النمل ٧٣
ترجمه
النمل ٧٢ | آیه ٧٣ | النمل ٧٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لَذُو فَضْلٍ ...»: (نگا: بقره / .
تفسیر
- آيات ۵۹ - ۸۱، سوره نمل
- انتقال از داستانهاى انبياء و اقوامشان به زمان خاتم الانبياء و احتجاج با كفار زمان اوصلى اللّه عليه و آله وسلم
- توضيح اينكه دعاى مضطر چون صادقانه است قطعا اجابت مى شود (امن يجيب المضطر اذادعاه و يكشف السوء)
- بيان فساد گفتار برخى مفسرين در ارتباط با آيه شريفه
- مقيد بودن اجابت به مشيت خدا منافاتى با استغراق ندارد
- خليفه بودن انسان در زمين مستلزم كشف سوء او و رفع موانع از پيش پاى اوست
- مقصود از اينكه فرمود: ((يبدء الخلق ثم يعيده ))
- بطور كلى در عالم وجود بطلان و نيستى راه ندارد
- نفى الوهيت آلهه مشركين از طريق نفى ربوبيت آنها و انحصار ربوبيت در خداى سبحان
- برهانى ديگر بر ابطال الوهيت آلهه مشركين با بيان اينكه آنان علمى به غيب و قيامتندارند
- توصيف بى خبرى و استعباد و انكار مشركين نسبت به قيامت
- معناى آيه : ((قل عسى ان يكون ردف لكم بعض الذى تستعجلون )) و مفاد كلمه ((عسى ))و امثال آن در كلام خداى تعالى
- بحث روايتى
- رواياتى در مراد از بندگان در (وسلام على عباد الذين اصطفى )
- روايتى كه در آن از جمله : ((و يجعلكم خلفاء الارض )) وجوب مطلق فرمانبرى از خليفه(حاكم ) استفاده شده و بيان مجعول بودن آن
- نقل و رد روايتى راجع به اينكه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) علم غيب نداشته و...
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَشْكُرُونَ «73»
و البتّه پروردگار تو بر (اين) مردم داراى بخشش است و لكن بيشترشان شكرگزار نيستند.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَشْكُرُونَ (73)
جلد 10 - صفحه 77
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ: و بدرستى كه پروردگار تو هر آينه صاحب افضال و رحمت است بر مردمان. و از جمله فضل و احسان او اين است كه تعجيل نمىكند در عقوبت كافران و عاصيان در كفر و معاصى، وَ لَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَشْكُرُونَ: و لكن بيشتر مردم سپاسدارى نمىكنند و حق نعمت منعم حقيقى را در تأخير عذاب نمىشناسند، بلكه از غايت جهالت و غفلتى كه دارند استعجال در وقوع آن نمايند.
تنبيه: آيه شريفه آگاهى است بر آنكه پروردگار عالميان، صاحب فضل و احسان بىپايان است بر عالميان؛ و از جمله آن اعطاء وجود نوع انسانى و تصوير آنها به نيكوترين صورت و تسويه خلقت آنان و ابقاء و ساير نعم از مواد اغذيه و اطعمه و اشربه و البسه و فاكهه و آنچه لوازمات نظام معاش بنى آدم است مرحمت فرمايد. با اين وصف عدهاى در مقام ناسپاسى و حق ناشناسى برآمده كفران نعمتهاى عظيم خداوند كريم را بنمايند، باز هم عنايت سبحانى شامل حال بندگان است كه وظيفه روزى خواران را به خطاى منكر نبرد و تعجيل در عقوبت و سزاى آنها نفرمايد، و سالهاى متمادى به كفر و فسق بندگان و تمادى آنان در عصيان، حضرت رحمان صبر فرمايد كه شايد از مستى شهوت، هشيار و از خواب غفلت، بيدار گردند و تدارك آن به ايمان و طاعت بنمايند، لكن با اين افضال و انعام و احسان حضرت منان، بيشتر بندگان شكر آن ننموده بلكه به كفران ابدى باقى باشند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَ إِذا كُنَّا تُراباً وَ آباؤُنا أَ إِنَّا لَمُخْرَجُونَ (67) لَقَدْ وُعِدْنا هذا نَحْنُ وَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ إِنْ هذا إِلاَّ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ (68) قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ (69) وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ لا تَكُنْ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ (70) وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (71)
قُلْ عَسى أَنْ يَكُونَ رَدِفَ لَكُمْ بَعْضُ الَّذِي تَسْتَعْجِلُونَ (72) وَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَشْكُرُونَ (73) وَ إِنَّ رَبَّكَ لَيَعْلَمُ ما تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما يُعْلِنُونَ (74) وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلاَّ فِي كِتابٍ مُبِينٍ (75)
ترجمه
و گفتند آنانكه كافر شدند آيا چون باشيم خاك و پدران ما آيا همانا مائيم بيرون آورده شدگان
بتحقيق وعده داده شديم اين را ما و پدرانمان پيش از اين نيست اين مگر افسانههاى پيشينيان
بگو سير كنيد در زمين پس بنگريد چگونه بود انجام كار گناهكاران
و اندوهگين مباش بر آنها و مباش در تنگدلى از آنچه مكر ميكنند
و ميگويند كى خواهد بود اين وعده اگر هستيد راستگويان
بگو نزديك است كه از پى آيد شما را پارهاى از آنچه در رسيدنش شتاب داريد
و همانا پروردگار تو صاحب تفضّل است بر مردمان و ليكن بيشترشان شكر نميكنند
و همانا پروردگار تو ميداند آنچه را پنهان ميدارد سينههاشان و آنچه را آشكار ميكنند
و نيست هيچ پنهانى در آسمان و زمين مگر كه هست در كتابى آشكار.
تفسير
بعد از شنيدن وعده معاد در آيات سابقه كفارى كه منكر آن بودند بمجرّد استبعاد استفهام انكارى نموده گفتند آيا ميشود چنين امرى كه ما بعد از مردن و خاك شدن و همچنين پدرانمان كه مردند و خاك شدند دو مرتبه زنده شده و از قبر بيرون بيائيم اين وعدهاى است كه براى مصالحى بما و پدرانمان داده و ميدهند و از قبيل افسانههاى پيشينيان، دروغى است كه براى سرگرمى يا اغراض ديگرى ميسازند و مىپردازند ولى اصلى ندارد و چون ادّعاء آنها مجرّد از دليل بود خداوند هم بحبيب خود دستور فرمود كه فقط در جواب آنها تهديد و تخويف فرمايد و امر بگردش در زمين و مشاهده ديار مخروبه اقواميكه مخالفت
جلد 4 صفحه 163
با انبيا نمودند و بعذاب الهى گرفتار شدند نمايد و آنكه محزون نباشد از بقاء آنها بر كفر و دلتنگ نگردد از مكر و حيله آنها در ضدّيت و معاندت با آنحضرت چون خداوند هميشه حافظ و نگهدار او است و تكرار همزه استفهام براى تأكيد انكار است و بحذف همزه اولى و بحذف هر دو و ائنّنا بدو نون و ضيق بكسر ضاد نيز قرائت شده است و چون بر سبيل انكار و استهزاء ميگفتند نميدانيم اين وعده عذابى كه اهل ايمان بما ميدهند چه زمان محقّق خواهد شد اگر راست ميگويند خداوند به پيغمبر خود دستور فرموده كه در جواب آنها بفرمايد نزديك است چيزى نميگذرد كه بشما و اصل خواهد شد بعضى از آن عذاب موعودى كه شما طالب تعجيل آن هستيد و مقصود از آن بعض ظاهرا قتل و أسر در بدر باشد و از بعض ديگر عذاب بعد از مرگ اعمّ از قبر و قيامت كه بموقع خودش بآنها خواهد رسيد و نيز گوشزد فرمايد كه تأخير عذاب كسانيكه استحقاق آنرا پيدا كردهاند بمقتضاى فضل الهى است بر بندگان كه شايد توبه نمايند و استحقاق مغفرت پيدا كنند ولى بيشتر مردم نادانند و بر تفضّل الهى شكر گذارى نميكنند و تعجيل ميكنند در امريكه بر ضرر آنها است و آنكه خدا ميداند كه انكار و استكبار آنها از قبول دين حق براى عداوتى است كه در ضمير آنها از پيغمبر خدا جاى گرفته و احيانا اظهار ميكنند و مجازات خواهد فرمود آنقوم عنود را بعد اوت مكنونه در قلب و مكشوفه از اقوال و اعمالشان و تمام امور خفيّهاى كه از خلق پوشيده است در آسمان و زمين اعمّ از خصلتهاى زشت و زيبا و غيرها در لوح محفوظ و امّ الكتاب ثبت و نزد خدا و پيغمبر و ائمه اطهار واضح و آشكار است و بهيچ وجه نميشود امرى را از خداوند و آن ذوات مقدّسه مخفى و مستور داشت و اين از علومى است كه خداى عليم بايشان كرامت فرموده و براى وراثت كتاب اين خاندان را از بين بندگان صالح خود برگزيده است بلكه نفوس مقدّسه ايشان همان كتاب مبين است كه خفاياى ارضيّه و سماويّه در آن بظهور ميرسد و اللّه اعلم بحقائق الامور.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو فَضلٍ عَلَي النّاسِ وَ لَكِنَّ أَكثَرَهُم لا يَشكُرُونَ (73)
و بدرستي که پروردگار تو هر آينه صاحب فضل است بر جميع ناس و لكن اكثر آنها شكر گذار نيستند شكر نميكنند.
تفضلات الهي بر افراد بشر بسيار است و نعمتهاي او بيشمار است: وَ إِن تَعُدُّوا نِعمَةَ اللّهِ لا تُحصُوها (ابراهيم آيه 37، نحل آيه 18) و تمام آنها تفضل است نه استحقاق كسي طلبي از خداوند ندارد و نعم الهيه اقسام مختلف است نعم دنيويه از افاضه وجود و تطورات در اصلاب آباء و ارحام امهات و افاضه رزق و صحت و اعطاء حواس ظاهريه و باطنيه و تمام اسباب تعيش و زندگاني از سماوي و ارضي براي او فراهم فرموده و بزرگترين نعمتها نعمت عقل است و روح ملكوتي که ميفرمايد لَقَد خَلَقنَا الإِنسانَ فِي أَحسَنِ تَقوِيمٍ (تين آيه 4) و ميفرمايد ثُمَّ أَنشَأناهُ خَلقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللّهُ أَحسَنُ الخالِقِينَ (مؤمنون آيه 14) و ميفرمايد اللّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الأَرضَ قَراراً وَ السَّماءَ بِناءً وَ صَوَّرَكُم فَأَحسَنَ صُوَرَكُم وَ رَزَقَكُم مِنَ الطَّيِّباتِ ذلِكُمُ اللّهُ- رَبُّكُم فَتَبارَكَ اللّهُ رَبُّ العالَمِينَ (مؤمن آيه 64) و نعم دينيه ارسال رسل و انزال كتب و جعل احكام و هدايت و ارشاد و دلالت و توفيق و تأييد و جعل ائمه هدي و علماء اعلام و كتب علميه و ساير وسائل هدايت و عنايات خاصه از مغفرت ذنوب و استجابت دعوات و نجات از مهالك و- قبولي شفاعت شفعاء در توسلات بآنها و حفظ از آفات و بليات و غير اينها و نعم اخرويه از بهشت و جميع لذات آن و حشر با صلحاء و انبياء و ائمه هدي و خشنودي حق و ساير تفضلات لذا ميفرمايد:
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو فَضلٍ عَلَي النّاسِ جنس بشر شامل جميع افراد ميشود.
وَ لَكِنَّ أَكثَرَهُم لا يَشكُرُونَ قدر نعمت را نميدانند بالاخص نعمت ايمان يا مستند به خدا نميدانند بلكه باسباب و وسائط ميپندارند و مراتب شكر را مراعات نميكنند شكر لساني، جوارحي قلبي و انحاء شكر را نميدانند که هر نعمتي چه نحوه بايد شكر گذاري كرد و چه عملي بايد در مقابل آن انجام داد.
180
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 73)- سپس به بیان این واقعیت میپردازد که اگر خداوند در مجازات شما عجله نمیکند، به خاطر فضل و رحمتش بر شماست، تا برای اصلاح خویش
ج3، ص435
و جبران گذشته به قدر کافی مهلت داشته باشید.
میگوید: «و پروردگار تو نسبت به همه مردم فضل و رحمت دارد، ولی اکثر آنها شکرگزار نیستند» (وَ إِنَّ رَبَّکَ لَذُو فَضْلٍ عَلَی النَّاسِ وَ لَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَشْکُرُونَ).
نکات آیه
۱ - خداوند، داراى فضل و رحمت بى کران بر عموم انسان ها (و إنّ ربّک لذو فضل على الناس) تعبیر «فضل» به صورت نکره، بیانگر عظمت و گستردگى آن است و واژه «ناس» - به قرینه مقام - دربرگیرنده همه انسان ها (مؤمن و کافر) است.
۲ - تأخیر عذاب کافران و اعطاى مهلت به آنان، ناشى از فضل و رحمت الهى (و یقولون متى هذا الوعد ... و إنّ ربّک لذو فضل على الناس) این آیه در ادامه آیات قبل و بیانگر حکمت تأخیر انداخته شدن عذاب کافران و اعطاى مهلت به آنان است.
۳ - چشاندن بخشى از کیفر دنیایى به کافران، نمودى از رحمت الهى و وسیله اى براى هدایت آنان (ردف لکم بعض الذى تستعجلون . و إنّ ربّک لذو فضل على الناس) همان طور که در آیه پیش گفته شد، مراد از «الذى تستعجلون» مى تواند تنها عذاب دنیوى باشد. بنابراین عبارت «بعض الذى تستعجلون» به معناى گوشه اى از مجازات دنیایى است. با توجه به مطلب یاد شده مى توان گفت که یادآورى بذل و رحمت الهى بر مردم، پس از بیان «ردف لکم بعض الذى تستعجلون» از آن جهت است که مشاهده گوشه اى از مجازات الهى، بیدارگر و هشدار دهنده است; برخلاف نزول تمامى عذاب که در آن مجالى براى توبه و انابه باقى نمى ماند.
۴ - ربوبیت خداوند، مقتضى شمول و فراگیر بودن فضل و رحمتش برتمامى مردمان (و إنّ ربّک لذو فضل على الناس)
۵ - پیامبراکرم(ص)، جلوه اى از فضل و رحمت بى کران خدا بر مردم (و إنّ ربّک لذو فضل على الناس) به کار رفتن واژه «ربّ» - به جاى هر اسم و صفتى دیگر - و اضافه شدن آن به کاف - که خطاب به پیامبر(ص) است - مى تواند از آن جهت باشد که تربیت و پرورش شخصیتى چون پیامبر(ص) از سوى خدا، خود نمود بارزى از فضل گسترده او بر مردم است.
۶ - بیشتر مردم گرفتار ناسپاسى نسبت به خدا، على رغم فضل و رحمت او بر آنان (و إنّ ربّک لذو فضل على الناس و لکنّ أکثرهم لایشکرون)
۷ - جامعه بشرى، داراى اقلیتى شاکر و سپاسگزار خداوند (و لکنّ أکثرهم لایشکرون)
۸ - لزوم شکر و سپاس در برابر رحمت و فضل الهى (و إنّ ربّک لذو فضل ... و لکنّ أکثرهم لایشکرون) ملامت ناسپاسان از سوى خداوند، نشانگر آن است که پروردگار، از انسان ها خواهان شکر و سپاس است.
۹ - بیشتر تبه کاران، غافل از مهلت هاى خداوند و روى گردان از هشدارهاى او (و یقولون متى هذا الوعد ... قل عسى أن یکون ردف لکم ... و لکنّ أکثرهم لایشکرون) با توجه به این که فضل الهى در آیه مورد بحث، ناظر به تأخیر عذاب مجرمان و مهلت دادن به آنان است، جمله «أکثرهم لایشکرون» بدین معنا خواهد بود که: بیشتر آنان از این لطف الهى، عبرت نمى گیرند و به حق روى نمى آورند.
۱۰ - بناى خداوند بر فضل و رحمت نسبت به خلق و ناسپاسى هاى مردم زمینه ساز عذاب (و إنّ ربّک لذو فضل ... و لکنّ أکثرهم لایشکرون) مقدم شدن «فضل و رحمت» بر «شکر و ناسپاسى» مى رساند که فضل الهى، داراى اصالت و خواست خدا است; ولى این ناسپاسى ها است که مردم را از آن محروم مى سازد و سبب نزول عذاب مى شود.
موضوعات مرتبط
- اکثریت: کفران اکثریت ۶
- خدا: آثار ربوبیت خدا ۴; آثار فضل خدا ۲; اهمیت فضل خدا ۸; رحمت خدا ۳، ۶، ۱۰; زمینه فضل خدا ۴; فضل خدا ۶ ، ۱۰; معرضان از هشدارهاى خدا ۹; نشانه هاى فضل خدا ۵; وسعت فضل خدا ۱، ۴
- رحمت: نشانه هاى رحمت ۳، ۵
- شاکران: کمى شاکران ۷
- شکر: اهمیت شکر ۸
- عذاب: زمینه عذاب ۱۰
- غفلت: غفلت از مهلت هاى خدا ۹
- کافران: زمینه هدایت کافران ۳; کیفر دنیوى کافران ۳; منشأ تأخیر عذاب کافران ۲; منشأ مهلت به کافران ۲
- کفران: آثار کفران نعمت ۱۰
- مجرمان: غفلت اکثریت مجرمان ۹
- محمد(ص): رحمت محمد(ص) ۵; فضایل محمد(ص) ۵