ریشه قلب
تکرار در قرآن: ۱۶۸(بار)
قاموس قرآن
برگرداندن. كردن وارونه راغب گويد: قلب شىء گردان و گرديدن آن است از وجهى به وجهى مثل گرداندن لباس و گرداندن انسان از طريقهاش. [عنكبوت:21]. يعنى به سوى او برگردانده مىشويد مثل [بقره:28]. تقليب: برگرداندن و آن براى كثرت و مبالغه است [توبه:48]. از پيش فتنه جويى كرده و كارها را بر تو آشفته نمودند. [كهف:18]. آنها را به راست و چپ برمى گردانديم. انقلاب: انصراف دادن و برگشتن. [مطفّفين:31]. و چون نزد اهلشان برگشتند شادمان برگشتند. تقلب: تحول و تصرف در امور است. [شعراء:219-218]. به نظر الميزان يعنى خداييكه د رحال قيام نماز تو را مىبيند و نيز تحول تو را در ميان ساجدان مىبيند اشاره است به نماز جماعت آن حضرت شايد مراد آن باشد كه خدا قيام و تلاش تو را در ميان مردمان خاضع به دين مىبيند طبرسى قيام را صلوة فرادى و تقلب... را نماز جماعت دانسته يعنى خدا در هر دو حال تو را مىبيند. بقولى: خدا گردش تو را در اصلاب موحدان از پيغمبرى به پيغمبرى مىبيند تا تو را پيغمبر بوجود آورد از ابن عباس و در روايتى از عكرمه و عطاء و آن از ابى جعفرباقر و جعفرصادق «صلوات اللهعليهما» نقل شده كه كه فرمودند: «فى اَصْلابِ النَّبييّنَ نَبِىٍّ بَعْدَ نَبِىٍ حَتَّى اَخْرَجَهُ مِنْ صُلْبِ اَبيِه مِنْ نَكاحٍ غَيْرُ سِفاحٍ مِنْ لَدُنْ آدَمَ «عليه السلام» (مجمع). * [غافر:4]. مراد از تقلب تصرف و تلاش در كارهاى زندگى است. * [محمّد:19]. ظاهرا هر دو مصدر ميمى اند يعنى خدا گردش و اقامت شما را مىداند. * [شعراء:227]. منقلب اگر مصدر ميمى باشد معنى اين مىشود: به زودى ستمكاران مىدانند به چه انقلابى منقلب مىشوند به نظر مىآيد مرادظهور حقائق معاصى در وجود آدمى است مثل [احزاب:66]. [نور:37]. [رحمن:41]. از اين آيات و آيات ديگر روشن مى شود كه ابدان بدكاران در آخرت متحول و منقلب به صورتى خواهد شد كه نعوذبالله منها. بعضى آن را اسم مكان گرفته و گويند: ستمكاران زود مىدانند به چه مكانى برخواهند گشت و آن آتش است.
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
قُلُوبِهِمْ | ۳۷ |
قُلُوبُکُمْ | ۵ |
قُلُوبُنَا | ۴ |
قُلُوبِهِمُ | ۵ |
قَلْبِکَ | ۳ |
قُلُوبُهُمْ | ۲۱ |
يَنْقَلِبُ | ۲ |
تَقَلُّبَ | ۱ |
قَلْبِهِ | ۴ |
قَلْبِي | ۱ |
قَلْبُهُ | ۲ |
قُلُوبَنَا | ۱ |
قُلُوبِکُمْ | ۹ |
فَيَنْقَلِبُوا | ۱ |
انْقَلَبْتُمْ | ۲ |
يَنْقَلِبْ | ۲ |
فَتَنْقَلِبُوا | ۲ |
قُلُوبِ | ۹ |
الْقَلْبِ | ۱ |
فَانْقَلَبُوا | ۱ |
تَقَلُّبُ | ۱ |
قُلُوبَهُمْ | ۵ |
نُقَلِّبُ | ۱ |
انْقَلَبُوا | ۴ |
مُنْقَلِبُونَ | ۲ |
قُلُوبٌ | ۳ |
قَلَّبُوا | ۱ |
قُلُوبُ | ۲ |
الْقُلُوبُ | ۵ |
تَقَلُّبِهِمْ | ۱ |
نُقَلِّبُهُمْ | ۱ |
قَلْبَهُ | ۲ |
مُنْقَلَباً | ۱ |
يُقَلِّبُ | ۲ |
انْقَلَبَ | ۱ |
الْقُلُوبِ | ۱ |
تَتَقَلَّبُ | ۱ |
بِقَلْبٍ | ۳ |
تَقَلُّبَکَ | ۱ |
مُنْقَلَبٍ | ۱ |
يَنْقَلِبُونَ | ۱ |
قَلْبِهَا | ۱ |
تُقْلَبُونَ | ۱ |
قَلْبَيْنِ | ۱ |
لِقُلُوبِکُمْ | ۱ |
قُلُوبِهِنَ | ۱ |
تُقَلَّبُ | ۱ |
تَقَلُّبُهُمْ | ۱ |
قَلْبِ | ۱ |
لَمُنْقَلِبُونَ | ۱ |
مُتَقَلَّبَکُمْ | ۱ |
قُلُوبٍ | ۱ |
يَنْقَلِبَ | ۱ |
قَلْبٌ | ۱ |
قُلُوبِنَا | ۱ |
قُلُوبُکُمَا | ۱ |