الملك ١١

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۰۳:۰۰ توسط Adel (بحث | مشارکت‌ها) (←‏تفسیر)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ‌ فَسُحْقاً لِأَصْحَابِ‌ السَّعِيرِ

ترجمه

اینجاست که به گناه خود اعتراف می‌کنند؛ دور باشند دوزخیان از رحمت خدا!

|آرى به گناه خود اعتراف مى‌كنند، پس طرد و هلاكت باد بر اهل جهنم
پس به گناه خود اقرار مى‌كنند. و مرگ باد بر اهل جهنم
آنجا به گناه خود معترف شوند (که سودی ندارد و خطاب قهر فرا رسد) که اهل آتش افروخته (قهر، از رحمت حق) دور باد.
پس به گناه خود اعتراف می کنند. و مرگ و دوری از رحمت بر اهل آتش سوزان باد.
پس به گناه خود اعتراف مى‌كنند. اى لعنت باد بر آنها كه اهل آتش سوزنده‌اند.
و بدین‌سان به گناهشان اعتراف می‌کنند، لعنت باد دوزخیان را
پس به گناه خويش اقرار كنند، پس نابودى باد اهل آتش افروخته را!
اینجا است که به گناه خود اعتراف می‌کنند. پس دوری (از رحمت خدا) بهره‌ی دوزخیان باد!
پس به گناه خود اعتراف کردند. پس برای جهنمیان بس فروپاشی (و نابسامانی) مقرر است.
پس اقرار کردند به گناه خویش پس دور باد برای یاران آتش سوزان‌

So they will acknowledge their sins. So away with the inmates of the Blaze.
ترتیل:
ترجمه:
الملك ١٠ آیه ١١ الملك ١٢
سوره : سوره الملك
نزول : ٧ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«سُحْقاً»: دور شدن از رحمت خدا. مفعول مطلق فعل محذوفی است، و تقدیر چنین است: سَحَقَهُمُ اللهُ سُحْقاً.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالُوا بَلى‌ قَدْ جاءَنا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَيْ‌ءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِي ضَلالٍ كَبِيرٍ «9» وَ قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فِي أَصْحابِ السَّعِيرِ «10» فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعِيرِ «11»

گويند: چرا، همانا هشداردهنده به سراغ ما آمد، ولى ما تكذيب كرديم و گفتيم:

خداوند چيزى نازل نكرده است و شما جز در گمراهى بزرگى نيستيد. و گويند:

اگر ما (حق را) مى‌شنيديم يا تعقل مى‌كرديم، در زمره اهل آتش نبوديم. پس به گناه خود اعتراف نمايند، پس لعنت بر اهل آتش باد.

نکته ها

در اين سه آيه، به سه اعتراف كافران در قيامت اشاره شده است:

الف) اعتراف به آمدن انبيا و تكذيب آنان. «بَلى‌ قَدْ جاءَنا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنا»

ب) اعتراف به عدم تعقل و استماع سخن حق. «لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ»

ج) اعتراف به ارتكاب گناه. «فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ»

در آيه 26 سوره فصّلت مى‌خوانيم كه مخالفان مى‌گفتند: «لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ» به اين قرآن گوش فراندهيد ولى در آن روز خواهند گفت: اى كاش گوش مى‌داديم! «لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ»

پیام ها

1- خداوند كه هدفش تكامل معنوى انسان است، بايد رهبر آسمانى بفرستد وگرنه اين هدف عملى نمى‌شود. «قالُوا بَلى‌ قَدْ جاءَنا نَذِيرٌ»

جلد 10 - صفحه 152

2- نتيجه انكار عمدى و آگاهانه دين دوزخ است. أُلْقُوا فِيها ... جاءَنا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنا

3- خلافكار كار خود را توجيه مى‌كند. (كافران براى توجيه تكذيب خود مى‌گفتند: اصلًا خدا چيزى نازل نكرده است.) «فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَيْ‌ءٍ»

4- ريشه تكذيب، عدم تعقّل است. فَكَذَّبْنا ... لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ‌ (تعاليم اسلام مطابق با عقل است، اگر تعقل مى‌كرديم مؤمن مى‌شديم.)

5- عقل واقعى آن است كه انسان حق را بشنود، بپذيرد و پيروى كند تا از قهر الهى خود را نجات دهد. «لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فِي أَصْحابِ السَّعِيرِ»

6- روحيه لجاجت به جايى مى‌رسد كه گمراهان، به پيامبران الهى نسبت گمراهى مى‌دهند، آنهم گمراهى بزرگ! «إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِي ضَلالٍ كَبِيرٍ»

7- اعتراف به گناه در دنيا ممكن است سبب عفو شود، ولى در آخرت هرگز.

فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ‌ ... لِأَصْحابِ السَّعِيرِ

8- كفّار در قيامت هم شكنجه جسمى مى‌شوند: «اصحاب السعير»، هم شكنجه روحى. «سحقا» (دور بودن از رحمت الهى)

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعِيرِ «11»

فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ‌: پس اعتراف كنند به گناهان خود كه كفر و تكذيب انبياء بود، وقتى كه اقرار فايده نخواهد داشت، فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعِيرِ: پس دور گرداند خدا از رحمت خود دور گردانيدنى مر مصاحبان جهنم را، يعنى هلاكت و دورى از رحمت، مختص است به اهل جهنم.

تنبيه: آيه دليل است بر بطلان قول مجبره زيرا اگر كفر اختيارى ايشان نبود اعتراف نمى‌كردند بلكه مى‌گفتند ما را در آن اختيارى نبود و به آن ملجأ و مجبر بوديم.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَذابُ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ «6» إِذا أُلْقُوا فِيها سَمِعُوا لَها شَهِيقاً وَ هِيَ تَفُورُ «7» تَكادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ كُلَّما أُلْقِيَ فِيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ «8» قالُوا بَلى‌ قَدْ جاءَنا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَيْ‌ءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ فِي ضَلالٍ كَبِيرٍ «9» وَ قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فِي أَصْحابِ السَّعِيرِ «10»

فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعِيرِ «11»

ترجمه‌

و براى آنانكه كافر شدند بپروردگارشان عذاب جهنّم است و بد جاى بازگشتى است‌

آن چون افكنده شوند در آن شنوند از آن صوت منكرى و آن فوران دارد

نزديك باشد كه از هم بپاشد از شدّت خشم هر گاه افكنده شوند در آن گروهى ميپرسند از آنها متصدّيان امور آن آيا نيامد شما را بيم دهنده‌اى‌

گويند آرى بتحقيق آمد ما را بيم دهنده‌اى پس تكذيب كرديم و گفتيم نفرستاده است خدا هيچ چيز نيستيد شما مگر در گمراهى بزرگ‌

و گويند اگر بوديم كه ميشنيديم يا درك و تعقّل ميكرديم نميبوديم در زمره اهل جهنّم‌

پس اقرار نمودند بگناهشان پس دورى از خير باد براى اهل جهنّم.

تفسير

خداوند متعال در تعقيب ذكر احوال شياطين كه داعيان بكفرند در آيات سابقه متعرّض احوال عموم كفّار شده ميفرمايد جهنّم كه مرجع و مئال و


جلد 5 صفحه 239

جايگاه بسيار بدى است و عذاب گوناگونش از آن آنها است وقتى ملائكه غلاظ و شداد كه موكّل امور دوزخند آنها را در آتش اندازند صوت مهيب منكرى مانند صوت حمار كه انكر اصوات است از شدّت التهاب آتش بگوش آنها ميرسد كه از استماع آن زهره آنها آب ميگردد و جهنّم مانند ديگى كه بشدت جوش آمده و محتويات خود را زير و بالا ميبرد و بيرون و درون ميكشد غليان و فوران دارد نزديك است از شدّت غيظ و غضب بر كفّار از هم بپاشد و اجزائش متفرّق گردد و اين از باب تمثيل و تشبيه بحال شخص غضبناك است كه نزديك باشد از شدت غيظ و غضب بتركد و پاره پاره شود و هر وقت آن موكّلين فوجى از كفّار را بجهنّم ميريزند با كمال شدّت از آنها استيضاح مينمايند كه آيا پيغمبرى در دنيا براى شما نيامد و آنها جواب ميدهند بلى آمد ولى ما تكذيب كرديم و گفتيم خدا چيزى نازل ننموده شما از پيش خودتان بأغراض شخصى سخن ميگوئيد و با پيروانتان در گمراهى و جهالت بزرگى بسر ميبريد و بعضى گفته‌اند اينجمله را كه شما در گمراهى و جهالت بزرگ ميباشيد ملائكه دوزخ بآنها ميگويند و بنابراين قول مقدّر است در هر حال آنجا از كرده خودشان پشيمان ميشوند ولى ديگر پشيمانى سودى ندارد و با يكديگر ميگويند اگر ما گوش بسخنان رهبران دينى ميداديم و نصائح آنانرا بدون دليل قبول مينموديم براى آنكه از آنها جز صدق و صفا چيزى نديده بوديم يا فكر ميكرديم و بعقل ادراك مينموديم صدق گفتار ايشانرا امروز باين عذاب گرفتار نميشديم و قمّى ره نقل فرموده كه شنيدند و تعقّل نمودند ولى اطاعت و قبول نكردند و لذا خداوند فرموده پس اقرار نمودند بگناهشان و ظاهرا اعتراف آنها براى آنستكه آنجا حقايق آشكار ميشود و جاى انكار باقى نميماند و در خاتمه بنفرين خدا و ملائكه گرفتار شده‌اند چون سحق دورى از خير و رحمت است و مصدر فعل مقدّر يعنى دورى از خير و رحمت خدا باد براى اهل آتش جهنّم و تقدير فأسحقهم اللّه سحقا ميباشد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَاعتَرَفُوا بِذَنبِهِم‌ فَسُحقاً لِأَصحاب‌ِ السَّعِيرِ «11»

‌پس‌ اعتراف‌ كردند بگناه‌ ‌خود‌ ‌پس‌ دور باد ‌از‌ ‌براي‌ اصحاب‌ آتش‌ افروخته‌.

فَاعتَرَفُوا اعتراف‌ ‌از‌ ماده عرف‌ و معرفت‌ ‌است‌ بمعني‌ قبول‌ معرفت‌ و اظهار معترف‌ ‌يعني‌ اظهار كردند ‌که‌ ‌ما معرفت‌ داريم‌ و مي‌دانيم‌ ‌که‌ چه‌ كرده‌ايم‌ و اعتراف‌ و اقرار بمعني‌ واحد ‌است‌ چون‌ اقرار ‌هم‌ ‌از‌ ماده قر ‌است‌ بمعني‌ ثبوت‌ ‌يعني‌ ثابت‌ و محقق‌ ‌است‌ و اقرار اظهار ثبوت‌ و تحقق‌ ‌است‌.

بِذَنبِهِم‌ ذنب‌ ‌آنها‌ همان‌ رفتار و كردار و گفتار ‌آنها‌ ‌با‌ انبياء و رسل‌ و منذرين‌ ‌که‌ قبلا اظهار كردند.

سؤال‌: گناهان‌ ‌آنها‌ بسيار ‌بود‌ چرا نفرمود بذنوبهم‌!.

جلد 17 - صفحه 99

جواب‌: ذنب‌ جنس‌ گناه‌ ‌است‌ و جنس‌ تثنيه‌ و جمع‌ ندارد و ذنوب‌ نسبت‌ باجناس‌ مختلفه‌ و افراد جزئيه‌ ‌است‌ مثل‌ انسان‌ ‌که‌ شامل‌ جميع‌ افراد ميشود تثنيه‌ و جمع‌ ندارد چنانچه‌ مي‌گويي‌: جن‌ و انس‌ ‌که‌ ميفرمايد: وَ ما خَلَقت‌ُ الجِن‌َّ وَ الإِنس‌َ إِلّا لِيَعبُدُون‌ِ ذاريات‌ آيه 56، و اما بلحاظ افراد جمع‌ تعبير فرموده‌: وَ إِذ أَنتُم‌ أَجِنَّةٌ فِي‌ بُطُون‌ِ أُمَّهاتِكُم‌ النجم‌ آيه 33.

سؤال‌: اعتراف‌ بگناه‌ جز خفت‌ و خواري‌ و فضيحت‌ ندارد ‌براي‌ چه‌ اينها اعتراف‌ كردند!.

جواب‌: آنچه‌ خفت‌ و خواري‌ و فضيحت‌ و بي‌ آبرويي‌ ‌بود‌ بآنها رسيده‌ اعتراف‌ و انكارها تأثيري‌ ندارد بعلاوه‌ ‌پس‌ ‌از‌ نامه عمل‌ و شهادت‌ اعضاء و جوارح‌ و ساير شهود و ظاهر شدن‌ سرائر ‌که‌ ميفرمايد: يَوم‌َ تُبلَي‌ السَّرائِرُ طارق‌ آيه 9. جايي‌ ‌بر‌ انكار و اخفا باقي‌ نميماند.

فَسُحقاً لِأَصحاب‌ِ السَّعِيرِ سحق‌ بمعني‌ ‌بعد‌ ‌است‌ و ‌اينکه‌ جمله‌ بمنزله نفرين‌ ‌است‌ مثل‌: فَبُعداً لِلقَوم‌ِ الظّالِمِين‌َ فَبُعداً لِقَوم‌ٍ لا يُؤمِنُون‌َ مؤمنون‌ آيه 43 و آيه 46. و مراد ‌بعد‌ ‌از‌ رحمت‌ ‌است‌ ‌که‌ يكي‌ ‌از‌ مضرات‌ كفر و معاصي‌ همين‌ ‌بعد‌ ‌از‌ رحمت‌ ‌است‌ و معني‌ ‌بعد‌ ‌از‌ رحمت‌ ‌با‌ اينكه‌ رحمت‌ الهي‌ تمام‌ اشياء ‌را‌ فرو گرفته‌ ‌که‌ ميفرمايد: وَ رَحمَتِي‌ وَسِعَت‌ كُل‌َّ شَي‌ءٍ انعام‌ آيه 155. رَبَّنا وَسِعت‌َ كُل‌َّ شَي‌ءٍ رَحمَةً وَ عِلماً مؤمن‌ آيه 7. بري‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ شمول‌ رحمت‌ دو چيز ميخواهد فاعليت‌ فاعل‌ و قابليت‌ قابل‌ رحمت‌ ‌از‌ جهت‌ فاعليت‌ فاعل‌ تمام‌ ‌است‌ هيچگونه‌ كوتاهي‌ ‌در‌ ‌او‌ نشده‌ و اما كفر و معاصي‌ قابل‌ ‌را‌ ‌از‌ قابليت‌ مياندازد ‌هر‌ چه‌ معاصي‌ بيشتر و كفر شديدتر شود ‌از‌ قابليت‌ بيشتر ميافتد و مشمول‌ لعن‌ و طرد و رجم‌ ميشود چنانچه‌ بشيطان‌ فرمود: فَاخرُج‌ مِنها فَإِنَّك‌َ رَجِيم‌ٌ وَ إِن‌َّ عَلَيك‌َ لَعنَتِي‌ إِلي‌ يَوم‌ِ الدِّين‌ِ حجر آيه 34 و 35.

و اصحاب‌ سعير اهل‌ آتش‌ تعبير باصحاب‌ ‌براي‌ ‌آن‌ ‌است‌ ‌که‌ آتش‌ مصاحب‌ ‌آنها‌ ‌است‌ و ‌از‌ ‌آنها‌ جدايي‌ ندارد مثل‌ اصحاب‌ جنت‌، و سعير شعله آتش‌ ‌است‌ ‌که‌ دائما افروخته‌ ‌شده‌.

100

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 11)- آری «اینجاست که به گناه خود اعتراف می‌کنند، دور باشند دوزخیان از رحمت خدا»! (فاعترفوا بذنبهم فسحقا لاصحاب السعیر).

از یکسو خداوند گوش شنوا عقل و هوش داده، و از سوی دیگر پیامبرانش را با دلائل روشن فرستاده، اگر این دو با هم ضمیمه شوند سعادت انسان تأمین است.

و گر نه بدبختی و دوری از رحمت خدا نصیب انسان خواهد شد.

نکات آیه

۱ - اعتراف کافران در دوزخ به گناه و تقصیر خویش درباره دین (فاعترفوا بذنبهم)

۲ - کیفر و عذاب دوزخ براى کافران، نتیجه و پیامد کوتاهى و تقصیرکارى خود آنان است. (فاعترفوا بذنبهم)

۳ - کافران دوزخى، مورد نفرین خدا و محروم از رحمت و لطف او هستند. (فسحقًا لأصحب السعیر) «سحق» به معناى «بُعد» است و در این آیه، به جاى لعن و نفرین به کار رفته است و مراد از آن، دورى از رحمت و لطف الهى مى باشد.

۴ - «سعیر»، از نام هاى دوزخ (لأصحب السعیر)

۵ - دوزخ، جایگاهى به غایت گرم و داراى آتشى برافروخته و شعلهور است. (لأصحب السعیر) «سعیر»، به معناى گرم و نیز آتش افروخته و ملتهب است. دخول «ال» کمالیه بر «سعیر»، بیانگر گرماى بى اندازه دوزخ و التهاب و برافروختگى شدید آتش آن است.

موضوعات مرتبط

  • اقرار: اقرار به گناه ۱
  • جهنم: سعیر ۴; شدت گرماى جهنم ۵; شعله آتش جهنم ۵; صفات جهنم ۵; نامهاى جهنم ۴
  • جهنمیان: محرومیت جهنمیان ۳
  • رحمت خدا: محرومان از رحمت خدا ۳
  • کافران: اقرار اخروى کافران ۱; عذاب اخروى کافران ۲; کافران در جهنم ۱; کیفر اخروى کافران ۲; محرومیت کافران ۳
  • گناه: آثار گناه ۲
  • لطف خدا: محرومان از لطف خدا ۳
  • لعن خدا: مشمولان لعن خدا ۳

منابع