الضحى ١٠
ترجمه
الضحى ٩ | آیه ١٠ | الضحى ١١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لا تَنْهَرْ»: با خشونت مران. برخی سائل را خواهان دانش و پرسش کننده از مسائل علمی شمردهاند.
تفسیر
- آيات ۱ - ۱۱، سوره ضحى
- مقصود از اينكه خطاب به پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرمود خدا تو را ((يتيم )) و((ضالّ)) يافت . چند وجه در اين باره
- نقل اقوال مفسرين در مراد از ضلالت در آيه شريفه
- تو يتيم بودى و درد يتيمى كشيده اى ، پس بر يتيم قهر مكن . تهيدست بوده اى و طعمفقر چشيده اى ، پس سائل را از خود مران و...
- رواياتى درباره نزول آيه : ((و لسوف يعطيك ربّك فترضى ))، شفاعت ، و معناى آيه: ((و امّا بنعمة ربّك فحدث ))و...
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوى «6» وَ وَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدى «7» وَ وَجَدَكَ عائِلًا فَأَغْنى «8» فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ «9» وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ «10» وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ «11»
«6» آيا تو را يتيم نيافت، پس پناه داد و سامانت بخشيد. «7» و تو را سرگشته يافت، پس هدايت كرد. «8» و تو را تهىدست يافت و بىنياز كرد.
«9» (حال كه چنين است) پس بر يتيم قهر و تندى مكن. «10» و سائل را از خود مران. «11» و نعمت پروردگارت را (براى سپاس) بازگو كن.
نکته ها
مراد از «آخرت» در آيه «وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى» يا روز قيامت است و يا عاقبت كار پيامبر در همين دنيا.
قبل از تولد پيامبر صلى الله عليه و آله، پدرش عبداللّه از دنيا رفت. در كودكى مادرش را از دست داد و هشت ساله بود كه جدش عبدالمطلب از دنيا رفت و از اين رو از درد يتيمان خبر داشت.
جلد 10 - صفحه 517
قرآن مىفرمايد: «ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى» «1» يعنى پيامبر شما حتّى براى يك لحظه گمراه نبوده است. پس مراد از «وَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدى» آن است كه اگر هدايت الهى نبود، راه به جايى نمىبردى.
چنانكه در سوره شورى آيه 52 مىفرمايد: «ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ» اگر لطف ما نبود تو خبرى از كتاب و ايمان نداشتى.
و در سوره يوسف آيه 3 نيز مىفرمايد: «أَوْحَيْنا إِلَيْكَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِينَ» تو قبل از نزول قرآن از بىخبران بودى.
كلمه «ضال» هم به معناى گمراه است و هم به معناى گمشده، نظير «الحكمة ضالة المؤمن» «2» حكمت گمشده مؤمن است.
آرى پيامبر قبل از نزول وحى متحيّر بود و با نور وحى با دستورات و وظيفه الهى خود آشنا مىشد.
«عائل» به فقير گفته مىشود و «قهر»، غلبه توأم با تحقير است. «نهر» راندن همراه با خشونت است. عنوان نهر آب نيز به خاطر حركت تند آب است.
اگر نيازهاى يتيم تأمين نشود مفاسد اخلاقى و اجتماعى فراوانى جامعه را تهديد مىكند و كمبود محبت ممكن است يتيم را به صورت فردى سنگدل و عقدهاى درآورد.
در حديث مىخوانيم: اميدوار كنندهترين آيات قرآن، آيه «وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى» مىباشد كه مراد شفاعت است. «3»
رضاى پيامبر در دنيا و آخرت، مورد نظر خداست. چنانكه در دنيا قبله را براى رضاى او تغيير داد تا يهوديان بر او منت ننهند كه رو به بيت المقدّس كه قبله ماست نماز مىگزارى.
«فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها» و در آخرت، مقام شفاعت به او مىدهد تا راضى شود. «وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى» «3»
امام باقر عليه السلام دوبار سوگند ياد فرمودند كه مراد از آن عطاى مخصوص كه خداوند به
«1». نجم، 2.
«2». نهجالبلاغه، حكمت 80.
«3». شواهد التنزيل، ج 2، ص 446.
جلد 10 - صفحه 518
پيامبرش عطا خواهد كرد، شفاعت است. «و الله الشفاعة و الله الشفاعة» «1» و امام صادق عليه السلام فرمود: رضايت جدم به اين است كه موحدى در آتش باقى نماند. «2»
امام صادق عليه السلام در ذيل آيه «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ» فرمودند: «حدث بما اعطاك الله و فضلك و رزقك و احسن اليك و هداك» «3» آنچه از عطاها، برترىها، رزقها، احسانها و هدايتهاى اوست بازگو كن.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: «التحدث بنعمة الله شكر و تركه كفر» «4» كسى كه آثار نعمتهاى الهى در زندگى او ديده نشود، دشمن خدا و مخالف نعمتهاى اوست.
پیام ها
1- خداوند پيامبرش را از هرگونه قهر و غضب در دنيا و آخرت بيمه كرده است.
وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ ...
2- نعمتهاى آخرت، زوال و رنج و نقص نعمتهاى دنيوى را ندارد. «وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى»
3- در برابر قطع موقت وحى، خداوند وعده چشمگير به پيامبرش مىدهد.
«وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ»
4- مالكيّت تمام دنيا هم مردان خدا را راضى نمىكند، پس تحقيق وعده خداوند، در جهان ديگرى است. «لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى»
5- جلب رضاى پيامبر، مورد توجه خداست. «فَتَرْضى»
6- رهبر بايد درد آشنا باشد تا درد ديگران را لمس كند. «أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً، عائِلًا»
7- يتيمى، مانع رسيدن به كمال نيست. «أَ لَمْ يَجِدْكَ»
8- منت گذارى انسان بر انسان زشت است، ولى منت خدا بر انسان يك ارزش است. أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوى ...
«1». بحار، ج 8، ص 57.
«2». تفسير صافى.
«3». تفاسير مجمع البيان و نمونه.
«4». وسائل، ج 8، ص 40.
جلد 10 - صفحه 519
9- ياد نعمتهاى الهى، روحيه تشكر از خدا و خدمت به ديگران را در انسان زنده مىكند. أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوى ... فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ
10- در هنگام قدرت، از زمان ضعف خود ياد كنيد. «أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً»
11- الطاف الهى با واسطه است. «آوى» (مَأوى دادن و غنى كردن خداوند از طريق حضرت ابوطالب و حضرت خديجه بود).
12- پناه دادن به يتيم و غنى كردن فقير، كارى الهى است. «فَآوى- فَأَغْنى»
13- اگر گذشته تلخ خود را ياد كنيد، محرومان را منع و طرد نمىكنيد. «فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ»
14- رسيدگى به يتيم، به دليل شرايط سنى و روحى او در اولويّت است. «فَلا تَقْهَرْ- فَلا تَنْهَرْ»
15- نعمتها را از خدا بدانيد و به آن مغرور نشويد. «بِنِعْمَةِ رَبِّكَ»
16- بازگو كردن نعمت يك نوع شكرگزارى است. «فَحَدِّثْ»
17- لطف گذشته خداوند، عامل اميد به آينده است. (خدايى كه در گذشته، يتيمى و فقيرى و تحير تو را برطرف كرد، آينده و آخرت تو را بهتر قرار مىدهد.)
وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ ... أَ لَمْ يَجِدْكَ ...
18- خدا زياد مىبخشد ولى كم مىخواهد، فقير را غنى مىكند ولى از ما نمىخواهد فقير را غنى كنيم، فقط مىفرمايد: فقير را طرد نكنيد. «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» يتيم را مأوى مىدهد ولى از ما در اين حد مىخواهد كه بر يتيم سلطه نيفكنيم. «فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ»
19- خداوند، سؤال نكرده عطا مىكند، پس ما لااقل بعد از سؤال و درخواست، به ديگران كمك كنيم. وَ وَجَدَكَ عائِلًا فَأَغْنى ... وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ
20- نعمتها را محصولِ علم و تخصص و زرنگى خود ندانيد، بلكه لطف او بدانيد بِنِعْمَةِ رَبِّكَ ...
21- ياد نعمتها انسان را از يأس و خودباختگى نجات داده و مقاومت او را در
جلد 10 - صفحه 520
برابر حوادث زياد مىكند. «بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ»
22- مهمتر از غذا و لباس براى يتيمان، محبت است. «فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ»
23- اگر بيمارى و فقر و سختى براى انسان رخ دهد، ياد ساير نعمتها براى او مرهمى است. «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ»
24- نعمتهاى الهى بايد در مسير رشد و تربيت انسان باشد نه غفلت او. «بِنِعْمَةِ رَبِّكَ»
«والحمد للّه ربّ العالمين»
جلد 10 - صفحه 522
سوره شرح
تفسير نور(10جلدى) ج10 522 سوره شرح ..... ص : 522
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ «10»
وَ أَمَّا السَّائِلَ: و اما فقراى سؤال كننده را، فَلا تَقْهَرْ: پس زجر مكن و بانك بر ايشان مزن و محروم مساز ايشان را. يا طالبان علم شريعت را از تعليم و افاده منع مكن. بعد از نزول اين آيه، حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يتيمان را بيشتر از پيش ملاطفت فرمودى و انواع احسان و مرحمت در حق ايشان منظور داشتى.
تنبيه- دو دستور و وظيفه دينى را در اين آيه فرمايد:
اول- مراعات يتيم كه تأكيد بسيار در آن وارد شده:
1- قرب الاسناد- فرمود حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: من كفّل يتيما و كفّل نفقته كنت انا و هو فى الجنّة كهاتين، و قرن بين اصبعيه المسبّحة و الوسطى: هر كه كفالت كند يتيمى را و كفالت كند خرج او را باشم من و او در بهشت مانند اين دو، و انگشت سبّابه و وسطى به هم نزديك نمود «1».
2- من مسح يده على رأس يتيم ترحّما له اعطاه اللّه بكلّ شعرة نورا يوم القيمة و كتب بكلّ شعرة مرّت يده عليها حسنة: فرمود هر كه مسح كند دست خود را به سر يتيمى، ترحّم نسبت به او، عطا فرمايد به هر موئى نورى روز قيامت و بنويسد به هر موئى كه بگذرد دست او بر آن حسنهاى «2».
3- فرمود حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: مرور نمود حضرت عيسى عليه السّلام به قبرى كه صاحبش را عذاب مىكردند. پس سال بعد مرور
«1» قرب الاسناد (مكتبة نينوى الحديثة- طهران)، ج 1، ص 45.
«2» ثواب الاعمال شيخ صدوق (چ حيدرى 1391) باب «ثواب من مسح يده على رأس يتيم» جمع بين دو روايت 1 و 2.
جلد 14 - صفحه 258
كرد، عذاب نمىكردند. از خدا سؤال نمود، وحى فرمود حق تعالى به او:
يا روح اللّه، به درستى كه از او ولد صالحى بود، پس اصلاح نمود راهى را و جاى داد يتيمى را، پس آمرزيدم او را به عملى كه پسر او به جا آورد «1».
دوم- از وظيفه مذكوره در آيه: توجه به سائل:
1- معانى الاخبار- صدوق (رحمه اللّه) فرمود رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: للسّائل حقّ و ان جاء على الفرس: براى سائل حقى است، اگرچه بيايد با اسب «2».
2- فرمود: لا تردّ السّائل و لو بشقّ تمرة: رد نكنيد سائل را اگرچه به نصف خرما باشد «3».
3- و قال: لو لا انّ المساكين يكذبون ما افلح من ردّهم: فرمود: اگر نبود كه فقرا دروغ گويند، رستگار نمىشد كسى كه آنها را ردّ نمايد «4».
4- به حضرت موسى عليه السّلام حق تعالى خطاب فرمايد: يا موسى اكرم السّائل اذا اتاك بردّ جميل او اعطاء يسير: اى موسى اكرام كن سائل را زمانى كه آمد تو را به ردّ نيكو يا به عطاى چيز كمى «5».
5- حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمايد: لا تستح من اعطاء القليل فانّ الحرمان اقلّ منه. شرم منما از اعطاى چيز كم، به درستى كه نااميدى و محرومى از آن كمتر است «6».
«1» بحار الانوار چ جديد ج 75، ص 2 روايت 2. بنقل از امالى صدوق.
«2» جامع الاخبار (چ اصفهان- 1365 هج)، فصل 96، ص 157.
«3». بحار الانوار چ جديد، ج 96، ص 170 روايت 2 بنقل از جامع الاخبار. جامع الاخبار (چ اصفهان- 1365 هج)، فصل 98، ص 159.
«4». بحار الانوار چ جديد، ج 96، ص 171 روايت 4، بنقل از نوادر راوندى. و بهمين مضمون جامع الاخبار، فصل 98، ص 159.
«5» كافى ج 8 (روضه كافى)- چ حيدرى- ص 45.
«6» غرر الحكم و درر الكلم (چ چهارم)- ج 2، فصل 85، ص 807 روايت 114.
جلد 14 - صفحه 259
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَ الضُّحى «1» وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى «2» ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى «3» وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى «4»
وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى «5» أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوى «6» وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدى «7» وَ وَجَدَكَ عائِلاً فَأَغْنى «8» فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ «9»
وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ «10» وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ «11»
ترجمه
سوگند بوقت بلند شدن آفتاب
و بشب وقتى كه مستقرّ گردد تاريكى آن
ترك ننمود تو را پروردگار تو و دشمن نداشت تو را
و هر آينه آخرت بهتر است براى تو از دنيا
و هر آينه بعد از اين عطا ميكند بتو پروردگارت پس خشنود ميشوى
آيا نيافت تو را يتيم پس مأوى داد
و يافت تو را گمشده پس راهنمائى كرد
و يافت تو را عيالمند پس بىنياز نمود
و امّا طفل يتيم را پس مورد قهر قرار مده
و امّا سائل و گدا را پس بدرشتى محروم منما
و امّا بنعت پروردگارت پس سخنرانى كن.
تفسير
خداوند متعال سوگند ياد فرموده بوقت بلند شدن آفتاب كه بهترين اوقات روز است براى انجام امور و وقت اعتدال هوا در تابستان و زمستان است و بشب در وقتى كه كامل و مستقرّ گردد تاريكى آن و مخفى شوند مبصرات از انظار و ساكن گردند مردم از رفتار براى آنكه قطع ننموده است وحى خود را از پيغمبر اكرم مانند كسيكه وداع نمايد با كسى و ترك كند روابط خود را با او و ودعك بتخفيف بمعناى تركك نيز قرائت شده و در مجمع آنرا از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده و نيز بغض و عداوتى با آنحضرت پيدا ننموده است چون در جوامع نقل نموده كه وحى چندى به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نرسيد پس مشركين گفتند خداى
جلد 5 صفحه 401
محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با او وداع نموده و عداوت ورزيده پس اين سوره نازل شد و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اول سورهاى كه بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شد اقرء باسم ربّك الّذى خلق بود پس تأخير افتاد در تشرّف جبرئيل و نزول قرآن و خديجه عليها السلام عرض كرد شايد خداوند ترك فرموده تو را و لذا نميفرستد نزد تو پس نازل نمود خداوند ما ودّعك ربّك و ما قلى و بعد از اين مژده داده به پيغمبر خود كه هر آينه اواخر امر دعوت او بهتر و با پيشرفت مقرونتر است براى او از اوائل آن يا آخرت براى او بهتر از دنيا است و هر آينه خداوند بقدرى در آخرت باو عطا فرمايد از بهشت چنانچه قمى ره نقل نموده و از قبول شفاعت نسبت باهل توحيد چنانچه از محمد حنفيّه نقل شده تا راضى شود و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه راضى ميشود جدّ من بآنكه باقى نماند در آتش موحّدى و نيز از آن حضرت نقل نموده كه يك روز پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم وارد شد بر حضرت فاطمه عليها السلام و در بر او كسائى بود از پشم شتر و آسيا ميكرد بدست خود و شير ميداد طفل خود را و چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آن حال را مشاهده فرمود ديدگانش پر از اشك شد و فرمود اى دختر من سبقت گير بتلخى دنيا براى شيرينى آخرت و خداوند نازل فرموده بر من و لسوف يعطيك ربّك فترضى و بعد از اين بيان فرموده نعمتهاى خود را كه از اول عمر باو انعام فرموده و كاشف از محبوبيّت ديرين آن حضرت نزد خداوند است باين تقريب كه آيا نيافت خداوند تو را يتيم و بىپدر از وقت ولادت و بىمادر پس از چند سال پس جاى داد تو را در حجر جدّت عبد المطّلب و پس از وفات او در تحت كفالت عمّت ابو طالب كه برادر ابو ينى پدرت عبد اللّه است و تا آخر عمر با كمال عزت و تمام قدرت از تو نگهدارى و حمايت نموده و مينمايد و يافت تو را گمشده از دايهات حليمه سعديّه در راه مكّه وقتى كه ميخواست رد كند تو را بجدت پس هدايت فرمود تو را و رسانيد بآن بزرگوار تو را چنانچه مورّخين نقل نمودهاند و يافت تو را فقير پس بىنياز نمودت بمال خديجه محترمه كه تمام ثروت فوق العاده خود را در تحت اختيار تو قرار داد ميخواهد بفرمايد همين طور كه تا كنون مشمول عنايات ما بودى بعد از اين هم خواهى بود آنچه ذكر شد معانى ظاهرى آيات اخيره است ولى عياشى ره از امام رضا عليه السّلام نقل
جلد 5 صفحه 402
نموده كه مراد از يتيم فرد بى مثل در ميان مخلوق است كه خداوند مردم را در پناه او جاى داده و مراد از ضالّ گمشده از قومى است كه معرفت بمقام و فضل او نداشتند پس هدايت فرمود خداوند آنها را باو و مراد از عائل نگهدار و سرپرست اقوامى است كه نگهدارى و سرپرستى نمود از آنها بعلم و دانش پس بىنياز فرمود آنان را خداوند بوجود او و قمى ره اين معنى را از يكى از صادقين عليهما السلام نقل نموده و نيز نقل نموده كه مراد از يتيم بىمثل است و لذا درّ را يتيم خواندهاند چون مانند ندارد و مراد از بىنياز نمودن خدا آن حضرت را بىنيازى او بسبب وحى است از آنكه بپرسد از كسى چيزى را و در حديث عيون از حضرت رضا عليه السّلام و وجدك عائلا فاغنى باستجابت دعا تفسير شده و بعضى بىنيازى آن حضرت را بقناعت و مقام رضاى او تفسير نمودهاند و اقوال ديگرى هم در اين مقام از مفسّرين نقل شده كه چون منطبق با ظاهر آيات و روايات نبود حقير ذكر ننمودم و در تعقيب اين آيات براى گوشزد مردم خداوند حبيب خود را مخاطب قرار داده ميفرمايد پس امّا يتيم را مقهور و مظلوم در نفس و مال منما و تعدّى و تجاوز و ستم در حق او روا مدار و چنانچه گفتهاند اين عادت عرب بوده و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بعمل خود كه بسيار به ايتام احسان و محبت و نوازش ميفرمود و بتوصيه و سفارشى كه مكرر در باره آنها بمسلمانان فرمود اين خوى زشت را از ميان آنها برطرف فرمود و امّا سائل و گدا را مطرود و رانده از درگاه منما و درشتى با او مكن چون بايد محروم نشود اگر چه بنصف خرما باشد و در صورت عدم تمكّن بنرمى و ملاطفت بايد از او جواب گوئى كرد و عذر خواهى نمود چنانچه مستفاد از روايات است و بعضى گفتهاند مراد آن است كه جواب سؤال از مسئله علمى را بده و امّا بنعمت پروردگارت كه در اين سوره براى تو تعداد شده و ساير نعم الهى كه شامل حال تو شده از مقام نبوّت و ولايت و امامت و قرآن و احكام و اخلاق حسنه و صفات فاضله خبر ده و شكر گزار باش و آشكار كن آنرا و مخفى منما چون اظهار نعمت شكر منعم و اخفاء آن كفران نعمت است و در روايات باين مضامين و به اظهار دين حق و بيان احكام اسلام و عطاياى الهى نسبت بآن حضرت و امثال اينها تفسير شده است و ثواب قرائت اين سوره هم در ذيل سوره الشمس گذشت و الحمد للّه على نعمه و آلائه.
جلد 5 صفحه 403
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَأَمَّا اليَتِيمَ فَلا تَقهَر «9» وَ أَمَّا السّائِلَ فَلا تَنهَر «10» وَ أَمّا بِنِعمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّث «11»
پس اما يتيم را پس بر او قهر و غلبه نكن و اما سائل را پس از خود دور نكن و نرنجان و اما بنعمتهاي پروردگار خود بيان و اظهار فرما.
فَأَمَّا اليَتِيمَ فَلا تَقهَر ايتام مسلمين بخصوص آنهايي که پرستار و نانآور ندارند بايد مسلمين كفايت كنند و اينها دل شكستهاند نبايد با آنها تندي و سختگيري كرد:
إِنَّمَا المُؤمِنُونَ إِخوَةٌ ايتام مؤمنين را اولاد خود فرض كنيد بلكه بيشتر محبت و مراعات و دلداري كنيد مبادا رنجش پيدا كنند که بسا آه آنها خانوادههايي را بباد ميدهد و اينکه خطاب اگر چه به پيغمبر است لكن از باب: اياك اعني و اسمعي يا جاره است تكليف جميع مكلفين است، و يتيم منحصر بايتام مسلمين نيست حتي ايتام كفار را اگر پذيرايي كنيد چه بسا بتوسط شما بشرف اسلام مشرف شوند چنانچه اسراي
جلد 18 - صفحه 151
كفار هم در تحت نظر مسلمين بشرف اسلام مشرف ميشوند، و يتيم منحصر بآنها نيست
ليس اليتيم يتيما مات والدهبرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 10)- و در این آیه به دومین دستور پرداخته، میفرماید: «و سؤال کننده را از خود مران» (و اما السائل فلا تنهر).
در این که منظور از «سائل» در اینجا چه کسی است؟ چند تفسیر وجود دارد:
نخست این که منظور کسانی است که سؤالاتی در مسائل علمی و اعتقادی و دینی دارند.
دیگر این که: منظور کسانی است که دارای فقر مادی هستند، و به سراغ تو
ج5، ص527
میآیند، باید آنچه در توان داری به کار گیری، و آنها را مأیوس نکنی، و از خود مرانی.
سوم این که: هم ناظر به فقر علمی است و هم فقر مادی، دستور میدهد که به تقاضای سائلان در هر قسمت پاسخ مثبت ده، این معنی هم تناسب با هدایت الهی نسبت به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دارد و هم سرپرستی از او در زمانی که یتیم بود.
نکات آیه
۱ - خداوند، پیامبر(ص) را از رد درخواست گدایان و راندن خشونت آمیز آنان از خود، برحذر داشت. (و أمّا السائل فلاتنهر) «نَهْر» (مصدر «لاتنهر»); یعنى، کسى را با فریاد خشونت آمیز از خود راندن. (مفردات راغب)
۲ - راندن سائل از خود و بازداشتن او از تقاضاى کمک، رفتارى ناپسند و مورد نهى خداوند (و أمّا السائل فلاتنهر)
۳ - لزوم انفاق به کمک خواهان مستمند (و أمّا السائل فلاتنهر)
۴ - خداوند، با یادآورى دوران فقر پیامبر(ص) و امدادهاى خویش به آن حضرت، او را بر انفاق به مستمندان فرمان داد. (و وجدک عائلاً فأغنى ... و أمّا السائل فلاتنهر)
۵ - از خود راندن اهل تحقیق و بى پاسخ گذاشتن سؤالات آنان، نکوهیده و ناروا است. (و أمّا السائل فلاتنهر) «سائل»، کلمه اى است مطلق و بر پرسشگران و اهل تحقیق نیز قابل تطبیق است.
۶ - خداوند، با بیان هدایت هاى خویش به پیامبر(ص) و رهانیدن آن حضرت از ناآگاهى ها، او را به آموختن دانسته هاى خود به جویندگان آن تشویق کرد. (و وجدک ضالاًّ فهدى ... و أمّا السائل فلاتنهر)
۷ - نعمت هاى خداوند، فراتر از خواسته هاى او از انسان است. (فاوى ... فأغنى ... فلاتقهر ... فلاتنهر) خداوند، در بیان نعمت هایش بر پیامبر(ص)، از پناه دادن و ثروتمند ساختن آن حضرت سخن مى گوید; ولى در مقابل او را تنها به مقهور نساختن یتیم و جواب رد ندادن به سائل مکلف مى سازد. مقایسه این دو روش، و جنبه اثباتى و سلبى در آنها، بیانگر نکته یاد شده است.
۸ - توجّه به رسیدن عطاى خداوند، پیش از کمک خواستن از او، زمینه پرهیز از دریغ داشتن کمک، به کسانى است که دست نیاز به سوى انسان دراز مى کنند. (و وجدک عائلاً فأغنى ... و أمّا السائل فلاتنهر) خداوند در آیات پیشین، پیامبر(ص) را متوجّه ساخت که به مجرد فقیر یافتن آن حضرت، وى را غنى ساخت و اکنون از او مى خواهد که از رد حاجتمندان - آن هم پس از اظهار نیاز کردن آنان - بپرهیزد. مقایسه آن عطا و این فرمان، بیانگر برداشت یاد شده است.
موضوعات مرتبط
- استمداد: استمداد از خدا ۸
- انفاق: اهمیت انفاق ۳، ۴
- تعلیم: تشویق به تعلیم ۶
- خدا: اوامر خدا ۴; اهمیت نعمتهاى خدا ۷; تشویقهاى خدا۶; تعالیم خدا ۶; خواسته هاى خدا ۷; نواهى خدا ۱، ۲
- ذکر: آثار ذکر ۸; ذکر تاریخ محمد(ص) ۴; ذکر عطایاى خدا ۸; ذکر هدایت محمد(ص) ۶; ذکر هدایتهاى خدا ۶
- عمل: عمل ناپسند ۲، ۵
- فقرا: زمینه انفاق به فقرا ۸
- متکدیان: انفاق به متکدیان ۳; نهى از رد متکدیان ۱، ۲; نهى از غضب بر متکدیان ۱
- محققان: اهمیت پاسخ محققان ۵; سرزنش رد پاسخ محققان ۵
- محمد(ص): انفاق محمد(ص) ۴; تاریخ محمد(ص) ۴; تشویق محمد(ص) ۶; تکلیف محمد(ص) ۴; معلم محمد(ص) ۶; نهى به محمد(ص) ۱