عبس ١٨
ترجمه
عبس ١٧ | آیه ١٨ | عبس ١٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مِنْ أَیِّ شَیْءٍ ...»: استفهام تحقیر است. یعنی از چه چیز ناچیزی خدا او را آفریده است؟ این همه سرکشی و ناسپاسی چیست؟!
نزول
مقاتل گوید: این آیه درباره عتبة بن ابىلهب نازل شده، موقعى که گفته بود من به آیه «وَالنَّجْمِ إِذا هَوى » کافر شده ام و نیز به آیه «دَنا فَتَدَلَّى» هم کافر هستم. رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم او را نفرین کرد و فرمود: اللّهمّ سلّط علیه کلبک، اسد الغاضرة، پس از این نفرین مسافرتى به شام براى تجارت جهت عتبة پیش آمد.
وقتى که به غاضرة رسید، نفرین رسول خدا صلی الله علیه و آله به یادش آمد با حالت ترس به اطراف خویش مى نگریست، ناگاه شیرى بیامد و او را درید. پدرش ابولهب درباره مرگ فرزندش همیشه گریان بود و مى گفت: محمد هر چیزى را که بخواهد عملى میشود و بالاخره نشد که او چیزى بخواهد و یا بگوید و نشود و اتفاق نیفتد.[۱]
تفسیر
- آيات ۱۷ - ۴۲، سوره عبس
- معناى آيه ((قتل الانسان ما اكفره )) و مراد از كفر در آن
- نفى عذر از بشر در كفر ورزيدن و استكبارش ، با بيان حقارت و ناچيزى مبداء خلقت اوو...
- اشاره به عدم منافات اينكه خلقت و تقدير از ناحيه خدا است با مختار بودن انسان
- مراد از اينكه فرمود خدا انسان را اقبار (دفن ) كرد ثم امانه فاقبره
- معناى آيه : ((كلا لما يقض ما امره )) كه متضمن ملامت انسانهاى مبتلا به كفر است
- معناى آيه : ((كلا لما يقض ما امره )) كه متضمن ملامت انسانهاى مبتلا به كفر است
- اشاره به شدت و سختى روز قيامت به نحوى كه انسان حتى از كسان و نزديكانش مىگريزد
- سيماى كفار و اهل شقاوت در قيامت
- (روايتى درباره : ((قتل الانسان ما اكفره ))،جهل ابوبكر و عمر به معناى ((ابا)) شدت روز قيامت و...)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ «17» مِنْ أَيِّ شَيْءٍ خَلَقَهُ «18» مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ «19» ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ «20» ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ «21» ثُمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ «22» كَلَّا لَمَّا يَقْضِ ما أَمَرَهُ «23»
مرگ بر اين انسان (سركش) كه چه ناسپاس است. (مگر خداوند) او را از چه چيز آفريده است. از نطفهاى ناچيز آفريدش و سامانش بخشيد. سپس راه (سعادت) را براى او آسان و فراهم نمود. آنگاه او را ميراند و در گورش نهاد. پس هر زمان كه بخواهد او را برانگيزد. هرگز (چنين نيست) كه هنوز آنچه را كه خدا به او فرمان داده، انجام نداده است.
نکته ها
در ميان انواع برخوردهايى كه با مردگان مىشود، دفن آنها در گور، شيوهاى است كه خداوند به انسان آموخته است. در آيه 31 سوره مائده مىخوانيم: «فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوارِي سَوْأَةَ أَخِيهِ» آنگاه كه قابيل در فكر چارهجويى و پنهان كردن جسد بىجان برادرش هابيل بود، خداوند با فرستادن كلاغى، دفن در خاك را به او آموخت.
پیام ها
1- انسانِ كافر و ناسپاس مورد لعن خداست. «قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ»
2- در شيوه تبليغ گاهى بايد براى گروهى تند سخن گفت. «قُتِلَ الْإِنْسانُ»
3- به آفرينش خود از نطفه ناچيز بنگريد تا از كفر و غرور دست برداريد. «مِنْ
جلد 10 - صفحه 387
نُطْفَةٍ خَلَقَهُ»
4- آفرينش انسان تصادفى نيست، بلكه از روى حساب و كتاب و تقدير و اندازهگيرى است. «فَقَدَّرَهُ»
5- آفريدن، دليل قدرت و اندازهگيرى، دليل حكمت است. «خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ»
6- با آسان بودن راه شناخت حق و پيمودن آن، چرا گروهى بىراهه مىروند؟
قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ ... ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ
7- خداوند با آسان كردن راه تكامل، اتمام حجت كرده است. «ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ»
8- انسان داراى استعدادهاى زيادى است كه با پيمودن راه حق به تكامل مىرسد. «ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ»
9- انسان كه مرگ و قبر را مىبيند، چرا سرسختى مىكند؟ قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ ... ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ
10- تمام كارها در حقيقت منسوب به اوست. «أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ»
11- معاد، جسمانى است. فَأَقْبَرَهُ ... أَنْشَرَهُ يعنى همان را كه در قبر برد، بيرون آورد.
12- با اينكه راه باز و حركت آسان است، امّا گروهى واماندهاند. ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ ...
لَمَّا يَقْضِ ما أَمَرَهُ
13- توحيد و نبوت و معاد در كنار يكديگر مطرحند. «خَلَقَهُ- السَّبِيلَ يَسَّرَهُ- أَنْشَرَهُ»
14- زمان وقوع قيامت تنها در اختيار خداست. «إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ»
15- انسان از ابتدا تا انتها تحت تدبير و در دست اوست. «خَلَقَهُ- أَماتَهُ- أَنْشَرَهُ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
مِنْ أَيِّ شَيْءٍ خَلَقَهُ «18»
مِنْ أَيِّ شَيْءٍ خَلَقَهُ: از چه چيز آفريده است خداى او را. بيان انعام نعمت سبحانى است از اوّل حدوث. استفهام براى تحقير است و لذا او را جواب فرموده:
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
عَبَسَ وَ تَوَلَّى «1» أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى «2» وَ ما يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى «3» أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْرى «4»
أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى «5» فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى «6» وَ ما عَلَيْكَ أَلاَّ يَزَّكَّى «7» وَ أَمَّا مَنْ جاءَكَ يَسْعى «8» وَ هُوَ يَخْشى «9»
فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى «10» كَلاَّ إِنَّها تَذْكِرَةٌ «11» فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ «12» فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ «13» مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ «14»
بِأَيْدِي سَفَرَةٍ «15» كِرامٍ بَرَرَةٍ «16» قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ «17» مِنْ أَيِّ شَيْءٍ خَلَقَهُ «18» مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ «19»
ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ «20» ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ «21» ثُمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ «22» كَلاَّ لَمَّا يَقْضِ ما أَمَرَهُ «23»
ترجمه
چهره ترش نمود و روى گرداند
براى آنكه آمد نزد او آن مرد كور
و چه ميدانى تو شايد او پاكيزه شود
يا پند گيرد پس نفع دهد او را پند
امّا كسيكه توانگر شد
پس تو باو متوجه ميشوى
و باكى ندارى كه پاكيزه نباشد
و امّا كسيكه آيد نزد تو با آنكه كوشش ميكند
و ميترسد
پس تو از او بامر ديگر مشغول ميشوى
نه چنين است همانا آن موجب تذكّر است
پس هر كه خواهد متذكّر ميشود بآن
در صحيفههائى گرامى داشته شده
در مقام بلندى پاكيزه
نگاه داشته شده در دست نويسندگان
گرامى نيكوكار
لعنت بر انسان كافر چه چيز ايجاب نموده كفر او را
از چه چيز آفريده او را
از نطفهاى آفريده او را پس تعيين فرموده اندازه اعضاء او را
پس راه را آسان نموده براى او
پس ميرانده او را پس امر فرموده كه در گورش نهند
پس وقتى كه بخواهد برمىانگيزاند او را
نبايد چنين باشد هنوز بجا نياورده آنچه را امر نموده است او را.
تفسير
قمّى ره نقل فرموده كه نازل شد در شأن عثمان و ابن امّ مكتوم و او مؤذن پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بود و كور بود و آمد نزد آنحضرت در وقتى كه اصحاب در خدمت او بودند و عثمان هم بود پس حضرت او را بر عثمان مقدّم داشت و عثمان عبوس شد
جلد 5 صفحه 344
و روى از او گرداند و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه نازل شد در باره مردى از بنى اميّه كه نزد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بود پس ابن امّ مكتوم آمد و آنمرد چون ديد او را تنفّر نمود و جمع آورى كرد خود را و روى ترش نمود و اعراض كرد از توجه باو پس حكايت فرمود خدا اين عمل را و انكار كرد بر او و بنابر اين مفاد آيات شريفه آنستكه روى ترش نمود عثمان و گرداند روى خود را براى آنكه آمد نزد او آنمرد نابينا چه ميدانى تو اى عثمان شايد او خود را پاك و پاكيزه نگهدارد يا پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم متذكّر نمايد او را و او از مواعظ آنحضرت بهرهمند گردد اين طرز رفتار تو با فقرا است امّا كسيكه ثروتمند باشد پس تو به او رو ميكنى و متصدّى پذيرائى از او ميگردى و او را احترام مينمائى و باك ندارى از آنكه پاك و پاكيزه باشد يا نباشد وقتى كه ثروتمند باشد و خود را مسئول او نميدانى و امّا كسيكه نزد تو آيد با آنكه ميآيد و سعى ميكند در طلب معارف و احكام الهى و او از خدا ميترسد پس تو از او منصرف و بامر ديگرى مشغول ميشوى چون گفتهاند ابن ام مكتوم براى استماع آيات قرآن آمده بود ولدى الورود اين استدعا را از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نمود و البته نبايد مسلمان چنين كارى را بنمايد قرآن موجب تذكّر است پس هر كس بخواهد متذكّر ميشود بآن و ياد ميگيرد آنرا آنچه ذكر شد در مفاد آيات مستفاد از نقل قمّى ره است و پر واضح است كه اين سلوك با فقرا و اغنيا از اخلاق حميده پيغمبر اكرم كه خداوند او را بخلق عظيم در قرآن ستوده دور است ولى عامّه عميا آنچه را در روايت قمّى ره و مجمع نسبت بعثمان داده شده بود به پيغمبر اكرم نسبت دادهاند و خطابات و عتابات را متوجه بآنحضرت دانستهاند و بعضى از مفسّرين ما هم كه بروايات آنها اعتماد نمودهاند تبعيّت از آنها كردهاند با آنكه در قرآن اسمى از آنحضرت برده نشده و ظاهر آنستكه خطابات متوجه بكسى است كه روى ترش نموده و اعراض كرده در وقت آمدن اعمى نزد او غافل از آنكه آنها حاضرند مقام نبوّت و امامت را تنزّل دهند تا برسد بجائى كه منافات با مطاعن و مظالم ائمه خودشان نداشته باشد و ما قائل بعصمت انبيا و اوصياء هستيم بلكه بايد گفت از پيغمبر ما و اوصياء او ترك اولى هم صادر نشده و اين خطابات و عتابات كه
جلد 5 صفحه 345
بهر مسلمان شريفى متوجه شود افسرده و ملول ميگردد از خداوند بحبيب خود كه هميشه در مقام تسليت خاطر مبارك او است لابدّ بايد در مقابل امر منكرى العياذ باللّه واقع شده باشد و اعتذاراتى كه در اين مقام شده از قبيل آنكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مايل بود باسلام اغنياء از قوم خود براى پيشرفت اسلام لذا بآنها اهميّت داد يا ميخواست ابن ام مكتوم را ادب كند چون بىادبى كرده بود و در بين نجواى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با قوم مكرّر مسئلت تلاوت قرآن كرد يا اين سلوك ممنوع نبود و باين آيات ممنوع شد بنظر حقير بىوجه است چون بالاخره يا عتاب خداوند بجا بوده و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مستحق آن يا العياذ باللّه بيجا بوده و پيغمبر منزّه از استحقاق و نميشود بهيچ يك قائل شد اين است كه من ميگويم در تفسير قرآن بايد از اقوال اغيار چشم پوشيد و بائمه اطهار مراجعه نمود تو خواه از سخنم پند گير و خواه ملال خداوند بعد از آن فرموده قرآن در صحف و كتب مكرّمه معظّمه است در مقام مرفوع كه لوح محفوظ الهى است و قمّى ره نقل فرموده كه نزد خدا است و منزّه و مطهّر است از ايادى شياطين در دست كرام الكاتبين و ملائكه مقرّبين و انبياء و مرسلين كه سفراء الهى هستند و قمّى ره نقل فرموده در دست ائمه عليهم السلام است و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه حافظ قرآن و عامل بآن باسفراء كرام برره هستند كه مراد از آنها ظاهرا مكرّم از معاصى و نيكوكارانند لعنت بر آدم مشرك و نيست و نابود باد چه قدر كفران نعمت مينمايد كه كافر ميشود يا معلوم نيست چه موجب شده كه از خداى يگانه صرف نظر نموده در مقابل بت سجده ميكند و چرا بايد تكبر كند خوب است ملاحظه كند كه از چه چيز خدا خلق فرموده او را از نطفه پليد پست آفريده پس تقدير فرموده اعضاء و اجزاء و اشكال و اطوار آنرا بر طبق حكمت و مصلحت تا انسان كامل شده پس آسان فرموده بر او به ارائه دادن باو راه خير و سعادت ابدى را بتوسط انبيا و اوليا و علما و صلحا پس ميرانده و حكم بدفن او فرموده براى نيل بنعيم ابدى و محفوظ ماندن جسد او از درندگان و متأذّى نشدن مردمان از بوى او پس هر وقت بخواهد زنده ميكند او را و از قبر بيرون ميآورد براى حساب و جزاى اعمال نبايد آدمى اينطور
جلد 5 صفحه 346
باشد كه شكر نعمتهاى خدا را بجا نياورد از زمان آدم ابو البشر تا حال هنوز شخصى پيدا نشده كه بتمام وظائف خود كاملا عمل نمايد و حقّ شكر نعمت خدا را بجا آورد چون هيچ كس خالى از قصور و تقصير نبوده مگر آنكه خداوند خودش او را حفظ فرموده و بسعادت ابدى رسانده باشد و محتمل است مراد از جمله اخيره فقط آن انسان كافر باشد كه در تمام عمر خود امر الهى را اطاعت ننموده است و اللّه اعلم بمراده.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
مِن أَيِّ شَيءٍ خَلَقَهُ «18»
که ابتداء از خاك بوده طين شده در مأكولات زميني مثل حبوب و فواكه داخل شده مأكول آباء و امهات تا مراحلي طي كرده و فضولات آن از آنها خارج شده که اخبث فضولات مني است در رحم ما در ريخته شده که مفاد: مِن مَنِيٍّ يُمني است که از امير المؤمنين (ع) مروي است فرمود:
اوله نطفة قذرة و آخره جيفة نتنة و بينهما حامل العذرة
مني که ريخته شد سپس خون بسته که علقه نام دارد سپس گوشت جويده که مضغه ميشود سپس لحم و استخوان تا صورت بندي شود که ميفرمايد: يا أَيُّهَا النّاسُ إِن كُنتُم فِي رَيبٍ مِنَ البَعثِ فَإِنّا خَلَقناكُم مِن تُرابٍ ثُمَّ مِن نُطفَةٍ ثُمَّ مِن عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُضغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَيرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُم وَ نُقِرُّ فِي الأَرحامِ ما نَشاءُ إِلي أَجَلٍ مُسَمًّي ...
الايه حج آيه 5. پس از آنكه در رحم جاي گرفت و احتياج بخوراك پيدا كرد خوراك او خون حيض بود که از ناف داخل در جوف او ميشد آن هم در ظلمات ثلاث که ميفرمايد:
يَخلُقُكُم فِي بُطُونِ أُمَّهاتِكُم خَلقاً مِن بَعدِ خَلقٍ فِي ظُلُماتٍ ثَلاثٍ زمر آيه 6. ظلمت رحم ظلمت بطن ظلمت صلب آيا چنانچه از حضرت صادق (ع) مروي است تا آنكه متولد شويد طفل بوديد که ميفرمايد: ثُمَّ نُخرِجُكُم طِفلًا که هيچ قدرت نداشتيد خداوند قوت و قدرت بشما عنايت فرمود که ميفرمايد: ثُمَّ لِتَبلُغُوا أَشُدَّكُم حج تتمه آيه قبل آيه 5.
394
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 18)- و از آنجا که سر چشمه سرکشیها و ناسپاسیها غالبا غرور است برای در هم شکستن این غرور در این آیه میفرماید: خداوند «او را از چه چیز آفریده است»؟ (من ای شیء خلقه).
نکات آیه
۱ - خداوند، ترغیب کننده انسان ها به اندیشه و دقت در نخستین عنصر آفرینش خود (من أىّ شىء خلقه)
۲ - توجّه به ماده اولیه خلقت انسان و سیر پیدایش وى، مانع کفر به خداوند و قدرت او و زمینه ساز باور به معاد (قتل الإنسن ماأکفره . من أىّ شىء خلقه)
۳ - ماده اصلى در آفرینش انسان، ماده اى پست و ناچیز بوده است. (من أىّ شىء خلقه) استفهام در این آیه، براى تحقیر است. نکره بودن کلمه «شىء» نیز به قرینه سیاق آیات - که مراحل تکامل انسان از مرحله نطفه تا مرحله حشر را بر مى شمرد - مفید تحقیر است.
۴ - خداوند، خالق همه انسان ها است. (قتل الإنسن ... من أىّ شىء خلقه) فاعل «خلقه» خداوند است که سیاق آیه شریفه، از تصریح به آن بى نیاز ساخته است.
۵ - توجّه انسان به مراحل آفرینش خویش به دست خداوند، بازدارنده او از کفران نعمت هاى الهى (ما أکفره . من أىّ شىء خلقه) در برداشت یاد شده، مراد از کفر - در آیه قبل - کفران نعمت دانسته شده است.
موضوعات مرتبط
- انسان: بى ارزشى عنصر خلقت انسان ۳; خالق انسان ها ۴; عنصر خلقت انسان ۲
- ایمان: ایمان به معاد ۲; زمینه ایمان ۲
- تعقل: تشویق به تعقل ۱; تعقل در عنصر خلقت انسان ۱
- خدا: تشویقهاى خدا ۱; خالقیت خدا ۴
- ذکر: آثار ذکر خالقیت خدا ۵; آثار ذکر خلقت انسان ۲; آثار ذکر مراحل خلقت انسان ۵
- کفر: موانع کفر ۲
- کفران: موانع کفران نعمت ۵
منابع
- ↑ تفسیر کشف الاسرار.