سبإ ١٦
ترجمه
سبإ ١٥ | آیه ١٦ | سبإ ١٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الْعَرِمِ»: ویرانگر. در این صورت (سَیْلَ الْعَرِمِ) اضافه موصوف به صفت است. یا این که جمع عَرِمَة، به معنی سدّ است. برخی هم آن را نام درّهای دانستهاند. «أُکُلٍ»: ثمره (نگا: رعد / . «خَمْطٍ»: تلخ. بدمزه. «أَثْلٍ»: گز. شوره گز. «سِدْرٍ»: نام درختی است مشهور به کُنار.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۰ - ۲۱، سوره سباء
- بيان آيات مربوط به نعمت هايى كه خداوند به داوود و سليمان (عليه السلام ) داده موهبتفرموده بود
- كوهها و مرغان به امر خدا مسخر داود(ع ) بودند
- بيان موهبت هاى الهى به حضرت سليمان (ع )
- اشاره به مرگ سليمان (ع ) در حالى كه به عصاى خود تكيه داده بود
- داستان قوم ((سباء)) كه متنعم بودند و كفران نمودند و هلاك و نابود گشتند
- قوم سبا خود پيشنهاد عذاب مى دهند!
- پيروى از شيطان اختيارى بوده و معيارى براى تميز مؤ من به آخرت از شاك در آن است
- بحث روايتى (روايتى در باره مواهب خداوند به داوود و سليمان (عليه السلام ) و داستانقوم سباء)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَواتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ «16»
پس (به جاى شكر، از خداوند) روى گرداندند، و ما بر آنان سيل ويرانگر عَرِم را فرستاديم و دو باغستان (پر محصول) آنان را به دو باغ با ميوههاى تلخ و شورگز و اندكى از درخت سدر تبديل نموديم.
نکته ها
كلمهى «عرم» يا به معناى خشونت است و «سَيْلَ الْعَرِمِ» به معناى سيل بنيان كن، يا به معناى سدّ است يعنى سيلى كه از شكسته شدن سدّ به راه افتاد.
«1». مؤمنون، 51.
«2». اعراف، 31.
جلد 7 - صفحه 434
«أُكُلٍ» به معناى «مأكول» و خوراكى است.
«خَمْطٍ» گياه تلخ را گويند و «أَثْلٍ» درخت گز و خاردار است.
در قرآن بارها از اعراض مردم سخن به ميان آمده است:
گاهى اعراض از ذكر خدا. «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي» «1»
گاهى اعراض از آيات خدا. «وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا» «2»
گاهى اعراض از نعمتهاى خدا. (همين آيه) و آيه «إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ» «3»
و گاهى اعراض از پيامبر خدا. «هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ. أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ» «4»
پیام ها
1- اعراض و ناسپاسى، قهر الهى را بدنبال دارد. «فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا»
شكر نعمت نعمتت افزون كند
كفر نعمت از كفت بيرون كند
2- سيل، زلزله، طوفان و رعد و برق، تصادفى نيست. فَأَرْسَلْنا ... سَيْلَ الْعَرِمِ
3- طبيعت، مأمور قهر الهى مىشود. «سَيْلَ الْعَرِمِ»
4- نعمتها، گاهى اضافه مىشود، «فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ» «5»
گاهى كم مىشود، «نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ» «6»
وگ اهى تبديل مىشود. بَدَّلْناهُمْ ...
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَواتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ «16»
فَأَعْرَضُوا: پس روى برگردانيدند از شكرگزارى خدا و فرمانبردارى رسولان، فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ: پس فرستاديم بر ايشان سيل سخت كه
«1» تفسير قمى، چ 1387 (نجف)، ج 2 ص 201- 200.
جلد 10 - صفحه 523
سوراخ گردانيد آن را موشى دشتى كه با قوت و صعوبت بود، يا سيلبندى كه به سنگهاى محكم و قير آن را سد نموده بودند. نزد بعضى اسم وادى بوده كه سيل از آنجا به نواحى و اطراف منتشر مىشد. وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ: و بدل كرديم ايشان را به عوض دو باغ ايشان كه پر ميوه بود، جَنَّتَيْنِ ذَواتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ: دو باغ كه صاحب ميوهها بودند از ميوههاى درخت اراك تلخ و بدبو و بدطعم، يا هر درخت خار كه تلخ باشد. وَ أَثْلٍ وَ شَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ: و گز كه ثمر ندارد و چيزى از درخت «كنار» كه اندك بود، يعنى آن شورهزارهاى اندك كه ميوه «كنار» داديم تا ياد كنند ميوهجات فوت شده را.
نكته: تسميه چنين موضع شورهزار به «جنّتين» بر طريق مشاكله است به اصطلاح معانى بيان.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
لَقَدْ كانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتانِ عَنْ يَمِينٍ وَ شِمالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَ اشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ «15» فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَواتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ «16» ذلِكَ جَزَيْناهُمْ بِما كَفَرُوا وَ هَلْ نُجازِي إِلاَّ الْكَفُورَ «17» وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ «18» فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَيْنَ أَسْفارِنا وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْناهُمْ أَحادِيثَ وَ مَزَّقْناهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ «19»
ترجمه
هر آينه بتحقيق بود براى قوم سبا در محلّ سكونتشان دلالتى دو بوستان از راست و چپ بخوريد از روزى پروردگارتان و شكر كنيد مر او را شهرى پاكيزه و پروردگارى آمرزنده
پس روى گردانيدند پس فرستاديم بر آنها سيل بنيانكن را و تبديل كرديم دو باغ آنها را به دو باغ صاحبان ميوه تلخ و درخت شور گز و چيزى از سدر اندك
اينگونه پاداش داديم آنها را بسبب آنكه كفران ورزيدند و آيا مجازات ميكنيم مگر بسيار كفران نعمت كننده را
و قرار داديم ميان آنها و ميان آباديهائى كه بركت داديم در آن آباديهاى آشكارى را و مقرّر داشتيم در آنها سير كردن را سير كنيد روزهائى با آنكه هستيد ايمنان
پس گفتند پروردگار ما سفرهاى ما و ستم كردند بر خودشان
جلد 4 صفحه 355
پراكنده نموديم آنها را نهايت پراكنده نمودن همانا در آن هر آينه نشانههائى است براى هر زياد بردبار بسيار شكرگزارى.
تفسير
خداوند منّان شمّهئى از نتايج شكرگزارى و كفران نعمت خود را بيان فرموده باين تقريب كه بتحقيق بود براى اولاد سباء بن يشخب بن يعرب بن قحطان كه بنقل مجمع از پيغمبر پدر ده قبيله از قبائل عرب بوده و گفتهاند در يمن اقامت داشتند و نام شهر آنها مآرب بوده و بين آن و صنعاء سه روز راه بوده آيت و علامتى از علائم قدرت خداوند بر وافر نمودن نعمت شكور و مجازات كفور و آن آيت و علامت اين بود كه ماداميكه آنها بوظائف دينى خودشان تا اندازه ميسور عمل مينمودند در دو طرف يمين و يسار شهر آنها بقدرى باغات و بساتين و اشجار مثمره و انهار جاريه وجود داشت كه براى اتّصال بيكديگر و تزاحم اشجار باغهاى متعدّده با هم گويا دو باغ در دو طرف آنشهر است كه آخر آن دو پيدا نيست و بعضى گفتهاند خانه هر كس دو باغ در دو طرف راست و چپش بود و اين مناسب با قرائت مساكن است كه از جمعى نقل شده و انبياء بنى اسرائيل بآنها از جانب خدا فرمودند بخوريد از نعمتهاى گوناگون و ميوههاى رنگارنگ كه خدا روزى شما فرموده و شكر خدا را بجا آوريد بعبادت و اطاعت كه اين شهر خوب پاكيزه تهى از هر حيوان موذى و گزندهئى است و خداى شما خداى آمرزنده مهربانى است كه اگر احيانا در شكرگزارى هم تقصير يا قصورى براى شما روى دهد با توبه يا بدون آن هم مىآمرزد ولى آنها بكلّى از ياد خدا غافل و سرگرم بآن نعم شدند و به نصائح و مواعظ علماء و صلحاء خودشان گوش ندادند پس خداوند موشهاى بزرگ را مأمور خرابى سدّى فرمود كه بامر حضرت سليمان براى آبادى ديار آنها بسته شده بود و مجارى متعدّده داشت كه بقدر حاجت از آن استفاده مينمودند و موشها مشغول خرابى سدّ شدند و آنها متوجّه نبودند تا سدّ خراب و سيل ديار آنها را ويران نمود چنانچه قمّى ره نقل فرموده و لذا بعضى گفتهاند عرم كه سيل اضافه بآن شده است نام نوع آنموش است و بعضى گفتهاند نام آنسدّ يا هر سدّى است كه جلو آب بسته باشد ولى در روايت قمّى ره بعظيم و شديد تفسير شده و بدل شد بخواست خدا براى آنها آندو باغ ممتدّ پر
جلد 4 صفحه 356
ميوه كه گفته شده زنها وقتى عبور ميكردند و بر سرشان زنبيل بود بدون آنكه دست بميوه بزنند پر ميشد مبدّل شد بدو باغ كه براى صنعت مشاكله و جور بودن كلام باغ خوانده شده و الّا بايد جنگل خوانده شود چون داراى ميوه تلخ يا ميوه درخت تلخ ميوه بودند و أكل با اضافه بخمط نيز قرائت شده است و خمط هر درخت خاردارى است كه داراى ميوه تلخ غير مأكول است و در اين قبيل موارد اضافه معمولتر است از توصيف و بيان چون در صورت توصيف بايد خمط مجرّد از ذات و بمعناى تلخ يا بدمزه استعمال شده باشد يا مضافى براى آن تقدير نمود كه اكل باشد و در صورت بيان هم بىتكلّف نيست و قمّى ره آنرا بامّ غيلان تفسير نموده كه آنرا بدرخت طلح يا بار آن ترجمه نمودهاند و طلح بدرخت بزرگ در ريگستان معرّفى شده است در هر حال معلوم است كه مراد تبديل آن دو باغ است بدو باغ داراى ميوه تلخ بدمزه و درخت شور گز كه اصلا ميوه ندارد لذا گفتهاند معطوف است بر اكل نه بر خمط و مقدار كمى از درخت سدر كه آنرا در فارسى كنار خوانند و آن دو نوع است يك نوع ميوهاش مأكول و برگش براى شستشو خوب است و يك نوع داراى ميوه تند غير مأكولى است كه آن بيابانى است و بعضى گفتهاند اينجا مراد اين نوع است و در صورتى كه مراد نوع اوّل باشد موصوف بكمى شده براى اشاره بآنكه اگر در آن دو باغ چيز مأكولى هم يافت ميشد چيز كمى بود كه دردى را دوا نميكرد اين جزاى كفران نعمت آنها بود كه خدا داد بآنها در دنيا و جزا نميدهد خدا مگر كسيرا كه بسيار ناشكر باشد و كفران نعمت كند چون اگر زياد نباشد گفته شد كه ميآمرزد و يجازى بصيغه مغائب مجهول و كفور برفع نيز قرائت شده است و خداوند ميان شهر آنها و ميان بلاد شام كه گفتهاند يا مكّه كه قمّى ره نقل فرموده قرار داده بود آباديهاى نمايانى براى مسافرين از دور يا براى خودشان كه يكديگر را ميديدند و بركات ظاهرى و باطنى بلاد شام و مكّه معظّمه واضح است كه توسعه رزق و فيوضات ربّانى است و مقدّر فرموده بود خداوند سير مسافرين آنها را از بلد خودشان ببلاد مباركه در آن آباديهاى نمايان باندازه مساوى يكديگر كه صبح چون از منزل حركت ميكردند ناهار را در يكى از آن آباديها صرف مينمودند و چون از آنجا راه مىافتادند
جلد 4 صفحه 357
شام در آبادى ديگر بودند و بآنها اجازه داده شده بود كه مسافرت نمايند از بلدشان به بيت المقدّس يا مكّه معظّمه در آن آباديهاى متقاربه بيكديگر با كمال امنيّت و رفاهيت هر وقت بخواهند از شب و روز و اينها همه الطاف الهى بود نسبت بآنها كه قدردانى و شكرگزارى در برابرش نشد بلكه از خوشى ملول شدند و براى تكبّر و تفرعن و تطاول بر فقراء و ضعفاء و درماندگان از خداوند مسئلت نمودند كه در سر راه آنها بشام بيابانهائى احداث شود كه بتوانند بوجود داشتن زاد و راحله براى خودشان و نداشتن فقراء و ضعفاء بر آنها تفوّق و تطاول نمايند و بر خودشان ستم نمودند چون بنعمت مغرور و مست شدند و خداوند دعايشان را مستجاب فرمود و آباديهاى بين راهشان را ويران و مبدّل به بيابان كرد و پس از سيل عرم سابق الذكر آنقوم كه ده قبيله و شعبه بودند هر يك بديارى پناهنده و متفرق شدند دستهئى بشام هجرت نمودند و دستهئى بمكّه رفتند و دستهئى بمدينه و جمعى ببحرين و فرقهئى بتهامه و پارهئى بعمّان جاى گزين شدند و قصّه آنها سر زبانها افتاد و ضرب المثل شدند بطوريكه براى بيان شدّت تفرّق هر جماعت متفرّق شدهئى ميگويند متفرق شدند مانند تفرّق قوم سبا و همانا در اين قصّه و امثال اين دلالات قدرت حق و موجبات عبرت خلق موجود است براى كسانيكه صابرند بر طاعت خدا و شاكرند بر نعم او بايمان و عمل و فكر و ذكر نه كسانيكه بكلّى از اين معانى غافل و در وادى جهل و نادانى حيران و سرگردانند و بعّد بتشديد بجاى باعد نيز قرائت شده و ربّنا بضمّ و باعد بصيغه ماضى و اين قرائت را در مجمع بامام باقر عليه السّلام هم نسبت داده و مراد شكايت آنها است از خدا و اخبار از طول منازلشان براى افراطشان در تنعّم و تعيّش و بىاعتنائى بنعمت موجوده از جانب خدا براى آنها و در روايات ائمه اطهار بلاد مباركه بذوات مقدّسه خودشان و آباديهاى نمايان بفقهاء و روات احاديثشان و مأمورين بسير در آنها بشيعيانشان تفسير شده و آنكه بايد شب و روز در طلب معرفت احكام باشند با ايمنى از شك و شبهه و جهالت و ضلالت در صورتى كه از مأخذ صحيح أخذ نموده باشند و استفاده اين معانى از باطن قرآن با حفظ ظاهر آن منافى نيست چنانچه تفسير مشهور از بلاد مباركه ببلاد شام و بيت المقدس منافات ندارد با تفسير قمّى ره از آن بمكّه چون ممكن است هر دو مراد
جلد 4 صفحه 358
باشد چنانچه هر دو مبارك و مسعودند-
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَأَعرَضُوا فَأَرسَلنا عَلَيهِم سَيلَ العَرِمِ وَ بَدَّلناهُم بِجَنَّتَيهِم جَنَّتَينِ ذَواتَي أُكُلٍ خَمطٍ وَ أَثلٍ وَ شَيءٍ مِن سِدرٍ قَلِيلٍ «16»
پس اينها اعراض كردند از فرمايشات انبياء خود و كفران كردند نعم پروردگار خود را پس فرستاديم بر آنها سيل سخت شديدي و تبديل نموديم جنتين آنها را به جنتيني که داراي ميوههاي تلخ و شور بود و جزئي قليلي از سدر بسيار كم.
در چند حديث قريب به اينکه مضامين دارد که دو كوه بود در نزديكي آنها که باران و سيل از آنها سرازير ميشد و بين اينکه دو كوه سدي بود که سليمان قرار داده بود، اينها در موقع احتياج گوشه اينکه سد را باز ميكردند و بقدر احتياج براي بساتين و مساكن خود آب برميداشتند
جلد 14 - صفحه 554
و دو مرتبه مسدود ميكردند و چون اينها كفران نعمتهاي الهي كردند و از انبياء اعراض كردند خداوند موشهاي دريايي را مسلط كرد و اينکه سد را به كلي جويدند و سيل عظيمي راه افتاد، تمام بساتين آنها را و مراكز سكونت آنها را خراب كرد و اشجار آنها را از جا كند و بسياري از آنها هلاك شدند و بسياري فرار كردند که مفاد:
فَأَعرَضُوا فَأَرسَلنا عَلَيهِم سَيلَ العَرِمِ است و پس از سيل اينکه باغستانهاي آنها در آنها خار و خس و درختاني که ثمرات آنها تلخ و شور بود روئيده شد.
وَ بَدَّلناهُم بِجَنَّتَيهِم جَنَّتَينِ ذَواتَي أُكُلٍ خَمطٍ که تلخ باشد.
وَ أَثلٍ که شور باشد.
وَ شَيءٍ چيز جزئي.
مِن سِدرٍ قَلِيلٍ كمي از سدر.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 16)- اما این ناسپاس مردم از بوته آزمایش سالم بیرون نیامدند لذا میفرماید: «آنها از خدا روی گردان شدند» (فَأَعْرَضُوا).
نعمتهای خدا را ناچیز شمردند، عمران و آبادی و امنیت را ساده انگاشتند، از یاد حق غافل شدند، و مست نعمت گشتند.
اینجا بود که شلاق مجازات بر پیکر آنها نواخته شد، چنانکه قرآن میگوید:
«پس ما سیل وحشتناک و بنیانکن را بر آنها فرستادیم» و سرزمین آباد آنها به ویرانهای مبدّل شد (فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ).
سپس قرآن وضع بازپسین این سرزمین را چنین توصیف میکند: «ما دو باع وسیع و پرنعمت آنها را به دو باغ بیارزش با میوههای تلخ و درختان بیمصرف
ج4، ص35
شورهگز و اندکی از درخت سدر مبدل ساختیم» (وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَیْهِمْ جَنَّتَیْنِ ذَواتَیْ أُکُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَیْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِیلٍ).
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل، که چه بر سر آنها و سرزمین آبادشان آمد!
نکات آیه
۱ - مردم سبا، از مأموریت شکرگزارى به درگاه خداوند روى برگرداندند. (کلوا من رزق ربّکم و اشکروا له ... فأعرضوا)
۲ - به دنبال تمرد قوم سبا از شکرگزارى به درگاه خداوند، سیل بنیان کنى با شکستن سد مأرب به راه افتاد و باغ هاى آنان را درهم کوبید. (فأعرضوا فأرسلنا علیهم سیل العرم و بدلّنهم بجنّتیهم جنّتین ذواتى أکل خمط) «عرم» در لغت به معناى «مسناة» است (مفردات راغب) که اسم آلت بوده و به محلى گفته مى شود که آب در پشت آن جمع شده باشد. و در اصطلاح به آن سد گفته مى شود.
۳ - روى گردانى از آیه خدا پس از تبیین آن، درپى دارنده عذاب استیصال از جانب خداوند (لقد کان لسبإ فى مسکنهم ءایة جنّتان ... فأعرضوا فأرسلنا علیهم سیل العرم) احتمال دارد متعلق «أعرضوا» «آیة» باشد که در آیه قبل از آن سخن گفته شده است.
۴ - مردم سبا، از صنعت سدسازى برخوردار بودند و با آن، آب ذخیره مى کردند. (فأرسلنا علیهم سیل العرم)
۵ - رخدادهاى طبیعى، از مجارى فعل خداوند است. (فأرسلنا علیهم سیل العرم) این که خداوند جارى شدن سیل را (سیلى که باغ ها را تبدیل به درختان گز کرد) به خود نسبت داده است، حکایت از نکته یاد شده دارد.
۶ - دو باغ دل نواز قوم سبا، در پى جارى شدن سیل به باغ هایى از درختانى با میوه هاى ناگوار و گز تبدیل شدند. (فأرسلنا علیهم سیل العرم و بدلّنهم بجنّتیهم جنّتین ذواتى أکل خمط و أثل) «خمط» در لغت به درختى گفته مى شود که خار ندارد و نیز گفته شده که درخت گز است (مفردات راغب) هم چنین به معناى میوه ترش مزه یک درخت آمده است (عمدة الحفاظ). «أثل» به درخت شوره گز گفته مى شود.
۷ - در پى از بین رفتن باغ هاى دل نواز قوم سبا با سیل بنیان کن، مقدار ناچیزى درخت سدر در جاى آنها رویید. (و بدلّنهم بجنّتیهم جنّتین ذواتى أُکل خمط و أثل و شىء من سدر قلیل)
۸ - تبدیل شدن باغ هاى دل پذیر قوم سبا، به منطقه اى با درختان بى ثمر و یا کم ثمر از جانب خداوند بود. (و بدلّنهم بجنّتیهم جنّتین ذواتى أُکل خمط و أثل و شىء من سدر قلیل)
۹ - سیلاب بنیان کن، عامل درهم کوبیده شدن امکانات رفاهى و آسایش (فأرسلنا علیهم سیل العرم و بدلّنهم بجنّتیهم جنّتین ذواتى أُکل خمط و أثل)
۱۰ - روى گردانى از شکر نعمت خدا، موجب از دست دادن آن نعمت است. (کلوا من رزق ربّکم و اشکروا له ... فأعرضوا فأرسلنا علیهم سیل العرم و بدلّنهم بجنّتیهم جنّتین ذواتى أُکل خمط ... من سدر قلیل)
موضوعات مرتبط
- آیات خدا: کیفر اعراض از آیات خدا ۳
- امکانات مادى: عوامل نابودى امکانات مادى ۹
- بلایا: بلایاى طبیعى ۹
- حوادث: نقش حوادث طبیعى ۵
- خدا: افعال خدا ۸; عذابهاى خدا ۳; مجارى افعال خدا ۵
- سدسازى: صنعت سدسازى ۴
- سدم آرب: تخریب سدم آرب ۲
- سرزمینها: درخت سدر در سرزمین سبا ۷; درخت گز در سرزمین سبا ۶
- سیل: آثار سیل ۹; آثار سیل عرم ۲، ۶
- شکر: آثار ترک شکر ۱۰; اعراض از شکر ۱
- عذاب: موجبات عذاب استیصال ۳
- قوم سبا: آثار عصیان قوم سبا ۲; اعراض قوم سبا ۱; تاریخ قوم سبا ۱، ۲، ۴، ۶، ۷; تبدیل باغهاى قوم سبا ۶، ۷، ۸; تخریب باغهاى قوم سبا ۲; ترک تکلیف قوم سبا ۱; سدسازى قوم سبا ۴; عذاب قوم سبا ۲
- نعمت: عوامل سلب نعمت ۱۰