القصص ٨٣
کپی متن آیه |
---|
تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لاَ يُرِيدُونَ عُلُوّاً فِي الْأَرْضِ وَ لاَ فَسَاداً وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ |
ترجمه
القصص ٨٢ | آیه ٨٣ | القصص ٨٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«تِلْکَ الدَّارُ ...»: آن سرای آخرت که بهشت جاویدان است و بارها وصف آن را شنیدهاید. «عُلُوّاً»: برتری جوئی. مراد تکبّر و استکبار و خود بزرگ بینی است (نگا: اسراء / نمل / ). «الْعَاقِبَةُ»: سرانجام، به معنی وسیع کلمه. از قبیل: سرانجام کار. پیروزی در این جهان. بهشت و نعمتهای آن جهانی.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
على بن ابىطالب علیهالسلام فرماید: این آیه درباره اهل تواضع از حکام و ولات و اهل قدرت و توانائى نازل گردیده است.[۱]
تفسیر
- آيات ۷۶ - ۸۴، سوره قصص
- بيان آيات مربوط به قارون كه بهره مندى ازمال و ثروت او را از خدا غافل ساخته به هلاكتش انجاميد
- اشاره اى لطيف به كثرت فراوان ثروت قارون ((ان مفاتحة لتنوء بالصبة اولى القوة))
- گفتگوى مؤ منين با قارون و اندرزدادن به او به اينكه سرمستى نكند و با انفاقاموال براى آخرت توشه بياندوزد
- پاسخ مستكبرانه قارون : اموال من حاصل كاردانى و مهارت خودم مى باشد و كسى در آنسهيم نبوده حق مداخله ندارد
- جواب به قارون با يادآورى اينكه خداوند پيش از او كسانى توانگرتر از او را هلاكساخته است بدون اينكه علم و نيرويشان مانع از هلاكتشان شوند
- وجوهى كه در معنااى جواب قارون (انما اوتيته على علم عندى ) گفته شده است
- ديدگاه يكدسته (دنياپرستان ): تمناى داشتن ثروتى چون ثروت قارون
- دسته اى ديگر (مؤ منان ): ((ثوب اللدخير...))
- بعد از هلاكت قارون ، برآرزومندان ثروت او معلوم گشت كه وسعت و تنگى رزق تابعمشيت خدا است .
- بهشت مختص كسانى است كه در اين دنيا خواهان برترى جوئى و فساد نباشند
- اشاره به اينكه ملاك در ثواب و عقاب ، آثارحاصل از اعمال است
- بحث روايتى (رواياتى درباره داستان قارون و آيات مربوط به آن )
- داستان قارون در تورات حاضر
- چند روايت درباره تواضع و بيان اينكه بسا مى شود كه بند كفش كسى موجب عجب واستعلاى او مى شود
تفسیر نور (محسن قرائتی)
تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ «83»
(ما، نجات و سعادت در) آن سراى آخرت را (تنها) براى كسانى قرار مىدهيم كه خواستار برترى و فساد در زمين نباشند و سرانجام، (رستگارى) از آن پرهيزكاران است.
نکته ها
اين آيه به منزله قطعنامه داستان قارون است كه هر گونه ثروتاندوزى و برترىجويى، مايهى هلاكت در دنيا و شقاوت در آخرت مىشود. بر اساس روايات، حضرت على عليه السلام، اين
جلد 7 - صفحه 100
آيه را براى تاجران بازار تلاوت مىفرمود. «1» امام خمينى قدس سره بنيانگذار جمهورى اسلامى نيز در پايان درس اخلاقشان براى طلّاب و فضلاى حوزهى علميّهى قم به آن عنايت داشتند.
در حديث مىخوانيم كه اگر كسى به واسطه بهتر بودن بند كفشش بر ديگرى خود را برتر ببيند، جزو كسانى است كه ارادهى علوّ در زمين دارند.
چه بسيارند كسانى كه در تهيه مسكن، مركب، لباس، كلام، ازدواج و نامگذارى فرزند، كارى مىكنند كه در جامعه نمودى داشته باشند و مردم متوجّه آنان شوند كه به فرموده روايت، اين افراد اراده برترى در زمين دارند و از بهشت محرومند.
پیام ها
1- سراى آخرت بس عظيم است. (كلمهى «تِلْكَ» براى بيان عظمت است)
2- هرگونه برترىطلبى، ممنوع است. «لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا»
3- منشأ فساد، برترىجويى است. لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا ... وَ لا فَساداً
4- پرهيزكار كسى است كه ارادهى تفاخر وبرترى بر ديگران ندارد. لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا ... وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ (83)
جلد 10 - صفحه 190
تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ: آن سراى ديگر كه خبر آن را شنيدهاى و به تو رسيده، نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ: قرار داديم و مهيا ساختيم آن را براى كسانى كه نمىخواهند، عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ: برترى و تكبر را در زمين بر وجه غلبه و قهر بر اهل آن، وَ لا فَساداً: و نه تباهكاران و فساد كنندگان به ظلم و تعدى بر ايشان چنانكه قارون و فرعون مىخواستند. وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ: و سر انجام پسنديده براى پرهيزكاران است كه از معاصى دورى كنند و به طاعات قيام نمايند.
على بن ابراهيم قمى، از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده كه مراد «علو» شرف و مراد «فساد» بناء است «1».
بنابراين حديث، معنى آيه چنين شود كه آن سراى آخرت را مهيا ساختيم براى كسانى كه نمىخواهند شرف دنيا را در زمين و نه بنا و ساختمان را.
در مجمع- زاذان نقل نموده كه حضرت امير المؤمنين عليه السّلام راه مىرفت در بازار به تنهائى در حالى كه دلالت مىفرمود به خير و ارشاد مىنمود گمراهان را و اعانت مىكرد ضعيفان را، و مرور مىكرد به بياع و بقال و باز مىنمود قرآن را بر او و اين آيه را مىخواند: «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً ...» و مىفرمود نازل شده اين آيه در حق اهل عدل و تواضع از واليان و اهل قدرت از ساير مردم «2».
ايضا ابو سلام اعرج روايت نموده كه از آن حضرت مردى كه به عجب آورد او را بند نعلينش، پس داخل است در اين آيه «3»، يعنى هر كه به مقدار بند نعلين خود شرف و فخر نمايد بر غير خود، هر آينه از كسانى است كه علوّ و برترى را خواسته در زمين.
تنبيه: آيه شريفه دستور مهمى است براى طالبان سعادت ابدى اخروى كه بسيار دقيق باشند در حال خود كه به مقدار بند نعلينى علوّ شأنى در دنيا براى خود قائل نشوند و هميشه عجز و انكسار و بندگى خود را بدرگاه الهى منظور دارند تا در آخرت علوّ رتبه يابند.
«1» تفسير قمى، ج 2، ص 147.
«2» مجمع البيان، ج 4، ص 269- 268.
«3» مجمع البيان، ج 4، ص 269- 268.
جلد 10 - صفحه 191
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ (83) مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزَى الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئاتِ إِلاَّ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (84) إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعادٍ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ مَنْ جاءَ بِالْهُدى وَ مَنْ هُوَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ (85) وَ ما كُنْتَ تَرْجُوا أَنْ يُلْقى إِلَيْكَ الْكِتابُ إِلاَّ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ ظَهِيراً لِلْكافِرِينَ (86) وَ لا يَصُدُّنَّكَ عَنْ آياتِ اللَّهِ بَعْدَ إِذْ أُنْزِلَتْ إِلَيْكَ وَ ادْعُ إِلى رَبِّكَ وَ لا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (87)
وَ لا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (88)
ترجمه
اين سراى آخرت قرار ميدهيم آنرا از براى آنانكه نميخواهند برترى را در زمين و نه فسادى را و انجام نيك براى پرهيزكارانست
هر كه بجا آورد خوبى را پس براى او است بهتر از آن و هر كه بجا آورد بدى را پس پاداش داده نميشوند آنها كه بدى كردند مگر آنچه بودند ميكردند
همانا آنكه واجب ساخت بر تو قرآن را هر آينه بازگرداننده تو است بجاى بازگشت بگو پروردگار من بهتر ميداند آنرا كه آورد هدايت را و آنكه او است در گمراهى آشكار
و نبودى كه اميد داشته باشى كه داده شود بتو كتاب ولى بود رحمتى از پروردگارت پس مباش البته پشتيبان كافران
و نبايد بازدارند تو را از آيتهاى خدا پس از آنكه فرستاده شد بسوى تو و بخوان بسوى پروردگارت و مباش البته از شرك آورندگان
و مخوان با خداوند خداى ديگرى را نيست خدائى مگر او همه چيز فانى است مگر ذات او براى او است فرمان و بسوى او بازگرديده خواهيد شد.
تفسير
خداوند متعال بعد از ذكر هلاك قارون براى سركشى و فتنه انگيزى كه از صفات مذمومه است اشاره بحسن افتادگى و خيرخواهى كه از صفات ممدوحه است فرموده به بيان لطيفى كه فوق آن متصوّر نيست باين تقريب كه آن بهشت عنبر سرشت و سراى آخرتيكه اوصاف آن كرارا ذكر شده قرار داده و ميدهيم آنرا مقرّ و جايگاه كسانيكه اراده و عزم بر تفوّق و برترى از خلق و فتنه و فساد
جلد 4 صفحه 211
در زمين را نداشته باشند چه رسد به آنكه مرتكب اين امور شوند و در بعضى از اخبار ائمه اطهار عزم بر تفوّق بر خلق به اراده بهتر بودن بند كفش خود از رفيقش تحديد شده و فرمودهاند چنين كسى داخل در اين آيه است و آنان را كه اراده فساد ننمودند بكسانيكه بمورى آزار نرسانند تفسير فرمودهاند و آنكه دنيا بمنزله مردار است و از آن بقدر ضرورت بايد استفاده نمود و عاقبت محموده براى كسانى است كه از خلاف رضاى خدا پرهيز نمايند و براى ترغيب و اقبال خلق بكار خوب و اعراض آنها از كار بد فرموده كسيكه بجا آورد كار خوبى را از قبيل احسان بخلق و عبادت و اطاعت خالق خدا پاداشى باو عطا ميفرمايد كه بهتر و برتر باشد از كار او از هر جهت بمراتبى كه در اواخر سوره انعام و سوره نمل بيان شد و كسيكه مرتكب شود عمل بدى را از اسائه بخلق و معصيت خالق خداوند آنشخص بد كار را بمانند عمل بد او كه مستحق است پاداش خواهد داد نه زيادتر از ميزان استحقاقش و بملاحظه تسجيل و تصريح ببدى حال بدكاران عدول از ضمير بظاهر و تكرار در نسبت سيّئه بآنها فرموده و كلمه مثل براى مبالغه در مماثلت حذف شده و اين تفاوت براى آنستكه عذاب زائد از حق ظلم است و منافات با عدل دارد و خداوند عادل است و احسان زائد از حق بمقتضاى فضل او است كه مؤيّد عدل است نه منافى آن و در نفحات نقل فرموده كه چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم از مكه هجرت فرمود و از ترس كفار در غار مخفى گرديد بعد از بيرون آمدن از بيراهه بسوى مدينه رهسپار شد و چون ايمن از شرّ كفار گرديد در جحفه كه ميان مكه و مدينه است نزول اجلال فرمود و راه مكه را ديد و مشتاق بوطن خود گرديد جبرئيل نازل شد و عرضه داشت مشتاق بمحل ولادت خود شدى فرمود بلى پس او آيه بعد را براى حضرت خواند و خدا فرمود اى محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم بگو بكفار كه سبب اين وعده لطف خدا بمن آنستكه پروردگار من بهتر مىشناسد آنرا كه دين حق را در ميان مردم آورده و آنرا كه دور از حق و منحرف از راه قرب بخدا است و در مجمع نقل نموده كه معاد مرد بلد او است چون او در بلاد گردش ميكند پس بر ميگردد بجاى خود و بنابراين آيه از اخبار غيبيّه قرآن كه شاهد صدق آن و آورنده آنست ميباشد و مفادش آنكه همانا آنخداونديكه بر تو تلاوت
جلد 4 صفحه 212
قرآن و دعوت بحق را واجب فرمود هر آينه تو را بوطن اصلى خود بر ميگرداند با فتح و فيروزى و نميگذارد از اين راه كدورتى در خاطرت باقى بماند و اين امر در خارج بوقوع پيوست ولى در بعضى اخبار از ائمه اطهار معاد در اين مقام برجعت آنحضرت و عترت طاهره تأويل شده و بعضى آنرا بمرگ و قيامت و بهشت تفسير نمودهاند و معناى اول اظهر و اقوى است و معلوم است كه مراد از كسيكه آورنده هدايت است پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم است و مراد از كسانيكه در گمراهى و ضلالتند اهل شرك و نفاقند و بعد از اين خداوند بيان بزرگترين الطاف خود را بآنحضرت فرموده باين تقريب كه تو اميد نداشتى قرآنيكه بهتر و برترين كتب سماوى است براى تو نازل شود و اين نبود مگر براى لطف مخصوصى كه پروردگارت بتو داشت و چنين كتابى بتو داد كه معجزه باقيه تو باشد پس هيچگاه با كفاريكه دشمن خدايند مدارا و همراهى مكن و مبادا باز دارند آنها تو را از تلاوت آيات خدا و ابلاغ احكام او بعد از نزول آن بتو بلطائف الحيل و مكر و مردم را دعوت نما بتوحيد پروردگارت و راه نجات و مباش از كسانيكه غير از داعى الهى چيزى مدخليت در غرض آنها دارد و مخوان با معبود بحق معبود ديگرى را چون جز ذات واجب الوجود كسى شايسته پرستش و ستايش و خواندن بخدائى نيست و تمام موجودات بالاخره نيست و نابود خواهند شد و جز ذات احديّت باقى و بر قرار نماند و همه در يكروز باو بازگشت خواهند نمود و در آنروز حكم فرمائى مخصوص باو خواهد بود و كسى را قدرت تخلف از فرمان او نيست و تحقيق در معناى رجوع و فناء موجودات و بقاء وجه اللّه كه اصل وجود است در ذيل آيه الّذين اذا اصابتهم مصيبة از سوره بقره گذشت و در اينمقام از ائمه اطهار وجه اللّه به پيغمبر و امام و عقل كامل كه جهات هدايت خلقند بحق و بدين خدا و پيروان آن تفسير شده است و در روايتى ضمير وجهه را بشىء راجع فرمودهاند و اين مؤيّد همان معناى محقّق است كه مراد از وجه جهت نورانيّت و اصل وجود و روح اشياء است كه از آن بوجود منبسط تعبير ميشود و خطابات الهيه در آيات اخيره اگر چه ظاهرا به پيغمبر صلى اللّه عليه و اله است ولى در واقع بمردم است از قبيل در بتو ميگويم ديوار تو گوش كن و محتمل است مقصود قطع طمع اهل شرك از موافقت پيغمبر صلى اللّه عليه و اله با آنها باشد
جلد 4 صفحه 213
در هر حال معلوم است كه ساحت مقدس نبوى اجلّ از اين قبيل تكاليف است كه جدّا مكلف بآن شود و ثواب قرائت اين سوره مباركه در ذيل سوره شعراء گذشت و الحمد للّه رب العالمين و صلى اللّه على محمد و آله الطاهرين.
جلد 4 صفحه 214
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
تِلكَ الدّارُ الآخِرَةُ نَجعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الأَرضِ وَ لا فَساداً وَ العاقِبَةُ لِلمُتَّقِينَ (83)
اينکه دار آخرت بهشت و فيوضات الهي را قرار داديم براي كساني که اراده نميكنند بلند پروازي در زمين و نه فساد را و عاقبت سعادت و رستگاري از براي اهل تقوي است.
تِلكَ الدّارُ الآخِرَةُ تمام برميگردند بمحشر لكن دار الاخره بهشت است خانه آخرتي که اوصاف آن را در آيات باندازه فهم و ادراك بشر بيان فرموده از انهار جاريه و قطوف دانية و حور و قصور و غلمان و فرش و البسه و لحوم و ساير نعم الهيه و بالاترين آنها رضاي حق و حشر با انبياء و ائمه و صلحاء است وَ فِيها ما تَشتَهِيهِ الأَنفُسُ وَ تَلَذُّ الأَعيُنُ.
(زخرف آيه 71) و در حديث عطف فرموده
«و ما خطر علي قلب بشر».
نَجعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الأَرضِ علو كبر و نخوت و خودنمائيست بالاخص
جلد 14 - صفحه 283
بر انبياء و ائمه و مؤمنين حتي در خبر است از امير المؤمنين فرمود
«نزلت هذه الاية في اهل العدل و التواضع من الولاة و اهل القدرة من النّاس»
و نيز از آن حضرت است فرمود
«من يعجبه شراك نعله فيدخل في هذه الايه»
يعني حتي تكبر بلباس و به نعل هم محروم از جنت است. كبر، عجب، نخوت، تطاول و امثال اينها انسان هر چه مقامش بالا رود بايد تواضعش بيشتر شود. از حضرت صادق (ع) است بحفص فرمود.
«ما نزلت الدنيا من نفسي الا بمنزلة الميته اذا اضطرت اليه اكلت»
و نيز فرمود
«كفي بخشية اللّه علما و كفي بالاغترار جهلا
و فرمود
«ان اعلم النّاس باللّه اخوفهم للّه و اخوفهم له اعلمهم به و اعلمهم به أزدهم»
وَ لا فَساداً در اخبار فساد را تفسير فرمودهاند بترك فرائض و فعل معاصي بخصوص حقوق النّاس ظلم و تعدي اذيت و غيبت ذهاب مال و ساير معاصي كبار.
وَ العاقِبَةُ لِلمُتَّقِينَ مراتب تقوي را مكررا بيان كردهايم درجه اول ايمان که تقواي از شرك و كفر و ضلالت و بدعت و انكار ضروري باشد و درجه اعلاي تقوي از توجه بغير خدا و عدم خطور معصيت در خيال و قلب و بينهما متوسطات.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 83)- نتیجه سلطه جویی و فساد در ارض: بعد از ذکر ماجرای تکان دهنده ثروتمند جنایتکار یعنی قارون، در این آیه بیانی آمده است که در حقیقت یک نتیجه گیری کلی از این ماجراست، میفرماید: آری «این سرای آخرت را (تنها) برای کسانی قرار میدهیم که اراده برتری جویی در زمین و فساد را ندارند» (تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً).
آنچه سبب محرومیت انسان از مواهب سرای آخرت میشود در حقیقت همین دو است «برتری جویی» (استکبار) و «فساد در زمین» که همه گناهان در آن جمع است.
لذا قرآن در پایان آیه میفرماید: «و عاقبت نیک برای پرهیز کاران است» (وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ).
«عاقبت» به مفهوم وسیع کلمه، سر انجام نیک، پیروزی در این جهان، بهشت و نعمتهایش در جهان دیگر است.
نکات آیه
۱ - خانه آخرت، سرایى بس عظیم و ارجمند (تلک الدار الأخرة) تعبیر «تلک الدار الأخرة» با به کارگیرى اسم اشاره بعید (تلک) به جاى تعبیر «الدار الأخرة نجعلها»، بیانگر عظمت و ارجمندى آن است.
۲ - برترى جویى و فسادانگیزى در زمین، مانع دستیابى انسان به سراى آخرت (تلک الدار الأخرة نجعلها للذین لایریدون علوًّا فى الأرض و لا فسادًا)
۳ - برترى جویى و فسادانگیزى، مهم ترین و اصلى ترین صفت ناپسند قارون (تلک الدار الأخرة نجعلها للذین لایریدون علوًّا فى الأرض و لا فسادًا) برداشت بالا با توجه به این نکته است که آیه مورد بحث نوعى جمع بندى از مطالبى است که تا این جا درباره داستان قارون و اوصاف وى ذکر شده بود. در این جمع بندى از دو صفت قارون (که مهم ترین و محورى ترین اوصاف او بود) یاد شده است.
۴ - لزوم پرهیز از هر نوع برترى جویى و فسادگرى براى نیل به سعادت اخروى (تلک الدار الأخرة نجعلها للذین لایریدون علوًّا فى الأرض و لا فسادًا) واژه «علوًّا» و نیز «فساداً» در اصطلاح نکره در سیاق نفى و مفید عموم است.
۵ - تقوا، عامل محافظت انسان ها از هر نوع برترى طلبى و فسادانگیزى (تلک الدار الأخرة ... لایریدون علوًّا فى الأرض...و العقبة للمتّقین)
۶ - انسان هاى متقى و خدا ترس، مبرا از خوى برترى طلبى و فسادانگیزى (للذین لایریدون علوًّا فى الأرض و لافسادًا و العقبة للمتّقین)
۷ - عاقبت نیک، ویژه تقواپیشگان است. (و العقبة للمتّقین)
موضوعات مرتبط
- آخرت: عظمت آخرت ۱
- افسادفى الارض: آثار افسادفى الارض ۲
- برترى طلبى: آثار اجتناب از برترى طلبى ۴; آثار برترى طلبى ۲; موانع برترى طلبى ۵
- تقوا: آثار تقوا ۵
- سعادت: زمینه سعادت اخروى ۴; موانع سعادت اخروى ۲
- فساد: آثار اجتناب از فساد ۴; موانع فساد ۵
- قارون: افساد قارون ۳; برترى طلبى قارون ۳
- متقین: تنزیه متقین ۶; حسن فرجام متقین ۷; متقین و برترى طلبى ۶; متقین و فساد ۶; ویژگیهاى متقین ۷
منابع
- ↑ تفسیر کشف الاسرار از عامه.