قَرَار
«قَرار» به معناى «محل استقرار» است.
ریشه کلمه
- قرر (۳۸ بار)
قاموس قرآن
ثبات و محل استقرار. راغب گفته: اصل آن از قُرّ (بر وزن قفل) به معنى سرما است و سرما مقتضى سكون است چنانكه حرارت مقتضى حركت. [غافر:39]. آخرت خانه ثبت و استقرار است [ابراهيم:26]. «قَرار» در اين دو آيه مصدر است. و در آيه [ابراهيم:29]. [مؤمنون:13]. و نظائر آن به معنى قرارگاه مىباشد. *** «قَرَّتْ عَيْنُهُ» يعنى چشمش آرام گرفت آن كنايه از شادى است در اقرب الموارد گويد: «قَرَّتْ عَيْنُهُ» يعنى چشمش از شادى خشك شده گريهاش قطع گرديد اشكش خشكيد در مفردات آمده «قَرَّتْ عَيْنُهُ تَقَرَّ: سَرَّتْ». «قَرَّةُ عَيْن» چيزى است كه سبب سرور و شادى باشد [قصص:9]. زن فرعون گفت: اين طفل مايه سرور و روشنى چشم من و تو است. [فرقان:74]. خدايا زنان و فرزندان مارا مايه خوشحالى و روشنى چشم ما گردان. [طه:40]. پس تو را به مادرت برگردانديم تا شاد گردد و محزون نباشد. *** اقرار به معنى اثبات شىء است [حج:5]. آنچه را كه مىخواهيم تا مدت معين در ارحام نگه مىداريم، اقرار به توحيد و نبوت و امثال آن برقرار كردن و اظهار ثابت بودن آنهاست. [بقره:84]. سپس در حاليكه حاضر بوديد اقرار كرديد و به ثابت بودن آن اذعان نموديد. *** استقرار: ثابت شدن [اعراف:143]. اگر در جايش ثابت ماند پس زود مرا خواهى ديد. مُستَقَرّ: محل قرار گرفتن [بقره:36]. براى شما در زمين تا مدتى قرارگاه و متاع هست. قوارير: جمع قاروره به معنى شيشه است مثل زجاجة. [نمل:44]. گفت آن غرفهاى است صاف شده از شيشهها (آينه بند). [انسان:15-16]. در مجمع از حضرت صادق «عليه السلام» نقل شده: چشم در نقره بهشت نفوذ كند مثل نفوذ آن در شيشه. على هذا نقره بهشتى اصلاً نقره است ولى صفت شيشه دارد و باطن آن از ظاهرش ديده مىشود يعنى: بر آنها ظرفها و بطريهائى بگردانند كه شيشهها اند ولى شيشههائى از نقره كه خودشان و يا خدمه آنها را به طرز مخصوصى اندازه گرفتهاند. *** اينك چند آيه را بررسى مىكنيم: 1- [احزاب:33]. آيه خطاب به زنان رسول خدا «صلى اللَّه عليه و آله» است و درباره آن از دو جنبه بايد صحبت كرد يكى در لفظ «قرن» كه چه اعلال دارد ديگرى زنان آن حضرت در خانهها بنشينند يعنى چه؟ اهل مدينه و عاصم آن را به فتح قاف و ديگران به كسر قاف خواندهاند اصل آن از قَرَّ يَقِرُّ و چون جمع مونث فعل امر است در اصل «اقررن» بود راء اول حذف و فتحه آن به قاف داده شد و به واسطه حركه قاف الف حذف گرديد مثل «ظَلْنَ» كه از ظَلَّ يَظِلُّ و اصل «اظللن» بود، بعضىها آن را از وقر يقر وقار گرفتهاند يعنى در خانه هايتان با وقار باشيد ولى در اين صورت «فى بُيُوتِمنَّ» لازم نبود زيرا وقار در هر جا لازم است. آيا مراد از آيه آن است كه زنان آن حضرت در خانههاى خود بنشينند و اصلاً خارج نشوند؟ اين كه نمىشود زيرا آنها براى حج و كارهاى عادى مىبايست خارج شود. و آيه فقط از بيرون شدن در زى جاهليت نهى مىكند. و يا مراد آن است كه خانه دار باشيد نه شاغل در بيرون خانه؟ نگارنده احتمال قوى مىدهم كه آن كنايه از عدم مداخله در كارهاى سياسى است يعنى شغل خانه دارى را انتخاب كنيد و در كارهاى سياسى و لشكركشى مداخله ننمائيد. و لذا است كه عايشه و زنان ديگر آن حضرت را در زيارت حج و غيره چيزى نگفتهاند ولى در جنگ جمل چون نامه عايشه به زيد بن صوحان رسيد كه از وى يارى خواسته بود گفت: عايشه مأمور شده كه ملازم خانه خويش باشد و ما مأمور شدهايم به قتال. او مأموريت خويش را ترك كرده و ما را به خانه نشينى امر مىكند (تاريخ كامل). در تاريخ يعقوب هست: ابن عباس در بصره وارد منزل عايشه شد، عايشه گفت: خطا كردى و بدون اجازه وارد منزل من شدى ابن عباس گفت: ما شريعت را به تو ياد دادهايم اين خانه تو نيست خانه تو همان است كه رسول خدا «صلى اللَّه عليه و آله» تو را در آن گذاشت و قرآن امر كرد در آن قرارگيرى. آنگاه على «عليه السلام» آمد و فرمود: برگرد به خانهاى كه رسول خدا «صلى اللَّه عليه و آله» دستور داده در آن قرارگيرى. به نظر نگارنده اين حكم مخصوص زنان آن حضرت يا لااقل نظرى به زنان ديگر ندارد زيرا زنان آن حضرت به واسطه محبوبيتى كه داشتند اگر در كارهاى سياسى دخالت مىكردند به اشتباه افتاده باعث تشنج و انقلاب مىشدند چنانكه در عايشه ديده شد و خون هزاران نفر در جنگ بصره بر باد رفت. 2- [انعام:98]. قرائت مشهور در «مُسْتَقَرّ» فتح قاف است گرچه با كسر آن نيز خواندهاند نظير اين، آيه است [هود:6]. «مُسْتَقَرّ» بنابر قرائت فتح نمىتواند اسم مفعول باشد زيرا لازم است نه متعدى. پس اسم مكان است. بنابر قرائت فتح به نظر الميزان مستقر و مستودع در آيه اول هر دو اسم مكاناند و قرارگاه زمين و محل وديعه اصلاب و ارحام است يعنى: خدا شما را از نفس واحدى آفريده بعضى از شما در قرارگاه و در زمين هستيد و متولد شدهايد و بعضى در وديعه گاه ارحام و اصلاب اند كه بعداً به دنيا خواهند آمد در نهج البلاغه است كه در خطبه 88 فرموده: «وَاَحْصى...مُسْتَقَرَّهُمْ وَ مُسْتَوْدَعَهُمْ مِنَ الْاَرْحامِ وَ الْاَصْلابِ» يعنى: خدا قرارگاهها و وديعه گاههاى آنها را از ارحام و اصلاب شمرده است ظاهراً ارحام راجع به مستقر است چنانكه آمده [مؤمنون:13]. و اصلاب راجع به مستودع مىباشد. در آيه دوم «مُسْتَقَرَّها» را محل استقرار گفته مثل آب براى ماهى، غلاف براى صدف، وطن و لانه براى انسان و غيره و مستودع را محلى دانسته كه در آن واقع شده ولی ترك خواهد كرد مثل پرنده در هوا، مسافر در سفر، جنين در رحم و جوجه در تخم. يعنى: روزى همه در قرارگاه و وديعهگاه به عهده خداست.