الزخرف ٧٧

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ نَادَوْا يَا مَالِکُ‌ لِيَقْضِ‌ عَلَيْنَا رَبُّکَ‌ قَالَ‌ إِنَّکُمْ‌ مَاکِثُونَ‌

ترجمه

آنها فریاد می‌کشند: «ای مالک دوزخ! (ای کاش) پروردگارت ما را بمیراند (تا آسوده شویم)!» می‌گوید: «شما در این جا ماندنی هستید!»

|و فرياد برآورند: اى مالك! پروردگارت مى‌بايست جان ما را بستاند. او گويد: شما [همچنان‌] ماندگاريد
و فرياد كشند: «اى مالك، [بگو:] پروردگارت جان ما را بستاند.» پاسخ دهد: « شما ماندگاريد.»
و (آن دوزخیان، مالک دوزخ را) ندا کنند که ای مالک، از خدای خود بخواه که ما را بمیراند (تا از عذاب برهیم). جواب دهد: شما (در این عذاب) همیشه خواهید بود.
و فریاد می زنند: ای مالکِ [دوزخ! بگو:] پروردگارت ما را بمیراند [تا از این عذاب نجات یابیم]. [مالک] می گوید: یقیناً شما ماندنی هستید.
فرياد برآورند كه: اى مالك، كاش پروردگار تو ما را بميراند. مى‌گويد: نه، شما در اينجا ماندنى هستيد.
و ندا در دهندای "مالک" کاش پروردگارت کار ما را یکسره کند، گوید شما ماندگارید
و [چون اميد رهايى ندارند] آواز دهند كه اى مالك- نگهبان آتش دوزخ-، بايد كه پروردگارت ما را بميراند گويد: همانا شما درنگ‌كننده و ماندنى هستيد
آنان فریاد می‌زنند: ای مالک! پروردگارت ما را بمیراند و نابودمان گرداند (تا بیش از این رنج نبریم و از این عذاب دردناک آسوده شویم. او بدیشان) می‌گوید: شما (اینجا) می‌مانید (و مرگ و میر و نیستی و نابودی در کار نیست).
و ندا کردند: «ای مالک! باید پروردگارت جان ما را بستاند.» پاسخ داد: «همانا شما ماندگارید.»
و بانگ برآوردند ای مالک حکم کند بر ما (یکسره کند کار ما را) پروردگارت گوید همانا شمائید ماندگان‌

And they will cry, “O Malek, let your Lord finish us off.” He will say, “You are staying.”
ترتیل:
ترجمه:
الزخرف ٧٦ آیه ٧٧ الزخرف ٧٨
سوره : سوره الزخرف
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٠
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مَالِکُ»: نام فرشته‌ای است که رئیس فرشتگان نگهبان دوزخ است. «لِیَقْضِ عَلَیْنَا ...»: ما را نابود گرداند و بمیراند (نگا: فاطر / ). «مَاکِثُونَ»: درنگ‌کنندگان. توقّف‌کنندگان.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ نادَوْا يا مالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنا رَبُّكَ قالَ إِنَّكُمْ ماكِثُونَ «77»

و فرياد مى‌كشند كه اى مالك (دوزخ! بگو:) پروردگارت عليه ما حكم (مرگ) صادر كند. او مى‌گويد: شما ماندنى هستيد (و مرگ در كار نيست).

نکته ها

دوزخيان در قيامت از هر كسى استمداد مى‌كنند:

- گاهى از مؤمنان. «انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ» اى بهشتيان! به ما نگاهى كنيد تا از شما

جلد 8 - صفحه 476

كسب نور كنيم.

- گاهى از رهبران ستمگر. «فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ»* آيا شما ما را از قهر خدا نجات مى‌دهيد؟

- گاهى از مأموران دوزخ. (نظير همين آيه)

دوزخيان آرزوى نابودى مى‌كنند امّا برآورده نمى‌شود. چنانكه در جاى ديگر مى‌خوانيم:

«لا يُقْضى‌ عَلَيْهِمْ فَيَمُوتُوا» «1» بر آنان حكم مرگ نمى‌شود تا بميرند.

پیام ها

1- كار انسان به جايى مى‌رسد كه از مأمور دوزخ استمداد مى‌كند. «يا مالِكُ»

2- آرزوى دوزخيان مرگ و نابودى است. «لِيَقْضِ عَلَيْنا»

3- دوزخيان در عذاب ماندگارند. «إِنَّكُمْ ماكِثُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ نادَوْا يا مالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنا رَبُّكَ قالَ إِنَّكُمْ ماكِثُونَ (77)

چون از شدت عذاب بيطاقت شوند استغاثه نمايند.


«1» تفصيل سخن علّامه مجلسى- رضوان اللّه عليه- در: بحار الانوار، جلد 8، صفحه 374- 363.

جلد 11 - صفحه 499

وَ نادَوْا يا مالِكُ‌: و ندا كنند اى مالك درخواست كن، لِيَقْضِ عَلَيْنا رَبُّكَ‌: تا حكم كند پروردگار تو، يعنى بميراند ما را تا از اين عذاب و عقاب رها شويم. اين استغاثه منافى نااميدى آنها نيست، چون بعضى اوقات ساكت از طلب فرج، و در بعضى اوقات به جهت شدت سختى عقوبت استغاثه كنند. از حضرت رسالت مروى است كه حق تعالى چنان گرسنگى بر جهنّميان وارد سازد كه از شدت آن عذاب جهنم از ياد آنها برود و نزد اين حال از مالك طلب موت كنند. قالَ إِنَّكُمْ ماكِثُونَ‌: مالك در جواب گويد بعد از هزار سال‌ «1»؛ در تبيان- بعد از چهل روز از روزهاى آخرت‌ «2»، بدرستى كه شما درنگ كنندگانيد، يعنى جاويد باشيد در جهنّم، نه خواهيد مرد و نه عذاب شما تخفيف يابد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا هُمُ الظَّالِمِينَ (76) وَ نادَوْا يا مالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنا رَبُّكَ قالَ إِنَّكُمْ ماكِثُونَ (77) لَقَدْ جِئْناكُمْ بِالْحَقِّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كارِهُونَ (78) أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ (79) أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلى‌ وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ (80)

قُلْ إِنْ كانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِينَ (81) سُبْحانَ رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ (82) فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ (83) وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ (84) وَ تَبارَكَ الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (85)

ترجمه‌

و ستم نكرديم آنها را ولى بودند آنها ستمكاران‌

و ندا كنند اى مالك بخواه تا حكم كند بر ما بمرگ پروردگار تو گويد همانا شما درنگ كنندگانيد

بتحقيق آورديم براى شما حق را ولى بيشتر شما حقّ را ناخوش دارندگانيد

بلكه محكم گردانيدند امرى را پس همانا ما محكم گردانندگانيم‌

آيا ميپندارند كه ما نميشنويم سخن درونى و گفتار محرمانه بيرونى آنها را آرى و فرستادگان ما نزد آنها مينويسند

بگو اگر بود براى خداوند فرزندى پس من اوّلين عبادت كنندگانم‌

منزّه است پروردگار آسمانها و زمين و پروردگار عرش از آنچه وصف ميكنند

پس واگذارشان فرو روند در درياى جهالت و بازى كنند تا ملاقات كنند روزشان را كه وعده داده ميشوند

و او است آنكه در آسمان معبود است و در زمين معبود و او درست كردار دانا است و برتر است‌

آنكه مرا و را است پادشاهى آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است و نزد او است علم به قيامت و بسوى او باز گردانيده ميشويد.


جلد 4 صفحه 616

تفسير

خداوند متعال در تعقيب آيات سابقه كه متعرّض عذاب كفّار و فجّار شده بود ميفرمايد ما بآنها ستم ننموديم چون ما عادليم و كسى را بى سببى عذاب نميكنيم ولى آنها ستم نمودند بر پيغمبر ما و آل اطهار او و ما آنها را مجازات مينمائيم و چون مأيوس از نجات و رهائى از عذابند بمالك دوزخ كه مدير امور آن است از جانب خداوند بآواز بلند از شدّت عذاب خطاب نمايند كه ميخواهيم از تو بخواهى از خدا ما را مرگ دهد و گفته‌اند بعد از هزار سال مالك جواب ميدهد بايد شما هميشه در جهنّم بمانيد و خدا ميفرمايد ما حقّ را بتوسط پيغمبر بشما ارائه داديم ولى شما از حقّ بدتان مى‌آمد و قمّى ره فرموده مراد از حقّ ولايت امير المؤمنين عليه السّلام است بلكه اصرار و ابرام نمودند در انكار حق و مخالفت با اهل آن ما هم اصرار و ابرام مينمائيم در عذاب و جزاى آنها اينها گمان ميكنند كه ما سخنان درونى و گفتگوهائى را كه محرمانه با هم مينمايند در خارج براى ضديّت با خانواده رسالت و كوتاه نمودن دست ايشانرا از اجراى او امر حق نميشنويم و بيايد در سوره محمد (ص) انشاء اللّه تعالى از امام صادق عليه السّلام كه اين آيه در باره ايشان نازل شده و اينجا قمّى ره فرموده مراد معاهده آنها است در كعبه كه نگذارند امارت باهل بيت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم برسد ولى غافلند از آنكه خداوند همه جا حاضر و ناظر و شنوا است و ملائكه مأمور بنوشتن اعمال و اقوال بندگان تمام سخنان آنها را ثبت و ضبط مينمايند و چون مشركين مكّه و يهود و نصارى هر يك بنحوى قائل بودند كه خداوند اولاد دارد به پيغمبر صلى اللّه عليه و اله دستور داده شد كه بفرمايد اگر خدا فرزند داشت من كه اوّل عبادت كنندگان خدا بودم و معرفتم باو بيش از همه بود منكر نميشدم ولى من ميگويم خدا منزّه از ولد و والد و همسر و همتا و شريك است اين معنى بنظر حقير رسيد ولى مفسّرين هر يك معناى ديگرى نموده‌اند كه حاجت بذكر آنها نيست و قمّى ره فرموده مراد آنستكه من اوّل عار دارندگانم كه براى خدا ولد باشد و مؤيّد اينمعنى آنستكه بعضى بجاى العابدين العبدين قرائت نموده‌اند چون آن بمعناى بى‌رغبتان و ننگ و عار دارندگان است و در منتهى الارب يكى از معانى عابد را مرد با ننگ و عار ذكر نموده و نقل كرده كه بعضى عابدين در اين آيه را باين معنى دانسته‌اند و بنابر اين‌


جلد 4 صفحه 617

مراد ننگ و عار داشتن از عبادت چنين خدائى است و در احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد از عابدين جاحدين است و تأويل در اين قول باطنش ضدّ ظاهر است كه شايد اشاره به بيان حقير باشد و انصاف آنستكه ظاهر آيه شريفه هم اشكالى ندارد چون مفاد قضيّه شرطيّه اخبار از ملازمه است يعنى اگر خدا ولدى داشت من اوّل عبادت كنندگان آن ولد بودم براى عبادت و تعظيم والدش ولى من نيستم و عبادت نميكنم جز خدا را پس معلوم ميشود كه او ولد ندارد و محتمل است تأويل بعار و انكار براى رفع زنندگى آن بنظر عاميانه شده باشد و اللّه تعالى و امنائه اعلم بحقائق آياته و تنزيه فرموده است خداوند خود را از آنچه اثبات مينمايند كفار براى او از ولد و شريك چون خالق آسمانها و زمين و عرش كه مكرّر مراد از آن بيان شده در ضمن آية الكرسى و غيرها بى‌نياز از اتّخاذ ولد و شريك است و امر فرموده است به پيغمبر خود كه آنها را بحال خودشان واگذار فرمايد تا در درياى جهالت و نادانى و محيط سفاهت و شهوت رانى غوطه‌ور شوند و در دنياى فانى بلهو و لعب مشغول گردند تا قيامت كه نتيجه اعمال خودشان را مشاهده نمايند و خداوند مستحق پرستش و ستايش است در آسمان و زمين و چون عبادت اهل آسمان و زمين هر كدام بحسب حال خودشان است و تفاوت دارد كلمه آله تكرار شده و تمام افعال او از روى علم و حكمت است و برتر و بالاتر است از آنكه وصف شود خداوندى كه سلطنت حقّه آسمانها و زمين و ما بين آن دو از آن او است و بركات او متّصل و دائم است بر اهل آنها و مانع و مزاحم و معارضى براى او نيست و علم بروز قيامت و موعد معيّن آن مخصوص باو است و بازگشت تمام خلق باو و حكم او است در آنروز و مكرّر ذكر شده است چگونگى آن و از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده است كه بجاى يا مالك يا مال بترخيم و حذف حرف آخر قرائت فرموده و گفته‌اند مشعر است بضعف كفّار از اداء كلمه بتمامى و آيات اخيره تماما مثبت توحيد است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ نادَوا يا مالِك‌ُ لِيَقض‌ِ عَلَينا رَبُّك‌َ قال‌َ إِنَّكُم‌ ماكِثُون‌َ (77)

و ندا كردند مالك‌ ‌را‌ و گفتند اي‌ مالك‌ ‌هر‌ آينه‌ قضاء بفرمايد ‌بر‌ ‌ما پروردگار تو ‌يعني‌ بميريم‌ و هلاك‌ شويم‌ و ‌از‌ ‌بين‌ برويم‌ مالك‌ مي‌گويد بدرستي‌ ‌که‌ ‌شما‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ جهنم‌ و عذاب‌ مكث‌ داريد.

غافل‌ ‌از‌ اينكه‌ ‌آن‌ ‌به‌ ‌آن‌ مرگ‌ مي‌آيد ولي‌ نمي‌ميرند چنانچه‌ مي‌فرمايد وَ يَأتِيه‌ِ المَوت‌ُ مِن‌ كُل‌ِّ مَكان‌ٍ وَ ما هُوَ بِمَيِّت‌ٍ وَ مِن‌ وَرائِه‌ِ عَذاب‌ٌ غَلِيظٌ‌-‌ ابراهيم‌ آيه 20‌-‌ و ‌در‌ خبر دارد ‌پس‌ ‌از‌ آنكه‌ اهل‌ بهشت‌ ‌در‌ بهشت‌ و اهل‌ جهنم‌ ‌در‌ جهنم‌

جلد 16 - صفحه 58

جاي‌گير مي‌شوند موت‌ ‌را‌ بصورت‌ كبشي‌ مي‌آورند و ‌بين‌ بهشت‌ و جهنم‌ ‌که‌ طرفين‌ مشاهده‌ مي‌كنند ذبح‌ مي‌كنند ‌که‌ مرگ‌ مرد ديگر مرگ‌ نيست‌ اهل‌ بهشت‌ ‌آن‌ قدر مسرور مي‌شوند ‌که‌ ‌از‌ لذائذ بهشت‌ بيشتر لذت‌ مي‌برند و اهل‌ جهنم‌ ‌آن‌ قدر محزون‌ مي‌شوند ‌که‌ ‌از‌ عذاب‌هاي‌ جهنم‌ بيشتر متألم‌ مي‌شوند.

وَ نادَوا يا مالِك‌ُ مالك‌ خازن‌ جهنم‌ ‌است‌ و اختيار جهنم‌ ‌در‌ دست‌ ‌او‌ ‌است‌ ‌هر‌ يك‌ ‌را‌ ‌به‌ جاي‌ ‌خود‌ قرار مي‌دهد و بقدر استحقاق‌ عذاب‌ مي‌كند.

لِيَقض‌ِ عَلَينا رَبُّك‌َ قضاء حكم‌ ‌به‌ موت‌ ‌است‌ چنانچه‌ مي‌فرمايد ‌در‌ حق‌ سليمان‌ فَلَمّا قَضَينا عَلَيه‌ِ المَوت‌َ‌-‌ سبأ آيه 13‌-‌ و نيز مي‌فرمايد فَمِنهُم‌ مَن‌ قَضي‌ نَحبَه‌ُ وَ مِنهُم‌ مَن‌ يَنتَظِرُ‌-‌ احزاب‌ آيه 23‌-‌ چون‌ ‌از‌ كلام‌ مالك‌ ‌که‌ ‌گفت‌:

قال‌َ إِنَّكُم‌ ماكِثُون‌َ مأيوس‌ مي‌شوند ‌از‌ مردن‌ تمناي‌ خروج‌ ‌از‌ ‌خدا‌ مي‌كنند مي‌گويند رَبَّنا أَخرِجنا مِنها فَإِن‌ عُدنا فَإِنّا ظالِمُون‌َ قال‌َ اخسَؤُا فِيها وَ لا تُكَلِّمُون‌ِ‌-‌ مؤمنون‌ آيه 109 و 110‌-‌ و مي‌فرمايد وَ الَّذِين‌َ كَفَرُوا لَهُم‌ نارُ جَهَنَّم‌َ لا يُقضي‌ عَلَيهِم‌ فَيَمُوتُوا وَ لا يُخَفَّف‌ُ عَنهُم‌ مِن‌ عَذابِها‌-‌ فاطر آيه 33‌-‌ سپس‌ تقاضاي‌ تخفيف‌ يك‌ روز ‌از‌ خزنه جهنم‌ مي‌كنند‌عليه‌‌به‌ وَ قال‌َ الَّذِين‌َ فِي‌ النّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّم‌َ ادعُوا رَبَّكُم‌ يُخَفِّف‌ عَنّا يَوماً مِن‌َ العَذاب‌ِ‌-‌ ‌الي‌ ‌قوله‌‌-‌ وَ ما دُعاءُ الكافِرِين‌َ إِلّا فِي‌ ضَلال‌ٍ‌-‌ مؤمن‌ آيه 52 و 53‌-‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 77)- سپس به بیان گوشه دیگری از بیچارگی آنها پرداخته، می‌گوید:

«آنها فریاد می‌کشند: ای مالک دوزخ (ای کاش) پروردگارت ما را بمیراند» تا از این عذاب دردناک آسوده شویم! (وَ نادَوْا یا مالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنا رَبُّکَ).

با این که هر کس از مرگ می‌گریزد و خواهان ادامه حیات است، اما گاهی چنان مصائب بر انسان فشار می‌آورد که از خدا تمنای مرگ می‌کند، و این چیزی است که اگر در دنیا برای بعضی واقع شود در آنجا برای مجرمان جنبه عمومی دارد و همگی تمنای مرگ می‌کنند.

اما چه سود که مالک دوزخ به آنها پاسخ «می‌گوید: شما در اینجا ماندنی هستید» و نجاتی حتی از طریق مرگ وجود ندارد (قالَ إِنَّکُمْ ماکِثُونَ).

نکات آیه

۱ - التجاى دوزخیان به نگهبانان دوزخ، براى وساطت میان ایشان و پروردگار (و نادوا یملک لیقض علینا ربّک)

۲ - جایگاه دوزخیان، دور از محل استقرار نگهبانان دوزخ (و نادوا) کاربرد واژه «ندا» به جاى «قول»، مى تواند اشاره به این نکته باشد که دوزخیان با فاصله بسیار تقاضاى وساطت مالک دوزخ را دارند.

۳ - دوزخیان، عاجزانه در تمناى مرگ و نابودى، براى رهایى یافتن از عذاب (کانوا هم الظلمین . و نادوا یملک لیقض علینا ربّک )

۴ - استقبال مجرمان از مرگ در جهنم، نمایانگر شدت عذاب اخروى ایشان است. (و نادوا یملک لیقض علینا ربّک )

۵ - جهنم، داراى نگهبان و سرپرستى معین و مشخص (و نادوا یملک لیقض علینا ربّک ) خطاب «یا مالک» از سوى جهنمیان، بیانگر این است که جهنم داراى نگهبان مشخصى است.

۶ - دوزخیان، محروم از گفتوگوى مستقیم با خداوند * (و نادوا یملک لیقض علینا) از این که جهنمیان براى رفع عذاب از خود، نگهبانان جهنم را واسطه قرار مى دهند، مطلب بالا قابل برداشت است.

۷ - دوزخیان، آگاه به مقام ویژه موکّل دوزخ در پیشگاه خداوند (و نادوا یملک لیقض علینا ربّک ) از درخواست وساطت جهنمیان از فرشته موکّل دوزخ و نیز به کار بردن عبارت «ربّک»، مطلب بالا استفاده مى شود.

۸ - گستره قدرت الهى در جهان واپسین، مورد باور تمامى انسان ها حتى دوزخیان (و نادوا یملک لیقض علینا ربّک ) از این که جهنمیان نجات خود را به دست خداوند مى دیدند و فرشتگان را به شفاعت مى طلبیدند، استفاده مى شود که حتى دوزخیان نیز در قیامت به قدرت الهى باور دارند.

۹ - تمناى دوزخیان براى رهایى از عذاب، تمنایى بى جا و غیر قابل پذیرش (و نادوا ... إنّکم مکثون)

۱۰ - مرگ و فنا، در دوزخ راه ندارد. (لیقض علینا ربّک ... إنّکم مکثون)

۱۱ - خلود و جاودانگى در جهنم، نتیجه ظلم و ستم پیشگى است. (کانوا هم الظلمین ... إنّکم مکثون) با توجه به واژه «ماکثون» و ارتباط این آیه با آیات قبل، استفاده مى شود که خلود، نتیجه ظلم مجرمان است.

روایات و احادیث

۱۲ - «قال سید بن طاوس، اقول فى الحدیث . إنّ أهل النار إذا دخلوها و رأوا أنکالها ... فیومّلون ... لیخفّ عنهم بعض العذاب ... فإذا یئسوا من خزنة جهنم رجعوا إلى مالک مقدّم الخُزّان و أمّلوا أن یخلّصهم من ذلک الهوان کما قال جلّ جلاله «و نادوا یا مالک لیقض علینا ربّک» قال: فیحبس عنهم الجواب أربعین سنة ثمّ یجیبهم کما قال اللّه فى کتابه المکنون. «إنّکم ماکثون»...;[۱] سیدبن طاووس گوید: در حدیث است که دوزخیان زمانى که داخل آتش شده و عذاب هاى آن جا را مى بینند ... آرزو مى کنند ... تا مقدارى از عذاب از آنان برداشته شود و وقتى از مأموران جهنم مأیوس شدند، سراغ مالک دوزخ که [رتبه] او بر همه مأموران مقدم است، رفته و آرزو مى کنند که او آنها را از این ذلت رهایى دهد; همان طور که خداوند مى فرماید: «و نادوا یا مالک لیقض علینا ربّک». جواب آنان چهل سال داده نمى شود; سپس همان گونه که خدا در کتاب محفوظ خود فرموده چنین جواب مى دهد: إنّکم ماکثون»... .

موضوعات مرتبط

  • آرزو: آرزوى بیجا ۹; آرزوى تخفیف عذاب ۱۲; آرزو ى مرگ ۳، ۴; آرزوى نجات از عذاب ۳، ۹
  • ایمان: ایمان به قدرت خدا ۸
  • جهنم: استمداد از مالک جهنم ۱۲; استمداد از نگهبانان جهنم ۱۲; التجا به نگهبانان جهنم ۱; جاودانگى جهنم ۱۰; جایگاه نگهبانان جهنم ۲; عوامل جاودانگى در جهنم ۱۱; فضایل نگهبانان جهنم ۷; مرگ در جهنم ۱۰; نگهبانان جهنم ۵; ویژگیهاى جهنم ۱۰
  • جهنمیان: آرزوى جهنمیان ۳، ۴، ۹، ۱۲; التجاى جهنمیان ۱; جایگاه جهنمیان ۲; عقیده جهنمیان ۸; علم جهنمیان ۷; محرومیت جهنمیان ۶
  • خدا: قدرت اخروى خدا ۸; محرومان از گفتگو با خدا ۶; وسعت قدرت خدا ۸ ظلم آثار ظلم ۱۱ ۱۲
  • مجرمان: آرزوى اخروى مجرمان ۴; شدت عذاب اخروى مجرمان ۴

منابع

  1. بحارالأنوار، ج ۸، ص ۳۰۴، ح ۶۳; تفسیر برهان، ج ۴، ص ۱۵۴، ح ۱.