القيامة ١٤
کپی متن آیه |
---|
بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ |
ترجمه
القيامة ١٣ | آیه ١٤ | القيامة ١٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«عَلی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ»: از وضع خود آگاه است و بهتر از هرکس دیگری میداند که چه کارهائی کرده است. خود انسان حجّت و گواه بر خودش است. چرا که اعضاء او گواهی بر اعمال او میدهند (نگا: فصّلت / ، یس / ). «بَصِیرَةٌ»: بینا و آگاه. حجّت و دلیل و برهان. حرف (ة) برای مبالغه است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱ - ۱۵، سوره قيامت
- مقصود از ((نفس لوّامه )) كه بدان قسم ياد شده است
- آزادى طلبى انسان براى انجام هر كار دلخواه ، انگيزه تكذيب قيامت و پرسش انكارآميز اززمان آن است
- اشاره به اينكه جستجو گريزگاه در قيامت از باب ظهور ملكات آدمى است ،
- و بيان مراد از اينكه در روز قيامت ((مستقّر انسان فقط به سوى پروردگار است ))
- وجوهى كه درباره مقصود از ((ماقدّم و اخّر)) گفته شده است
- مراد از اينكه انسان بر نفس خود بصيرة است
- (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته : نفس لّوامه ، وجدان ، و...)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَإِذا بَرِقَ الْبَصَرُ «7» وَ خَسَفَ الْقَمَرُ «8» وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ «9» يَقُولُ الْإِنْسانُ يَوْمَئِذٍ أَيْنَ الْمَفَرُّ «10» كَلَّا لا وَزَرَ «11» إِلى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ «12» يُنَبَّؤُا الْإِنْسانُ يَوْمَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ «13» بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ «14» وَ لَوْ أَلْقى مَعاذِيرَهُ «15»
پس آنگاه كه (در آستانه قيامت) چشمها خيره گردد. و ماه تاريك شود و خورشيد و ماه جمع شوند. در آن روز انسان خواهد گفت: گريزگاه كجاست؟ هرگز، ملجأ و پناهگاهى نيست. آن روز قرارگاه فقط نزد پروردگار توست. آن روز انسان به آنچه پيش فرستاده و آنچه به جا گذاشته است خبر داده مىشود. با آن كه انسان بر (نيك و بد) نفس خويش بينا است (كه چه كرده و چه مىكند). اگر عذرهايى بتراشد.
«1». اعلى، 2.
جلد 10 - صفحه 308
نکته ها
كلمه «بَرِقَ» آنگاه كه به چشم نسبت داده مىشود به معناى حالتى برخاسته از ترس و وحشت شديد است.
«وَزَرَ» به معناى پناهگاهى چون كوه و قلعه است و گشتن انسان به دنبال پناهگاه در قيامت، يا به خاطر شرم و حيا از خداوند است و يا به خاطر فرار از حساب و كتاب، يا دوزخ و يا رسوايى و شايد همه اينها باشد.
«معاذير» جمع معذرت به معناى پيدا كردن چيزى است كه آثار گناه را محو كند، خواه بجا و خواه عذر به جا باشد و يا بىجا.
معمولًا انسان براى توجيه كارهاى خلاف خود عذرتراشى مىكند كه به نمونههايى از آن در قرآن اشاره مىكنيم:
گاهى مىگويد: غفلت كرديم: «إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ» «1»
گاهى مىگويد: بزرگان و سران قوم، ما را گمراه كردند: «هؤُلاءِ أَضَلُّونا» «2»
گاهى مىگويد: شيطان ما را گمراه كرد، امّا شيطان پاسخ مىدهد: مرا ملامت نكنيد زيرا خودتان مقصّر هستيد: «فَلا تَلُومُونِي وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ» «3»
امام باقر عليه السلام در توضيح آيه «بِما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ» فرمود: فما سن من سنة ليستن بها من بعده فان كان شرا كان عليه مثل وزرهم ... و ان كان خيرا كان له مثل اجورهم «4» هر كس راه و روش بد يا خوبى را پايهگذارى كند، پس از او هر كس به آن عمل كند، اگر بد باشد كيفرى مثل كيفر گناهكار و اگر خوب باشد، پاداشى همانند عمل كننده آن نيز به او داده مىشود.
پیام ها
1- نظام موجود جهان، در قيامت از هم فرو مىپاشد. «وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ»
2- وحشت ناشى از وقوع قيامت، هم وجود انسان را فرامىگيرد:
«1». اعراف، 172.
«2». اعراف، 38.
«3». ابراهيم، 22.
«4». تفسير كنزالدقائق.
جلد 10 - صفحه 309
چشم: «بَرِقَ الْبَصَرُ» ديدگان را برق مىگيرد.
دل: «قلوبهم واجفة» دلها را لرزه فرامىگيرد.
عقل: «تَرَى النَّاسَ سُكارى» مردم را مست مىبينى.
3- در قيامت، خلافكارىها به مجرمان تفهيم مىشود. «يُنَبَّؤُا الْإِنْسانُ يَوْمَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ»
4- انسان علاوه بر اعمالى كه خود انجام داده، مسئوليّت اعمالى را كه ديگران، پس از او و به پيروى از او انجام مىدهند، به عهده دارد. «قَدَّمَ وَ أَخَّرَ»
5- وجدان انسان بهترين شاهد عليه او در دادگاه قيامت است. «بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ»
6- انسان، خودش هم به عذرهايى كه مىآورد ايمان ندارد. «وَ لَوْ أَلْقى مَعاذِيرَهُ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ «14»
بَلِ الْإِنْسانُ: «اضراب است از آگاهى» يعنى نه چنان است كه آدمى محتاج آگاهى باشد، بلكه هر انسانى، عَلى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ: بر نفس خود حجت بينه است، يعنى شاهد است بر افعال و اقوال خود، يا صاحب بصيرت و بينائى است نسبت به خود. مراد آنكه عالم است به كردار خود، پس احتياج به آگاهى نباشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيامَةِ «1» وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ «2» أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ «3» بَلى قادِرِينَ عَلى أَنْ نُسَوِّيَ بَنانَهُ «4»
بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ «5» يَسْئَلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيامَةِ «6» فَإِذا بَرِقَ الْبَصَرُ «7» وَ خَسَفَ الْقَمَرُ «8» وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ «9»
يَقُولُ الْإِنْسانُ يَوْمَئِذٍ أَيْنَ الْمَفَرُّ «10» كَلاَّ لا وَزَرَ «11» إِلى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ «12» يُنَبَّؤُا الْإِنْسانُ يَوْمَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ «13» بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ «14»
وَ لَوْ أَلْقى مَعاذِيرَهُ «15»
ترجمه
قسم نميخورم بروز قيامت
و قسم نميخورم بنفس ملامت كننده خود را
آيا گمان ميكند انسان كه جمع نخواهيم كرد استخوانهاى او را
آرى توانائيم بر اينكه راست و درست نمائيم سر انگشتان او را
بلكه ميخواهد انسان كه كار بد كند در آنچه پيش رو دارد
از عمر ميپرسد كى خواهد بود روز قيامت
پس وقتى كه خيره شود چشم
و تيره گردد ماه
و جمع كرده شوند خورشيد و ماه
ميگويد آدمى در چنين روز كجا است گريزگاه
نه چنين است پناهگاهى نيست
بسوى پروردگار تو در چنين روز قرار گاه است
خبر داده ميشود انسان در چنين روز به آنچه پيش فرستاد و آنچه مؤخر داشت
بلكه انسان بر نفس خود بينا است
و اگر چه بياورد عذرهاى خود را.
تفسير
گفته شده نازل گرديده در باره عدى بن ربيعه كه پرسيد از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از امر قيامت و آنحضرت فرمود حق است پس او گفت اگر به بينم آنروز را تصديق نميكنم تو را آيا چنين چيزى ميشود كه خدا جمع كند اين استخوانها را و بنابر اين محتمل است كلمه لا در دو آيه اشاره باشد بنفى قول او يعنى نه چنين
جلد 5 صفحه 309
است كه تو تصوّر نمودى قسم بروز قيامت كه روز بزرگ مهمّى است و قسم بجان كسيكه ملامت ميكند خود را بر تقصير در طاعت اگر چه سعى نموده باشد در امتثال اوامر حق بقدر استطاعت چون چنين نفسى بسيار شريف است و لطف كلام در آنستكه بقسم بيان شده تحقق و اهميّت و شرافت آنروز و آنكه هر چه براى آنروز آدمى كار كند كم كرده و باز مستحق ملامت است و محتمل است لا زائده باشد چنانچه گفتهاند كه اين معمول است در كلام عرب و بنابر اين متعلّق قسم محذوف است يعنى سوگند بروز قيامت و نفس بسيار ملامت كننده خود را كه آنروز خواهد آمد و محتمل است مراد آن باشد كه قسم نميخورم بروز قيامت و قسم نميخورم بجان كسيكه ملامت كننده است خود را براى آنكه بيان قدرت خدا محتاج بقسم نيست تمام مردم زنده خواهند شد بقدرت خدا و اين نوع كلام در افاده تأكيد مانند قسم ياد نمودن است اگر چه گوينده قسم ياد ننموده است و در هر حال سؤال در ايحسب الانسان براى انكار است يعنى نبايد انسان چنين گمانى كند كه ما قادر نيستيم بجمع آورى استخوانهاى پوسيده او آرى قادريم استخوانهاى كوچك سر انگشتان او را جمع آورى نمائيم و راست و درست كنيم خطوط آنرا چه رسد باستخوانهاى بزرگ او ولى آدمى باين انكار ميخواهد در آتيه خود هر قدر از زمان در مقابل داشته باشد مشغول بفسق و فجور گردد و قمّى ره نقل فرموده كه مراد آنستكه پيش مىاندازد گناه را و عقب مىاندازد توبه را و ميگويد بعد از اين توبه ميكنم و بطور استهزاء ميگويد چه زمان خواهد بود روز قيامت پس وقتى كه از شدّت هول و وحشت چشم متحيّر و خيره گردد و قمّى ره نقل فرموده كه خيره ميشود چشم بطوريكه نتواند آنرا بهم زند و بفتح راء نيز قرائت شده و ماه بىنور گردد و آفتاب و ماه با هم يكجا جمع شوند و ستارهها در اطراف آندو حلقه زنند چنانچه مستفاد از بعضى روايات است يا جمع شوند با يكديگر در بىنورى و خسوف تا آنكه ظلمت عالم را فرا گيرد چنانچه گفتهاند و بعيد نيست مراد برچيده شدن دستگاه گردش افلاك و پيدايش شبانه روز و ماه و سال باشد به تبع فناء آفتاب و ماه و بهم خوردن اوضاع اينعالم در هر حال در چنين وقتى و
جلد 5 صفحه 310
چنين روزى آدمى ميگويد كجا بايد فرار كرد يا كجا است فرار گاه يعنى آرزوى خام ميكند و خدا ميفرمايد نه فرار گاهى است و نه ميتوان فرار نمود هيچ ملجأ و پناه و مركز ثقلى كه بتوان در آن آرامشى پيدا كرد نيست فقط در آنروز محلّ قرار و استقرار محضر عدل الهى و حكم و فرمان او است خبر داده ميشود بآدمى در آنروز از آنچه در زمان حياتش بجا آورده از خير و شرّ و آنچه بعد از فوتش باو ميرسد از آن دو چنانچه از امام باقر عليه السّلام نقل شده كه مراد هر چيزى است كه مقدّم داشته از خير و شرّ و آنچه را مؤخّر داشته چون كسيكه سنّتى بگذارد براى آنكه بعد از خودش بآن عمل شود پس اگر شرّ باشد براى او است وزر كسانيكه بآن عمل ميكنند و از وزر عمل كنندگان بآن چيزى كم نميشود و اگر خير باشد براى او است مانند اجور ايشان و از اجر آنها چيزى كم نميشود ولى آدمى خودش حجّت و گواه بر نفس خودش ميباشد و محتاج نيست باو خبر داده شود چون خودش بهتر از حال و كار خودش خبر دارد و اعضاء و جوارحش شهادت ميدهند يا خودش ديده بينا است براى خودش اگر بصيرة صفت عين باشد كه حذف شده و الا بمعناى حجّت و بيّنه است كه ذكر شد اگر چه در مقام اعتذار براى خود عذر تراشىها نمايد چنانچه قمى ره نقل فرموده كه مراد آنستكه ميداند چه كرده اگر چه عذر ميخواهد و در كافى و عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده اين چه كارى است شما ميكنيد كه خوبى را اظهار و بدى را مستور ميداريد آيا چنين نيست كه اگر مراجعه بنفس خودتان بنمائيد ميدانيد كه اينطور نيست و خدا ميفرمايد بل الانسان على نفسه بصيره وقتى باطن خوب شد ظاهر هم خوب ميشود و در روايت ديگر است كه آنحضرت اين آيه را تلاوت فرمود و فرمود چه كارى است كه آدمى عذر جوئى كند براى مردم بر خلاف آنچه خدا ميداند از او پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده هر كس پنهان كند سريره خود را خدا آنرا در بر او مانند لباس آشكار كند اگر خير است خير و اگر شرّ است شرّ و ظاهرا مراد از معاذير عذرهاى غير موجّهى است كه براى ترك طاعت يا فعل معصيت يا خوى بد ميآورند و بعضى آنرا بستور و پردهها تفسير نمودهاند و بنابر اين مراد پرده پوشى نمودن از گناه است براى اشتباه كارى و تبرئه نفس نه براى حفظ احترام نهى
جلد 5 صفحه 311
الهى چون آن خوب است و اللّه اعلم بحقائق الامور.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
بَلِ الإِنسانُ عَلي نَفسِهِ بَصِيرَةٌ «14»
بلكه انسان بر نفس خود بينا است و لو اينكه از نظر ديگران يك تظاهراتي دارد اما امور قلبيه صفات خبيثه خود را ميداند مثل كفر و نفاق و عداوت و كبر و بخل و مكر و حيله و ساير امور قلبيه و لو در ظاهر اظهار اسلام و ايمان و محبت و تواضع و سخاوت و اشباه اينها ميكند امال افعال جوارحيه خود ميداند خيانت چشم و گوش و زبان و ساير جوارح را اما در نظر ديگران حمل بر وجوهي ميكند، در پرده معاصي بسيار دارد ولي در نظر ديگران مقدس و زاهد نمايش ميدهد در عبادات ريا و سمعه و در ظاهر خلوص و قربت.
اشكال: انسان مذكر است بايد بفرمايد: بصير چرا تأنيث پيدا كرده بصيرة فرموده!.
جواب: نظير اينکه اشكال در آيه شريفه: كَفي بِنَفسِكَ اليَومَ عَلَيكَ حَسِيباً اسراء آيه 15. که نفس تأنيث دارد بايد حسبية بفرمايد شده لكن بعضي گفتند: مراد از انسان جوارح انسان است زيرا هر جارحه بصارة بعمل خود دارد خبر از اعمال ساير جوارح ندارد چشم از گوش خبر ندارد دست از عمل پا و زبان خبر ندارد و هكذا و لذا فرداي قيامت هر جارحه شهادت بعمل خود ميدهد پس مراد جوارح- انسان است.
جلد 17 - صفحه 298
اقول: اينکه اشكال عود ميكند زيرا بايد بفرمايد علي نفسها و فرمود علي نفسه بعلاوه در آيه بعد که ميفرمايد: وَ لَو أَلقي مَعاذِيرَهُ بايد بفرمايد: و لو ألقت معاذيرها.
و اصل در جواب اينکه است که: كَفي بِنَفسِكَ مراد از نفس همان انسان است مثل بگويي خود بخود بينايي نه اينكه نفس انسان غير انسان باشد كأنه ميفرمايد:
انسان خودش باعمال خود بينا است پس باعتبار لفظ انسان ضمير مذكر ميآورد و باعتبار نفس مؤنث، باعتبار نفس بصيرة و باعتبار انسان نفسه و القي و معاذيره مذكر و اينکه تذكر و تأنث بمناسبت آيات است و بهمين جواب رفع اشكال در كَفي بِنَفسِكَ اليَومَ عَلَيكَ حَسِيباً هم ميشود بعلاوه جوارح خود بخود درك نميكنند بلكه اينها آلت درك حس مشترك هستند و حواس باطنه آلت واسطه و اسباب درك قلب که آن روح مجرد است او درك ميكند و فرداي قيامت هم که جوارح شهادت ميدهند بهمان كار خود که جنبه آليت دارد شهادت ميدهند و شهادت آنها شهادت بر همان قلب و روح مجرد است لذا اعتراض ميكند و ميگويد: لِمَ شَهِدتُم عَلَينا و نفرمود:
لم شهدتم عليكم.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 14)- در این آیه میافزاید: گرچه خداوند و فرشتگان او، انسان را از تمام اعمالش آگاه میکنند، ولی نیازی به این اعلام نیست، «بلکه انسان خودش از وضع خود آگاه است» (بل الانسان علی نفسه بصیرة)
. و خود و اعضایش در آن روز بزرگ شاهد و گواه او هستند.
ج5، ص345
نکات آیه
۱ - بصیرت و بینایى کامل انسان به خویشتن خویش در قیامت (إلى ربّک یومئذ المستقرّ ... بل الإنسن على نفسه بصیرة)
۲ - هر انسانى در عرصه قیامت، خود شاهد و گواه بر محکومیت خویش خواهد بود. (بل الإنسن على نفسه بصیرة) برداشت یاد شده، مبتنى بر این احتمال است که «بصیرة» صفت براى موصوف محذوفى (مانند «حجّة») باشد. در این صورت مفاد این آیه مانند آیه ۲۴ از سوره «نور» است (یوم تشهد علیهم ألسنتهم و أیدیهم و أرجلهم بما کانوا یعملون).
۳ - مجموعه رفتارها و کردارهاى هر انسانى در قیامت، براى او آن چنان روشن است که نیازى به دلیل و گواه دیگران نیست. (بل الإنسن على نفسه بصیرة)
۴ - انسان، موجودى خودآگاه و بصیر بر احوال خویش (بل الإنسن على نفسه بصیرة)
موضوعات مرتبط
- انسان: انسان ها در قیامت ۱، ۲، ۳; بصیرت اخروى انسان ۱; بصیرت انسان ۴
- عمل: گواهان عمل ۲
- قیامت: ظهور حقایق در قیامت ۳
منابع