ریشه نهى
تکرار در قرآن: ۵۶(بار)
قاموس قرآن
زجر و منع «نَهاهُ عَنْهُ: زَجَرَهُ عَنْهُ و مَنَعَهُ عَنْهُ» خواه بوسيله قول باشد يا بغير آن مثلا در [نازعات:40]. مراد دفع شهوت نفس است از فعل حرام. نهى قولى اعم از آن است كه به لفظ امر باشد مثل [حج:30]. و يا به لفظ «لاتفعل» باشد مانند [بقره:35]. در آيه [حشر:7]. شامل هر دو است. * انتهاء: اَنزجار است از آنچه نهى شده كه معنى ترك كردن مىدهد «اِنْتَهى عَنِ الشَّىْءِ: كفّ» يعنى از آن دست برداشت [بقره:275]. هر كه را موعظهاى از خدايش آيد و از ربا دست بردارد گذشته به نفع اوست. [حشر:7]. از آنچه رسول خدا نهى كرده دست برداريد. انتهاء به معنى رسيدن به آخر نيز آيد. منتهى: اسم مكان است. طبرسى گويد: منتهى موضع انتهاء است و نيز گويد: منتهى و آخر يكى است در اقرب الموارد گويد: منتهى به معنى نهايت و آخر است گويند: «هُوَ بَعيدُ الْمُنْتَهى». و نيز مصدر ميمى است به معنى انتهاء چنانكه در كشاف ذيل [نجم:14]. به هر دو تصريح كرده است. [نازعات:42-44]. به نظر مىآيد منتهى مصدر ميمى باشد و منتهاى امر قيامت وقوع و رسيدن آن است يعنى: از تو مىپرسند قيامت كى واقع مىشود تو در چه چيزى از علم آن، وقوع و رسيدن آن مربوط به پروردگار تو است. * [نجم:42]. منتهى در اين آيه نيز ظاهرا مصدر ميمى است يعنى انتهاء هر چيز به سوى خداست. * [نجم:13-14]. منتهى ظاهرا اسم مكان است يعنى سدره آخر. راجع به آيه در «سدر» بررسى شده است درالميزان فرموده: در كلام الله چيزى كه اين شجره را تفسير كند نيست گويا بنابر ابهام گويى است... در روايات تفسير شده كه آن درختى است در بالاى آسمان هفتم اعمال بنى آدم به آنجا مىرسد. * تناهى: نهى كردن همديگر و نيز ترك كردن است.[مائده:79]. از كار بدى كه كرده بودند همديگر را نهى نمىكردند يا كاربدشان را ترك نمىكردند. *** نُهيه: به معنى عقل است كه آدمى را از كار بد نهى مىكند معانى ديگرى نيز دارد كه در قرآن مجيد نيامده است جمع آن نُهى است بروزن دعا. [طه:128]. راستى در آنچه گفته شد درسهايى است خردمندان را. ايضاً [طه:54].
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
انْتَهَوْا | ۳ |
فَانْتَهَى | ۱ |
يَنْهَوْنَ | ۷ |
تَنْهَوْنَ | ۱ |
تُنْهَوْنَ | ۱ |
نُهُوا | ۵ |
انْتَهُوا | ۱ |
يَنْهَاهُمُ | ۱ |
يَنْتَهُوا | ۲ |
يَتَنَاهَوْنَ | ۱ |
مُنْتَهُونَ | ۱ |
نُهِيتُ | ۲ |
نَهَاکُمَا | ۱ |
أَنْهَکُمَا | ۱ |
يَنْهَاهُمْ | ۱ |
تَنْتَهُوا | ۲ |
يَنْتَهُونَ | ۱ |
النَّاهُونَ | ۱ |
تَنْهَانَا | ۱ |
أَنْهَاکُمْ | ۱ |
نَنْهَکَ | ۱ |
يَنْهَى | ۲ |
تَنْتَهِ | ۳ |
النُّهَى | ۲ |
نَهَوْا | ۱ |
تَنْهَى | ۱ |
انْهَ | ۱ |
يَنْتَهِ | ۲ |
الْمُنْتَهَى | ۲ |
نَهَاکُمْ | ۱ |
فَانْتَهُوا | ۱ |
يَنْهَاکُمُ | ۲ |
نَهَى | ۱ |
مُنْتَهَاهَا | ۱ |