الإسراء ٣٥
ترجمه
الإسراء ٣٤ | آیه ٣٥ | الإسراء ٣٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الْقِسْطَاسِ»: ترازو. عدالت. «بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ»: با ترازوی درست. با دادگری تامّ (نگا: شعراء / .
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۲۳ - ۳۹، سوره اسرى
- قضاء تشريعى خداوند به نپرستيدن جز او
- نيكى كردن به والدين ، از مهمترين واجبات بعد از توحيد
- آيه در مقام انحصار حكم به دوران پيرى پدر ومادر نيست !
- امر به تواضع وخضوع در برابر والدين ودعا براى آنها
- اشاره به وجه اينكه فرمود: اسرافكاران برادران شياطين هستند
- نهى از افراط وتفريط در انفاق
- نهى از فرزند كشى (چه دختر وچه پسر) از بيم فقر وگرسنگى كه در عرب رسم بوده
- نهى شديد از زناكارى
- بحثى قرآنى واجتماعى پيرامون حرمت زنا
- معناى جمله : ((فلايسرف فى القتل انه كان منصورا((
- نهى از تصرف در مال يتيم وامر به وفاء به عهد
- امر به مراعات عدالت ووفا در كيل ووزن وبيان ((خير(( و((احسن تاءويلا(( بودن آن
- نهى از متابعت از غير علم (لاتقف ما ليس لك به علم )
- اشاره به حكم فطرت به لزوم پيروى از علم يا پيروى از ظنّ به استناد حجت علمىوعقلى
- رد اشكالاتى به آيه كه مى گويد عمل به اين آيه خود متابعت از ظن است !
- تعليل نهى از پيروى از غير علم به : ((ان السمع والبصر والفوادكل اولئك كان عنه مسؤ ولا((
- كلام مجمع البيان در معناى آيه (ولاتقف ما ليس لك به علم ) ونقد آن
- نهى از تكبر وگردن فرازى كردن
- بحث روايتى
- رواياتى در ذيل جمله : ((وبالوالدين احسانا(( درباره نيكى كردن به پدر ومادر
- چند روايت در معناى ((اوابين ((
- رواياتى درباره اجتناب از افراط وتفريط در انفاق درذيل آيه : ((ولاتجعل يدك مغلولة الى عنقك ...((
- اعمالى كه با ايمان به خدا سازگارى ندارد
- چند روايت در ذيل آيه : ((ومن قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا...((
- رواياتى درباره پيروى نكردن از غير علم وتقسيم شدن ايمان ، بر اعضاء وجوارح (انالسمع والبصر...)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلًا «35»
و چون با پيمانه داد وستد كنيد، پيمانه را تمام دهيد و با ترازوى درست وزن كنيد، كه اين بهتر و سرانجامش نيكوتر است.
«1». به همين دليل، حضرت على عليه السلام در نهج البلاغه، در مورد رعايت حقوق اجير، كشاورز، زن ويتيم، سفارش بيشترى كرده است. مانند: «اللّه اللّه فى الايتام» نهجالبلاغه، نامه 47.
جلد 5 - صفحه 58
نکته ها
«قسطاس»، از تركيب دو كلمهى «قسط» به معناى عدل و «طاس» به معناى كفهى ترازو مىباشد. «1» در حديث آمده است: امام معصوم، نمونه و مصداق «قسطاس مستقيم» در جامعهى اسلامى است. «2»
مسائل داد وستد و رعايت حقوق مردم در معاملات، چنان مهم است كه قرآن بارها روى آن تأكيد كرده و بزرگترين آيه قرآن، «3» مربوط به آن و سورهاى به نام «مطففّين» (كمفروشان) نام نهاده شده است. اوّلين دعوت بعضى پيامبران، همچون حضرت شعيب نيز ترك كمفروشى بوده است. «4»
پیام ها
1- بازار مسلمانان، بايد از تقلّب و كمفروشى دور باشد و فروشندهى آن بايد امين، دقيق، درستكار و با حساب و كتاب باشد. «أَوْفُوا الْكَيْلَ»
2- ايفاى كيل و پيمانهى صحيح، از نمونههاى وفاى به پيمان است كه در آيهىقبل گذشت، زيرا معامله، نوعى تعهّد است. أَوْفُوا بِالْعَهْدِ ... أَوْفُوا الْكَيْلَ
3- ترازو و وسايل سنجش و محاسبات تجارى، بايد سالم و دقيق باشد. «وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ»
4- دقّت در ترازو، وزن و محاسبات، عامل خير وبركت است و كمفروشى، خير و بركت را مىبرد. «ذلِكَ خَيْرٌ»
5- فلسفهى فرمانهاى الهى، خير خود انسانهاست. أَوْفُوا زِنُوا ... ذلِكَ خَيْرٌ
6- درستكارى اقتصادى، برتر از دارايى وكسب مال از راه كمفروشى است.
نتيجهى دادوستد درست و رعايت حقوق مردم، به خود انسان باز مىگردد، چون ايجاد اعتماد مىكند، ولى كمفروشى و نادرست بودن ميزان و حساب، جامعه را به فساد مالى و سلب اعتماد مىكشاند. پس پايان و پيامد خوب، در
«1». تفسير الميزان.
«2». بحار، ج 24، ص 187.
«3». بقره، 282.
«4». شعراء، 181- 183.
جلد 5 - صفحه 59
گرو درستكارى است. «ذلِكَ خَيْرٌ»
7- كسب صحيح، موجب خوش عاقبتى است. «أَحْسَنُ تَأْوِيلًا»
كمفروش گرچه به سود موّقت مىرسد، ولى از دست دادن اعتبار دنيوى و فراهم شدن عذاب اخروى، كار او را بدفرجام مىكند.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً (35)
وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ: و وفا كنيد و تمام دهيد كيل را وقتى پيمائيد و
«1» تكوير آيه 8.
«2» خصال، جلد 1، باب الثلاث صفحه 113، حديث 90.
«3» بحار الانوار، جلد 75، صفحه 96، حديث 20، (به نقل از نوادر راوندى)
جلد 7 - صفحه 371
كم ننمائيد آن را. وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ: و وزن كنيد و بسنجيد به ترازوى عدل و تساوى، ممكن است اكتفا فرموده به استقامت از امر به ايفاء وزن، زيرا به استقامت ميزان تصور ظلم و جور غالبا نشود به خلاف كيل كه بسيارى اوقات كم فروشى واقع شود با استقامت آلت، چنانچه اكتفاء فرمود به ايفاء كيل از امر به تعديل، زيرا ايفاء تصور نشود بدون تعديل مكيال؛ پس امر نموده به تقويم آن. ذلِكَ خَيْرٌ: اين وفاى كيل و وزن سوىّ بهتر است براى شما در دنيا، زيرا امانتى است كه موجب شود رغبت در معامله را. وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلًا:
و نيكو است از جهت عاقبت و سر انجام سعادت. حاصل آنكه خير دنيا و آخرت در عدل است به مكيال و ميزان.
كافى- در ذيل حديثى، حضرت باقر به نقل از حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمايد: و اذا طفّف المكيال و الميزان اخذهم اللّه بالسّنين و النّقص. «1» يعنى: وقتى كم نمايند مكيال و ميزان را، فرا گيرد خداى تعالى به عقوبت آن قحطى و نقصان طعام را.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كانَ خِطْأً كَبِيراً (31) وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبِيلاً (32) وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً (33) وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْؤُلاً (34) وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً (35)
ترجمه
و مكشيد فرزندانتان را از بيم تنگدستى، ما روزى ميدهيم آنها و شما را همانا كشتن ايشان باشد خطائى بزرگ
و نزديك مشويد زنا را همانا آن باشد كار زشت و بد راهى است آنراه
و نكشيد آنچنان نفسى را كه حرام كرد خدا مگر بطريق حقّ و كسيكه كشته شود مظلوم پس بتحقيق قرار داديم براى وارثش سلطنتى پس نبايد تجاوز كند در كشتن همانا او باشد يارى كرده شده
و نزديك نشويد مال يتيم را مگر بطريق بهتر تا برسد بكمال قوّتش و وفا كنيد به پيمان همانا پيمان باشد پرسيده شده
و تمام كنيد پيمانه را چون پيمانه كنيد و بسنجيد بترازوى راست درست اين بهتر است و نيكوتر بحسب عاقبت.
تفسير
- گفتهاند قبل از اسلام معمول بود در عرب كه دختران خود را براى خوف فقر و گرسنگى زنده بگور مينمودند و خداوند در اين آيه نهى از آن فرموده بدليل آنكه روزى بندگانرا خدا ميدهد همان كسيكه روزى طفل را در شكم مادر مقدّر فرموده و بعد از ولادت مبدّل بشير در پستان مادر نموده بعد از دندان دادن
جلد 3 صفحه 357
نان هم ميدهد پس بسى جهالت و نادانى و خطا و ناروا است كه انسان اولاد خود را بكشد براى آنكه مبادا از خرجش عاجز شود و البتّه از معاصى كبيره است كه موجب عذاب اليم خواهد بود و نيز نهى فرموده از نزديك شدن بزنا كه نزديكى با زن اجنبيّه است بورود در مقدّمات آن و ارتكاب اموريكه منجرّ بزنا شود براى مبالغه در حرمت اصل عمل كه قبح آن ظاهر است لذا تعبير بفاحشه شده است كه گفتهاند زائد از حد قبح است و بنظر حقير معصيتى است كه قبح آن در عرف عام ظاهر باشد و بد راهى است راه زنا و زناكارى كه انسانرا در دنيا و آخرت خوار و ذليل و زبون مينمايد و از بزرگترين معاصى كبيره است در فقيه و خصال از امام صادق عليه السّلام از آباء گرامش از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه در زنا شش اثر است سه در دنيا و سه در آخرت امّا آنسه كه در دنيا است آنستكه ابرو را ببرد و روزى را ببرد و عمر را كوتاه كند و امّا آنسه كه در آخرت است خدا را بخشم آورد و حساب را دشوار كند و موجب خلود در آتش گردد و نيز از آنحضرت روايت شده كه وقتى زنا زياد شود زلزلهها آشكار گردد و مفاسد آن بيش از آن است كه بتوان در مقام اختصار تعداد نمود و نيز نهى فرموده از قتل نفس مگر بحقّ چون خداوند آنرا حرام فرموده مگر در موارد خاصهاى از قبيل كفر و ارتداد و زناء محصن و محصنه و قتل عمدى و امثال اينها كه قتل بحقّ است با شرائط و آدابى كه در كتب فقهيّه مقرّر است و كسيكه بغير حقّ و مظلوم كشته شود خداوند وارث و اختيار دار امر قصاص و خونخواه او را مسلّط فرموده بر قاتل بحكم شرعى كه ميتواند انتقام بكشد و عفو نمايد ولى نبايد تجاوز نمايد در قتل از حدود مقرّره كه بجاى يك نفر دو نفر را بكشد يا او را مثله نمايد يا زجر كش كند و بايد مسلمانان با او كمك كنند در بدست آوردن قاتل و تسليم او بخونخواه چنانچه در كافى از امام كاظم عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند از معناى اسراف در اين آيه فرمود آنستكه غير از كشنده را بكشد يا او را مثله نمايد عرض كردند معناى منصور بودن او چيست فرمود چه نصرتى بالاتر از آنكه قاتل را تسليم وارث مقتول نمايند كه او را بكشد و هيچ مسئوليّت دنيوى و اخروى نداشته باشد و عيّاشى از آنحضرت نقل نموده كه وقتى چند نفر يكنفر را بكشند والى بايد حكم كند كه ورثه مقتول هر كدام را بخواهند بكشند و حقّ ندارند زيادتر از يكنفر را بكشند
جلد 3 صفحه 358
چون خداوند فرموده نبايد اسراف در قتل شود و در كافى از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه نازل شده است در شأن امام حسين عليه السّلام كه اگر تمام اهل زمين را براى خونخواهى آنحضرت بكشند اسراف نشده است حقير عرض ميكنم ظاهرا اشاره بدفع اشكال از فعل امام زمان است بعد از ظهور و قيام بخونخواهى جدّ امجدش چون رتبه تمام اهل زمين بمراتب كمتر از رتبه سيّد الشهداء عليه السّلام است پس تجاوز از حقّ نشده و اسراف نميباشد و فردا كمل مقتول مظلوم او است و مصداق اتمّ و اوضح ولىّ و سلطان و منصور بنصرت الهى امام زمان است و نيز نهى فرموده است خداوند از نزديك شدن بمال يتيم چه رسد بخوردن و تصرّف نمودن در آن مگر بطريق احسن و بهتر كه حفظ آن باشد از تلف يا صرف آن در مصرفى كه بصرفه و صلاح او باشد تا برسد بحدّ رشد و بلوغ شرعى كه محقّق ميشود باحتلام و روئيدن موى خشن برعانه و تمام شدن پانزده سال قمرى در پسر و نه سال در دختر بنابر مشهور با آنكه ضعيف العقل و كم خرد نباشد و صلاح و فساد خود را تشخيص دهد كه بايد مالش را باو مسترد داشت و بايد بتمام عهود وفا نمود خواه عهد الهى باشد مانند احكام مذكوره و عهدى كه با خداوند بصيغه عاهدت اللّه منعقد ميشود با شرائط آن خواه خلقى باشد مانند معاملات و قرار داد با اشخاص چون تخلّف از آن در روز قيامت موجب مسئوليّت خواهد بود و چنانچه در خصال از امام صادق عليه السّلام روايت نموده احدى از مردم در آن مرخص نخواهند بود و بايد پيمانه را از متاعى كه با پيمانه مبادله و خريد و فروش ميشود پر كرد و نبايد بتدابيرى چيزى از آن كم نمود و با ترازوى راست و درست كه ميزان و عدل باشد متاع را سنجيد و بحيله و مكر كم فروشى ننمود چون اين كار عاقبت خير در دنيا و آخرت ندارد و كم فروش بزودى رسوا ميشود و از انظار مردم مىافتد و مورد اعتماد نميگردد و در آخرت بعذاب اليم گرفتار خواهد شد و بايد جواب هر كس كه با او معامله نموده بدهد و نزد خدا و خلق رو سياه باشد بر عكس كسيكه سنگش تمام و پيمانه و ترازويش درست و راست است مورد اعتماد و اعتبار نزد خلق و مشمول رحمت و بركت الهيه است و اگر چند روزى كمتر فائده ببرد عاقبت كارش در دنيا و آخرت بترقى و تعالى و رو سفيدى نزد خدا و خلق و خير و عافيت خواهد بود.
جلد 3 صفحه 359
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ أَوفُوا الكَيلَ إِذا كِلتُم وَ زِنُوا بِالقِسطاسِ المُستَقِيمِ ذلِكَ خَيرٌ وَ أَحسَنُ تَأوِيلاً (35)
در باب معاملات اگر مكيل باشد بايد كيل تمام باشد و اگر موزون باشد بايد ميزان استقامت داشته باشد سنگين و سبك نباشد اينکه براي شما بهتر است و عاقبتش خوبتر است وَ أَوفُوا الكَيلَ إِذا كِلتُم اشيايي که طرف معامله واقع ميشود اقسام زيادي دارد بعضي مكيل در قوطي يا جعبه يا كيسه يا شيشه يا گاله بفروش ميرسد بايد تمام باشد كم نباشد و بعضي موزون هستند بايد بوزن صحيح باشد و بعضي بمشاهده است بايد كاملا مشاهده شود و اينكه ميفرمايد:
وَ أَوفُوا الكَيلَ إِذا كِلتُم وَ زِنُوا بِالقِسطاسِ المُستَقِيمِ از باب مثال است و- بالجمله تقلب نبايد كرد که هم فعل حرام و معصيت كبيره است و يكي از جهاتي که قوم شعيب هلاك شدند همين بود و هم حق النّاس است بايد از عهده برآيد و الا قيامت گرفتار است ذلک خير نه اينكه غير اينهم خوب باشد و اينکه بهتر باشد بلكه شر است چه شر دنيوي و اخروي وَ أَحسَنُ تَأوِيلًا و نيكوتر است عاقبتش نه در دنيا گرفتار ميشود و نه در آخرت.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 35)- ششم: آخرین حکم در رابطه با عدالت در پیمانه و وزن و رعایت حقوق مردم و مبارزه با کم فروشی است، میفرماید: «و هنگامی که با پیمانه چیزی را میسنجید حق آن را اداء کنید» (وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ إِذا کِلْتُمْ).
«و با میزان و ترازوی صحیح و مستقیم وزن کنید» (وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ).
«چرا که این کار به سود شماست، و سر انجامش (از همه) بهتر است» (ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلًا).
اصولا حق و عدالت و نظم و حساب در همه چیز و همه جا یک اصل اساسی و حیاتی است، و اصلی است که بر کل عالم هستی حکومت میکند، و هرگونه انحراف از این اصل، خطرناک و بد عاقبت است، مخصوصا کم فروشی سرمایه اعتماد و اطمینان را که رکن مهم مبادلات است از بین میبرد، و نظام اقتصادی را به هم میریزد.
نکات آیه
۱- وجوب کامل کردن پیمانه و کم نگذاشتن از آن، در معاملات کیلى (و أوفوا الکیل إذا کلتم)
۲- لزوم به کارگیرى ترازوى دقیق و سنگ تمام در سنجش اشیا (وزنوا بالقسطاس المستقیم) «قسطاس» به معناى میزان است که مصداق بارز و روشن آن ترازو براى توزین اشیاست.
۳- خیر و مصلحت واقعى انسان و جامعه، در اجتناب کردن از کم فروشى و خیانت اقتصادى است. (و أوفوا الکیل ... وزنوا بالقسطاس المستقیم ذلک خیر)
۴- رعایت عدل و انصاف اقتصادى، در پى دارنده عاقبت و فرجامى نیک است. (ذلک خیر و أحسن تأویلا) «تأویل» از مصدر «اَوْل» به معناى بازگشت به اصل است و مراد از آن، غایتى است که منظور و مورد نظر است.
۵- کم فروشى و خیانت اقتصادى، به گمان جلب منافع بیشتر، بد فرجام و عملى زیان آور و نامیمون است. (و أوفوا الکیل ... وزنوا بالقسطاس المستقیم ذلک خیر و أحسن تأویلاً)
۶- توجه به عاقبت و فرجام، از ملاکهاى ارزش گذارى (و أوفوا الکیل ... ذلک خیر و أحسن تأویلاً)
۷- لزوم توجه به عاقبت و فرجام هر کارى (و أوفوا الکیل ... و أحسن تأویلاً)
۸- درست کارى اقتصادى، داراى ارزشى برتر از مال داشتن و دارایى (ذلک خیر و أحسن تأویلا) ممکن است مفضل علیه «خیر»، کم فروشى و خیانت در سنجش کالا و سود حاصله از آن باشد; یعنى، رعایت عدل و انصاف و به کارگیرى ترازوى کامل و سود حاصله از آن، بهتر از کم فروشى و سود به دست آمده از آن است.
روایات و احادیث
۹- «عن الصادق(ع) فى قول الله جلّوعزّ: «... وزنوا بالقسطاس المستقیم» قال: ... أمّا القسطاس المستقیم فهو الإمام و هو العدل من الخلق أجمعین و هو حکم الأئمة...;[۱] از امام صادق(ع) درباره سخن خداى جلّوعزّ «... وزنوا بالقسطاس المستقیم» روایت شده است که فرمود: ...اما قسطاس مستقیم مقصود امام است و او مظهر عدل در میان همه خلق مى باشد و قضاوت ائمه بر آن اساس است...».
موضوعات مرتبط
- احکام ۱:
- ارزشگذارى: ملاک ارزشگذارى ۶، ۹
- ارزشها ۸:
- اقتصاد: آثار عدالت اقتصادى ۴; آسیب شناسى اقتصادى ۵
- ثروت: ارزش ثروت ۸
- ذکر: آثار ذکر فرجام ۶; اهمیت ذکر فرجام عمل ۷
- رهبرى: عدالت رهبرى ۹
- زیان: عوامل زیان ۵
- فرجام: عوامل حُسن فرجام ۴; عوامل فرجام شوم ۵
- کم فروشى: اجتناب از کم فروشى ۱; اهمیت اجتناب از کم فروشى ۳; زیان کم فروشى۵
- مصالح اجتماعى ۳:
- معامله: اجتناب از خیانت در معامله ۳; احکام معامله ۱، ۲; ارزش صداقت در معامله ۸; ترازو در معامله ۲
- واجبات ۱:
منابع
- ↑ بحارالأنوار، ج ۲۴، ص ۱۸۷، ح ۱.