الزخرف ٨٣
کپی متن آیه |
---|
فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا حَتَّى يُلاَقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ |
ترجمه
الزخرف ٨٢ | آیه ٨٣ | الزخرف ٨٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«ذَرْهُمْ»: (نگا: انعام / و و حجر / مؤمنون / ). «یَخُوضُوا»: فرو روند. سرگرم یاوه و بیان اباطیل شوند (نگا: نساء / انعام / ).
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ «83»
پس (اين ياوهسراها را) به حال خود واگذار تا (در باطل) فرو روند و سرگرم باشند تا روزى را كه وعده داده شدهاند ملاقات نمايند.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ (83)
فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا: پس بگذار ايشان را تا سعى كنند در امر باطل، وَ يَلْعَبُوا:
و بازى كنند و به حطام دنيا مشغول و مغرور شوند و پيروى هواى خود را نمايند، حَتَّى يُلاقُوا: تا وقتى كه ملاقات كنند و ببينند، يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ: روز جزاى خود را كه وعده داده شدهاند به ملاقات آن. مراد روز قيامت است كه كفار در آن روز به جزاى اعمال شنيعه و افعال قبيحه خود خواهند رسيد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا هُمُ الظَّالِمِينَ (76) وَ نادَوْا يا مالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنا رَبُّكَ قالَ إِنَّكُمْ ماكِثُونَ (77) لَقَدْ جِئْناكُمْ بِالْحَقِّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كارِهُونَ (78) أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ (79) أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلى وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ (80)
قُلْ إِنْ كانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِينَ (81) سُبْحانَ رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ (82) فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ (83) وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ (84) وَ تَبارَكَ الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (85)
ترجمه
و ستم نكرديم آنها را ولى بودند آنها ستمكاران
و ندا كنند اى مالك بخواه تا حكم كند بر ما بمرگ پروردگار تو گويد همانا شما درنگ كنندگانيد
بتحقيق آورديم براى شما حق را ولى بيشتر شما حقّ را ناخوش دارندگانيد
بلكه محكم گردانيدند امرى را پس همانا ما محكم گردانندگانيم
آيا ميپندارند كه ما نميشنويم سخن درونى و گفتار محرمانه بيرونى آنها را آرى و فرستادگان ما نزد آنها مينويسند
بگو اگر بود براى خداوند فرزندى پس من اوّلين عبادت كنندگانم
منزّه است پروردگار آسمانها و زمين و پروردگار عرش از آنچه وصف ميكنند
پس واگذارشان فرو روند در درياى جهالت و بازى كنند تا ملاقات كنند روزشان را كه وعده داده ميشوند
و او است آنكه در آسمان معبود است و در زمين معبود و او درست كردار دانا است و برتر است
آنكه مرا و را است پادشاهى آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است و نزد او است علم به قيامت و بسوى او باز گردانيده ميشويد.
جلد 4 صفحه 616
تفسير
خداوند متعال در تعقيب آيات سابقه كه متعرّض عذاب كفّار و فجّار شده بود ميفرمايد ما بآنها ستم ننموديم چون ما عادليم و كسى را بى سببى عذاب نميكنيم ولى آنها ستم نمودند بر پيغمبر ما و آل اطهار او و ما آنها را مجازات مينمائيم و چون مأيوس از نجات و رهائى از عذابند بمالك دوزخ كه مدير امور آن است از جانب خداوند بآواز بلند از شدّت عذاب خطاب نمايند كه ميخواهيم از تو بخواهى از خدا ما را مرگ دهد و گفتهاند بعد از هزار سال مالك جواب ميدهد بايد شما هميشه در جهنّم بمانيد و خدا ميفرمايد ما حقّ را بتوسط پيغمبر بشما ارائه داديم ولى شما از حقّ بدتان مىآمد و قمّى ره فرموده مراد از حقّ ولايت امير المؤمنين عليه السّلام است بلكه اصرار و ابرام نمودند در انكار حق و مخالفت با اهل آن ما هم اصرار و ابرام مينمائيم در عذاب و جزاى آنها اينها گمان ميكنند كه ما سخنان درونى و گفتگوهائى را كه محرمانه با هم مينمايند در خارج براى ضديّت با خانواده رسالت و كوتاه نمودن دست ايشانرا از اجراى او امر حق نميشنويم و بيايد در سوره محمد (ص) انشاء اللّه تعالى از امام صادق عليه السّلام كه اين آيه در باره ايشان نازل شده و اينجا قمّى ره فرموده مراد معاهده آنها است در كعبه كه نگذارند امارت باهل بيت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم برسد ولى غافلند از آنكه خداوند همه جا حاضر و ناظر و شنوا است و ملائكه مأمور بنوشتن اعمال و اقوال بندگان تمام سخنان آنها را ثبت و ضبط مينمايند و چون مشركين مكّه و يهود و نصارى هر يك بنحوى قائل بودند كه خداوند اولاد دارد به پيغمبر صلى اللّه عليه و اله دستور داده شد كه بفرمايد اگر خدا فرزند داشت من كه اوّل عبادت كنندگان خدا بودم و معرفتم باو بيش از همه بود منكر نميشدم ولى من ميگويم خدا منزّه از ولد و والد و همسر و همتا و شريك است اين معنى بنظر حقير رسيد ولى مفسّرين هر يك معناى ديگرى نمودهاند كه حاجت بذكر آنها نيست و قمّى ره فرموده مراد آنستكه من اوّل عار دارندگانم كه براى خدا ولد باشد و مؤيّد اينمعنى آنستكه بعضى بجاى العابدين العبدين قرائت نمودهاند چون آن بمعناى بىرغبتان و ننگ و عار دارندگان است و در منتهى الارب يكى از معانى عابد را مرد با ننگ و عار ذكر نموده و نقل كرده كه بعضى عابدين در اين آيه را باين معنى دانستهاند و بنابر اين
جلد 4 صفحه 617
مراد ننگ و عار داشتن از عبادت چنين خدائى است و در احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد از عابدين جاحدين است و تأويل در اين قول باطنش ضدّ ظاهر است كه شايد اشاره به بيان حقير باشد و انصاف آنستكه ظاهر آيه شريفه هم اشكالى ندارد چون مفاد قضيّه شرطيّه اخبار از ملازمه است يعنى اگر خدا ولدى داشت من اوّل عبادت كنندگان آن ولد بودم براى عبادت و تعظيم والدش ولى من نيستم و عبادت نميكنم جز خدا را پس معلوم ميشود كه او ولد ندارد و محتمل است تأويل بعار و انكار براى رفع زنندگى آن بنظر عاميانه شده باشد و اللّه تعالى و امنائه اعلم بحقائق آياته و تنزيه فرموده است خداوند خود را از آنچه اثبات مينمايند كفار براى او از ولد و شريك چون خالق آسمانها و زمين و عرش كه مكرّر مراد از آن بيان شده در ضمن آية الكرسى و غيرها بىنياز از اتّخاذ ولد و شريك است و امر فرموده است به پيغمبر خود كه آنها را بحال خودشان واگذار فرمايد تا در درياى جهالت و نادانى و محيط سفاهت و شهوت رانى غوطهور شوند و در دنياى فانى بلهو و لعب مشغول گردند تا قيامت كه نتيجه اعمال خودشان را مشاهده نمايند و خداوند مستحق پرستش و ستايش است در آسمان و زمين و چون عبادت اهل آسمان و زمين هر كدام بحسب حال خودشان است و تفاوت دارد كلمه آله تكرار شده و تمام افعال او از روى علم و حكمت است و برتر و بالاتر است از آنكه وصف شود خداوندى كه سلطنت حقّه آسمانها و زمين و ما بين آن دو از آن او است و بركات او متّصل و دائم است بر اهل آنها و مانع و مزاحم و معارضى براى او نيست و علم بروز قيامت و موعد معيّن آن مخصوص باو است و بازگشت تمام خلق باو و حكم او است در آنروز و مكرّر ذكر شده است چگونگى آن و از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده است كه بجاى يا مالك يا مال بترخيم و حذف حرف آخر قرائت فرموده و گفتهاند مشعر است بضعف كفّار از اداء كلمه بتمامى و آيات اخيره تماما مثبت توحيد است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَذَرهُم يَخُوضُوا وَ يَلعَبُوا حَتّي يُلاقُوا يَومَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ (83)
پس واگذار آنها را که فرو روند در عقائد باطله خود و بازي كنند در هوا هاي نفسانيه خود و زخارف دنيوي و مشغول شوند تا اينكه ملاقات كنند روز خود
جلد 16 - صفحه 62
را که قيامت باشد آنچه به آنها وعده داده شده از عذاب الهي.
فَذَرهُم وظيفه تو مجرد ابلاغ است چنانچه ميفرمايد وَ ما عَلَي الرَّسُولِ إِلَّا البَلاغُ ولي قساوت قلب، سياهي دل، حب شهوات، وساوس شيطاني، علاقه دنيوي مانع از قبول است بايد آنها را رها كني.
يَخُوضُوا خوض فرو رفتن و غرق عقائد فاسده شدن که ديگر اميد نجات در آنها نيست.
وَ يَلعَبُوا که ميفرمايد اعلَمُوا أَنَّمَا الحَياةُ الدُّنيا لَعِبٌ وَ لَهوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَينَكُم وَ تَكاثُرٌ فِي الأَموالِ وَ الأَولادِ- الي قوله تعالي- وَ فِي الآخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ- حديد آيه 19.
حَتّي يُلاقُوا يَومَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ که يوم القيمة باشد و وعيدهاي عذابهاي آن روز.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 83)- سپس به عنوان بیاعتنائی و تهدید این لجوجان که خود نوعی دیگر از روش بحث با این قماش افراد است میافزاید: «اکنون (که چنین است) آنها را به حال خود واگذار تا در باطل غوطهور باشند، و سرگرم بازی! تا روزی را که به آنها وعده داده شده است ملاقات کنند» و میوههای تلخ اعمال و افکار زشت و ننگین خود را بچینند (فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَ یَلْعَبُوا حَتَّی یُلاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِی یُوعَدُونَ).
ج4، ص386
این همان یوم موعودی است که در سوره بروج آیه 2 به آن سوگند یاد شده است: «وَ الْیَوْمِ الْمَوْعُودِ» سوگند به روز موعود [روز رستاخیز]»
نکات آیه
۱ - رهنمود خداوند به پیامبر(ص) مبنى بر وانهادن مشرکان حق ناپذیر در باتلاق فلسفه هاى پوچ و بازیگرانه خویش (فذرهم یخوضوا و یلعبوا)
۲ - جواز وانهادن گمراهان به خود، پس از اتمام حجت بر آنان و حق ناپذیرى ایشان (فذرهم) «فاء» در «فذرهم»، مى رساند که پس از اتمام حجت ادامه تبلیغ ضرورى نیست.
۳ - راه کفر و شرک، آمیخته با ماده گرایى و سرگرمى هاى پوچ و بدفرجام (فذرهم یخوضوا و یلعبوا حتّى یلقوا یومهم الذى یوعدون)
۴ - تلاش هاى گسترده و به ظاهر چشمگیر کافران در طول زندگى، امرى عبث و نافرجام (فذرهم یخوضوا و یلعبوا حتّى یلقوا یومهم الذى یوعدون) آمدن تعبیر «یلعبوا» در پى «یخوضوا»، مى رساند که ژرف کاوى مشرکان در زندگى دنیایى، در حقیقت فرو رفتن در عمق پوچى و بیهودگى است و دستاوردهاى آنان - هرچند به ظاهر چشمگیر باشد - در حقیقت جز بازى چیزى نیست.
۵ - فرورفتگان در زندگى مادى و سرمستان بازى و بیهودگى، ناتوان از توصیف بایسته پروردگار (سبحن ... عمّا یصفون . فذرهم یخوضوا و یلعبوا) با توجه به ارتباط دو آیه، مى توان استفاده کرد که اهل بازى و بیهودگى، قادر به توصیف حق نیستند. در این صورت وصف «یخوضوا و یلعبوا» مى تواند مشعر به علیت باشد.
۶ - انسانِ بیهوده گراى حق ستیز، فاقد ارج و منزلت در پیشگاه پروردگار (فذرهم یخوضوا) تعبیر «فذرهم» دربردارنده معناى تحقیر است.
۷ - قیامت، پایان بازیگرى و بیهوده گرایى هاى کافران حق ستیز (یخوضوا و یلعبوا حتّى یلقوا یومهم الذى یوعدون) بنابراین که مراد از «یومهم...» روز قیامت باشد، برداشت بالا استفاده مى شود.
۸ - قیامت، صحنه حقیقت و واقعیت است; نه بازیگرى و هوسرانى. (فذرهم یخوضوا و یلعبوا حتّى یلقوا یومهم)
۹ - قیامت، روز کیفر مشرکان به خاطر ستیزه گرى هاى آنان با پیام حق (حتّى یلقوا یومهم الذى یوعدون)
۱۰ - قیامت، روز انسان و محصول تلاش و عملکرد او است. (حتّى یلقوا یومهم الذى)
۱۱ - منتهى شدن نظام دنیا به جهان آخرت و قیامت، وعده مکرر خداوند به خلق (یومهم الذى یوعدون) از فعل مضارع «یوعدون» - که دلالت بر استمرار مى کند - مطلب بالا استفاده مى شود.
۱۲ - برخورد بازیگرانه و تمسخرآمیز دین ناباوران با مسأله قیامت (فذرهم یخوضوا و یلعبوا حتّى یلقوا یومهم الذى یوعدون)
موضوعات مرتبط
- اتمام حجت: آثار اتمام حجت ۲
- پوچگرایان: بى ارزشى پوچگرایان ۶
- حق: آثار حق ناپذیرى ۲; بى ارزشى حق ستیزان ۶; فرجام حق ستیزان ۷
- خدا: اوامر خدا ۱; عجز از توصیف خدا ۵; وعده هاى خدا ۱۱
- دنیا: فرجام دنیا ۱۱
- دنیاطلبان: عجز دنیاطلبان ۵
- دین: استهزاهاى مکذبان دین ۱۲
- شرک: بدفرجامى شرک ۳; پوچى شرک ۳; حقیقت شرک ۳; مادیگریى شرک ۳
- عمل: پاداش اخروى عمل ۱۰; تجسم عمل ۱۰
- قیامت: استهزاى قیامت ۱۲; ظهور حقایق در قیامت ۸; وعده قیامت ۱۱; ویژگیهاى قیامت ۷، ۸، ۹، ۱۰
- کافران: بیهودگى تلاش کافران ۴; فرجام کافران ۷; نافرجامى تلاش کافران ۴
- کفر: بدفرجامى کفر ۳; پوچى کفر ۳; حقیقت کفر ۳; مادیگریى کفر ۳
- گمراهان: اتمام حجت بر گمراهان ۲; اعراض از گمراهان ۲; حق ناپذیرى گمراهان ۲
- محمد(ص): محدوده مسؤولیت محمد(ص) ۱
- مشرکان: اعراض از مشرکان ۱; حق ستیزى اخروى مشرکان ۹; کیفر اخروى مشرکان ۹
منابع