هود ٦٥
ترجمه
هود ٦٤ | آیه ٦٥ | هود ٦٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«عَقَرُوهَا»: آن را نحر کردند. آن را سر بریدند (نگا: اعراف / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۶۸ - ۶۱، سوره هود
- معناى ((انشاء)) و ((استعمار)) در جمله : ((هو انشاءكم من الاءرض و استعمركم فيها))
- استدلال براى عدم جواز عبادت غير خدا به : وجود ارتباط بين خالق و خلق ، نزديك بودنخدا به انسان و نفى استقلال اسباب
- پاسخ قوم ثمود به دعوت صالح (ع )
- قوميت پرستى ، و مليت گرايى ، و ادعاى شك و ترديد داشتن ، دو حجت قوم ثمود، در رددعوت جناب صالح (ع )
- جواب صالح (ع ) به دلايل قوم خود و معناى جمله : ((فما تزيدوننى غير تسخير))
- بحث روايتى (روايتى درباره داستان ناقه صالح و كشتن آن و هلاكت قوم ثمود)
- ۱- ثمود، قوم صالح
- ۲- بعثت صالح (عليه السلام )
- ۳- شخصيت صالح (عليه السلام )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَعَقَرُوها فَقالَ تَمَتَّعُوا فِي دارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ ذلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ «65»
پس (علىرغم آن همه سفارشات و تهديدات، قوم ثمود) شتر را پِى كردند (و دست و پايش را بريدند)، پس (صالح) گفت: (براى مدّت) سه روز در خانههايتان بهرهمند باشيد (كه بعد از آن عذاب الهى فرا خواهد رسيد)، اين وعدهاى است راست و حقيقى.
نکته ها
در روايات مىخوانيم كه كشندهى ناقه، يك نفر بيشتر نبوده است، امّا با اين وجود قرآن مىفرمايد: «فَعَقَرُوها» يعنى همهى مردم او را كشتند و اين به سبب هم فكرى و رضايت سايرين از كار قاتل بوده است، زيرا از ديد اسلام، پيوند مكتبى افراد باعث مىشود تا گناه هر فرد را به حساب طرفداران و حاميان او نيز بگذارند. «1»
سؤال: فلسفهى سه روز مهلت چيست؟
پاسخ: الف: فرصتى براى توبه كردن.
ب: اهرمى براى فشار روحى و مضاعف نمودن عذاب. اگر به شخصى گفته شود كه تا 3 روز ديگر نابود مىشود، همين خبر بزرگترين ضربه و فشار را بر روح و روان او وارد مىآورد.
ج: دليلى ديگر بر حقّانيّت پيامبر الهى، زيرا تعيين وقت، خود از اخبار غيبى است.
پیام ها
1- راضى شدن به گناه ديگران، شريك جُرم آنها شدن است. «2» «فَعَقَرُوها»
«1». وسايل، ج 11، ص 409- 411.
«2». در نهجالبلاغه نيز در كلام 12 و 20، به اين معنا اشاره شده است.
جلد 4 - صفحه 86
2- هشدارهاى الهى را شوخى و دروغ مپنداريد. «غَيْرُ مَكْذُوبٍ»
3- توهين به مقدّسات، عذاب قطعى دارد. «وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَعَقَرُوها فَقالَ تَمَتَّعُوا فِي دارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ ذلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ (65)
فَعَقَرُوها: پس پى كردند قوم، شتر را. حضرت صالح عليه السّلام بيامد، فرمود: اى قوم چه باعث شد كه نافرمانى خدا نموديد. حق تعالى وحى فرمود به صالح عليه السّلام كه قوم طغيان نموده ناقه را كشتند، بگو من عذاب را تا سه روز ديگر نازل نمايم، اگر توبه و برگشتند، توبه آنها را قبول نمايم. صالح عليه السّلام پيغام الهى رسانيد. گفتند: بياور آنچه وعده نمودهاى. فَقالَ تَمَتَّعُوا فِي دارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ: پس فرمود برخوردار شويد از زندگانى دنيا در سراها و منازل خود سه روز كه چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه باشد، و روز شنبه عذاب نازل گردد. ذلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ: آن وعدهاى است كه دروغ نباشد در آن.
روز اول رويهاى آنها زرد شد، پس بعضى به بعضى گفتند: آمد وعده صالح. طاغيان گفتند: قول او را قبول نكنيم هرچند عظيم است. روز دوم رويهايشان سرخ، پس باز رفتند به هم گفتند: آمد آنچه گفته بود. جواب دادند:
اگر تمام هلاك شويم سخن صالح را قبول نكنيم و ترك عبادت بتان ننمائيم.
روز سوم تمام سياه، و عذاب قهر سبحانى نازل شد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيها فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ (61) قالُوا يا صالِحُ قَدْ كُنْتَ فِينا مَرْجُوًّا قَبْلَ هذا أَ تَنْهانا أَنْ نَعْبُدَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا وَ إِنَّنا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونا إِلَيْهِ مُرِيبٍ (62) قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ آتانِي مِنْهُ رَحْمَةً فَمَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ فَما تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ (63) وَ يا قَوْمِ هذِهِ ناقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوها تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذابٌ قَرِيبٌ (64) فَعَقَرُوها فَقالَ تَمَتَّعُوا فِي دارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ ذلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ (65)
فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّيْنا صالِحاً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ مِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ (66) وَ أَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيارِهِمْ جاثِمِينَ (67) كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيها أَلا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلا بُعْداً لِثَمُودَ (68)
ترجمه
و فرستاديم بسوى قوم ثمود برادرشان صالح را گفت اى قوم من بپرستيد خدا را نيست شما را هيچ خدائى مگر او، او آفريد شما را از زمين و عمر داد شما را در آن پس طلب آمرزش كنيد از او پس باز گشت كنيد بسوى او همانا پروردگار من نزديك و اجابت كننده است
گفتند اى صالح بتحقيق بودى تو در ميان ما محلّ اميد پيش از اين آيا نهى ميكنى ما را از آنكه بپرستيم آنچه را ميپرستيدند پدران ما و همانا ما هر آينه در شكّى هستيم از آنچه ميخوانى ما را بسوى آن كه بگمان اندازنده است
گفت اى قوم من خبر دهيد مرا اگر من باشم داراى دليل واضحى از پروردگارم و داده باشد مرا از خود رحمتى پس كيست كه يارى كند مرا از عذاب خدا اگر نافرمانى كنم او را پس زياد نميكنيد براى من مگر نسبت زيانكارى
و اى قوم من اين شتر خدا است براى شما با آنكه نشانه قدرت است پس بگذاريدش بخورد در زمين خدا و نرسانيد به آن آزارى پس ميگيرد شما را عذابى نزديك
پس پى كردند آنرا پس گفت برخوردار شويد در سراى خودتان سه روز اين وعدهايست غير دروغ
پس چون آمد فرمان ما نجات داديم صالح را و آنانكه ايمان آوردند با او برحمتى از خودمان و از رسوائى آنروز همانا پروردگار تو او است نيرومند توانا
و گرفت آنانرا كه ستم كردند فرياد آسمانى پس صبح كردند در خانههاشان بر جاى ماندگان
گويا نبودند در آن هرگز آگاه باشيد همانا قوم ثمود كافر شدند بپروردگارشان آگاه باشيد دورى از رحمت است براى ثمود.
تفسير
خداوند پس از حضرت هود حضرت صالح را مبعوث بر قبيله ثمود فرمود و آنها بنابر نقل اكمال از امام باقر عليه السّلام كمتر از چهل خانوار بودند اهل يك ده در كنار دريا و بعضى گفتهاند در وادى القرى بين شام و مدينه منزل داشتند و قوم عاد در يمن بودند در هر حال مأموريّت او هم مانند انبياء گذشته دعوت بتوحيد بود و نسبت برادر بقوم مكرّر بيان شده كه بملاحظه معمول عرب است كه اهل هر قبيلهاى يكديگر را برادر ميخوانند و آنحضرت پس از دعوت بتوحيد و نفى شرك فرمود خداوندى كه شما را در بدو امر از خاك آفريد و فعلا هم نطفهاى را كه شما از آن بوجود ميآئيد از موادّ ارضيّه خلق ميفرمايد و بشما طول عمر عنايت فرموده اگر استعمر كم مأخوذ از عمر باشد چون گفتهاند عمر آنها از سيصد تا هزار سال بوده يا شما را مأمور
جلد 3 صفحه 94
بعمران و آبادى زمين فرمود اگر مأخوذ از عمارت باشد زيرا اين عمل مطلوب و موجب طول عمر است يا شما را متمكّن از عمارت و محتاج بسكونت در زمين فرمود در هر حال چنين خداوندى مستحقّ پرستش و ستايش است نه بتهائيكه شما آنها را بدست خودتان ميسازيد پس طلب مغفرت نمائيد از خداوند براى گناهان گذشته خودتان و ثابت باشيد بر توبه و رجوع كنيد بپرستش حقّ از پرستش باطل و بدانيد كه رحمت خداوند نزديك به بنده موحّد است و اجابت ميكند دعاى او را و احاطه دارد بخلق و ميشنود دعاى آنها را و اگر صلاح باشد مستجاب ميفرمايد آنها در جواب گفتند اى صالح تو قبل از اين محلّ رجاء و مورد اميدوارى ما بودى در هر امر خيرى براى عقل و كفايت و درايت و خيرخواهى كه از تو بروز داشت نسبت بهمه ما ولى اينك اميدها از تو قطع شد چون ما را از عبادت بتها كه دين پدران ما بوده نهى ميكنى و دعوت مينمائى ما را بتوحيد و نفى شرك با آنكه ما يقين نداريم بصدق مدّعاى تو بلكه شك داريم بطوريكه موجب تزلزل خاطر ما شده نسبت بخودت و دينى كه آوردهاى حضرت صالح در جواب فرمود اى قوم من اگر براى من به بيّنه و برهان قطعى واضح توحيد خدا ثابت و مدلّل باشد و مرا مبعوث بر شما فرموده باشد و بخواهم با شما مماشاة نمايم و بوظيفه خودم كه دعوت است عمل ننمايم كدام يك از شما ميتوانيد با من همراهى كنيد و عذاب خدا را از من دفع نمائيد با آنكه مستحقّ عقابم پس متابعت من از شما و همراهى شما با من جز زيانكارى واقعى و نسبت آن براى من و شما فائدهاى ندارد چون تخسير مانند تفسيق بمعناى نسبت زيانكارى است خلاصه آنكه اين مدارا و مماطله براى من و شما چيزى جز نسبت زيانكارى و واقع خسران اضافه نمينمايد و اگر براى رفع تزلزل خاطر خودتان و اطمينان بصدق مدّعاى من محتاج بشاهد و معجزه باشيد اين ماده شتر كه بكيفيّت مخصوصه بهت آور براى شما از كوه بيرون آوردم و باين مناسبت ناقة اللّه خوانده ميشود كه اسباب عاديه در پيدايش او نبوده بلكه فقط باراده الهيّه موجود شده است و بر نفع شما است كه تمامتان از شيرش بهرهمند ميشويد معجزه قطعيّه و گواه صدق من است و ديگر نبايد شكّى داشته باشيد و مبادا آنرا آزار نمائيد بگذاريد در زمين خدا بچرد و از آب رودخانه بياشامد و بهمان ميزان بشما شير بدهد و اگر
جلد 3 صفحه 95
تخلف نمائيد بزودى عذاب الهى بر شما نازل خواهد شد ولى اين نصايح مشفقانه بخرج آنقوم عنود نرفت و عاقبت يكنفر از آنها با رضايت سايرين متصدّى قتل آن حيوان شد و همه از گوشت او خوردند و شريك در جرم شدند و حضرت صالح سه روز بآنها مهلت استفاده از حيات داد و بعد از آن وعده عذاب قطعى كه دروغ و قابل تخلّف نيست و بعد از نزول عذاب آنحضرت و اهل ايمان مشمول رحمت الهى شدند و از ذلّت و رسوائى و عذاب آنروز و روز قيامت مأمون گشتند و قوّت و قدرت و عزّت و قهّاريّت خداوند ظاهر گشت و آنها بصيحه مهيب آسمانى مردند و برو بزمين افتادند و ديگر از جاى خودشان برنخاستند مانند آنكه هيچوقت در دنيا نبودند و بكلّى آثارشان محو شد و باقى نماند براى آنها جز تنبيه الهى اهل عالم را بكفرشان و تأكيد آنرا بلعن آنها براى افاده استحقاقشان يا اخبار از محروميّت آنها از رحمت الهيّه و تفصيل اين قصه در سوره اعراف با بيان وافى گذشت ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَعَقَرُوها فَقالَ تَمَتَّعُوا فِي دارِكُم ثَلاثَةَ أَيّامٍ ذلِكَ وَعدٌ غَيرُ مَكذُوبٍ (65)
پس قوم پي كردند ناقه صالح را پس فرمود در خانه خود سه روز بيشتر زندگاني نخواهيد كرد و اينکه وعده منجز است که تخلف پذير نيست.
فَعَقَرُوها اولا قوم مقابل چشمش فصيل آن را كشتند پس از آن دستها و پاهاي او را قطع كردند که بمعناي عقر است و در اخبار دارد که در حق سه نفر از معصومين که ياد از ناقه صالح كردند يكي حضرت صديقه طاهره سلام اللّه عليها سيّد بحر العلوم قدس سره ميفرمايد از زبان جده خود فاطمه
ما کان ناقة صالح و فصيلها بالفضل عند اللّه الا دوني
و يكي حضرت ابي عبد اللّه عليه السّلام پس از شهادت طفل رضيع خود عرض كرد
يا رب لا يکون اهون اليك من فصيل
و يكي حضرت هادي عليه السّلام روزي که متوكل ملعون حضرت را پياده در ركاب خود حركت داد فرمود شصت پاي من نزد خدا افضل است از ناقه صالح که گفتند پس از سه روز متوكل را قطعه قطعه كردند براي جسارتي که بصديقه طاهره سلام اللّه عليها كرده بود يعني تقليد فاطمه را در آورده بود پسرش نوشت بر حضرت هادي بعنوان گم نامي
جلد 11 - صفحه 82
که اگر پسري ديد پدرش همچه جسارتي كرده بدختر رسول اللّه تكليف او چيست جواب مرقوم فرمود بايد او را بكشد لكن عمر خودش كوتاه ميشود او يك دسته اتراك را برداشت بر سر بستر متوكل شبانه ريختند و او را قطعه قطعه كردند فَقالَ تَمَتَّعُوا فِي دارِكُم ثَلاثَةَ أَيّامٍ فقط سه روز زنده بودند و اينکه هم براي اينکه بود که حضرت صالح و مؤمنين از ميان قوم خارج شوند.
ذلِكَ وَعدٌ غَيرُ مَكذُوبٍ چون وعده عذاب که مسمي بوعيد است قابل تخلف هست چنانچه بر قوم يونس شد و عصات شيعه هم اميدوار بعفو و مغفرت الهي دارند لذا ميفرمايد اينکه وعده غير قابل تخلف است براي اينكه رجاء تخلف فقط بر اهل ايمان است و قوم صالح رجاء ايمان در حق آنها نبود که رجاء تخلف باشد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
اشاره
(آیه 65)- به هر حال با تمام تأکیدهایی که این پیامبر بزرگ یعنی صالح در باره آن ناقه کرده بود آنها سر انجام تصمیم گرفتند، ناقه را از بین ببرند چرا که وجود
ج2، ص359
آن با خارق عاداتی که داشت باعث بیدار شدن مردم و گرایش به صالح میشد، لذا گروهی از سرکشان قوم ثمود که نفوذ دعوت صالح را مزاحم منافع خویش میدیدند، و هرگز مایل به بیدار شدن مردم نبودند، چرا که با بیدار شدن خلق خدا پایههای استعمار و استثمارشان فرو میریخت، توطئهای برای از میان بردن ناقه چیدند و گروهی برای این کار مأمور شدند و سر انجام یکی از آنها بر ناقه تاخت و با ضربه یا ضرباتی که بر آن وارد کرد «آن را از پای در آوردند» (فَعَقَرُوها).
در پایان آیه میخوانیم: صالح پس از سرکشی و عصیان قوم و از میان بردن ناقه به آنها اخطار کرد و «گفت: سه روز تمام در خانههای خود از هر نعمتی میخواهید متلذذ و بهرهمند شوید» و بدانید پس از این سه روز عذاب و مجازات الهی فرا خواهد رسید (فَقالَ تَمَتَّعُوا فِی دارِکُمْ ثَلاثَةَ أَیَّامٍ).
این را جدی بگیرید، دروغ نمیگویم «این یک وعده راست و حقیقی است» (ذلِکَ وَعْدٌ غَیْرُ مَکْذُوبٍ).
پیوند مکتبی-
اسلام رضایت باطنی به یک امر و پیوند مکتبی با آن را به منزله شرکت در آن میداند، امیر مؤمنان علی علیه السّلام میفرماید: «ناقه ثمود را یک نفر از پای درآورد، اما خداوند همه آن قوم سرکش را مجازات کرد، چرا که همه به آن راضی بودند».
روایات متعدد دیگری به همین مضمون و یا مانند آن از پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله و ائمه اهل بیت علیهم السّلام نقل شده که اهمیت فوق العاده اسلام را به پیوند مکتبی و برنامههای هماهنگ فکری، روشن میسازد.
نکات آیه
۱- کافران قوم ثمود ، با نادیده گرفتن هشدارهاى صالح(ع)، ناقه او را پى کردند و آن را هلاک ساختند. (فعقروها) «عقر» (مصدر عقروا) در اصل به معناى پى کردن شتر و قطع پاهاى آن با شمشیر است; به نحر کردن و کشتن شتر نیز «عقر» گفته مى شود.
۲- قوم ثمود، با پى کردن ناقه صالح و از میان بردن آیت رسالت او ، عذاب الهى را براى خویش قطعى ساختند. (فعقروها فقال تمتعوا فى دارکم ثلثة أیام)
۳- قوم ثمود ، پس از کشتن ناقه صالح ، بیش از سه روز مهلت ماندن در دنیا و بهره بردن از متاع آن را نداشتند. (فقال تمتعوا فى دارکم ثلثة أیام)
۴- قوم ثمود ، مردمى سخت دلبسته به دنیا و تمتعات آن (فقال تمتعوا فى دارکم ثلثة أیام) روشن است که مقصود صالح(ع) از این فرمان (تمتعوا ...) این نیست که قوم ثمود را به بهره بردارى از تمتعات دنیا فرابخواند; بلکه به قرینه جمله بعد، اعلام سه روز مهلت است. بیان مهلت سه روزه به سه روز بهره گیرى از تمتعات دنیا، اشاره به رویه قوم ثمود دارد; یعنى، آنچه خواهان آن هستید و بدان دل بسته اید و به خاطر آن به آیین الهى نمى گرایید، تنها تا سه روز دیگر ادامه خواهد داشت.
۵- نزول عذاب بر قوم ثمود ، وعده اى راستین و تخلف ناپذیر (ذلک وعد غیر مکذوب)
۶- نزول عذاب بر قوم ثمود ، وعده اى از ناحیه خداوند به حضرت صالح(ع) (ذلک وعد غیر مکذوب)
روایات و احادیث
۷- «عن أبى عبدالله(ع) (فى حدیث قوم صالح) ... قالوا: اعقروا هذه الناقة ... ثم قالوا: من الذى یلى قتلها و نجعل له جعلاً ما أحب ، فجائهم رجل... شقى من الأشقیاء... فجعلوا له جعلاً... فقعد لها فى طریقها فضربها بالسیف ضربة فلم تعمل شیئاً فضربها ضربة اُخرى فقتلها ... و أقبل قوم صالح فلم یبق أحد منهم إلاّ شرکه فى ضربته ... فأوحى الله تبارک و تعالى إلى صالح(ع) ... قل لهم: إنى مرسل علیکم عذابى إلى ثلاثة أیام فإن هم تابوا و رجعوا قبلت توبتهم و صددت عنهم ... فأتاهم صالح(ع) فقال لهم: ... یا قوم إنکم تصبحون غداً و وجوهکم مصفرّة والیوم الثانى وجوهکم محمرّة والیوم الثالث وجوهکم مسودّة ...;[۱] از امام صادق(ع) [در داستان قوم صالح] روایت شده که [قوم او]گفتند: این شتر را از پاى درآورید ... سپس گفتند: چه کسى داوطلب کشتن آن مى شود ما براى او دستمزدى که دلخواهش باشد قرار مى دهیم. پس مردى که از اشقیا بود، نزد آنان آمد ... و دستمزدى براى او قرار دادند. پس آن مرد در راه شتر کمین کرد و ضربتى بر آن وارد کرد که کارساز نبود و با ضربتى دیگر او را کشت ... و قوم صالح آمدند و تمامى آنها [با پرداخت اجرت] در ضربه اى که آن مرد زده بود، خود را سهیم کردند ... پس خدا به صالح وحى کرد که به آنان بگو من تا سه روز عذاب خود را بر شما خواهم فرستاد. پس اگر [در این سه روز] آنان توبه کردند و برگشتند، توبه آنها را مى پذیرم و از [عذاب ]آنان منصرف مى شوم ... پس صالح نزد قومش آمد و گفت...اى قوم! فردا صبح صورتهاى شما زرد مى شود و روز دوم سرخ و روز سوم سیاه مى گردد...».
موضوعات مرتبط
- اعداد: عدد سه ۳، ۷
- خدا: وعده هاى خدا ۶
- صالح(ع): آثار قتل شتر صالح(ع) ۲، ۳; انذارهاى صالح(ع) ۱; قتل شتر صالح(ع) ۱، ۷; قصه صالح(ع) ۱، ۲، ۳، ۷; وعده به صالح(ع) ۶
- عذاب: موجبات عذاب ۲
- قوم ثمود: تاریخ قوم ثمود ۳، ۵، ۶; حتمیت عذاب قوم ثمود ۲، ۵; درخواست توبه از قوم ثمود ۷; دنیاطلبى قوم ثمود ۴; صفات قوم ثمود ۴; قوم ثمود و شتر صالح ۱، ۲; مهلت به قوم ثمود ۳; وعید به قوم ثمود ۵، ۶
منابع
- ↑ کافى، ج ۸، ص ۱۸۷، ح ۲۱۴; بحارالأنوار، ج ۱۱- ، ص ۳۸۸، ح ۱۴.