الأعراف ١٨
کپی متن آیه |
---|
قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءُوماً مَدْحُوراً لَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَ جَهَنَّمَ مِنْکُمْ أَجْمَعِينَ |
ترجمه
الأعراف ١٧ | آیه ١٨ | الأعراف ١٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مَذْؤُوماً»: مذموم. ننگین. حقیر. حال اوّل برای ضمیر مستتر در فعل (أُخْرُجْ) است. «مَدْحُوراً»: مطرود. رانده شده. حال دوم است. «مِنکُمْ»: از شما. در اصل: (مِنکَ وَ مِنْهُمْ) است و از راه تغلیب ضمیر مخاطب به کار رفته است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۰ - ۲۵، سوره اعراف
- معناى تمكين انسان در زمين در جمله : (( و لقد مكناكم فى الارض ))
- سجده ملائكه براى جميع بنى آدم و براى عالم بشريت بوده است .
- بيان اين كه خلقت آدم در حقيقت ، خلقت جميع بشر بوده است و اشاره بهاقوال ديگرى كه در توجيه نسبت دادن خلقت آدم به همگان گفته شده است .
- ابليس با ملائكه بوده و فرقى با آنان نداشته و او و همه فرشتگان در مقامى قرارداشتند كه آن مقام ماءمور به سجده شده است .
- بيان اينكه مراد از امتثال و تمرد در امر ملائكه به سجود براى آدم و تمرد ابليس ، امورتكوينى است .
- تكبر و خودخواهى سرچشمه تمامى گناهان است .
- ملاك برترى در تكوينيات بستگى دارد به بيشتر بودن عنايات الهى واستدلال ابليس به برترى آتش غلط بوده است .
- وجوب امتثال امر الهى از جهت اين است كه امر، امر او است و دائر مدار مصالح و جهات خيرنيست
- توضيح در مورد اينكه امر ملائكه به سجده امرى تكوينى بوده است .
- كبريا خاص خداى سبحان است و از غير او تكبر پسنديده نيست .
- درخواست مهلت از خدا توسط ابليس
- محاصره انسان توسط شيطان از چهار طرف !
- مراد از (( مخلصين (( و (( شاكرين (( كه شيطان نمى تواند ايشان را بفريبد و اشارهبه طريقه گمراه كردن شيطان
- مراد از جمله (( الّا اءن تكوناملكين (( در خطاب به آدم و هوا
- اشاره به اهمال و قصور مفسرين در بحث از شيطان و شناختن او
- چند مطلب كه بايد در بحث از مساءله شيطان و حقايق دينى و تكوينى مربوط به آن بيانشود
- ۲- مراتب مختلف موجودات مقتضاى الهى است .
- ۳- آيات مربوط به داستان سجده آدم تصويرى است از روابط بين نوع انسانى و نوعملائكه و ابليس
- بهشت قبل از هبوط بهشت برزخى بوده نه بهشت جاويدان !
- قلمرو اغوا و اضلال شيطان ، ادراك انسانى و ابزار كار او عواطف و احساسات بشرى است .
- نحوه تصرفات ابليس در ادراك انسان
- ولايت شيطان بر آدميان در ظلم و گناه و ولايت ملائكه بر آدميان در اطاعت و عبادت
- بعضى از لشكريان ابليس از جنس بشرند
- خلاصه بحث درباره شيطان و وسوسه اندازى او
- بحث عقلى و قرآنى (مناظره اى كه شارح اناجيلنقل كرده و در تورات ذكر شده كه بين ابليس و ملائكه واقع شده است )
- در آفريدن خلايق و مخصوصا كفارى كه نتيجه خلقتشان خلود در آتش است چه حكمتى است ؟
- تكليف بندگان براى خدا چه سودى دارد؟!
- چرا خداوند انسان را بدون اينكه مكلف نمايدكامل نساخت و چرا او را كامل نيافريد؟
- تكليف ابليس و ملائكه به سجده بر آدم براى چه بود و لعن و عقاب ابليس بعد ازنافرمانى چرا؟
- پاسخ به دو شبهه ديگر
- بيان و توضيح جمله : (( لايسئل عما يفعل و هم يسئلون (( از نظر فلسفه و برهان و وحى
- اشاره به ابحاث ممتدّ متكلمان اشاعره و معتزله دربارهافعال خدا
- تقسيم علوم و مدركات انسان به : علوم كاشف از خارج و علوم اعتبارى و ذهنى
- فرق بين اين دو قسم از علوم
- جميع احكام عقلى از فعل خداوند اتخاذ شده است
- اشكالاتى كه بر راءى اشاعره در احكام نظرىعقل وارد است
- جريان احكام عقلى عملى در افعال خداى تعالى
- عقل نظرى در تشخيصهاى خود درباره معارف مربوط به خدا مصيب است .
- عقل عملى : جستجوى مصالح و مفاسد و حسن و قبحافعال در احكام تشريعى
- آياتى كه جريان عقل نظرى و عقل عملى را در ناحيه پروردگار تاءييد مى كند
- بحث روايتى (رواياتى در مورد شيطان و تمرد تو از سجده بر آدم و وساوس وتصرفات او...)
- بهشت آدم از باغهاى دنيا بوده است
- رد اينكه ملائكه و شياطين به تغيير ذات خود قدرت داشته باشند و به صور مختلفه درآيند.
- دو دسته روايات مربوط به تصرفات ابليس و كيفيت تصرف او در شعور آدمى
- ماجراى شگفت انگيز گفتگوى حضرت يحيى با ابليس
- بررسى گفتگوى ابليس با پيامبران الهى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ اخْرُجْ مِنْها مَذْؤُماً مَدْحُوراً لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعِينَ «18»
(خدا) فرمود: از اين جايگاه، با ذلّت و سرشكستگى بيرون رو! سوگند ياد مىكنم كه هر كس از آنها پيرو تو شود، به يقين دوزخ را از همهى شما پر خواهم كرد.
«1». تفسير فرقان.
«2». ص، 82.
جلد 3 - صفحه 33
نکته ها
شگفتا كه يك لحظه تكبّر وخودبرتربينى «أَنَا خَيْرٌ»، چه عواقبى دارد! فَاهْبِطْ، فَاخْرُجْ، إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ ... اين همه تحقير و سقوط، متوجه متكبّر مىشود، چون به جاى عذرخواهى، تصميم گرفت كه نسل بشر را گمراه كند.
«مَذوم» از ريشهى «ذئم»، به معناى عيب شديد است. «مَدحور» از «دحر»، به معناى بيرون راندن همراه با ذلّت است.
ابوحنيفه سه عقيده داشت كه آنها را القا مىكرد؛ يكى اينكه تمام افعال بندگان، فعل خداوند است و آنان در كارهايشان مجبورند، دوم آنكه خدا قابل ديدن است و سوم آنكه شيطان را به آتش نمىتوان سوزاند، زيرا آتش در آتش تأثيرگذار نيست.
بهلول شاگرد امام صادق عليه السلام در محكوميّت و بطلان عقايد او، كلوخى برداشت و بر سر او زد. وقتى شكايت نزد خليفه برد و علّت را جويا شد، بهلول گفت: «به اقرار خودش، خدا اين كار را انجام داده و من تقصيرى ندارم. علاوه بر آنكه او دروغ مىگويد كه سرش درد مىكند، زيرا اگر دردى وجود دارد بايد آن را نشان دهد و ديگر اينكه انسان از خاك است و خاك در خاك (كلوخ در انسان)، تأثيرگذار نيست!» «1»
پیام ها
1- گرچه ابليس در مسير راه مستقيم كمين كرده و دائماً وسوسه مىكند، ولى گنهكار خود به دنبال شيطان مىرود و جهنّمى مىشود. «لَمَنْ تَبِعَكَ»
2- منحرفين به قدرى زيادند كه دوزخ را پر مىكنند، «لَأَمْلَأَنَّ» ولى افراد سالم و پاك و سپاسگزار كم هستند، چنانكه در آيه 10 خوانديم: «قَلِيلًا ما تَشْكُرُونَ»
3- پيروى از شيطان، موجب همنشينى با او در جهنم است. «لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعِينَ»
«1». تفسير اثنىعشرى.
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 34
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالَ اخْرُجْ مِنْها مَذْؤُماً مَدْحُوراً لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعِينَ «18»
وقتى كه شيطان به مقام ربوبى عرض كرد من چنين و چنان مىكنم:
قالَ اخْرُجْ مِنْها مَذْؤُماً مَدْحُوراً: خطاب از مصدر الهى رسيد بيرون رو از بهشت يا از مقامات عاليه يا از سماوات يا از ميان ملائكه به حالت مذموم و مطرود و معيوب و مرحوم از رحمت.
لطيفه: تكرار خطاب اخرج، آن است كه خطاب اولى در مقابل استعلاى او صادر شد كه: فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ، گويا تو عالى نيستى و از جمله صاغرين و دنى هستى، و خطاب ثانى به مقام اظهار افعال خود در اغواء بنى آدم وارد شد. اين اخراج ثانى تأكيد اول باشد، چنانچه اين گونه خطاب از سلطان
جلد 4 صفحه 27
در مقام قهر به مجرم صادر شود كه بالمره از قرب سلطانى محروم است.
لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ: هر آينه به خدا قسم هر كه متابعت و پيروى كند تو را از اولاد آدم و جن، لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعِينَ: هر آينه البته پر مىكنم جهنم را از شماها بتمامه، يعنى تو و تابعان تو. اين كلام غايت تهديد و وعيد است فرزندان آدم عليه السّلام را از متابعت شيطان. آيه شريفه دال است بر آنكه مبتدعين و گمراهان از صراط مستقيم داخل جهنم شوند تمام آنها از تابعين و متبوعين ابليس، لكن عذاب متبوع ضال شديدتر از تابع باشد.
معانى الاخبار- ابن بابويه رضوان اللّه عليه روايت نموده از حلبى: قلت لا نى عبد اللّه عليه السّلام ادنى ما يكون به العبد كافرا؟ قال عليه السّلام: ان يبتدع شيئا فيتولّى عليه و يبرء ممّن خالفه. «1» عرض كردم خدمت حضرت صادق عليه السّلام كمتر چيزى كه به سبب آن، بنده كافر گردد. فرمود: اينكه بدعت گذارد چيزى را، پس دوستى نمايد بر آن و تبرى كند از كسى كه مخالفت آن نمايد.
رفع شبهه: اگر كسى گويد: ابليس چگونه در آتش متأثر شود زيرا جنس را در جنس تأثر نيست؟
جواب اينست كه: بسيارى از حكماء الهيين و اساطين متكلمين مفسرين، تصريح نموده كه ابليس از عنصر ناريه خالص خلق نشده، بلكه از عناصر اربعه، و جزء ناريت غلبه دارد؛ چنانچه آدم جزء خاكيش غالب است. بنابراين تأثير آتش شديد جهنمى در عنصر ابليسى، اقوى خواهد بود. ايضا جثه او بر عين ناريت باقى نيست، بلكه منقلب و مستحيل به گوشت و خون و استخوان شده، پس احتراق و تألم او به آتش كه اقوى و أشد است، عقلا ممكن باشد، چنانچه آدمى به ضرب كلوخى متألم شود.
ايضاح: ابو حنيفه روزى در مجلس خود سه مسئله را ايراد نمود: 1- تمام افعال بندگان از خدا، و بنده مجبور است در فعل. 2- آنكه خدا ديده مىشود، زيرا شىء ممكن نيست موجود باشد و ديده نشود. 3- شيطان به آتش نسوزد،
«1» بحار الانوار، جلد 2، صفحه 301، حديث 33 (به نقل از معانى الاخبار)
جلد 4 صفحه 28
زيرا جنس را در جنس تأثيرى نيست. بهلول سخنان بيهوده را شنيده، كلوخى بينداخت و سر ابو حنيفه شكسته، خون جارى شد. شكايت نزد هارون الرشيد، بهلول را طلبيده، مؤاخذه نموده. بهلول گفت: به اقرار خودش، خدا كرده، نه من؛ ابو حنيفه ناله دردسر كرد. بهلول گفت: دروغ مىگويد، اگر درد موجود است او را نشان دهد. ابو حنيفه گفت: سرم شكسته به ضرب كلوخ. بهلول گفت: تو از خاك، و كلوخ از خاك؛ چسان جنس در جنس تأثير نمود؟
ابو حنيفه از جوابهاى شافيه كافيه بهلول شرمنده و منفعل، و حضار مجلس خنديدند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قالَ اخْرُجْ مِنْها مَذْؤُماً مَدْحُوراً لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعِينَ «18»
ترجمه
گفت بيرون رو از آن نكوهيده رانده شده همانا هر كس متابعت نمايد تو را از آنها هر آينه پر سازم دوزخ را از شما تمامى.
تفسير
بجا آورنده قبيح مذموم و مورد ملامت عقلا است و دور از رحمت الهى و قرب ربوبى مطرود و مدحور است و لام در لمن تبعك توطئه قسم و لأملأنّ جواب آنست كه بجاى جواب شرط نيز قرار گرفته است و جهنم مملوّ از شيطان و اتباع او است و در
جلد 2 صفحه 414
كلام تغليب جانب خطاب شده است و قمى ره از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه پس از خطاب الهى بشيطان كه فرمود اخرج منها فانّك رجيم و انّ عليك لعنتى الى يوم الدّين آنملعون عرض كرد الهى چگونه تو عادلى هستى كه جور نمينمائى آيا ثواب اعمال من چه شد خداوند فرمود بخواه از من از امور دنيا آنچه بخواهى ثواب اعمال تو را عطا خواهم كرد شيطان اول خواهشى كه نمود بقاء تا روز قيامت بود و خداوند اجابت فرمود بعد سؤال نمود كه خداوند او را مسلّط نمايد بر اولاد آدم اجابت كرد بعد سؤال كرد كه خداوند او را جارى نمايد در عروق بنى آدم مانند خون و اجابت شد آنگاه خواست كه در مقابل هر فرزندى كه بآدم كرامت ميفرمايد دو فرزند باو عطا كند و او بنى آدم را به بيند و آنها او را نه بينند و بتواند مصوّر شود براى آنها بهر صورتى كه خواسته باشد و اجابت شد و باز خواهش مزيد ثواب نمود خطاب رسيد سينه آنها را جايگاه تو و اولادت نمودم عرض كرد كفايت كرد مرا و قسم بعزت الهى ياد نمود كه تمام آنها را اغوا مىكنم مگر بندگان مخلص تو را راوى بآنحضرت عرض مىكند فدايت شوم بچه سبب خداوند اينهمه بشيطان عطا فرمود جواب ميفرمايد هر عملى كه از او صادر شده بود خداوند اجرش را باو عطا كرد عرض ميكند يكى از آن اعمال را بيان فرمائيد ميفرمايد يكى از آنها دو ركعت نماز بود كه چهار هزار سال در آسمان بجا آورده بود حال ملاحظه كنيد يك صفت تكبّر چگونه زحمات او را بباد داد ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَ اخرُج مِنها مَذؤُماً مَدحُوراً لَمَن تَبِعَكَ مِنهُم لَأَملَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنكُم أَجمَعِينَ «18»
فرمود خداوند تبارك و تعالي شيطان را که بيرون رو از اينکه منزلت در حالتي که مذموم باشي که تفسير شده بذمّ و عيب و لعن و هم مدحور باشي که مطرود و مرجوم باشد هراينه هر كس از جن و انس متابعت تو را بكند البته من پر ميكنم جهنم را از شما جميع شماها را.
جلد 7 - صفحه 288
قالَ اخرُج مِنها گذشت بعضي مرجع ضمير را بهشت و بعضي سماء و گفتيم درجه و رتبه و منزلت است که مقام ملائكه است و خروج تنزل است.
مَذؤُماً مَدحُوراً مجرد تنزل رتبه نيست بلكه مورد لعن و طرد و ذمّ و عيب و نقص است لَمَن تَبِعَكَ مِنهُم ظاهر لفظ تبع فعل اختياري است يعني باختيار خود متابعت تو را ميكنند زيرا مكرر گفتهايم شيطان تسلطي ندارد با اينکه همه دسيسهها که احدي را مجبور كند و مراد از تابعين شيطان ساير شياطين هستند که ذريه او باشند و عدّه آنها اكثر از افراد بشر هستند و كفار جن و انس و ارباب ضلالت و معاندين و مخالفين و مبدعين و منكرين ضروريات مذهب و دين و البته عدّه آنها ميتوان گفت هزار برابر عده مؤمنين معتقدين بعقائد حقه است لَأَملَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنكُم أَجمَعِينَ.
اشكال- خداوند در سوره ق آيه 29 ميفرمايد يَومَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امتَلَأتِ وَ تَقُولُ هَل مِن مَزِيدٍ و در اينجا ميفرمايد لَأَملَأَنَّ جَهَنَّمَ.
جواب- جهنم مظهر غضب الهي است از براي او حدي نيست اگر هزار برابر اينکه كفار هم كفار و شياطين باشد جا دارد و لذا ميگويد هل من مزيد و لكن هر که وارد آن شود آن قدر جا بر او تنگ ميشود که قدرت بر حركت ندارد و اينکه يكي از عقوبات جهنم است که هر که را بطرف او سنگ كبريت و شيطان بسته شده
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 18)- در این آیه بار دیگر فرمان بیرون رفتن ابلیس از حریم قرب خدا و مقام و منزلت رفیع صادر میشود، با این تفاوت که در اینجا حکم طرد او به صورت تحقیرآمیز و شدیدتر صادر شده است و شاید به خاطر لجاجتی بود که شیطان در مورد اصرار در وسوسه افراد انسان به خرج داد و گناه بزرگ دیگری بر گناه خود افزود به او فرمود: «از این مقام با بدترین ننگ و عار بیرون رو و باخواری و ذلت فرود آی»! (قالَ اخْرُجْ مِنْها مَذْؤُماً مَدْحُوراً).
«و سوگند یاد میکنم که هر کس از تو پیروی کند، جهنم را از تو و آنها پر سازم» (لَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکُمْ أَجْمَعِینَ).
سؤال: بعد از آنکه شیطان مرتکب چنان گناه بزرگی شد، چرا خداوند تقاضای او را مبنی بر ادامه حیات او پذیرفت؟
پاسخ اینکه: ادامه حیات او به عنوان وجود یک نقطه منفی برای تقویت نقاط مثبت نه تنها ضرر نداشت، بلکه مؤثر نیز بود، حتی قطع نظر از وجود شیطان، در درون خود ما، غرایز مختلفی وجود دارد، که چون در برابر نیروهای عقلانی
ج2، ص32
و روحانی قرار گیرند، یک میدان تضاد را تشکیل میدهند که در این میدان پیشرفت و تکامل و پرورش وجود انسان صورت میگیرد.
باید توجه داشت که خداوند اگرچه شیطان را در انجام وسوسههایش آزاد گذاشته ولی انسان را در برابر او بیدفاع قرار نداده است، زیرا نیروی عقل و خرد به او بخشیده که میتواند سدّ نیرومندی در مقابل وسوسههای شیطان به وجود آورد.
و از سوی دیگر فطرت پاک و عشق به تکامل را در درون وجود انسان به عنوان یک عامل سعادت قرار داده و از سوی سوم فرشتگانی که الهام بخش نیکیها هستند، به کمک انسانهایی که میخواهند از وسوسههای شیطان برکنار بمانند میفرستد.
نکات آیه
۱- خداوند، ابلیس را با تحقیر و سرزنش و به گونه اى ننگ آور و ذلتبار از جایگاه رفیعش اخراج کرد. (قال أخرج منها مذءوما مدحورا) «مدحور» به معناى رانده شده با خوارى و ذلت است. (لسان العرب).
۲- دوزخ، جایگاه حتمى ابلیس و پیروان او (لمن تبعک منهم لأملأن جهنم منکم أجمعین)
۳- تکبّر، تمرد و اغواگرى ابلیس، موجب گرفتارى او به آتش دوزخ (ما منعک ألا تسجد ... لأملأن جهنم منکم أجمعین)
۴- پیروى از ابلیس، موجب همسنخ شدن با وى (لمن تبعک منهم لأملأن جهنم منکم أجمعین) از اینکه ابلیس و انسانهاى پیرو او با یک ضمیر «منکم» مورد خطاب قرار گرفته اند، در حالى که در جمله قبل تنها ابلیس مخاطب بود، معلوم مى شود پیروى از ابلیس، آدمى را به همسنخ شدن با ابلیس مى کشاند.
۵- جهنم مملو از ابلیس و همه پیروانى که در زمره ابلیسیان درآمده باشند. (لمن تبعک منهم لأملأن جهنم منکم أجمعین) خطاب در «منکم» مى تواند بیانگر این نکته باشد که آدمى به مجرد پیروى از ابلیس جایگاهى همانند او در جهنم نخواهد داشت، بلکه آن گونه پیروى چنین اقتضایى را دارد که آدمى را همسنخ ابلیس سازد ; به گونه اى که بتوان ابلیس و پیروى کننده وى را با یک ضمیر مورد خطاب قرار داد.
۶- محاوره و گفتگوى مستقیم خداوند با ابلیس، در داستان تمرد وى از سجده بر آدم (ع) (قال ما منعک ... قال أخرج منها)
موضوعات مرتبط
- آدم (ع): ترک سجده بر آدم (ع) ۶
- ابلیس: آثار اغواگرى ابلیس ۳ ; آثار تکبّر ابلیس ۳ ; آثار عصیان ابلیس ۳ ; ابلیس در جهنم ۳، ۵ ; ابلیس و آدم (ع) ۶ ; اطاعت از ابلیس ۴ ; پیروان ابلیس در جهنم ۵ ; تحقیر ابلیس ۱ ; تکلم خدا با ابلیس ۶ ; سرزنش ابلیس ۱ ; طرد ابلیس ۱ ; عصیان ابلیس ۶ ; فرجام ابلیس۲ ; فرجام پیروان ابلیس ۲ ; همسویى با ابلیس ۴
- جهنم: موجبات جهنم ۳
- جهنمیان:۲، ۳، ۵
- خدا: افعال خدا ۱ ; تکلم خدا ۶
منابع