ریشه دعو

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۲۵ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن نمودار دفعات)

تکرار در قرآن: ۲۱۲(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

دعاء به معنى خواندن و حاجت خواستن و استمداد است و گاهى مطلق خواندن از آن منظور است مثل [نوح:6] و گاهى مراد همان درخواست و استمداد است مثل [ابراهيم:39] دعوة نيز به معنى خواندن مى‏باشد. * [بقره:186]، [غافر:60]. از اين دو آيه روشن مى‏شود كه هر كه خدا را بخواند خدا حتماً اجابت خواهد كرد و اينكه بيشتر دعاها به اجابت نمى‏رسد يا از آن است كه اجابت آن صلاح بنده نيست، خدا مى‏داند و بنده نمى‏داند در اين صورت دعا، دعا نيست كه قبول شود بلكه نفرين است. و يا آن است كه اخلاص در دعا نيست چون خدا فرموده «اذا دعانى ادعونى» تا انسان قطع از علائق مادّى نكند و خدا را با اخلاص نخواند خدا را نخوانده است بلكه در حين دعوت به جاهاى ديگر نيز تكيه نموده است وقتيكه انسان خود را مضطرّ ديد و از هر درى نا اميد گرديد و فقط به خدا روى آورد حتماً اجابت خواهد شد [نمل:62] مراد از اضطرار آن است كه راه علاج را از هر سو بسته بيند. كلمه مضطرّ روشنگر اخلاص در دعاست و آن در مقام ياء متكلّم، در دو آيه فوق است مطلبى كه نبايد از نظر دور داشت تلاش بعد از دعا و در وقت دعا بيشتر مردم فكر مى‏كنند كه اثر دعا بايد من حيث لا يحتسب باشد و ما كارى نكنيم و دعا به طور خرق عادت و يا نزديك به آن مستجاب باشد نه بلكه بايد پس از دعا و در حين آن تلاش كرد و در پى وسيله بود تا خدا مقصود را بر آورد «وَابْتَغُوا اِلَيْهِ الْوَسيلَةَ...». گذشته از اينها اثر دعا نسبت به بنده ضرورى و غير قابل انفكاك است زيرا ياد آورى خدا و توجه به درگاهش و استمداد از كبريائيش سبب قرب است و اين اثر پيوسته هست. درباره شرائط و اوقات و فضيلت دعا مطالبى است كه بايد در كتب اخبار از جمله كافى و وسائل ديده شود. * [مريم:91]. بيضاوى و زمخشرى گفته‏اند «دعوا» ممكن است از «دعا» به معنى نام نهاد باشد و ممكن ايت از «دعا» به معنى نسبت داد باشد. راغب گفته است دعا گاهى در جاى تسميه مى‏آيد مثل «دعوت ابنى هذا زيداً» يعنى او را زيد ناميدم. فكر مى‏كنم كه «دعوا» در آيه فوق به معنى نسبت باشد يعنى: اين كه به خدا نسبت فرزند دادند و اين به معنى دعاء نزديك است طبرسى بطور ترديد: خواندن و ناميدن گفته است. * [محمّد:35] سست نباشيد و كفار را به مسالمت نخوانيد شما پيروز هستيد، خدا با شماست. به نظر مى‏آيد مراد آن است كه در اثر سستى آنهارا به صلح نخوانيد و گرنه اسلام دين صلح و مسالمت است [نساء:128]. * [ملك:27]. تدعّون از باب افتعال به معنى خواستن است به احتمال قوى مراد از آن مبالغه است يعنى به شدّت مى‏خواستيد و لذا تمنّى و آرزو گفته‏اند معنى دو آيه چنين مى‏شود: براى شما در بهشت هست آنچه دلتان مى‏خواهد و آنچه آرزو مى‏كنيد و گفته مى‏شود: اين همان عذاب است كه به شدّت مى‏خواستيد و مى‏گفتيد: «مَتى هذَا الْوَعْدُ اِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ». [بقره:171]. از مجمع البيان بدست مى‏آيد كه دعا مطلق خواندن و نداء خواندن با صداى بلند است على هذا نداء از دعا اخصّ است. راغب مى‏گويد: دعا مثل نداء است مگر آنكه نداء گاهى فقط خواندن است بدون ذكر اسم ولى دعا بيشتر باذكر اسم ميشود مثل: اى زيد و در باب نون گفته: نداء بلند كردن صدا و اظهار آن است و گاهى به مجرد صدا اطلاق مى‏شود. به نظر مى‏آيد فرقيكه از مجمع نقل شد بهتر و قانع كننده‏تر باشد نعيق و نعق صداى چوپان است كه براى راندن گوسفندان بلند مى‏كند. معنى آيه شريفه چنين به نظر مى‏آيد: مثل كفّار با پيامبران (كه سخن آنها را مى‏شنوند و اعتنا نمى‏كنند) مانند چوپانى است كه آنچه را جز خواندن و آواز نمى‏شنود صدا كند كر و لال و كوراند و در نتيجه نمى‏فهمند. درباره اين آيه توجيهات مختلف گفته‏اند در تفسير جلالين جمله‏اى تقدير كرده و گفته‏اند: «مثل الذين كفروا مع من يدعوهم الى الهدى» يعنى حكايت و مثل كفّار با پيامبرانشان مانند چوپانى است كه... اين توجيه از نظر نگارنده كاملا مقبول و به جا است . * [نور:63]. جمله«يُخالِفُونَ عَنْ اَمْرِهِ» قرينه است كه مراد از «دعاء الرَّسُولِ» دعوت آن حضرت و فرمان دادنش به چيزى است و فاعل «دعاء»«الرسول»است يعنى دعوت و فرمان دادن آن حضرت را مانند خواندن بعضى بعضى را نشماريد، خدا از كسانيكه در پناه يكديگر به طور مخفى خارج مى‏شوند آگاه است آنانكه از دستور حضرتش مخالفت مى‏كنند بر حذر باشند. بعضى گفته‏اند: مراد آن است كه آن حضرت را در وقت خطاب مثل افراد ديگر نخوانيد بلكه با احترام و ادب بگوئيد: يا رسول اللّه، يا نبى اللّه. در اين صورت الرسول مفعول «دعاء» است. بعضى گفته‏اند دعاء و نفرين آن حضرت را مثل دعاى خود مپنداريد بلكه دعاى او مستجاب است اگر او را به غضب آوريد و براى شما نفرين كند كار شما ضايع خواهد بود. ولى آنچه ما گفتيم از اين دو وجه بهتر است. ملاحظه آيه ما قبل كه درباره‏اجازه خواستن از رسول خدا در تخلّف از امر اجتماعى است مؤيّد ما است. * [غافر:43]. در الميزان آيه را چنين معنى مى‏كند: آنچه مرا به سوى آن مى‏خوانيد دعوتى در دنيا و آخرت ندارد نه در دنيا پيامبرى از جانب بتها مبعوث شده و نه در آخرت كسى به آنهارجوع خواهد كرد. * [اعراف:5] دعوى چنانكه در مفردات و اقرب گفته به معنى دعا و ادّعاء است و آن در قرآن مجيد چهار بار آمده و ظاهراً مراد همان خواندن و ندا است. يعنى آن گاه كه عذاب ما آمد دعوى و گفتارشان اين بود كه: ما ستمكاران بوديم. از قرآن كريم بدست مى‏آيد كه آن در نداى شادى و اندوه هر دو آمده است. * [فرقان:77] عب‏ء به معنى قدر و منزلت است در مجمع و الميزان اختيار كرده كه ضمير «كم» مفعول «دعاء» است يعنى بگو پروردگارم براى شما اعتنا نمى‏كند و قدرى نمى‏نهد، وجود و عدم شما براى او يكسان است شما حق را تكذيب كرديد آن تكذيب هميشه ملازم شما است ولى شما را مى‏خواند تا از تكذيب برگرديد و يا حجّت بر شما تمام شود. ولى به احتمال قوى «كم» فاعل «دعاء» است يعنى خدايم بر شما قدرى نمى‏نهد اگر دعا و عبادتتان نباشد ولى شما تكذيب كرديد و اين تكذيب و يا عدم اعتناى خدا بر شما هميشگى خواهد بود. همان عدم قدر باشد ولى هيچ يك از دو احتمال مرا قانع نكرد.

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
ادْعُوا ۱۲
فَادْعُ‌ ۲
ادْعُ‌ ۸
دُعَاءً ۱
دَعْوَةَ ۱
الدَّاعِ‌ ۳
دَعَانِ‌ ۱
يَدْعُونَ‌ ۲۳
يَدْعُو ۸
ادْعُهُنَ‌ ۱
دُعُوا ۳
يُدْعَوْنَ‌ ۳
دَعَا ۳
الدُّعَاءِ ۲
نَدْعُ‌ ۱
يَدْعُوکُمْ‌ ۴
تَدْعُونَ‌ ۱۷
تَدْعُونَهُ‌ ۱
نَدْعُو ۴
يَدْعُونَهُ‌ ۱
دَعْوَاهُمْ‌ ۴
ادْعُوهُ‌ ۲
فَادْعُوهُ‌ ۲
دَعَوَا ۱
تَدْعُوهُمْ‌ ۴
دَعَوْتُمُوهُمْ‌ ۱
فَادْعُوهُمْ‌ ۱
دَعَاکُمْ‌ ۲
دَعَانَا ۲
يَدْعُنَا ۱
دَعَوُا ۳
دَعْوَتُکُمَا ۱
تَدْعُ‌ ۴
تَدْعُونَا ۲
يَدْعُونَنِي‌ ۱
أَدْعُو ۴
دَعْوَةُ ۱
دُعَاءُ ۲
تَدْعُونَنَا ۱
دَعَوْتُکُمْ‌ ۱
دُعَاءِ ۲
دَعْوَتَکَ‌ ۱
يَدْعُ‌ ۳
دُعَاءَهُ‌ ۱
تَدْعُوا ۴
نَدْعُوَ ۱
فَدَعَوْهُمْ‌ ۲
تَدْعُهُمْ‌ ۱
بِدُعَائِکَ‌ ۱
بِدُعَاءِ ۱
دَعَوْا ۳
الدَّاعِيَ‌ ۱
الدُّعَاءَ ۳
يَدْعُونَنَا ۱
لَتَدْعُوهُمْ‌ ۱
دُعَاءَ ۱
کَدُعَاءِ ۱
دُعَاؤُکُمْ‌ ۱
دَعَاهُ‌ ۱
يَدْعُوکَ‌ ۱
دَعْوَةً ۱
يَدْعُوهُمْ‌ ۱
أَدْعِيَاءَکُمْ‌ ۱
ادْعُوهُمْ‌ ۱
أَدْعِيَائِهِمْ‌ ۱
دَاعِياً ۱
دُعِيتُمْ‌ ۱
دُعَاءَکُمْ‌ ۱
يَدَّعُونَ‌ ۱
تُدْعَوْنَ‌ ۲
دُعِيَ‌ ۱
فَادْعُوا ۲
لْيَدْعُ‌ ۱
أَدْعُوکُمْ‌ ۲
تَدْعُونَنِي‌ ۳
دَعْوَةٌ ۱
ادْعُونِي‌ ۱
تَدَّعُونَ‌ ۲
دُعَاءٍ ۱
فَدَعَا ۲
تُدْعَى‌ ۱
دُعَائِهِمْ‌ ۱
دَاعِيَ‌ ۲
سَتُدْعَوْنَ‌ ۱
نَدْعُوهُ‌ ۱
يُدْعَى‌ ۱
تَدْعُو ۱
دَعَوْتُ‌ ۱
دُعَائِي‌ ۱
دَعَوْتُهُمْ‌ ۲
يَدْعُوهُ‌ ۱
فَلْيَدْعُ‌ ۱
سَنَدْعُ‌ ۱

ریشه‌های مرتبط