الفجر ١٩
کپی متن آیه |
---|
وَ تَأْکُلُونَ التُّرَاثَ أَکْلاً لَمّاً |
ترجمه
الفجر ١٨ | آیه ١٩ | الفجر ٢٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«التُّرَاثَ»: میراث. ارث. ترکه. «لَمّاً»: سرجمع. یکجا. یعنی حلال و حرام و حق خود و حق دیگران برای شما مطرح نیست، و اموال زنان و کودکان و پیران و مظلومان را جمع و ضبط مینمائید و حقالإرث ایشان را نمیپردازید. واژه (لَمّاً) صفت (أَکلاً) است.
تفسیر
- آيات ۱ - ۳۰ سوره فجر
- مضامين سوره مباركه فجر
- وجوه مختلف درباره مراد از «فجر»، «ليال عشر» و «شفع» و «وتر»، كه به آن ها، سوگند ياد شده است
- مراد از «إرم ذات العماد»
- وجه توصيف فرعون به «ذى الأوتاد»
- حكايت زبان حال نوع آدمى كه آزمايش خدا با اكرام و نعمت دادن را به حساب ممتاز بودن خود از ديگران مى گذارد
- حکایت انسانی که آزمايش خدا با فقر و تنگدستى را، اهانت و خوارى مى پندارد
- مراد از آمدن پروردگار در قيامت: «و جاء ربّك و الملك...»
- متذكّر شدن و «يا ليتنى» گفتن انسان در قيامت
- «نفس مطمئنة»، نفسى است كه با ايمان به پروردگار و ياد او سكونت يافته، به مقام رضا رسيده است و...
- رواياتى درباره مراد از «شفع» و «وتر»، آورده شدن جهنم،آمدن خدا، و...
- حديثى از امام صادق«ع»، درباره خصوصيات قبض روح مؤمن در ذيل «يا أيّها النّفس المطمئنة...»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ «15» وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَنِ «16» كَلَّا بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ «17» وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْكِينِ «18» وَ تَأْكُلُونَ التُّراثَ أَكْلًا لَمًّا «19» وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا «20»
«15» امّا انسان، (طبعش چنين است كه) هرگاه پروردگارش او را بيازمايد و گراميش داشته و نعمتش دهد، (مغرور گشته و) مىگويد: پروردگارم مرا گرامى داشته است. «16» ولى هرگاه او را بيازمايد و روزى او را تنگ سازد، مىگويد: پروردگارم مرا خوار كرده است. «17» اين چنين نيست؛
جلد 10 - صفحه 476
بلكه شما يتيم را گرامى نمىداريد. «18» و يكديگر را بر اطعام بينوايان ترغيب نمىكنيد. «19» و ميراث را (به حق و ناحق) يكجا مىخوريد. «20» و مال را بسيار دوست داريد.
نکته ها
«أَكْلًا لَمًّا» يعنى يكجا خوردن، بدون دقت در اين كه حلال است يا حرام و آيا مال ديگران به آن اضافه شده يا نه. «لَمًّا» مصدر «لممت» به معناى جمع و ضميمه كردن است.
«جَمًّا» به معناى زياد و انباشته است.
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: من و هر كسى كه يتيمى را تحت تكفّل خود قرار دهد، در بهشت در كنار هم هستيم. «1»
يكى از سنّتها و برنامههاى قطعى خداوند، آزمايش مردم است؛ البتّه نه براى شناختن، بلكه براى ظهور خصلتها و بروز تلاشها تا بر اساس آن اجر و پاداش دهد.
آزمايشهاى الهى گوناگون است، گاهى با رفاه و ثروت انسان را آزمايش مىكند و گاهى با تنگدستى و مشكلات. ولى انسان عجول كه از آزمايش الهى و اهداف آن غافل است، دست به قضاوتها و تحليلها و تفسيرهاى غلط زده و از خداوند گلايه مىكند.
پیام ها
1- آزمايشهاى الهى، جلوهاى از در كمين بودن پروردگار نسبت به انسان است.
إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ ...
2- آزمايش، وسيله تربيت و رشد انسان است. «الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ»
3- دريافتهاى انسان بر اساس لطف اوست نه استحقاق ما. پس گرفتار غرور و عجب نشده و از آزمايش غفلت نكنيد. «فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ»
4- نه فقر نشانه اهانت است و نه دارايى نشانه كرامت؛ بلكه هر دو وسيله آزمايش است. ابْتَلاهُ ... فَأَكْرَمَهُ، ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ
«1». تفسير نور الثقلين.
جلد 10 - صفحه 477
5- مهمتر از جسم يتيم روح اوست كه بايد گرامى داشته شود. «تُكْرِمُونَ»
6- كمبودهاى روحى را با احترام و محبت جبران كنيد. (اولين انتظار يتيمان احترام به شخصيّت آنان است) «تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ»
7- در مورد كارهاى خداوند، قضاوت نابجا نكنيد. دليل تنگى رزق را بىاعتنائى خداوند نپندازيد، بلكه نتيجه عملكرد خودتان بدانيد. «كَلَّا بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ»
8- احسان به ديگران، در رزق و روزى انسان نقش مهمى دارد. «لا تُكْرِمُونَ- فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ»
9- بينوايان نبايد گرسنه بمانند. با انفاق خود، با تشويق ديگران بايد به آنان رسيدگى كرد. «تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْكِينِ»
10- در درآمدهاى خود دقّت كنيد؛ هر نانى مصرف كردنى نيست. «أَكْلًا لَمًّا»
11- علاقه به مال فطرى است، آنچه مذموم است، علاقه شديد است «حُبًّا جَمًّا»
12- تكريم خداوند از شما، بايد سبب تكريم شما از يتيمان باشد. فَأَكْرَمَهُ ... لا تُكْرِمُونَ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ تَأْكُلُونَ التُّراثَ أَكْلاً لَمًّا «19»
وَ تَأْكُلُونَ التُّراثَ: و مىخوريد ميراث او را، أَكْلًا لَمًّا: خوردنى كه صاحب جمعيت است يعنى مالها را از حلال و حرام مىخوريد و هيچ تفرقه و جدا نمىكنيد آنها را از يكديگر.
تنبيه- در آيه شريفه اقوالى است:
1- اموال يتيمان را با مال خود مخلوط و همه را مىخوردند و هيچ به يتيمان نمىدادند.
2- ميراث را به زنان و اطفال نمىدادند و همه را تصرّف مىكردند.
«1» بحار الانوار، ج 75 ص 4 روايت 7 بنقل از امالى طوسى ج 1.
جلد 14 - صفحه 202
3- مالهاى خود را به رغبت تمام مىخوردند و حقوق واجبه آن را نمىدادند.
4- طعام نجس و پاك را با هم مىخوردند و باك نداشتند.
5- آنچه ميّت جمع كرده بود از ظلمه ايشان آن را تصرف مىكردند، با آنكه عالم بودند به غصبيت آن.
6- مال موروث را كه به سهولت تمام به وارث رسيده، بدون مشقت و عرق جبين تصرّف و در انفاق آن اسراف كنند در مشتهيات خود از خوردن و آشاميدن و هرزگى صرف كنند، چنانچه عادت بطّالين از ورّاث است.
آيه عام است تمام اقوال را و شامل است عموم مكلّفين را.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَ الْفَجْرِ «1» وَ لَيالٍ عَشْرٍ «2» وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ «3» وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ «4»
هَلْ فِي ذلِكَ قَسَمٌ لِذِي حِجْرٍ «5» أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ «6» إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ «7» الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ «8» وَ ثَمُودَ الَّذِينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ «9»
وَ فِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتادِ «10» الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلادِ «11» فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسادَ «12» فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذابٍ «13» إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ «14»
فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ «15» وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَنِ «16» كَلاَّ بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ «17» وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْكِينِ «18» وَ تَأْكُلُونَ التُّراثَ أَكْلاً لَمًّا «19»
وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا «20» كَلاَّ إِذا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا «21» وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا «22» وَ جِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسانُ وَ أَنَّى لَهُ الذِّكْرى «23» يَقُولُ يا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَياتِي «24»
فَيَوْمَئِذٍ لا يُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ «25» وَ لا يُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ «26» يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ «27» ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً «28» فَادْخُلِي فِي عِبادِي «29»
وَ ادْخُلِي جَنَّتِي (30)
ترجمه
سوگند بطلوع صبح
و شبهاى ده گانه
و جفت و طاق
و شب وقتى كه بسر آيد
آيا در اين سوگند كفايت است براى صاحب عقل
آيا نديدى چگونه رفتار كرد پروردگار تو با قوم عاد
كه آن قبيله ارم داراى عمارتهاى بلندند
آن چنان عمارتهائى كه ساخته نشده مانند آنها در بلدها
و قوم ثمود آنانكه ميبريدند سنگهاى سخت را در وادى القرى
و قوم فرعون صاحب ميخها
آنان كه سركشى نمودند در بلدها
پس زياد كردند در آنها فساد را
پس ريخت بر آنها پروردگار تو تازيانه عذاب را
همانا پروردگار تو هر آينه در كمين گاه است
پس امّا آدميزاد وقتى كه بيازمايد او را پروردگارش پس گرامى دارد او را و نعمت دهد باو پس ميگويد پروردگار من گرامى داشته مرا
و امّا وقتى كه بيازمايد او را پس تنگ نمايد بر او روزى را پس ميگويد پروردگار من اهانت نموده است مرا
نه چنين
جلد 5 صفحه 384
است بلكه گرامى نميداريد يتيم را
و ترغيب نميكنيد بر طعام دادن بفقير
و ميخوريد ميراث را خوردنى بتمامى
و دوست ميداريد مال را دوست داشتن بسيارى
نه چنين است وقتى كه شكسته و خرد شود زمين شكسته و خرد شدنى پى در پى
و بيايد امر پروردگار تو و فرشتگان صف در صف
و آورده شود در آن روز جهنّم آن روز متذكّر شود آدمى و كجا است براى او فائده تذكّر
ميگويد اى كاش من پيش ميفرستادم براى زندگانى خود
پس در آن روز عذاب نكند مانند عذاب او احدى
و بند ننمايد مانند بند نمودن او احدى
اى نفس مطمئنّ بحق
باز گرد بپروردگار خود با آنكه بپسندى و پسنديده باشى
پس داخل شو در بندگان من
و داخل شو در بهشت من.
تفسير
خداوند متعال در اين سوره مباركه قسم ياد فرموده بطلوع صبح صادق و ليالى عشر اوّل ذى حجّة الحرام كه متمّم ميقات حضرت موسى عليه السّلام بود و در سوره اعراف ذيل آيه شريفه و واعدنا موسى ثلاثين ليلة و أتممناها بعشر فتمّ ميقات ربّه اربعين ليله گذشت چنانچه مستظهر از لفظ و نقل قمّى ره است و نيز قسم ياد فرموده بتمام موجودات دنيا كه جفت و طاقند يا دو ركعت نماز شفع و يك ركعت نماز وتر چنانچه قمى ره نقل فرموده و اين دو نماز جزء نماز شب است و آداب آن در محلّ خود ذكر شده و در بعضى از روايات شفع بروز ترويه و وتر بروز عرفه و در بعضى شفع بامام حسن و امام حسين و وتر بامير المؤمنين عليهم السلام تفسير شده و قسم ياد فرموده بشب وقتى كه بسر آيد كه وقت تهجّد و عبادت است چنانچه در جاى ديگر فرموده قسم بشب وقتى كه پشت كند و قمى ره آنرا بليله مزدلفه كه شب عيد اضحى است و مردم در آن شب بايد از عرفات بمشعر الحرام بيايند و صبح از آنجا بمنى بروند تفسير فرموده و مكرّر ذكر شده كه تفاسير او منقول از امام عليه السّلام است و بعدا ميفرمايد آيا در اين قسم ياد نمودن قسم كافى و موجب اطمينانى يافت ميشود براى شخص عاقل منصف كه باور كند از جانب خداوند عذاب و انتقامى براى كفّار در پيش هست و براى وضوح جواب سؤال و ظهور جواب قسم از آيات آتيه در كلام ذكر نشده و براى گوشزد كفّار مكّه پيغمبر خود را مخاطب
جلد 5 صفحه 385
ساخته ميفرمايد آيا بديده بصيرت و ضمير منير خود نديده و ندانستى كه چگونه معامله فرمود پروردگار تو با قوم عاد براى مخالفت با او امر هود پيغمبر كه آنها بقبيله ارم هم خوانده ميشدند چون عاد پسر عوص بن ارم بن سام بن نوح بوده يا براى آنكه شدّاد بن عاد كه پادشاه مقتدرى بود و جهانگيرى كرد چون وصف بهشت را شنيد در يكى از صحراهاى عدن باغ بزرگى مانند آن داراى عمارات رفيعه و قصور عاليه مزيّن بانواع تزيينات بنا نمود و آنرا ارم نام نهاد و چون تمام شد با كسان خود بجانب آن باغ كوچ كرد و آنها چون بيك منزلى آن رسيدند همگى بصيحه آسمانى هلاك شدند و آن باغ از انظار مخفى گشت و آن قبيله بنام آن باغ معروف شدند چنانچه مفسّرين نقل نمودهاند و بنابر اين ارم عطف بيان است براى عاد و غير منصرف بتعريف و تأنيث مجازى است و اينكه خداوند ارم را صاحب عماد خوانده گفتهاند يا براى آنستكه قدهاى آن مردم بلند بوده مانند ستون مرتفع يا براى آنكه عمارات آن باغ بلند و رفيع بوده و عماد باين معانى استعمال ميشود و بنابر اين ذات العماد صفت منسوب اليه است كه ارم باشد يا صفت منسوبين كه قبيله عادند و مانند آن قبيله در قوّت و قطر و قامت خداوند مردمى نيافريده بود يا مانند آن باغ و عمارات عمارتى در هيچ بلدى ساخته نشده بود و نيز نديده و ندانستى كه خداوند با قوم ثمود كه مخالفت با صالح پيغمبر خودشان نمودند چه سلوكى فرمود آن قوم و قبيلهاى كه سنگهاى كوه را قطع نمودند بتراشيدن و نقب زدن و منزل ساختن در وادى القرى كه گفتهاند دره واقع ميان دو كوه است نزديك بمدينه از طرف شام و نيز چه معاملهاى فرمود با فرعون كه مردم را بچهار ميخ ميكشيد و معذّب مينمود و ميكشت و به ذو الاوتاد ملقّب شد چنانچه در سوره ص بيان شد اين اقوام كسانى بودند كه با خدا ياغى و در بلاد طاغى شدند و فتنه و فساد بسيارى در آن ديار برپا كردند پس ريخت بر آنها پروردگار تو تازيانه عذاب را يعنى پى در پى آنان را بعذابهاى گوناگون معذب فرمود و كيفيّت عذابهاى اين اقوام در سور سابقه مكرّر ذكر شده است و اينكه از عذاب تعبير بتازيانه شده ظاهرا براى آنست كه آن آلت تعذيب است چنانچه در فارسى هم ميگويند
جلد 5 صفحه 386
چون خدا صدا ندارد يعنى مستحق را بدون قيل و قال بسزاى خود ميرساند و معذب مينمايد همانا پروردگار تو در مقام مراقبت و مترصّد گرفتن و بانتقام رساندن گناهكاران است و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد آنست كه خداوند قادر است اهل معصيت را بمجازات خودشان برساند و تمام كارهاى خداوند بر طبق حكمت است ولى مردم از سرّ آن آگاه نيستند لذا وقتى خداوند كسى را ميخواهد آزمايش فرمايد پس عزّت و نعمت باو ميدهد تا معلوم شود كه شكر آنرا بجا ميآورد و حدّ خود را گم نميكند يا خير ميگويد خداوند مرا گرامى داشته و مغرور ميشود و وقتى بخواهد كسى را بيازمايد پس امر معاش را بر او سخت و تنگ ميفرمايد تا معلوم شود كه صبر بر فقر دارد يا خير ميگويد خدا مرا خوار و ذليل نموده با آنكه هر دو اشتباه نمودهاند و هر دو براى امتحان بوده و گاه ميشود كه آن براى مزيد استحقاق عذاب و اين براى مزيد اجر و ثواب است نه چنين است كه مردم تصوّر نمودهاند مال و جاه دنيوى نزد خداوند قدر و قيمتى ندارد كه آنرا باولياء خود دهد و از اعداء خود بگيرد ولى شما مردم از ترس آنكه مبادا چيزى از مال شما كاسته شود احسان و اكرامى نسبت بأطفال يتيم نمينمائيد و دستور نميدهيد بخانواده خود كه طعامى بفقير دهند يا ترغيب و تحريص نمينمائيد كسى يا يكديگر را بر اطعام فقرا چون لا تحضّون و لا تحاضّون هر دو قرائت شده و مالى را كه بدون زحمت ارث بشما رسيده و مركّب از حلال و حرام است بدون آنكه سهم زنان و كودكان را از آن مفروز نمائيد يا حقوق الهيّه را كه مورّث شما نپرداخته بپردازيد جمعا تناول مينمائيد و باكى نداريد چون لمّ بمعناى جمع است و گفتهاند كفّار مكّه بزنها و اطفال ارث نميدادند و همه را جمعا ميخوردند خلاصه آنكه محبّت بسيار و حرص و ولع خارج از انتظار بجمع مال داريد نبايد چنين بود بلكه بهتر آنستكه اگر مال مخلوط بحرام هم نباشد بحاضرين از اقارب غير وراث احسانى بشود وقتى كه زمين شكسته و خرد شود خرد شدنى پى در پى براى بهم خوردن از زلزله تا مانند غبار نرم و پراكنده گردد يا كوه و تپه و بنائى در آن باقى نماند و صاف و هموار شود و بيايد امر پروردگار تو چنانچه در توحيد و عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده يعنى ظاهر شود آيات قدرت و آثار قهر الهى مانند پادشاهى كه با لشگر خود بيايد و
جلد 5 صفحه 387
آثار قدرت و هيبت و سياست او ظاهر گردد و معرفت بمقام او حاصل شود و ملائكه آسمانها بيايند و بر حسب مقام و منزلت خودشان صف در صف مرتّب بر محشر احاطه نمايند و جهنّم نيز ظاهر و آشكار گردد چنانچه در جاى ديگر فرموده و برّزت الجحيم لمن يرى يعنى ظاهر گردد جهنّم براى هر بيننده و مستفاد از روايات متعدّده معتبره آنست كه جهنّم را در روز قيامت ملائكه بسيارى با زمامهاى زيادى از جاى خود ميكشانند و ميآورند و در صحراى محشر حاضر مينمايند و شعله مهيبى از آن برخاسته ميشود و بر محشر احاطه مينمايد و فرياد مردم حتّى انبياء برب نفسى بلند ميشود و پيغمبر ما رب امّتى ميفرمايد و بعدا صراط بر آن وضع ميشود و مردم بحسب مراتب و اعمالشان بسهولت و صعوبت از آن عبور مينمايند و بسيارى در جهنّم مىافتند و كسانيكه نجات پيدا ميكنند حمد و شكر خدا را بجا ميآورند در آن روز متذكّر ميشود آدمى كه چه قدر كار بدى كرده كه در دنيا فكر آخرت نبوده ولى كجا است فائده تذكّر در آن روز كه بحال او نفعى ندارد ميگويد كاش براى زندگى امروزم قبلا تهيّهاى نموده بودم يا در زمان حياتم در دنيا اعمال صالحهاى بجا آورده بودم كه امروز بدردم ميخورد پس در آنروز خداوند كافر معاند مانند مشركين مكّه را عذابى كند كه كسى چنين عذابى نكرده باشد كسى را و بند و زنجير نمايد بقسمى كه كسى اين گونه بند و زنجير ننموده باشد كسى را و يعذّب و يوثق بصيغه مجهول نيز قرائت شده و بنابر اين معنى سهلتر است و در مجمع آنرا از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده يعنى عذاب كرده و بند كرده نميشود مانند او كسى ولى نسبت بمؤمنى كه مطمئن بحق و مواعيد انبياء و اوليا شده و بر طبق دستورات ايشان عمل نموده خطاب مستطاب از جانب رب الارباب در دم مرگ يا روز قيامت صادر شود كه اى نفس و جان و قلب مطمئن بحق و حقيقت رجوع كن بمبدء اصلى خود كه عالم اعلى است و برحمت پروردگارت و اصل شو در حاليكه خشنودى تو از او بثواب و خشنود است او از تو بأعمال پس داخل شو در زمره بندگان خوب خدا كه قابليّت اضافه باو را پيدا كردند و داخل شو در بهشت عنبر سرشت كه اوصاف آنرا خداوند بيان فرموده است در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون ملك الموت براى قبض
جلد 5 صفحه 388
روح بنده مؤمن حاضر شود باو گويد مشوّش مباش من از پدر مهربان با تو مهربانتر و نيكوكارترم چشمت را باز كن به بين او باز ميكند و چهارده معصوم را در بالين خود ميبيند و ايشان باو معرّفى ميشوند كه رفقاى تو ميباشند پس منادى از جانب حق روح او را ميخواند و ميگويد اى نفس مطمئنّه بمحمّد و اهل بيت او رجوع نما بپروردگارت با آنكه خوشنودى بولايت و خشنود شدهاى بثواب پس داخل شو در زمره محمّد و آل او و داخل شو در بهشت من پس چيزى نزد او محبوبتر از بيرون آمدن روحش و ملحق شدن بآن ذوات مقدّسه نخواهد بود و قمّى ره نيز قريب باين معنى را نقل نموده است در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه سوره فجر را در نمازهاى واجب و مستحب خودتان بخوانيد آن سوره امام حسين عليه السّلام است كسيكه آنرا بخواند با آن حضرت محشور و در بهشت همدرجه خواهد بود و الحمد للّه تعالى شأنه.
جلد 5 صفحه 389
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ تَأكُلُونَ التُّراثَ أَكلاً لَمًّا «19»
و ميخوريد ميراث ايتام را خوردن تام. يعني بتمامه چنانچه در جاي ديگر ميفرمايد: وَ آتُوا اليَتامي أَموالَهُم وَ لا تَتَبَدَّلُوا الخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ وَ لا تَأكُلُوا أَموالَهُم إِلي أَموالِكُم إِنَّهُ كانَ حُوباً كَبِيراً نساء آيه 3. و حوب گناه بزرگي است، و نيز ميفرمايد:
فَإِن آنَستُم مِنهُم رُشداً فَادفَعُوا إِلَيهِم أَموالَهُم وَ لا تَأكُلُوها إِسرافاً ... الايه نساء آيه 6. و نيز ميفرمايد: إِنَّ الَّذِينَ يَأكُلُونَ أَموالَ اليَتامي ظُلماً إِنَّما يَأكُلُونَ فِي بُطُونِهِم ناراً وَ سَيَصلَونَ سَعِيراً نساء آيه 10.
و بالجمله در باب ميراث بايد از روي عدل سهم صغار را مجزي كنند آنهم از بهترين اموال متوفي و بدست قيم صغار سپرده شود چه قيم که خود متوفي تعيين كرده يا حاكم شرع معين كند بلكه ناظر هم براي قيم تعيين كنند و قيم هم حق هيچگونه تصرف در آنها ندارد مگر مصارف خود صغار، و اگر براي قيم هم سهمي معين شده و الا اگر غني است بايد تعفف كند و اگر فقير است بمقدار زحمت که براي صغار ميكشد بردارد که ميفرمايد: وَ مَن كانَ غَنِيًّا فَليَستَعفِف وَ مَن كانَ فَقِيراً فَليَأكُل بِالمَعرُوفِ نساء آيه 6.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 19)- سپس به سومین کار زشت آنها اشاره کرده، و آنها را مورد نکوهش قرار داده، میافزاید: «میراث را (از طریق مشروع و نامشروع) جمع کرده میخورید» (و تأکلون التراث اکلا لما).
بدون شک خوردن اموالی که از طریق میراث مشروع به انسان رسیده کار مذمومی نیست، بنابراین نکوهش این کار در آیه فوق ممکن است اشاره به یکی از امور زیر باشد.
نخست این که منظور جمع میان حق خود و دیگران است بخصوص این که عادت عرب جاهلی این بود که زنان و کودکان را از ارث محروم میکردند، و حق آنها را برای خود بر میداشتند.
دیگر این که وقتی ارثی به شما میرسد به بستگان فقیر و محرومان جامعه هیچ انفاق نمیکنید، جائی که با اموال ارث که بدون زحمت به دست میآید چنین میکنید، مسلما در مورد درآمد دسترنج خود بخیلتر و سختگیرتر خواهید بود و این عیب بزرگی است.
سوم این که منظور خوردن ارث یتیمان و حقوق صغیران است زیرا بسیار دیده شده که افراد بیایمان یا بیبند و بار هنگامی که دستشان به اموال ارث میرسد به هیچ وجه ملاحظه یتیم و صغیر را نمیکنند، و از این که آنها قدرت بر دفاع از حقوق خویش ندارند حد اکثر سوء استفاده را میکنند، و این از زشتترین
ج5، ص494
و شرمآورترین گناهان است.
جمع میان هر سه تفسیر نیز امکان پذیر است.
نکات آیه
۱ - مردم عصر جاهلیت، با تصرف حق دیگران در میراث، سهم آنان را ضمیمه سهم خویش مى ساختند. (و تأکلون التراث أکلاً لمّا) «تراث»، «ارث» و «میراث» به یک معنا است (لسان العرب). «لمّاً» مصدر و به معناى جمع کردن فراوان است (العین). «لَمَمْتُ»; یعنى، ضمیمه ساختم (مصباح). «أکل» کنایه از تصرف کامل است; به گونه اى که چیزى از میراث باقى نماند. توصیف آن به مصدر (لمّاً)، براى مبالغه است; یعنى، تصرفى که در کنار حق خود، به طور کامل فراگیر حق دیگران نیز باشد.
۲ - تجاوز به حق ارث دیگران، ناروا و نکوهیده است. (و تأکلون التراث أکلاً لمّا)
۳ - لزوم بها دادن به شخصیت یتیمان و ترک تجاوز به حق ارث آنان (لاتکرمون الیتیم ... و تأکلون التراث أکلاً لمّا) آیه بعد، از حب مال سخن گفته و در این آیه خوردن میراث مطرح شده است. ارتباط این آیات با دو آیه قبل، بیانگر این است که هر کس براى یتیمان ارزشى قائل نباشد، میراث آنان را تصاحب مى کند و هر کس به فکر تغذیه مساکین نباشد، گرفتار مال دوستى است.
۴ - متجاوزان به حقوق دیگران، گرچه از نعمت و کرم خداوند برخوردار شوند، از عزّت و شرافت مندى در نزد او محروم خواهند بود. (نعّمه فیقول ربّى أکرمن ... کلاّ ... و تأکلون التراث أکلاً لمّا)
۵ - خوارى در پیشگاه خداوند، پیامد تجاوز به ارث دیگران است; نه تهى دستى و فقر. (فقدر علیه رزقه فیقول ربّى أهنن . کلاّ ... و تأکلون التراث أکلاً لمّا)
۶ - «ارث» عرصه امتحان الهى است و تصاحب کنندگان میراث دیگران، بازنده این امتحان اند. (إذا ما ابتلیه ... و تأکلون التراث أکلاً لمّا)
۷ - رعایت حق ارث دیگران، مایه عزّت نزد خداوند و پایمال کردن آن، ذلّت آور است. (ربّى أکرمن ... ربّى أهنن . کلاّ بل ... تأکلون التراث أکلاً لمّا)
موضوعات مرتبط
- ارث: آثار ارث ۶; آثار رعایت ارث ۷; آثار غصب ارث ۵، ۷; سرزنش غصب ارث ۲; غصب ارث ۶
- امتحان: زمینه امتحان ۶; عوامل شکست در امتحان ۶
- جاهلیت: غصب ارث در جاهلیت ۱
- حقوق: تجاوز به حقوق دیگران ۲
- خدا: امتحانهاى خدا ۶; زمینه امتحانهاى خدا ۶
- ذلت: عوامل ذلت ۷; منشأ ذلت ۵
- شخصیت: محرومان از شخصیت ۴
- عزت: عوامل عزت ۷; محرومان از عزت ۴
- غاصبان: امتحان غاصبان ۶; محرومیت غاصبان ۴
- فقر: نقش فقر ۵
- یتیم: اجتناب از غصب ارث یتیم ۳; اهمیت احترام یتیم ۳; اهمیت شخصیت یتیم ۳
منابع