوْ عَلى سَفَرٍ: و يا در سفر باشيد و آب نيابيد يا آب يابيد و احتياج داريد أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغائِطِ: يا بيايد يكى از شما به موضعى از محدث يعنى محدث شويد به حدث اصغر أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ: يا مس نموده باشيد زنان را به مباشرت و مجامعت. فَلَمْ تَجِدُوا ماءً: پس نيابيد آب را بعد از طلب، يا ميان شما و آب حايلى باشد از دشمن و سبع، كه از آن ظنّ هلاك نفس باشد، و يا آب در چاهى باشد و آلت استسقا مفقود باشد، و يا فروشند و شما بر قيمت آن قادر نباشيد، در اين صور مذكوره فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً: پس
«1» جامع احاديث الشيعه، جلد 2، صفحه 425، حديث اوّل.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 30
قصد تيمم كنيد به خاك پاك فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْدِيكُمْ مِنْهُ: پس مسح كنيد بعضى از رويها و دستهاى خود را از آن خاك، اگر بدل وضوء است به يك ضربت و اگر بدل غسل است به دو ضربت؛ يكى براى روى، و ديگرى براى هر دو دست و احتياط براى هر دو، دو ضربت است.
طعن- از اعظم طعنهاى دومى انكار حكم تيمم است كه صريح است در معانده خدا و رسول، چنانچه در صحيح مسلم و بخارى و ابى داود و نسائى و صاحب جامع الاصول همه از شقيق روايت كردهاند كه گفت: من با عبد اللّه بن مسعود و ابو موسى اشعرى نشسته بوديم. ابو موسى گفت: اگر مردى جنب شود و يك ماه آب نيابد تيمم نخواهد كرد كه نماز كند، پس چه مىكند با آيه سوره مائده «فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً»؟ ابن مسعود گفت: اگر رخصت دهى ايشان را هر وقت آب برايشان سرد خواهد بود تيمم به خاك خواهند كرد. من گفتم: براى همين معنى كراهت داريد از تيمم. گفت: بلى. ابو موسى گفت: آيا نشنيدى سخن عمار را كه به عمر گفت: رسول خدا مرا به حاجتى فرستاد پس من جنب شدم و آب نيافتم، در ميان خاك غلطيدم چنانچه دابّه مىغلطد. پس چون به حضرت عرض كردم فرمود: بس بود ترا كه چنين كنى، پس دستهاى خود را به زمين زد و بر هم ماليد و رو و دستها را مسح نمود. عبد اللّه گفت: مگر نديدى كه عمر قانع نشد به قول عمار. بنابر اين كسى كه انكار نص كتاب الهى و سنت حضرت رسالت پناهى صلى اللّه عليه و آله نمايد، چگونه قابليت امامت و ولايت مطلقه كافه مردم را داشته باشد!؟ (فافهم).
ما يُرِيدُ اللَّهُ: اراده نمىفرمايد و نمىخواهد خدا آن چيزى را كه فرض نموده از وضو و غسل و تيمم و يا امر به تيمم لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ: تا قرار دهد بر شما تنگى و زحمت و سختى وَ لكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ: و لكن مىخواهد آن را كه تا پاك گرداند شما را از احداث يا از گناه؛ چه وضو، كفاره ذنوب است. وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ: و تا تمام كند نعمت خود را در دين بر شما به واسطه مقرر كردن او در شرع آن چيزى را كه مطهر ابدان شما است و مكفّر ذنوب شما، و يا تمام گرداند به جهت رخصت دادن تيمم در حين تعذر استعمال آب انعام و
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 31
افضال خود را بر شما به اوامر خود. لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ: براى اينكه تشكر نمائيد بر نعمتهاى او سبحانه.
قال الصادق عليه السّلام: انّ اللّه تعالى انعم على قوم بالمواهب و لم يشكروا فصارت عليهم وبالا، و ابتلى قوما بالمصائب فصبروا فصارت عليهم نعمة. «1» فرمود حضرت صادق عليه السّلام بدرستى كه خداى تعالى انعام فرمايد بر قومى به مواهب، و شكر نمىكنند؛ پس گردد بر ايشان وبال. و مبتلا نمايد قومى را به مصائب، پس صبر نمايند، پس گردد برايشان نعمت.
تتمه- از جمله آداب باطنيه طهارت از حدث يعنى وضو و غسل آن است كه در آن وقت متذكر شود كه امر آنها به جهت عبادات و مناجات خالق يگانه است و اعضائى كه در آن وقت امر به شستن آنها شده، چون مباشر امور دنيويه بوده و در كدورات طبيعت فرو رفته، از اهليت قيام در خدمت الهى خارج گرديد؛ پس امر به شستن آنها نمود تا از اين كدورات پاك شود. و بعد از آن تأمل كند كه شك نيست محض شستن، آنها از چرك و كثافات جسمانيه پاك و مطهر نمىسازد، تا دل خود را از علايق خسيسه دنيويه و اخلاق ذميمه پاك نگرداند. پس بايد وقت وضو و غسل، دل او نيز پاك شود از صفات رذيله و شهوات خبيثه، و جازم باشد بر اينكه اعضاى خود را كه آلت شهوات هستند از شهوات دنيا بازگيرد تا نورانيت و صفاى آنها سرايت در تطهير همه اعضا نمايد. و ابتدا در وضو، امر به شستن رو شد كه از حواس ظاهره و اعظم اسباب مطالب دنيويه آن است، بعد شستن دستها كه آدمى معظم امور دنيويه را به آنها نمايد، پس امر شد به مسح سر، كه منبع اكثر خيالات فاسده است، بعد مسح پاها كه واسطه بسيارى از مطالب دنيويه هستند. و در غسل امر فرمود به غسل تمام بدن، بسبب آنكه در آن وقت بالمره مقهوره تحت قوه شهويه، و لذت آن عايد همه بدن گردد، و چون همه جسد غرق لذت است، بايد كلا شسته شود تا صلاحيت توجه قرب الهى را داشته باشد. و اما در تيمم، اعضاى خود را پست و ذليل نموده آنها را خاك مال
«1» تحف العقول، صفحه 376.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 32
نمايد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَ إِنْ كُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا وَ إِنْ كُنْتُمْ مَرْضى أَوْ عَلى سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْدِيكُمْ مِنْهُ ما يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ «6»
ترجمه
اى كسانيكه ايمان آورديد چون برخيزيد بنماز پس بشوئيد رويهاتان را و دستهاتان را تا آرنجها و مسح كنيد سرهاتان و پايهاتان را تا منتهاى بلندى پشت دو پا و اگر باشيد جنب پس پاك كنيد خود را و اگر باشيد بيماران يا در سفر يا آيد يكى از شما از مستراح يا مباشرت كرديد با زنان پس نيافتيد آبيرا پس قصد كنيد زمينى پاك را پس مسح كنيد برويها و دستهاتان از آن نميخواهد خدا كه قرار دهد بر شما هيچ تنكىئى را ولى ميخواهد كه پاك كند شما را و آنكه تمام كند نعمت خود را بر شما باشد كه شما شكرگزار شويد.
تفسير
گفتهاند وقتى اراده نماز نموديد با آنكه وضو نداريد بايد وضو بگيريد
جلد 2 صفحه 179
و اين معنى را از صدر آيه استفاده نمودهاند زيرا گاهى از اراده امرى بخود آن امر تعبير ميكنند مانند آنكه خداوند فرموده وقتى قرآن خواندى پناه ببر بخدا از شيطان و مقصود آنستكه وقتى اراده خواندن قرآن نمودى استعاذه كنى نه بعد از آن و اين معنى را در مجمع بابن عباس و اكثر مفسرين نسبت داده است و انصاف آنست كه اگر اين جزء از معنى بتقريب مذكور از آيه استفاده شود جزء ديگران كه بدون وضو بودن باشد استفاده نميشود ولى در تهذيب از حضرت صادق (ع) و عياشى از آنحضرت و حضرت باقر (ع) نقل نموده كه مراد آنستكه وقتى از خواب برخواستيد براى نماز بايد وضو بگيريد و اين معنى بقدرى لطيف و ساده و سالم و بىتكلّف و اشكال است كه معلوم است از خاندان وحى و تنزيل وارد شده است چون معمولا وقتى انسان مخصوصا براى نماز برميخيزد يا صبح است كه براى نماز صبح قيام ميكند يا سحر است كه براى نماز شب برميخيزد و اين هر دو بعد از خواب شب است يا ظهر استكه براى نماز ظهر معمولا در صدر اسلام از خواب قيلوله برمىخواستند و براى نماز عصر و مغرب و عشاء مخصوصا قيام نمينمودند بلكه در ضمن قيام براى امور ديگر نماز هم مىخواندند و بيوضو بودن آنها در موقع نماز مسلّم نبوده لذا بطور اطلاق فرموده است وقتى براى نماز قيام نموديد بايد وضو بگيريد و اعتماد بقيام نوعى متعارف شده است نهايت آنكه ايجاب وضو براى نماز در صورت وجود احداث ديگر از ذيل آيه كه ايجاب تيمّم را معلّق بعدم وجدان آب فرموده و اخبار ائمه اطهار كه مبين مجملات قرآن است استفاده ميشود و بنابر اين لازم نمىآيد وجوب وضوء براى هر نماز و احتياج بتقدير و قول به نسخ و امثال اين تكلفات كه در كلام مفسّرين است پيدا نميشود و وجه اگر چه بروى ترجمه ميشود لكن باين مناسبت گويند كه در موقع مواجهه ظاهر است چنانچه از روى هم همين معنى اراده ميشود لذا ميگويند فلانى خوش رو است و اراده مىكنند آنچه را از رخساره او ظاهر باشد پس شستن ريش كه احاطه بصورت داشته باشد كافى از شستن صورت است چنانچه در تهذيب از حضرت باقر (ع) روايت شده است كه هر چه مو بر آن احاطه نموده باشد واجب نيست بر بندگان كه فحص و تفتيش از آن كنند بلكه بايد آب را بر آن جارى نمايند و در كافى نيز قريب باين معنى را از يكى از صادقين عليهما السلام نقل نموده و در فقيه و كافى و عياشى از حضرت باقر (ع) روايت نموده است كه آنوجهيكه خداوند امر
جلد 2 صفحه 180
بشستن آن نموده كه سزاوار نيست زياده و كم نمودن از آن كه اگر زياد شود شوينده مأجور نيست و اگر كم شود گناهكار است مقداريست كه انگشت وسطى و شست بر آن دور زند از رستنگاه مو تا زنخ و مقداريرا كه از دست بايد شسته شود در آيه بيان شده است كه ظاهرا از سر انگشتان است تا آرنج كه مفصل بين ساعد و بازو است و بايد آنهم شسته شود ولى از آيه استفاده نميشود كه ابتدا بشستن از كجا بايد نمود و بكجا بايد ختم شود زيرا الى در اين قبيل موارد براى تحديد است نه براى بيان انتهاى عمل چنانچه ميگويند شمشير را تا دسته صيقلى بنما يا لباست را تا كمر بشوى و اراده مينمايند حد صيقلى شدن و شستن را نه بيان ابتدا و انتهاى عمل را ولى مقتضاى اخباريكه از ائمه اطهار در بيان وضوء حضرت رسول (ص) وارد شده است و خودشان هم دستور عملى دادهاند آنستكه در صورت ابتدا با على و در دست ابتدا بمرفق شود چنانچه ترتيب طبيعى در امتثال هم همين است لذا بغير اين رويّه و ترتيب نميتوان يقين به برائت ذمّه و حصول طهارت نمود كه آن مأمور به و اينها محصّل آن است چنانچه در اصول منقح شده است كه چنين موردى مجراى قاعده اشتغال است و كسانيكه پشت پا باخبار اهل بيت اطهار زدند ملتزم بعكس اين ترتيب شدهاند و معنى كلمه الى را نفهميدند چنانچه بجاى مسح پا شستن را اختيار نمودند و كول نصب ارجل را بمقتضاى بعضى قرائات خوردند بتصور آنكه عطف بر ايدى است با آنكه هر كس مختصر انسى بقانون محاورات داشته باشد مىيابد كه عطف ارجل بر ايدى با اين فصل معتدبه و تغيير اسلوب كلام ناشايسته و خارج از همه چيز است حال اگر خواسته باشى بيابى آنچه را ما در تفسير سوره حمد بيان نموديم كه كسانيكه امير المؤمنين (ع) را بنورانيت نديدند خداوند آنها را از ديدن معنى ظاهر قرآن هم محروم نمود ملاحظه ترجمه آيه را بنما و ببين آيا ممكن است كسى از اين كلام شستن پا را بفهمد در صورتى كه اگر ترجمه صحيح از كلامى بشود خصوصيات معنى در لغات مختلفه تفاوتى پيدا نميكند و تعجب اين است كه اشخاصيكه از اين آيه استفاده شستن پا را نمودهاند از ائمه ادب و اساتيد اوليّه فنون كلامند چگونه خداوند آنها را كور كرده كه چنين معنى روشنى را نديدند و عبادات خود و مقلدين خود را مادام العمر باطل نمودند در هر حال بگذريم ظاهر آيه معلوم است كه بايد مسح نمود بر سر و پاها تا دو كعب كه استخوانى است مايل باستداره واقع در مورد تلاقى ساق و قدم و گاهى تعبير از آن بمفصل
جلد 2 صفحه 181
ميشود براى مجاورت لذا احتياط در امتداد مسح است از سر انگشتان پا تا مفصل و در اخبار عترت طاهره اشاره بآن شده است و نيز بيان فرمودهاند كه ارجل مجرور است و پاها بايد مسح شود و جبرئيل قرآن را چنين نازل نموده و مردم چهل سال و هفتاد سال اينطور وضو ميسازند كه پا را ميشويند با آنكه خداوند امر بمسح آن نموده و عبادت آنها باطل است و دست و صورت را بايد تماما شست تا حديكه معلوم شده است ولى سر را بايد مسح نمود بمقداريكه مسمّاى مسح بعمل آيد اگر چه احتياطا بايد كمتر از عرض يك انگشت نباشد چون كمتر از اين خلاف متعارف است و بهتر آنستكه با سه انگشت مسح كند و همچنين در مسح پا از حيث عرض مسمّاى مسح كافى است چون خداوند فرموده روى و دست را بشوئيد و مسح بسر و پاها نمائيد و از لفظ با معلوم ميشود كه مسح بعض سر كافى است و چون پاها را هم عطف بسر نموده و از جهت عرض تحديد نفرموده معلوم ميشود از اين جهت نيز ببعض اكتفا ميتوان نمود اگر چه افضل بقدر سه انگشت بلكه تمام پشت پا است آنچه عرض شد تقريبا مضمون روايات است و بنظر حقير امام (ع) نمىخواهد بفرمايد لفظ با براى تبعيض است تا اشكال شود كه سيبويه منكر آمدن باء براى تبعيض شده است اگر چه رأى يكنفر نحوى در مقابل فرمايش امام وقعى ندارد زيرا ائمه اطهار علاوه بر آنكه معادن علمند منابع فصاحت و بلاغتند و علماء ادب بايد قواعد عربيّت را از كلمات و بيانات ايشان استخراج نمايند بلكه امام (ع) مىخواهد بفرمايد از باء استفاده ميشود كه مسح بعض سر و پا كافى است و اين براى آنست كه با اگر چه براى الصاق هم باشد كه معنى حقيقى آنست و همه نحويون اتفاق بر آن دارند مفادش الصاق و ايصال مسح است بسر و پا و امتثال آن بمسح بعض ميشود مثلا اگر گفته شود سرت را بشوى امتثالش بشستن تمام سر است ولى اگر گفته شود آب را بسرت برسان امتثالش ببعض حاصل است و همچنين است مسح اگر گفته شود چيزى را مسح كن ظاهرا امتثالش بمسح تمام آن است بخلاف آنكه گفته شود دستت را بآن برسان كه امتثالش بمسمّاى ايصال و الصاق دست بآنست و اين خصوصيت از لفظ با استفاده مىشود ولى نه براى آنكه بمعناى من تبعيضيّه است بلكه براى آنكه الصاق بيش از اين دلالت ندارد و مفسرين از اين نكته غفلت نموده استدلال را مبنى بر آمدن باء براى تبعيض نمودهاند و بردّ قول سيبويه پرداختهاند و بنابر آنچه ذكر شد حاجت بردّ قول او نيست و مطلب
جلد 2 صفحه 182
بر اهل دقت و ذوق ادبى واضح خواهد گرديد و از لطائف اين كتاب محسوب خواهد شد و اگر در موقع برخواستن از خواب براى نماز شخص جنب باشد بايد غسل كند به بيانيكه در صدر آيه گذشت كه نوعيت دارد و الا معلوم استكه مراد آنستكه هر وقت انسان جنب باشد و بخواهد نماز بخواند غسل بر او واجب است و چون فقط در خواب يكى از دو سبب جنابت كه احتلام است محقق ميشود سبب ديگر را كه جماع است در ذيل آيه بكنايه بيان فرموده است و اين نكته هم مؤيد تحقيقى استكه در صدر آيه ذكر شد و كيفيت غسل جنابت و احكام و اقسام آنرا بايد از كتب فقهيه و رسائل عمليه بدست آورد و بيان آن از وظيفه مفسرين خارج است و تفسير بقيه آيه در سوره نساء گذشت اضافه كه در اينجا شده است كلمه منه در ذيل حكم تيمم استكه ممكن است استفاده اشتراط علوق از آنشود يعنى بايد چيزى از زمين بدست او باقى بماند كه بآن مسح نمايد پيشانى را و بنابر اين جائز نيست با سنگ خالى از غبار تيمم نمايد يا آنكه دست را بعد از زدن بزمين پاك كند بطوريكه هيچ اثرى از آن باقى نماند كه به پيشانى برسد و خداوند اراده نفرموده استكه بندگانرا بحرج و مشقت و تنگى دچار نمايد بلكه مقصود خداوند از بيان احكام طهارات سهگانه كه وضو و غسل و تيمم باشد آنستكه مردم ظاهرا و باطنا پاك و پاكيزه شوند چون از طهارت علاوه بر نظافت ظاهرى كه در شخص پيدا ميشود نورانيت باطنى ايجاد ميگردد كه گاهى انسان آنحالت را احساس مينمايد چنانچه بعد از غسل جنابت بنظر حقير اين حالت وجدانى استكه انسان در وجود خود مييابد كه رفع كدورتى از او و ايجاد نورانيتى در او شده است و نيز خداوند اراده فرموده استكه بسبب طهارت نعمت ظاهرى و باطنى را بر مردم تمام نمايد و عبادات آنها با آنحال نورانيت واقع شود كه مستحق بهشت شوند و كفاره معاصى آنها باشد و شكرگزار گردند ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا قُمتُم إِلَي الصَّلاةِ فَاغسِلُوا وُجُوهَكُم وَ أَيدِيَكُم إِلَي المَرافِقِ وَ امسَحُوا بِرُؤُسِكُم وَ أَرجُلَكُم إِلَي الكَعبَينِ وَ إِن كُنتُم جُنُباً فَاطَّهَّرُوا وَ إِن كُنتُم مَرضي أَو عَلي سَفَرٍ أَو جاءَ أَحَدٌ مِنكُم مِنَ الغائِطِ أَو لامَستُمُ النِّساءَ فَلَم تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً فَامسَحُوا بِوُجُوهِكُم وَ أَيدِيكُم مِنهُ ما يُرِيدُ اللّهُ لِيَجعَلَ عَلَيكُم مِن حَرَجٍ وَ لكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُم وَ لِيُتِمَّ نِعمَتَهُ عَلَيكُم لَعَلَّكُم تَشكُرُونَ «6»
اي كساني که ايمان آوردهايد زماني که اراده كرديد نماز را بپا داريد پس بشوئيد صورتهاي خود را و دستها را تا مرفقها يعني وضوء دهيد و مسح كنيد بسرهاي خود و پاها را تا كعبين و اگر جنب شديد پس تطهير كنيد (غسل كنيد) و اگر مريض شديد که آب بر شما ضرر دارد يا در مسافرت رفتيد يا احدي از شما از محل غائط (بيت التخليه) آمد يا تماس با زنها گرفتيد (جماع كرديد) پس آب نيافتيد پس تيمم كنيد عوض غسل و وضوء بخاك پاك پس مسح كنيد بصورتها و دستهاي خود از آن صعيد خداوند اراده نفرموده که براي شما قرار دهد از كاري سخت و لكن اراده فرموده که شما را پاك كند و نعمت خود را بر شما تمام نمايد بلكه شما شكرگزار شويد.
اينکه آيه شريفه مشتمل بر احكام طهارت است از براي نماز و بر رفع احكام حرجيه است از مكلفين و بر وجوب شكر و ما در پنج امر صحبت ميكنيم:
(امر اول)
در شرطيت طهارت از براي نماز که مفاد جمله اول است يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا قُمتُم إِلَي الصَّلاةِ يعني اذا اردتم اقامة الصلاة، و طهارت حدثيه از شرائط ركنيه صلوة است که بدون آن نماز باطل است که اگر از بين برود چه عمدا و چه جهلا
جلد 6 - صفحه 308
و چه سهوا و نسيانا نماز باطل ميشود بخلاف ساير شرائط مثل طهارت خبثيه و قبله و وقت و مكان و لباس که بسا در حال جهل يا نسيان موجب بطلان نيست بتفاصيلي که در محال خود متعرض شدهاند و اينکه شرط براي كليه نمازها است چه واجب مثل فرائض يوميه و آيات و طواف و غير اينها و چه مستحبّ مثل نوافل يوميه و ساير صلوات مندوبه حتي مبتدئه فقط نماز ميت بدون طهارت هم صحيح است حتي جنب و حائض و در واقع نماز نيست يك نوع دعاء است.
(امر دوم)
در باب وضوء است که مفاد جمله فَاغسِلُوا وُجُوهَكُم وَ أَيدِيَكُم إِلَي المَرافِقِ وَ امسَحُوا بِرُؤُسِكُم وَ أَرجُلَكُم إِلَي الكَعبَينِ است و در مفاد اينکه جمله اختلاف شديدي است بين عامه و خاصه در چند مورد: يكي در غسل وجه که مذهب خاصه بر اينکه است که واجب است از اعلي باسفل شسته شود و حد وجه از رستنگاه موي سر تا آخر ذقن است از طرف طول و قرصه صورت که فرا ميگيرد از ابهام تا وسطي و عامه اعتبار از اعلي باسفل نميكنند تمسكا باطلاق لكن نفس لفظ غسل و مفهوم آن منصرف است باعتبار از اعلي چنانچه اگر بعرف بگويي صورت خود را بشوي ذهنش متوجه ميشود باعتبار علو.
2- در موضوع غسل يدين که عامه از اسفل سر انگشتان ميشويند تا مرفق بتوهم لفظ الي که براي انتهاء غسل است و غافل از اينکه هستند که لفظ الي براي حد مغسول است که دست را تا چه حدي بايد غسل نمود، و اما كيفيت غسل را بظهور لفظ غسل واگذار نموده که ظاهر است از بالا بپائين چنانچه مذهب خاصه است و مستفاد از اخبار ائمه اطهار عليهم السلام بلكه از ضروريات مذهب شيعه است 3- در موضوع مسح سر که عامه تمام سر را مسح ميكنند حتي داخل گوش را و غافل از اينكه باء در بِرُؤُسِكُم فقط دلالت دارد که مسح بايد بسر باشد
جلد 6 - صفحه 309
و مجرد مسمي كافيست و لو بمقدار يك انگشت و افضل با سه انگشت است بمقدار سه انگشت و بالجمله فرق است بين اينكه بگويند امسَحُوا بِرُؤُسِكُم که دال بر تمام سر است چنانچه فَاغسِلُوا وُجُوهَكُم دال بر تمام وجه است و بين اينكه بگويند برءوسكم که بمقدار مسمي هم صدق ميكند، و اما اعتبار مقدم رأس براي انصراف ذهن است و قدر متيقن و مفاد اخبار.
4- در جمله و ارجلكم عامه عطف ميگيرند بوجوهكم و مدخول فاغسلوا و تمام پا را ميشويند و دليل آنها منصوب بودن ارجلكم است و غافل از اينكه عطف است بمجموع جار و مجرور که در محل نصب است و مفعول فامسحوا است بلكه نميشود عطف بوجوهكم گرفت بواسطه فصل بين فعل و مفعول به فامسحوا که موجب تكرار لفظ و اغسلوا ميشود.
5- در كلمة إِلَي الكَعبَينِ که آيا قبة القدمين است چنانچه مشهور قائلند و انسب بمعني لغوي است زيرا كعب بمعني رفعت و علو است چنانچه بيت الحرام را كعبه گويند و ميگويي در دعاء صلوات (و اعلي كعبه) يا مفصل الساقين است چنانچه مفاد بعض اخبار است و اينکه احوط است و علي اي تقدير بايد از رؤس اصابع باشد تا منتهاي كعبين که غاية هم داخل در مغيي است چنانچه در غسل بدين هم بايد مرفق غسل شود که مجمع عظمين است و آيا تمام ظهر قدم لازم است يا مسمي كافيست چنانچه صريح اخبار است الاحوط الاول و الاقرب الثاني بلكه افضل اينست که بتمام كف دست تمام روي پا را مسح كنند.
(امر سوم)
در باب غسل است، غسل عبارت از شستن تمام بدن است و آن دو قسم است ترتيبي و ارتماسي: ترتيبي شستن سر و گردن است ابتداء پس از آن طرف راست و بعد طرف چپ، و ارتماسي شستن تمام بدن است دفعة واحدة که در آن واحد تمام
جلد 6 - صفحه 310
بدن را آب بگيرد.
و اسباب غسل جنابت، حيض، نفاس، استحاضه متوسطه و كثيره، مس ميت و غسل ميت. و غسل جنابت که مورد آيه است منشأ آن دو چيز است: خروج مني و دخول عورت قبلا يا دبرا، باختيار يا بدون اختيار، در بيداري يا در خواب با انسان يا حيوان، فاعل و مفعول لذا ميفرمايد وَ إِن كُنتُم جُنُباً فَاطَّهَّرُوا و اغسال مستحبّه هم در شريعت بسيار است مثل غسل جمعه و زيارت و توبه و حاجت و اعياد متبركه و ايام و ليالي شريفه مثل شهر صيام و غيره.
(امر چهارم)
در باب تيمم است و موردش جائيست که وضوء يا غسل واجب شود بيكي از اسباب آنها از احداث صغار مثل بول و غاية و ريح و نوم و سكر و غشوه و استحاضه قليله، و احداث كبار که ذكر شد و متمكن از غسل يا وضوء نباشد، يا از جهت ضيق وقت يا مرضي که آب بر او بجميع اقسام آن ضرر داشته باشد يا فقدان ماء يا وجوب صرف آب در مصرف اهم از غسل و وضوء مثل حفظ نفس محترمه يا تطهير بدن و لباس براي نماز يا طواف يا منع از تصرف در آب مثل غصب يا آب نجس يا اعذار ديگر بايد تيمم كند بدل از غسل در مورد غسل جنابت يا بدل از وضوء در مورد احداث صغار يا بدل از هر دو در ساير احداث كبار غير از جنابت که دو تيمم لازم ميشود و اينکه مفاد جمله وَ إِن كُنتُم مَرضي أَو عَلي سَفَرٍ أَو جاءَ أَحَدٌ مِنكُم مِنَ الغائِطِ أَو لامَستُمُ النِّساءَ فَلَم تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً است و در مورد صعيد اختلاف است که آيا مطلق وجه الارض است يا تراب خالص و چون اينکه جمله در سوره نساء آيه 43 گذشت لذا حواله بآنجا ميدهيم در مجلد سوم شرحش بيان شده، و كيفيت تيمم ميفرمايد فَامسَحُوا بِوُجُوهِكُم وَ أَيدِيكُم مِنهُ که بايد يك ضربه با دو كف دست بر زمين زد و صورت را از رستنگاه موي سر تا زير ابروها که
جلد 6 - صفحه 311
جبهه باشد از بالا بپائين بتمام كف دستها مسح كرد سپس پشت دست راست را با كف دست چپ و بالعكس مسح نمود، و مرجع ضمير منه صعيد است.
(امر پنجم)
در باب حرج است که مفاد ما يُرِيدُ اللّهُ لِيَجعَلَ عَلَيكُم مِن حَرَجٍ است و حرج در دين مثل ضرر و اضطرار و اكراه از عناوين ثانويه است که وارد بر جميع احكام اوليه است غير از احكامي که نص در ضرر و حرج است مثل: زكاة، خمس، جهاد و امثال اينها و آنهم از قبيل تخطئه در مصداق است و غسل و وضوء اگر موجب ضرر يا حرج شود حكمش بر داشته ميشود و مبدل بتيمم ميشود.
و اينجا جاي سؤالي است که كسي بگويد مقتضاي قاعده ضرر و حرج اينکه است که حكم غسل و وضوء بكلي بر داشته شود و وجه ايجاب تيمم و تبديل آنها باين چيست لذا خداوند براي دفع دخل علت آن را بيان ميفرمايد بقوله تعالي وَ لكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُم وَ لِيُتِمَّ نِعمَتَهُ عَلَيكُم لَعَلَّكُم تَشكُرُونَ و از اينکه جمله استفاده ميشود که همين نحوي که غسل و وضوء رافع حدث است و موجب طهارت است تيمم هم رافع و مطهر است غاية الامر آنها رافع دائمي است و اينکه موقتي است ما دام بقاء العذر، نظير نكاح دائمي و انقطاعي.
و نيز استفاده ميشود که جعل تيمم بفضل الهي است و انعام پروردگار است و نيز دلالت دارد بر وجوب شكر بر اينکه نعمت عظمي چنانچه بر هر نعمتي شكري واجب حتي نعمت توفيق شكرگزاري و اينکه امر عقلي است و اوامر شرعيه ارشاد بحكم عقل است.
312
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- وجوب شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها (وضو)، براى نماز (إذا قمتم إلى الصّلوة فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم ... و امسحوا برءوسکم و ارجلکم)
روایات و احادیث
۲- تمام اجزاى دست، بین آرنج تا سر انگشتان، باید براى وضو شسته شود. (فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم إلى المرافق) «الى المرافق» توضیح و توصیف براى «ایدیکم» است، نه قید براى «فاغسلوا». یعنى دستها را بشوئید و مراد از دستها، دست تا مچ و یا تا کتف نیست بلکه دست تا مرفق مقصود است. مؤید برداشت فوق فرمایش امام باقر (ع) است که در توضیح آیه فوق فرمود: ... و لیس له ان یدع شیئاً من یدیه الى المرفقین الا غسله لان اللّه یقول « فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الى المرافق» ... .[۴]
۳- مسح قسمتى از سر، از واجبات وضو (و امسحوا برءوسکم) برداشت فوق بر این مبنا است که «باء» در «برءوسکم» براى تبعیض باشد.
۴- مسح پا تا برآمدگى روى آن، از واجبات وضو (و امسحوا برءوسکم و ارجلکم إلى الکعبین)
۵- مسح پا تا قوزکهاى دو طرف آن، از واجبات وضو (و امسحوا برءوسکم و ارجلکم إلى الکعبین) در برداشت فوق «کعب» به معناى قوزک پا گرفته شده است و تثنیه آمدن «کعبین» مؤید این معناست. زیرا هر پا دو قوزک دارد.
۶- در مسح پا باید همه آن مسح شود.* (و امسحوا برءوسکم و ارجلکم إلى الکعبین) منصوب بودن «ارجلکم» حکایت از آن دارد که باء تبعیض بر آن داخل نشده است، بلکه «ارجلکم» عطفِ بر محل «برءوسکم» شده و در حقیقت مفعول بدون واسطه براى «امسحوا» است.
۷- لزوم رعایت ترتیب در افعال وضو (فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم إلى المرافق و امسحوا برءوسکم و ارجلکم)
۱- . کافى، ج ۳، ص ۲۶، ح ۵; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۴۵۱- ، ح ۷. تقدم ذکرى صورت بر دستها و مسح سر بر مسح پاها، دلالت بر لزوم ترتیب در شستن و مسح اعضاى وضو دارد. مؤید برداشت فوق، فرمایش امام باقر (ع) است که در مورد افعال وضو در آیه فوق فرمود: ... ابدأ الوجه ثم بالیدین ثم امسح الراس و الرجلین ... ابدأ بما بدأ اللّه به.[۵]
۸- وجوب تحصیل طهارت (غسل) بر شخص جنب، براى خواندن نماز (و إن کنتم جنباً فاطهروا) جمله «ان کنتم ...» عطف بر جمله اى مقدر است و کلام با تقدیر آن چنین مى شود: «اذا قمتم الى الصلوة فتوضوا ان لم تکونوا جنباً و ان کنتم جنباً فاطهروا». بنابراین غسل مشروط مى شود به هنگامى که جنب مى خواهد نماز بخواند.
۹- وجوب شستن تمام بدن در غسل (و إن کنتم جنباً فاطهروا) مراد از «فاطهروا» تحصیل طهارت با شستشوى تمام بدن است و اگر عضوى خاص در نظر بود به آن تصریح مى شد. چنانچه در وضو و تیمم به اعضایى خاص تصریح شده است.
۱۰- با غسل جنابت، بدون گرفتن وضو، مى توان نماز خواند. (إذا قمتم إلى الصّلوة ... و إن کنتم جنباً فاطهروا) با توجه به تقدیر آیه (فاغسلوا ... ان لم تکونوا جنباً و ان کنتم جنباً فاطهروا)، معلوم مى شود که ضرورت وضو و تشریع آن در صورتى است که شخص جنب نباشد.
۱۱- رعایت ترتیبى خاص در شستن بدن براى غسل جنابت، لازم نیست.* (و إن کنتم جنباً فاطهروا) از اینکه خداوند براى وضو و تیمم به ترتیب خاصى بین اعضا اشاره فرموده است و درباره غسل جنابت ترتیبى خاص ذکر نکرده، معلوم مى شود هیچ ترتیبى بین شستن اعضاى بدن مورد نظر نبوده است.
۱۲- وظیفه مریض، که آب براى او ضرر داشته باشد، تیمم است. (و إن کنتم مرضى ... فلم تجدوا ماء فتیمموا) جمله «فلم تجدوا ماء» نسبت به مریض به این معناست که آب براى او موجب ضرر شود.
۱۳- وظیفه مسافر در صورت نیافتن آب براى وضو یا غسل، تیمم است. (او على سفر ... فلم تجدوا ماء فتیمموا صعیداً طیباً)
۱۴- وظیفه محدث و جنب در صورت نیافتن آب براى غسل یا وضو، تیمم است. (او جاء أحد منکم من الغائط او لمستم النساء فلم تجدوا ماء فتیمموا)
۱- . کافى، ج ۳، ص ۳۴، ح ۵; نورالثقلین، ج ۱، ص ۵۹۹- ، ح ۷۹.
۱۵- لزوم جستجوى براى یافتن آب جهت وضو و غسل (فلم تجدوا ماء) کلمه «نیافتن» در موردى به کار برده مى شود که شخص چیزى را جستجو کند و نیابد.
۱۶- خروج بول و غائط، موجب وضو و ناقض آن است. (او جاء أحد منکم من الغائط ... فلم تجدوا ماء فتیمموا) «غائط» در کلام عرب به معناى گودال مستراح است و آمدن از مستراح، کنایه از خروج بول و مدفوع است.
۱۷- جماع، موجب غسل و ناقض آن است. (او لمستم النساء فلم تجدوا ماء فتیمموا) «لمستم» از باب مفاعله به این معناست که هر یک از مرد و زن یکدیگر را لمس کنند و این، کنایه از جماع است. برداشت فوق را فرمایش امام صادق (ع) تأیید مى کند که در مورد «لامستم النساء» فرمود: هو الجماع ... .[۶]
۱۸- تیمم بر هر چه به آن زمین گفته مى شود، جایز است. (فتیمموا صعیداً طیباً) در برداشت فوق «صعید» به معناى زمین گرفته شده است، چه از جنس خاک باشد یا سنگ و یا چیز دیگر، چنانچه برخى از اهل لغت گفته اند.
۱۹- تیمم، بر خاک، جایز و مجزى است. (فتیمموا صعیداً طیباً) برخى از اهل لغت برآنند که «صعید» تنها بر خاک اطلاق مى شود. با توجه به کلمه «منه» بعید نیست این معنى در آیه مراد باشد.
۲۰- چیزى که بر آن تیمم مى شود، باید پاک، پاکیزه و مباح باشد. (فتیمموا صعیداً طیباً) «طیب» در لغت به معناى طاهر و حلال آمده و حلال بودن خاک به معناى مباح بودن آن است.
۲۱- وجوب وضو، غسل و تیمم، وجوب غیرى است. (إذا قمتم إلى الصّلوة فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم فلم تجدوا ماء فتیمموا) با توجه به اینکه وضو و ... را براى نماز، واجب کرده است، وجوب غیرى از آن استفاده مى شود.
۲۲- رعایت ادب در قرآن نسبت به بیان مسائل جنسى و مانند آن (او جاء أحد منکم من الغائط او لمستم النساء) «غائط» به معناى گودال است و آمدن از گودال، کنایه از خروج بول و مدفوع است و «المس» به معناى تماس، کنایه از جماع و نزدیکى است. برداشت فوق را فرمایش امام صادق (ع) تأیید مى کند که درباره «او لامستم النساء» فرمود: هو الجماع و لکن اللّه ستیر یحب الستر فلم یسم کما تسمون.[۷]
۱- . کافى، ج ۵، ص ۵۵۵، ح ۵; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۴۵۲- ، ح ۹.
۲- . کافى، ج ۵، ص ۵۵۵، ح ۵; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۴۵۲- ، ح ۹.
۲۳- مسح قسمتى از صورت و دستها، از واجبات تیمم (فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم منه) «باء» در «وجوهکم» براى تبعیض است و کلمه «ایدیکم»، به صورت «مجرور» عطف است بر «وجوهکم». یعنى تنها قسمتى از صورت و قسمتى از دستها باید تیمم شود. مؤید برداشت فوق، فرمایش امام باقر (ع) است که درباره آیه فوق فرمود: ... فلما وضع الوضوء ان لم تجدوا الماء اثبت بعض الغسل مسحاً لانه قال «بوجوهکم» ثم وصل بها «و ایدیکم» ... .[۸]
۲۴- در تیمم نخست باید صورت مسح شود و آنگاه دستها (فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم منه) به نظر مى رسد تقدیم صورت بر دستها، اشاره به ترتیبى باشد که رعایت آن در تیمم لازم است. برداشت فوق را فرمایش منقول از امام باقر (ع) تأیید مى کند که در بیان چگونگى تیمم رسول خدا (ص) فرمود: فضرب بیده الارض ثم مسح احدیهما على الاخرى ثم مسح یدیه بجبینه ثم مسح کفیه کل واحد منهما على الاخرى.[۹]
۲۵- ترتیب خاصى در مسح دستها، به هنگام تیمم، لازم نیست.* (فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم منه) چون آیه ترتیب بین صورت و دستها را ذکر کرده است چنانچه ترتیب، در دستها نیز لازم بود، آن را بیان مى کرد.
۲۶- ضرورت آغشتگى دستها به خاک، هنگام مسح اعضاى تیمم (فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم منه) «من» در «منه» براى تبعیض است وضمیر آن به صعید بر مى گردد یعنى جزئى از آن صعید را به صورت و دستهاى خود بکشید و تحقق این معنا به این است که کف دستها به خاک آغشته شده باشد.
۲۷- خداوند حکم حرجى (مشقت بار)، تشریع نکرده است. (ما یرید اللّه لیجعل علیکم من حرج)
۲۸- تکالیف خداوند، آنگاه که انسان را به هنگام عمل در تنگنا و مشقت قرار دهد، لازم الاجرا نیست. (ما یرید اللّه لیجعل علیکم من حرج)
۲۹- هدف از تشریع وضو، غسل و تیمم، طهارت مؤمنان و اتمام نعمت الهى به آنان است، نه ایجاد حرج و مشقت. (إذا قمتم إلى الصّلوة فاغسلوا ... و لکن یرید لیطهرکم ولیتم نعمته علیکم)
۳۰- اهمیت و ارزش والاى نماز و طهارت (یأیها الذین ءامنوا إذا قمتم إلى الصّلوة فاغسلوا ... و لکن یرید لیطهرکم)
۱- . کافى، ج ۳، ص ۳۰، ح ۴; نورالثقلین، ج ۱، ص ۵۹۶- ، ح ۷۰.
۲- . تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۲۴۴، ح ۱۴۴; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۳۷۲، ح ۱۵. ساقط نشدن نماز در صورت نیافتن آب، دلیل اهمیت نماز و تکرار و تأکید بر طهارت، نشانه اهمیت طهارت است.
۳۱- اتمام نعمت الهى بر مؤمنان، از اهداف جعل احکام (یأیها الذین ءامنوا ... و لکن یرید لیطهرکم ولیتم نعمته علیکم) ظاهراً تشریع وضو، غسل و تیمم، به عنوان حکمى از احکام الهى، در اتمام نعمت، خصوصیتى نداشته باشد. بنابراین تشریع هر حکمى، نعمتى از جانب خداوند است.
۳۲- تشریع وضو، غسل و تیمم، از نعمتهاى الهى (فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم ... و لکن یرید لیطهرکم ولیتم نعمته علیکم)
۳۳- دین، نعمت الهى و احکام، متمم آن است.* (ولیتم نعمته) بنابر اینکه مراد از «نعمت»، دین باشد.
۳۴- لزوم شکرگزارى در برابر نعمتهاى الهى (ولیتم نعمته علیکم لعلکم تشکرون)
۳۵- انجام تکالیف الهى، زمینه ساز سپاسگزارى خداوند (لعلکم تشکرون) در برداشت فوق «لعلکم تشکرون»، علت و غایت براى «فاغسلوا ... فاطهروا ... فتیمموا»، که از احکام الهى هستند، گرفته شده است.
۳۶- طهارت انسان و اتمام نعمت الهى بر او، زمینه ساز سپاسگزارى از خداوند (و لکن یرید لیطهرکم ولیتم نعمته علیکم لعلکم تشکرون) در برداشت فوق «لعلکم»، غایت و تعلیل براى «لیطهرکم» و «لیتم» گرفته شده است.
۳۷- تماس بدنى با زن بدون آمیزش جنسى، ناقض طهارت نیست. (او لمستم النساء) امام باقر (ع) در پاسخ سؤال درباره کسى که پس از وضو با کنیزش، تماس بدنى داشته است فرمود: لا واللّه ما بذلک یأس ... و ما یعنى بهذا «او لامستم النساء» الا المواقعة فى الفرج.[۱۰]
۳۸- لزوم وضو گرفتن براى نماز بعد از بیدار شدن از خواب (إذا قمتم إلى الصّلوة فاغسلوا وجوهکم) امام صادق (ع) در پاسخ سؤال از معناى «اذا قمتم» در آیه فوق فرمود: «اذا قمتم من النوم ...».[۱۱]
۱- . تفسیر برهان، ج ۱، ص ۳۷۱، ح ۵; تهذیب، ج ۱، ص ۲۲، ح ۵۵، ب ۱.
۲- . تهذیب، ج ۱، ص ۷، ح ۹، ب ۱; تفسیر برهان، ج ۱- ، ص ۴۵۰، ح ۱.
۳۹- لزوم شستن صورت در وضو از رستنگاه مو تا چانه و در پهنا به اندازه اى که ما بین انگشت شصت و وسطى قرار مى گیرد. (فاغسلوا وجوهکم) از امام باقر (ع) در بیان مقدارى از صورت که خداوند دستور شستن آن را در وضو داده است روایت شده: الوجه الذى امراللّه بغسله ... ما دارت السبابه و الوسطى و الابهام من قصاص الشعر الى الذقن ... .[۱۲]
۴۰- کفایت مسح قسمتى از پا و سر در وضو (و امسحوا برءوسکم و ارجلکم) امام باقر (ع) در توضیح آیه فوق فرمود: ... ان المسح ببعض الرأس لمکان الباء ثم وصل الرجلین بالرأس کما وصل الیدین بالوجه ... فعرفنا حین وصلها بالرأس ان المسح على بعضها ... .[۱۳]
۴۱- حد مسح پا در وضو، مفصل آن است. (إلى الکعبین) امام باقر (ع) در بیان معناى «کعبین» در آیه فوق فرمود: ... ههنا یعنى المفصل دون عظم الساق ... .[۱۴]
۴۲- لزوم زدن دو دست بر زمین و مسح پیشانى با آنها و کشیدن کف هر یک از دو دست بر پشت دیگرى در تیمم (فلم تجدوا الماء فتیمموا صعیداً طیباً فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم منه) از امام باقر (ع) روایت شده که: پیامبر (ص) بعد از خواندن آیه فوق چنین تیممم نمودند: فضرب بیده الارض ... ثم مسح یدیه بجبینه ثم مسح کفیه کل واحد منهما على الاخرى.[۱۵]
۴۳- لزوم خرید آب براى وضو و غسل، در حد توان مالى به وقت دسترسى نداشتن به آن (فلم تجدوا الماء) از امام کاظم (ع) روایت شده که درباره میزان مبلغ ضرورى براى تهیه آب وضو و غسل در صورت نبود آب فرمود: ذلک على قدر جدته.[۱۶]
۴۴- دسترسى به آب، موجب بطلان تیمم (فلم تجدوا الماء فتیمموا صعیداً طیباً) از امام صادق (ع) روایت شده که در مورد کسى که پس از تیمم، آب پیدا کرده فرمود: ... اذا راى الماء و کان یقدر علیه انتقض التیمم.[۱۷]
۴۵- تیمم، باید بر زمین پاکیزه باشد. (فتیمموا صعیداً طیباً) از امام صادق (ع) درباره «صعیدا طیبا» در آیه فوق روایت شده: «الصعید» الموضع المرتفع و «الطیب» الموضع الذى ینحدر عنه الماء.[۱۸] مرتفع بودن زمین و عبور آب بر روى آن که در حدیث آمده، کنایه از پاکیزه بودن زمین است چون اگر زمین گود باشد، جایگاه کثافات شده و آب در آن مانده و لجن مى گردد.
موضوعات مرتبط
- آمیزش: احکام آمیزش ۱۷
- احکام:۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۶، ۱۷، ۱۸، ۱۹، ۲۰، ۲۳، ۲۴، ۲۵، ۲۶، ۳۷، ۳۸، ۳۹، ۴۰، ۴۱، ۴۲، ۴۳، ۴۴، ۴۵ ثانوى ۱۲، ۱۳، ۱۴ ; فلسفه احکام ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۶، ۱۷، ۱۸، ۱۹، ۲۰، ۲۳، ۲۴، ۲۵، ۲۶، ۳۷، ۳۸، ۳۹، ۴۰، ۴۱، ۴۲، ۴۳، ۴۴، ۴۵ ۲۹، ۳۱ ; نقش احکام ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۶، ۱۷، ۱۸، ۱۹، ۲۰، ۲۳، ۲۴، ۲۵، ۲۶، ۳۷، ۳۸، ۳۹، ۴۰، ۴۱، ۴۲، ۴۳، ۴۴، ۴۵ ۳۳
- انسان: پاکى انسان ۳۶
- بیمار: احکام بیمار ۱۲
- تکلیف: آثار عمل به تکلیف ۳۵ ; سهولت تکلیف ۲۷، ۲۸ ; قدرت در تکلیف ۴۳
- تیمّم: احکام تیمّم ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۸، ۱۹، ۲۰، ۲۳، ۲۴، ۲۵، ۲۶، ۴۲، ۴۴، ۴۵ ; اهمیّت تیمّم ۳۲ ; ترتیب در تیمّم ۲۴، ۲۵ ; تیمّم بر خاک ۱۹ ; تیمّم بر زمین ۱۸ ; شرایط تیمّم ۲۰، ۴۵ ; فلسفه تیمّم ۲۹ ; مبطلات تیمّم ۴۴ ; مسح در تیمّم ۲۳، ۲۴، ۲۵، ۲۶، ۴۲ ; مکان تیمّم ۲۰، ۴۵ ; واجبات تیمّم ۲۳، ۴۲ ; وجوب تیمّم ۲۱
- جنابت: احکام جنابت ۱۴
- جُنُب: احکام جُنُب ۸
- خدا: نعمتهاى خدا ۲۹، ۳۱، ۳۲، ۳۳، ۳۴، ۳۶
- دین: اکمال دین ۳۳ ; نعمت دین ۳۳ ۴۴، ۴۵
- سخن: ادب سخن ۲۲
- شکر: اهمیت شکر نعمت ۳۴ ; زمینه شکر خدا ۳۵، ۳۶
- طهارت: احکام طهارت ۳۷ ; ارزش طهارت ۳۰ ; مبطلات طهارت ۳۷
- غسل: احکام غسل ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۵، ۱۷، ۴۳ ; اهمیت غسل ۳۲ ; ترتیب در غسل ۱۱ ; غسل جنابت ۸، ۱۰، ۱۱ ; غسل واجب ۸ ; فلسفه غسل ۲۹ ; مبطلات غسل ۱۷ ; موجبات غسل ۱۷ ; واجبات غسل ۹ ; وجوب غسل ۲۱
- قاعده نفى حرج:۲۷، ۲۸
- قرآن: ادب قرآن ۲۲
- قواعد فقهى:۲۷، ۲۸
- مسافر: احکام مسافر ۱۳
- مضطر: احکام مضطرّ ۱۲
- مؤمنان: طهارت مؤمنان ۲۹
- نعمت: اتمام نعمت ۲۹، ۳۱، ۳۶
- نماز: احکام نماز ۱۰ ; ارزش نماز ۳۰ ; شرایط نماز ۸
- واجبات:۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۸، ۹، ۱۴، ۲۳، ۴۲ غیرى ۲۱
- وضو: احکام وضو ۱، ۲، ۳، ۵، ۷، ۱۵، ۱۶، ۳۸، ۳۹، ۴۰، ۴۱، ۴۳، ۴۵ ; اهمیت وضو ۳۲ ; ترتیب در وضو ۷ ; شستن دست در وضو ۱، ۲ ; شستن صورت در وضو ۱ ; فلسفه وضو ۲۹ ; مبطلات وضو ۱۶، ۳۸ ; محدوده مسح پا در وضو ۴۰، ۴۱ ; محدوده مسح سر در وضو ۴۰ ; مسح پا در وضو ۱، ۴، ۵، ۶ ; مسح سر در وضو ۱، ۳ ; موجبات وضو ۱۶ ; واجبات وضو ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۳۹ ; وجوب وضو ۲۱
منابع
- ↑ طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۳، ص ۲۳۱.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۲۷۳.
- ↑ صاحب كشف الاسرار از قول حنظلة بن الراهب گويد: مردى به پيامبر در حال بول كردن او سلام كرد، پيامبر جواب نداد تا اين كه پس از بول تيمم نمود سپس به آن مرد فرمود: هيچ چيز مرا مانع از جواب سلام تو نبود مگر آن كه وضو يا تيمم نداشتم سپس اين آيه نازل گرديد و به پيامبر دستور داده شد كه جواب سلام در اوقات حدث (نداشتن وضو يا تيمم) مباح است و وضو ساختن براى اداى نماز است نه كارهاى ديگر.
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۲۹۹، ح ۵۲; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۴۵۲، ح ۱۶.
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۲۹۹، ح ۵۲; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۴۵۲، ح ۱۶.
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۲۹۹، ح ۵۲; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۴۵۲، ح ۱۶.
- ↑ کافى، ج ۳، ص ۳۰، ح ۴; نورالثقلین، ج ۱، ص ۵۹۶- ، ح ۷۰.
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۲۹۹، ح ۵۲; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۴۵۲، ح ۱۶.
- ↑ کافى، ج ۳، ص ۳۰، ح ۴; نورالثقلین، ج ۱، ص ۵۹۶- ، ح ۷۰.
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۲۹۹، ح ۵۲; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۴۵۲، ح ۱۶.
- ↑ کافى، ج ۳، ص ۳۰، ح ۴; نورالثقلین، ج ۱، ص ۵۹۶- ، ح ۷۰.
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۲۹۹، ح ۵۲; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۴۵۲، ح ۱۶.
- ↑ کافى، ج ۳، ص ۳۰، ح ۴; نورالثقلین، ج ۱، ص ۵۹۶- ، ح ۷۰.
- ↑ کافى، ج ۳، ص ۲۶، ح ۵; نورالثقلین، ج ۱، ص ۵۹۸- ، ح ۷۳.
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۲۴۴، ح ۱۴۴; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۴۵۴، ح ۲۷.
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۲۴۴، ح ۱۴۶; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۳۷۲، ح ۱۷.
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۲۴۴، ح ۱۴۳; نور الثقلین، ج ۱، ص ۴۸۵، ح ۲۷۴.
- ↑ معانى الاخبار، ص ۲۸۳; نورالثقلین، ج ۱، ص ۴۸۵، ح ۲۷۵.