تفسیر:نمونه جلد۱۵ بخش۵۷

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۹:۲۱ توسط 127.0.0.1 (بحث) (Edited by QRobot)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۲۰۸

آيه ۲۳ - ۲۹

آيه و ترجمه

قَالَ فِرْعَوْنُ وَ مَا رَب الْعَلَمِينَ(۲۳) قَالَ رَب السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ مَا بَيْنَهُمَا إِن كُنتُم مُّوقِنِينَ(۲۴) قَالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَ لا تَستَمِعُونَ(۲۵) قَالَ رَبُّكمْ وَ رَب ءَابَائكُمُ الاَوَّلِينَ(۲۶) قَالَ إِنَّ رَسولَكُمُ الَّذِى أُرْسِلَ إِلَيْكمْ لَمَجْنُونٌ(۲۷) قَالَ رَب الْمَشرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ مَا بَيْنهُمَا إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ(۲۸) قَالَ لَئنِ اتخَذْت إِلَهاً غَيرِى لاَجْعَلَنَّك مِنَ الْمَسجُونِينَ(۲۹) ترجمه : ۲۳ - فرعون گفت پروردگار عالميان چيست ؟! ۲۴ - (موسى ) گفت پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان اين دو است ، اگر اهل يقين هستيد. ۲۵ - (فرعون ) به اطرافيانش گفت ، آيا نمى شنويد اين مرد چه مى گويد؟

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۲۰۹

۲۶ - (موسى ) گفت پروردگار شما و پروردگار نياكان شما. ۲۷ - (فرعون ) گفت پيامبرى كه به سوى شما فرستاده شده ديوانه است . ۲۸ - (موسى ) گفت او پروردگار مشرق و مغرب و آنچه در ميان اين دو است مى باشد اگر شما عقل و انديشه خود را به كار مى گرفتيد. ۲۹ - فرعون خشمگين شد و گفت : اگر معبودى غير از من برگزينى تو را از زندانيان قرار خواهم داد. تفسير: تهمت جنون و تهديد به زندان هنگامى كه موسى با لحن قاطع و كوبنده اى سخنان فرعون را پاسخ گفت و فرعون از اين نظر در مانده شد، مسير كلام را تغيير داد و موسى را كه گفته بود من رسول و فرستاده رب العالمينم مورد سؤ ال قرار داد و گفت : پروردگار عالميان چيست ؟ (قال فرعون و ما رب العالمين ). بسيار بعيد است كه فرعون اين سخن را واقعا براى فهم مطلب گفته باشد بلكه بيشتر به نظر مى رسد كه براى تجاهل و تحقير، اين سؤ ال را مطرح كرد. ولى به هر حال موسى همانند همه بحث كنندگان بيدار و آگاه راهى جز اين نداشت كه مطلب را جدى بگيرد و به پاسخ جدى بپردازد، و از آنجا كه ذات خدا از دسترس افكار انسانها بيرون است ، دست به دامان آثار او در پهنه آفرينش زند، و از آيات آفاقى سخن به ميان آورد گفت او پروردگار آسمانها و زمين و آنچه در ميان اين دو قرار گرفته است مى باشد، اگر شما راه يقين مى پوئيد (قال رب السماوات و الارض و ما بينهما ان كنتم موقنين ). آسمانها با آن عظمتش ، و زمين با آن وسعت و گستردگى و موجودات رنگارنگش كه تو و دستگاه تو در برابر آن ذره ناچيزى بيش نيست ، آفرينش

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۲۱۰

پروردگار من است ، چنين آفريدگار و مدبر و نظم دهنده اى شايسته پرستش است نه موجود ضعيف و ناچيزى همچون تو! توجه به اين حقيقت نيز لازم است كه بت پرستان معتقد بودند هر يك از موجودات اين عالم ، ربى دارد، و جهان را تركيبى از نظامات پراكنده مى شمردند، اما سخن موسى (عليه السلام ) اشاره به اين حقيقت است كه اين نظام واحد كه بر مجموعه عالم هستى حكمفرما است دليل بر اين است كه رب واحدى دارد. جمله ان كنتم موقنين ممكن است اشاره به اين مطلب باشد كه موسى مى خواهد تلويحا به فرعون و يارانش بفهماند كه من مى دانم هدف شما از اين سؤ ال ، درك حقيقت نيست اما اگر در جستجوى حقيقت باشيد و صاحب عقل و شعور، همين استدلال كه كردم كافى است ، كمى چشمتان را بگشائيد و ساعتى در اين آسمانهاى وسيع و زمين گسترده و آثارش بينديشيد تا دانستنيها را بدانيد و جهانبينى خود را تصحيح كنيد. اما فرعون با اين بيان محكم معلم بزرگ آسمانى ، از خواب غفلت بيدار نشد، باز به استهزاء و سخريه ادامه داد و از روش ديرينه مستكبران مغرور پيروى كرد رو به اطرافيان خود كرده گفت : آيا نمى شنويد اين مرد چه مى گويد؟! (قال لمن حوله الا تستمعون ). پيدا است اطراف فرعون را چه افرادى گرفته اند، اشخاصى از قماش ‍ خود او، گروهى از صاحبان زر و زور و همكاران ظلم و ستم . ابن عباس مى گويد: اطرافيان او در آنجا پانصد نفر بودند كه از خواص ‍ قوم او محسوب مى شدند. هدفش اين بود كه اين سخن منطقى و دلنشين موسى در قلب تاريك اين گروه

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۲۱۱

كمترين اثرى نگذارد، و آن را يك سخن بى محتوى كه مفهومش قابل درك نيست معرفى كند. ولى باز موسى (عليه السلام ) به سخنان منطقى و حساب شده خود بدون هيچگونه ترس و واهمه ادامه داد و گفت : او پروردگار شما و پدران نخستين شما است (قال ربكم و رب آبائكم الاولين ). در حقيقت موسى كه در مرحله نخست از آيات آفاقى شروع كرده بود در مرحله دوم به آيات انفسى اشاره كرد و به اسرار آفرينش در وجود خود انسانها و آثار پرورش الهى و ربوبيت پروردگار در روح و جسم بشر پرداخت ، تا اين مغروران بيخبر لااقل درباره خود بينديشند و كمى خود را بشناسند و به دنبال آن ، خداى خود را. ولى فرعون به خيره سرى همچنان ادامه داد، و از مرحله استهزاء و سخريه پا را فراتر نهاده نسبت جنون و ديوانگى به موسى داد و گفت : پيامبرى كه به سوى شما آمده قطعا مجنون است ! (قال ان رسولكم الذى ارسل اليكم لمجنون ) همان نسبتى كه همه جباران تاريخ به مصلحان الهى مى دادند. جالب اينكه اين فريبكار مغرور حتى حاضر نبود بگويد فرستاده ما و به سوى ما بلكه مى گويد پيامبر شما كه به سوى شما فرستاده شده است ، چرا كه حتى تعبير پيامبر شما جنبه سخريه داشت ، سخريه اى توأ م با خود برتر بينى كه من بالاتر از آنم كه پيامبرى ، براى دعوتم بيايد، و هدفش از نسبت جنون به موسى (عليه السلام ) اين بود كه اثر منطق نيرومند او را در افكار حاضران خنثى كند.

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۲۱۲

اما اين نسبت ناروا در روح بلند موسى (عليه السلام ) اثرى نگذاشت و همچنان خط اصلى توحيد را از طريق آثار خدا در پهنه آفرينش ، در آفاق و انفس ، ادامه داد و گفت : او پروردگار مشرق و مغرب و آنچه در ميان اين دو است مى باشد اگر شما عقل و انديشه خود را به كار مى گرفتيد (قال رب المشرق و المغرب و ما بينهما ان كنتم تعقلون ). اگر تو در محدوده كوچكى به نام مصر، يك حكومت ظاهرى دارى ، حكومت واقعى پروردگار من تمام شرق و غرب جهان و هر چه ميان آنها است در بر گرفته ، و آثارش در همه جا در جبين موجودات مى درخشد، اصولا همين طلوع و غروب خورشيد در خاور و باختر، و نظامى كه بر آن حاكم است ، خود نشانه اى از عظمت او است ، اما عيب كار اينجا است كه شما تعقل نمى كنيد و اصلا عادت به انديشيدن نداريد (توجه داشته باشيد كه جمله ان كنتم تعقلون اشاره به همين است كه شما اگر برنامه تعقل در گذشته و حال در زندگانيتان بود اين حقيقت را درك مى كرديد). در واقع موسى (عليه السلام ) نسبت جنون را به طرز زيبائى پاسخ گفت كه من ديوانه نيستم ، ديوانه و بى عقل كسى است كه اين همه آثار پروردگار را نمى بيند، و اين همه نقش عجب كه بر در و ديوار وجود است هر كه فكرت نكند نقش بود بر ديوار! درست است كه موسى (عليه السلام ) نخستين بار اشاره به تدبير آسمانها و زمين كرد ولى از آنجا كه آسمان بسيار بالا است و زمين ، بسيار اسرارآميز، لذا در آخرين مرحله انگشت روى نقطه اى گذاشت كه هيچكس را ياراى انكار آن نيست ، و انسان همه روز با آن سر و كار دارد، و آن نظام طلوع و غروب آفتاب و برنامه دقيقى كه در آن وجود دارد، و احدى نمى تواند ادعا كند من تنظيم كننده آنم . تعبير به ما بينهما (آنچه ميان اين دو است ) اشاره به وحدت و ارتباط در ميان شرق و غرب است همانگونه كه اين تعبير در مورد آسمانها و زمين نيز چنين بود، و در مورد ربكم و رب آبائكم الاولين نيز ارتباط و وحدت نسلها را

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۲۱۳

بيان مى كند. اين منطق نيرومند و شكست ناپذير، فرعون را سخت خشمگين ساخت و سرانجام به حربه اى متوسل شد كه همه زورمندان بى منطق به هنگام شكست و ناكامى به آن متوسل مى شوند و چنين گفت : اگر معبودى غير من انتخاب كنى تو را از زندانيان قرار خواهم داد (قال لئن اتخذت الها غيرى لاجعلنك من المسجونين ). من اين سخنان تو را نمى فهمم ، همين مى دانم كه يك اله و معبود بزرگ وجود دارد و آن منم ! و هر كس غير از اين بگويد محكوم به مرگ ، يا زندان مرگ آفرين است !. بعضى از مفسران معتقدند كه الف و لام در المسجونين الف و لام عهد است ، و اشاره به زندان مخصوصى است كه هر كس را به آن مى افكندند، براى هميشه در آن مى ماند تا جنازه او را از زندان بيرون آورند. در واقع فرعون با اين سخن تند و تهديد ظالمانه مى خواست موسى (عليه السلام ) را خاموش كند چرا كه ادامه اين بحثها سبب بيدارى مردم مى شد، و براى جباران چيزى خطرناكتر از بيدارى و هشيارى مردم نيست !.

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۲۱۴

آيه ۳۰ - ۳۷

آيه و ترجمه

قَالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُك بِشىْءٍ مُّبِينٍ(۳۰) قَالَ فَأْتِ بِهِ إِن كنت مِنَ الصدِقِينَ(۳۱) فَأَلْقَى عَصاهُ فَإِذَا هِىَ ثُعْبَانٌ مُّبِينٌ(۳۲) وَ نَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِىَ بَيْضاءُ لِلنَّظِرِينَ(۳۳) قَالَ لِلْمَلا حَوْلَهُ إِنَّ هَذَا لَسحِرٌ عَلِيمٌ(۳۴) يُرِيدُ أَن يخْرِجَكُم مِّنْ أَرْضِكم بِسِحْرِهِ فَمَا ذَا تَأْمُرُونَ(۳۵) قَالُوا أَرْجِهْ وَ أَخَاهُ وَ ابْعَث فى المَْدَائنِ حَشِرِينَ(۳۶) يَأْتُوك بِكلِّ سحَّارٍ عَلِيمٍ(۳۷) ترجمه : ۳۰ - (موسى ) گفت : حتى اگر نشانه آشكارى براى رسالتم براى تو بياورم ؟ ۳۱ - گفت : اگر راست مى گوئى آنرا بياور! ۳۲ - در اين هنگام موسى عصاى خود را افكند و مار عظيم و آشكارى شد. ۳۳ - و دست خود را در گريبان فرو برد و بيرون آورد در برابر بينندگان سفيد و روشن بود. ۳۴ - (فرعون ) به گروهى كه اطراف او بودند گفت : اين ساحر آگاه و ماهرى است !. ۳۵ - او مى خواهد شما را از سرزمينتان با سحرش بيرون كند شما چه نظر مى دهيد؟ ۳۶ - گفتند: او و برادرش را مهلت ده و به تمام شهرها ماموران براى بسيج اعزام كن . ۳۷ - تا هر ساحر ماهرى را نزد تو آورند.

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۲۱۵

تفسير: كشور شما در خطر است به پاخيزيد! در آيات قبل ديديم كه چگونه موسى (عليه السلام ) برترى خود را از نظر منطق بر فرعون حفظ كرد، و به حاضران نشان داد كه تا چه حد آئين او متكى به منطق و عقل اوست ، و ادعاى فرعون ، سست و واهى است ، گاهى مسخره كردن ، گاه نسبت جنون دادن و سرانجام تكيه بر قدرت و تهديد به زندان و مرگ نمودن . اينجا است كه صحنه برمى گردد و موسى (عليه السلام ) نيز بايد روش ‍ تازه اى در پيش گيرد كه فرعون در اين صحنه نيز ناتوان و درمانده شود. موسى نيز بايد تكيه بر قدرت كند قدرتى الهى كه از معجزه اى چشمگير سرچشمه مى گيرد، رو به سوى فرعون كرد و گفت : آيا اگر من نشانه آشكارى براى رسالتم ارائه دهم باز مرا زندان خواهى كرد؟! (قال ا و لو جئتك بشى ء مبين ). فرعون در اينجا سخت در بن بست واقع شد چرا كه موسى (عليه السلام ) اشاره سر بسته اى به يك برنامه فوق العاده كرده و فكر حاضران را متوجه خود ساخته است ، اگر فرعون بخواهد سخن او را ناديده بگيرد همه بر او اعتراض مى كنند، و مى گويند بايد بگذارى موسى (عليه السلام ) كار مهمش را ارائه دهد، اگر توانائى داشته باشد كه معلوم مى شود، نمى توان با او طرف شد، و الا گزافه گوئيش آشكار مى گردد، در هر حال نمى توان از اين سخن موسى (عليه السلام ) به سادگى گذشت . ناچار گفت اگر راست مى گوئى آن را بياور! (قال فات به ان كنت من الصادقين ). در اين هنگام موسى (عليه السلام ) عصائى را كه به دست داشت افكند، و (به فرمان

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۲۱۶

پروردگار) مار عظيم و آشكارى شد (فالقى عصاه فاذا هى ثعبان مبين ) سپس دست خود را در گريبان فرو برد و بيرون آورد ناگهان در برابر بينندگان سفيد و روشن بود! (و نزع يده فاذا هى بيضاء للناظرين ). در حقيقت اين دو معجزه بزرگ ، يكى مظهر بيم بود و ديگرى مظهر اميد اولى مناسب مقام انذار است ، و دومى بشارت ، يكى بيانگر عذاب الهى است و ديگرى نور است و نشانه رحمت ، چرا كه معجزه بايد هماهنگ با دعوت پيامبر باشد. ثعبان به معنى مار عظيم است كه از آن در فارسى تعبير به اژدها مى شود. راغب در مفردات احتمال داده كه اين واژه از ماده ثعب به معنى جريان آب گرفته شده باشد، زيرا حركت اين حيوان به نهرهائى شباهت دارد كه به صورت مارپيچ حركت مى كند. تعبير به مبين ممكن است اشاره به اين حقيقت باشد كه راستى عصا تبديل به مار عظيم شده بود و چشمبندى و تردستى و عملى همچون سحر ساحران در كار نبود. ذكر اين نكته نيز لازم است كه در اينجا تعبير به ثعبان شده ، و در آيه ۱۰ سوره نمل و ۳۱ قصص تعبير به جان (مارهاى كوچكى كه با سرعت و چابكى حركت مى كنند) و در سوره طه آيه ۲۰ تعبير به حية (به معنى مار است و از ماده حيات گرفته شده ). اين تفاوت تعبيرها در بدو نظر سؤ ال انگيز است ، ولى در واقع براى بيان يكى از دو مطلب است : ممكن است اشاره به حالات مختلف آن مار باشد كه در آغاز عصا به صورت مار كوچك و باريكى در مى آمد و تدريجا بزرگ مى شد و مبدل به اژدهائى مى گشت .

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۲۱۷

و يا اينكه هر يك از اين لغات سه گانه به يكى از خصائص آن مار اشاره مى كند ثعبان اشاره به عظمت آن ، و جان اشاره به سرعت و چابكى ، و حية اشاره به زنده بودن آن مى باشد. فرعون از مشاهده اين صحنه سخت جا خورد و در وحشت عميقى فرو رفت اما براى حفظ قدرت شيطانى خويش كه با ظهور موسى (عليه السلام )، سخت به خطر افتاده بود و همچنين براى حفظ اعتقاد اطرافيان و روحيه دادن به آنها در صدد توجيه معجزات موسى برآمد، نخست به اطرافيان خود چنين گفت : اين مرد ساحر آگاه و ماهرى است ! (قال للملا حوله ان هذا لساحر عليم ) همان كسى را كه تا چند لحظه قبل مجنونش مى خواند اكنون به عنوان عليم از او نام مى برد! و چنين است راه و رسم جباران كه گاه در يك جلسه چندين بار چهره عوض مى كنند، و هر زمان براى رسيدن به مقصد خود به دستاويز تازه اى متشبث مى شوند. فرعون فكر مى كرد چون در آن زمان سحر رايج بود، اين اتهام و برچسب بهتر از هر چيز به موسى بعد از نشان دادن اين معجزات مى چسبد. سپس براى اينكه جمعيت را بر ضد او بسيج كند چنين ادامه داد: او مى خواهد شما را از سرزمينتان با سحرش بيرون كند! (يريد ان يخرجكم من ارضكم بسحره ). شما چه مى انديشيد و چه دستور مى دهيد؟! (فماذا تاءمرون ). اين همان فرعونى است كه قبلا تمام مصر را ملك مسلم خود مى دانست ، و مى گفت : اليس لى ملك مصر: آيا حكومت و مالكيت اين سرزمين مصر از آن من نيست ؟ اكنون كه پايه هاى تخت خود را لرزان مى بيند، مالكيت مطلقه اين

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۲۱۸

سرزمين را به كلى فراموش كرده ، و آنرا ملك مردم مى شمرد مى گويد: سرزمين شما به خطر افتاده ، چاره اى بينديشيد! فرعونى كه تا يكساعت پيش از اين حاضر نبود گوش به سخن كسى بدهد و هميشه فرمان دهنده مطلق العنان بود و آمر بلا منازع ، اكنون چنان درمانده شده است كه به اطرافيان مى گويد شما چه امر مى كنيد؟! مشورتى بسيار عاجزانه و از موضع ضعف !. از آيه ۱۱۰ سوره اعراف چنين برمى آيد كه اطرافيان نيز در ميان خود به مشورت پرداختند، و آنچنان دستپاچه شده بودند كه قدرت تفكر را از دست داده و هر يك رو به ديگرى مى كرد و مى گفت : تو چه دستور مى دهى ؟! آرى چنين است سنت جباران در هر عصر و هر زمان ، به هنگامى كه بر اوضاع مسلطند همه چيز را مال خود مى شمرند، و همه را بردگان خويش ، و جز منطق استبداد چيزى نمى فهمند. اما به هنگامى كه پايه هاى تخت بيدادگرى خود را لرزان و حكومت خويش را در خطر بينند موقتا از تخت استبداد پائين آمده دست به دامن مردم و آراء و افكار آنها مى شوند، مملكت را مملكت مردم ، و آب و خاك را از آنان دانسته ، و آراء آنها را محترم مى شمرند، اما با فرو نشستن طوفان باز همان كاسه است و همان آش . در عصر و زمان خود نيز باز مانده سلاطين پيشين را ديديم كه چگونه زمانى كه دنيا به كامش مى گشت سراسر كشور را ملك طلق خود مى دانست ، و حتى به كسانى كه مايل نبودند در حزب او وارد شوند فرمان خروج از مملكت مى داد كه زمين خدا وسيع است و هر كجا مى خواهيد برويد، اينجا همين برنامه است كه من مى گويم و لا غير! اما ديديم به هنگام وزيدن طوفان انقلاب تا چه حد در پيشگاه مردم سر تعظيم فرود آورد و حتى از گناهان گذشته خويش توبه و تقاضاى عفو كرد، ولى در برابر مردمى كه ساليان دراز او را به خوبى شناخته بودند، سودى نداد.

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۲۱۹

بعد از مشورتها سرانجام اطرافيان به فرعون گفتند: موسى و برادرش را مهلتى ده و در كار آنها عجله مكن و به تمام شهرهاى مصر ماموران براى بسيج اعزام كن (قالوا ارجه و اخاه و ابعث فى المدائن حاشرين ). تا هر ساحر ماهر و كهنه كارى را نزد تو آورند (ياءتوك بكل سحار عليم ). در واقع اطرافيان فرعون يا اغفال شدند و يا آگاهانه تهمت او را به موسى پذيرا گشتند، و برنامه را چنين تنظيم كردند كه او ساحر است ، و در مقابل ساحر بايد دست به دامان سحار يعنى ساحران ماهرترى زد! و گفتند خوشبختانه در كشور پهناور مصر، اساتيد فن سحر بسيارند، اگر موسى ساحر است ما سحار در برابر او قرار مى دهيم ، و آنقدر ساحران وارد به فوت و فن سحر را جمع مى كنيم تا راز موسى را افشا كنند! حاشرين از ماده حشر به معنى بسيج كردن گروهى از مردم به سوى ميدان جنگ يا مانند آن است ، و به اين ترتيب ماموران مى بايست ساحران را به هر قيمتى كه ممكن است براى مبارزه با موسى (عليه السلام ) بسيج كنند.

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۲۲۰

آيه ۳۸ - ۴۲

آيه و ترجمه

فَجُمِعَ السحَرَةُ لِمِيقَتِ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ(۳۸) وَ قِيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنتُم مجْتَمِعُونَ(۳۹) لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ السحَرَةَ إِن كانُوا هُمُ الْغَلِبِينَ(۴۰) فَلَمَّا جَاءَ السحَرَةُ قَالُوا لِفِرْعَوْنَ أَ ئنَّ لَنَا لاَجْراً إِن كُنَّا نحْنُ الْغَلِبِينَ(۴۱) قَالَ نَعَمْ وَ إِنَّكُمْ إِذاً لَّمِنَ الْمُقَرَّبِينَ(۴۲) ترجمه : ۳۸ - سرانجام ساحران براى وعده گاه روز معينى جمع آورى شدند. ۳۹ - و به مردم گفته شد آيا شما نيز (در اين صحنه ) اجتماع مى كنيد. ۴۰ - تا اگر ساحران پيروز شوند ما از آنان پيروى كنيم . ۴۱ - هنگامى كه ساحران آمدند، به فرعون گفتند: آيا اگر پيروز شويم پاداش مهمى خواهيم داشت ؟ ۴۲ - گفت آرى ، و شما در اين صورت از مقربان خواهيد بود! تفسير: ساحران از همه جا گرد آمدند در اين آيات صحنه ديگرى از اين داستان پر ماجرا نشان داده مى شود:

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۲۲۱

به دنبال پيشنهاد اطرافيان فرعون جمعى از ماموران زبده به شهرهاى مختلف مصر روان شدند و در هر جا ساحران ماهر را جستجو كردند سرانجام جمعيت ساحران براى وعده گاه روز معين جمع آورى شدند (فجمع السحرة لميقات يوم معلوم ). و به تعبير ديگر آنها را براى چنان روزى از قبل آماده كردند تا در موعد معين به ميدان مبارزه گسيل شوند. منظور از يوم معلوم آنچنان كه از آيات سوره اعراف استفاده مى شود يكى از روزهاى عيد معروف مصريان بوده كه موسى (عليه السلام ) آن را براى مبارزه تعيين كرد، و هدفش اين بود كه مردم فرصت بيشترى براى حضور در صحنه داشته باشند، زيرا اطمينان به پيروزى خود داشت ، و مى خواست قدرت آيات الهى ، و ضعف فرعون و دستيارانش بر همگان آشكار گردد، و نور ايمان در دلهاى گروه بيشترى بدرخشد. از مردم نيز براى حضور در اين ميدان مبارزه دعوت شد: و به مردم گفته شد آيا شما در اين صحنه اجتماع مى كنيد؟! (و قيل للناس هل انتم مجتمعون ). اين تعبير نشان مى دهد كه ماموران فرعون در اين زمينه بسيار حساب شده كار مى كردند، آنها مى دانستند اگر مردم را اجبار به حضور كنند، ممكن است واكنش منفى نشان دهند، چرا كه هر كس فطرتا از اجبار گريزان است ، لذا گفتند چنانكه تمايل داشته باشيد در اين جلسه حضور پيدا كنيد و قطعا اين طرز بيان افراد زيادترى را به آن جلسه كشانيد. و به مردم گفته شد هدف اين است كه اگر ساحران پيروز شوند كه پيروزى آنها پيروزى خدايان ما است ما از آنان پيروى كنيم ، و آنچنان صحنه

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۲۲۲

را گرم و داغ نمائيم كه دشمن خدايان ما براى هميشه از ميدان بيرون رود! (لعلنا نتبع السحرة ان كانوا هم الغالبين ). روشن است كه وجود تماشاچيان بيشتر كه ارتباط و پيوند با يك طرف مبارزه دارند هم مايه دلگرمى آنها است و به آنها روحيه مى دهد، و هم سبب مى شود كه آنان نهايت كوشش خود را به كار گيرند، و هم در موقع پيروزى توانائى دارند چنان جنجالى بر پا كنند كه حريف براى هميشه منزوى شود، و هم مى توانند از آغاز مبارزه در طرف مقابل ايجاد وحشت كنند. آرى ماموران فرعون با اين اميدها مايل بودند مردم را در صحنه حاضر كنند و موسى نيز حضور چنين جمعى را از خدا مى خواست كه بتواند منظور خود را به عاليترين وجهى پياده كند. اينها همه از يكسو، از سوى ديگر هنگامى كه ساحران نزد فرعون آمدند و او را سخت در تنگنا ديدند به اين فكر افتادند كه برترين بهره گيرى را كرده و امتيازهاى مهمى از او بگيرند، به فرعون گفتند: آيا براى ما پاداش ‍ قابل ملاحظه اى خواهد بود اگر پيروز شويم (فلما جاء السحرة قالوا لفرعون ءان لنا لاجرا ان كنا نحن الغالبين ). فرعون كه سخت در اين بن بست گرفتار و درمانده بود حاضر شد برترين امتيازها را به آنها بدهد، بلا فاصله گفت : آرى هر چه بخواهيد مى دهم ، بعلاوه شما در اين صورت از مقربان درگاه من خواهيد بود! (قال نعم و انكم اذا لمن المقربين ). در واقع فرعون به آنها گفت شما چه مى خواهيد؟ يا مال است و يا مقام من هر دو را در اختيار شما مى گذارم !

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۲۲۳

اين تعبير نشان مى دهد كه قرب به فرعون تا چه حد در آن محيط و جامعه داراى اهميت بوده كه او به عنوان يك پاداش بزرگ از آن ياد مى كند، و در حقيقت پاداشى از اين بالاتر نيست كه انسان به قدرت مطلوبش نزديك گردد. اگر گمراهان قرب فرعون را برترين پاداش مى شمردند، خدا پرستان آگاه پاداشى را بالاتر از قرب پروردگار نمى شمرند، حتى بهشت با تمام نعمتهايش را با يك جلوه ذات پاك او، معامله نمى كنند. به همين دليل شهيدان راه الله كه بايد برترين پاداشها را در برابر آن ايثار بزرگشان دريافت دارند به گواهى قرآن پاداش قرب الهى را مى يابند، و تعبير عند ربهم شاهد گوياى اين واقعيت است . و نيز به همين دليل هر مؤ من پاكدل به هنگام انجام عبادت تنها چيزى را كه مى طلبد قربة الى الله است .