طه ٨
کپی متن آیه |
---|
اللَّهُ لاَ إِلٰهَ إِلاَّ هُوَ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى |
ترجمه
طه ٧ | آیه ٨ | طه ٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَللهُ»: خبر مبتدای محذوف است. «الأسْمآءُ الْحُسْنَی»: نامهای نیکو. وجه تسمیه اسماء حُسنی، بدان جهت است که بر تنزیه و کمال عظمت و قدرت دلالت دارند (نگا: اعراف / اسراء / .
تفسیر
- آيات ۱ - ۸ سوره طه
- غرض كلى آيات سوره طه
- توضيحى در مورد تذكره بودن قرآن كريم
- معنای «عرش» و بیان عموميت مُلك و سلطۀ مطلقه خدا، بر همۀ مخلوقات
- توضيح معناى آيه: «وَ إن تَجهَر بِالقَولِ فَإنَّهُ يَعلَمُ السِّرِّ وَ أخفَى»
- بيان وجه علت بودن «لَهُ الأسمَاء الحُسنَى»، براى «لا إله إلّا الله»
- بحث روايتى: (روایاتی در بارۀ شأن نزول سوره «طه»)
- نقد و بررسى روايات فوق و بيان ناسازگارى آن ها با يكديگر
- احاديثى درباره معناى «طه»
- توضيح معناى آيه: «وَ إن تَجهَر بِالقَولِ فَإنَّهُ يَعلَمُ السِّرَّ وَ أخفَى»
- روش ائمه اهل بيت «ع»، در ارجاع متشابهات قرآن به محكمات
- تأمّلى در وجه سكوت صحابه، از اثبات صفات براى خدا
- روش «مفوّضه» و «مؤوّله»، در تفسير آيات متشابه قرآن
- روايات و آيات متشابهات
- بررسى رواياتى كه «عرش» را، موجودى جسمانى گفته اند
تفسیر نور (محسن قرائتی)
اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى «8»
(زيرا او) خدايى است كه معبودى جز او نيست (و) بهترين نامها براى اوست.
نکته ها
در اين چند آيه، چهار صفت از صفات بارز خداوند مطرح شده است؛
الف: خالقيّت. «خَلَقَ الْأَرْضَ وَ السَّماواتِ»
ب: حاكميّت. «عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى»
ج: مالكيّت. لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما ...
د: عالميّت. «يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى»
تسلّط پروردگار بر عرش كه در سورههاى ديگر قرآن با عبارت «اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ»* آمده است، كنايه از احاطه و سلطه خداوند بر جهان هستى است. مثلًا وقتى در فارسى مىگويند:
فلانى بر تخت نشست، و يا فلانى را از تخت به پايين كشيدند، يعنى او حاكم شد و يا قدرت و حكومت را از او گرفتند.
جلد 5 - صفحه 323
معمولًا همراه با عبارت «اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ»* و شبه آن، جملهاى مىآيد كه به منزلهى تفسير آن است، مانند:
«ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ» «1» او بر عرش سلطه دارد و با شب، روز را مىپوشاند؛ «ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ» «2» او بر هستى احاطه دارد و امور را تدبير مىكند؛ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ يَعْلَمُ ما يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَ ما ... «3» او بر هستى تسلّط دارد وهمه چيز را مىداند؛ «ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ ما لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ» «4» او بر عرش سلطه دارد و جز او سرپرستى نيست؛ ودر اين آيه: «عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ»
كلمه «ثَرى» به معناى خاك نمناك است و «تَحْتَ الثَّرى» شامل اموات، گنجها و هر چيز ديگرى كه در خاك پنهان شده مىباشد.
«اسماء حسنى» همان صفات خداوند است كه بنا بر روايات، 99 اسم مىباشد و اگر در دعا خداوند با اين اسامى ياد شود، بركات و آثار فراوانى به همراه مىآورد. اسماى الهى منحصر به اينها نيست و در بعضى ادعيه، مثل دعاى جوشن كبير، تا هزار اسم ذكر شده است. البتّه توسّل به اين اسما، تنها حفظ و قرائت آنها نيست، بلكه بايد خود را به آن صفات نزديك كرد.
مفرد آمدن «الْحُسْنى» با آنكه موصوف آن «اسماء» جمع است، شايد به دليل مقدّر گرفتن كلمهى «هذه» باشد، يعنى «هذه الاسماء الحسنى»، هرچند نمونههاى ديگرى نيز در قرآن هست، مانند: «مَآرِبُ أُخْرى» «5» و «حَدائِقَ ذاتَ بَهْجَةٍ» «6». «7»
در روايات مىخوانيم كه امامان معصوم عليهم السلام فرمودهاند: به خدا سوگند، ما اسماء حسناى الهى هستيم. «8»
امام صادق عليه السلام فرمودند: «سرّ» آن چيزى است كه در دل پنهان مىكنى و «أَخْفى» آن
«1». اعراف، 54.
«2». يونس، 3.
«3». حديد، 4.
«4». سجده، 4.
«5». طه، 18.
«6». نمل، 60.
«7». تفاسير نمونه، مجمعالبيان، طبرى و تبيان.
«8». تفسير نمونه.
جلد 5 - صفحه 324
است كه از ذهنت عبور كرده، ولى آن را فراموش كردهاى. «1» يعنى نه تنها از ديگران پنهان است، بلكه خود نيز از آن غافل شدهاى.
خداوند بر همه چيز آگاه است، «يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى» غيب آسمانها و زمين را مىداند، «أَعْلَمُ غَيْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» «2»، حمل مادهى باردار را مىداند، «يَعْلَمُ ما تَحْمِلُ كُلُّ أُنْثى» «3»، هدف و معناى نگاهها را مىداند، «يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ» «4»، خطورات قلبى را مىداند، «يَعْلَمُ ما فِي قُلُوبِكُمْ» «5» و هيچ برگى از درخت نمىافتد مگر اينكه او مىداند.
«وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُها» «6»
پیام ها
1- تسلّط خداوند بر هستى، رحيمانه است، نه جبّارانه. «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى»
2- نزول قرآن جلوهاى از رحمانيّت و اقتدار خداوند بر هستى است. تَنْزِيلًا مِمَّنْ خَلَقَ ... الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى
3- تسلّط خداوند بر همهى هستى، يكسان است. «7» «عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى»
4- خداوند، هم آفريدگار هستى است و هم نگهدار و حاكم برآن. خَلَقَ ... عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى
5- خداوند بر تمام آنچه ديدنى و ناديدنى است، آگاهى و مالكيّت مطلقه دارد.
لَهُ ما فِي السَّماواتِ ... وَ ما تَحْتَ الثَّرى
6- يكى از راههاى جلوگيرى از منكرات، توجّه مردم به علم الهى بر پنهان و آشكار آنهاست. «يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى»
7- نام نيكو وزيبا چه در لفظ و چه در معنا، يك ارزش است و خداوند، هم خود جميل است و هم بهترين و نيكوترين نامها را دارد. «لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى»
«1». تفسير صافى.
«2». بقره، 33.
«3». رعد، 8.
«4». غافر، 19.
«5». احزاب، 51.
«6». انعام، 59.
«7». تفسير نورالثقلين؛ كافى، ج 1، ص 128.
تفسير نور(10جلدى)، ج5، ص: 325
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى «8»
«1» تفسير برهان، ج 3، ص 32 بنقل از معانى الاخبار شيخ صدوق.
«2» نهج البلاغه فيض الاسلام، ص 265، خطبه 90 (اشباح)
جلد 8 - صفحه 245
چون به آيات مذكوره ظاهر شد كه ذات سبحانى مستجمع صفات الوهيت است، لذا بعد از آن بيان وحدانيت خود را فرمايد:
اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ: ذات خداى متعال نيست معبودى سزاوار پرستش و ستايش مگر ذات احديت او. لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى: مر او راست نامهاى نيكو يا صفتهاى پسنديده.
تنبيه: در آيه شريفه چند مطلب است:
مطلب اول: اثبات وحدانيت الهى در چهار مقام: توحيد ذاتى، توحيد صفاتى، توحيد افعالى، توحيد عبادتى. و بايد شخص موحد اين چهار مرتبه را دارا و معتقد باشد.
مطلب دوم: در اسماء حسنى، متكلمين اماميه فرمودهاند اسماء حسنى نيكوترين اسمائند، زيرا مشتملند بر معانى حسنه، پس بعضى آنها دلالت كنند بر ذات احديت اجمالا، و بعضى دلالت كنند بر صفات فعل، و بعضى دلالت كنند بر تقديس و تنزيه حق سبحانه از نقص و قبيح. اما اسمائى كه مخصوص بر حقيقت ذات و بدون اعتبار خارجى دلالت كنند، از مضمرات كلمه «هو» باشد فقط، و از مظهرات خاص اسم جلاله لفظ «اللّه» است، يعنى ذاتى كه موصوف است به جميع كلمات ربانى و منزه از نقايص امكانى و منفرد است به وجود حقيقى.
مطلب سوم: در توحيد، صدوق (رحمه اللّه) از حضرت صادق عليه السلام فرمود: انّ للّه تعالى تسعة و تسعين اسما من دعى اللّه بها استجاب و من احصيها دخل الجنّة. يعنى: بدرستى كه براى خداى تعالى نود و نه اسم باشد، هر كه خدا را به آن اسامى بخواند مستجاب شود، و هر كه احصا كند آنها را داخل بهشت شود «1».
در معنى «احصا» علما را اختلاف است: محققين فرمودهاند مراد حفظ نمودن اسماء الهى عزّ اسمه است، چنانچه در خبر ديگر لفظ «حفظها» وارد
«1» التوحيد صدوق، ص 194 باب اسماء اللّه تعالى.
جلد 8 - صفحه 246
شده. و نزد بعضى مراد شمردن اسماء است در دعا. نزد جمعى مراد آنكه آنها را در دعا بشمارد و هر اسمى را با معنى آن حفظ نمايد و در آنها تدبر و تفكر نمايد.
صدوق (رحمه اللّه) فرمايد: مراد احاطه و اطلاع بر معانى آنهاست «1».
تتمه: اسماء الهى، توقيفى است؛ يعنى بايد در قرآن و سنت پيغمبر خاتم صلى اللّه عليه و آله وارد شده باشد. بنابراين گرچه بعضى اسماء به اعتبار معانى آن اطلاقش نسبت به ذات الهى تصور دارد مانند «يا عارف» «يا واقف» «يا معلم»، اما چون بالخصوص نصوص صحيحه شرعيه وارد نشده در آن، پس اطلاق آن جايز نيست بلكه بدعت خواهد بود و به استحسانات عقليه نتوان رفتار نمود «2».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
طه «1» ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى «2» إِلاَّ تَذْكِرَةً لِمَنْ يَخْشى «3» تَنْزِيلاً مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَ السَّماواتِ الْعُلى «4»
الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى «5» لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ ما تَحْتَ الثَّرى «6» وَ إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى «7» اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى «8»
ترجمه
اى طالب حقّ و هادى خلق
نفرستاديم بر تو قرآن را براى آنكه در رنج افتى
ولى فرستاديم آنرا براى پند دادن تو كسى را كه ميترسد
فرستادنى از جانب آنكه آفريد زمين و آسمانهاى بلند را
خداوند بخشندهاى كه بر عرش مستولى است
مر او را است آنچه در آسمانها است و آنچه در زمين است و آنچه در ميان آن دو است و آنچه در زير خاك نمناك است
و اگر آشكار كنى گفتار را پس همانا او ميداند پوشيده و پوشيدهتر را
خداوند نيست خدائى مگر او مر او را است نامهاى نيكو.
تفسير
در اوّل سوره بقره شرحى راجع بفواتح السّور گذشت و اينجا از امام صادق عليه السّلام در معانى الاخبار نقل نموده كه امّا طه پس اسمى است از اسماء پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و معناى آن اى طالب حقّ و هادى بسوى او است و قمّى ره از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم وقتى نماز ميخواند بانگشتان پا تكيه ميفرمود تا ورم كرد پس خداوند تعالى نازل فرمود طه بلغت طى اى محمّد نفرستاديم تا آخر آيه و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه يكى از شبهائى كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نزد عايشه بود عرض كرد يا رسول اللّه چرا خودت را بتعب مىاندازى با آنكه خداوند گناهان گذشته و آينده تو را بخشيده فرمود آيا نباشم بنده شكر گذارى و آنحضرت بر اطراف انگشتان پايش مىايستاد پس اين آيه نازل شد و در احتجاج
جلد 3 صفحه 498
از امام كاظم عليه السّلام نقل نموده كه آنحضرت ده سال بر اين امر مداومت داشت تا قدمهايش ورم كرد و رويش زرد شد چون تمام شب را قيام ميفرمود تا خداوند عتاب فرمود او را باين امر و فرمود طه ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى بل لتسعد به فيض ره هم در تفسير لتشقى بل لتسعد نقل فرموده و از اينجا بنظر ميرسد كه مراد شقاوت مقابل با سعادت است نه تعب و رنج كه گفتهاند در اين لفظ شايع است مگر آنكه مراد از تفسير، بيان نكته عدول از لتتعب به لتشقى در كلام الهى باشد كه خواستهاند بفرمايند اينكه خداوند لتشقى فرموده با آنكه مراد لتتعب است براى اشاره بآنستكه مقصود از انزال سعادت آنحضرت است نه مشقّت و تعب در هر حال مقصود از انزال قرآن نيست مگر آنكه تذكر دهد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كسانى را كه در دلشان ترس خداوند جا دارد و قبول نصيحت و اندرز مينمايند بمصالح و مفاسد امورشان شايد متذكر شوند و بسعادت دنيا و آخرت برسند و نازل شده است قرآن نازل شدنى از جانب خداوند عالم قادرى كه خلق فرمود زمين و آسمانها را كه هر يك عليا هستند چون على جمع عليا است بمعناى بلند و با رفعت و از اينجا مقام قرآن معلوم ميشود كه از جانب چنين خالق عظيم الشأنى و از چنين مقام رفيعى نازل شده است و ظاهرا الرحمن خبر مبتداء محذوف باشد يعنى هو الرحمن و على العرش استوى خبر بعد از خبر و محتمل است الرّحمن مبتداء باشد و ما بعد آن خبر و استوى بمعناى استيلاء و احاطه و احتواء بر ملك است چنانچه در توحيد از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و در سوره اعراف ذيل آيه إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ بيان مفصّلى نافع در اينمقام ايراد گرديد و تكرار نميشود و هيچ يك از موجودات عرشى و فرشى از ثرى تا ثريّا بيرون از احاطه علم و قدرت و ملك و سلطنت خداوند نيست حتّى چيزهائى كه در زير خاك نمناك و قعر زمين كه بآب ميرسد پنهان است از قبيل گنج و معدن و موجودات جاندار و بىجان همه در حيطه تصرف و احاطه علميّه الهيّه است در خصال از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه اين آيه را تلاوت كرد و فرمود هر چيزى مستقرّ برثرى است و ثرى با قدرت است و قدرت هر چيزى را نگهدارى ميكند و از روايت قمّى ره از امام صادق عليه السّلام مستفاد ميشود كه زمين و همه موجودات بعد از آن كه هر يك بر ديگرى مستقرند برثرى استقرار دارند
جلد 3 صفحه 499
و آنجا علم علماء ختم ميشود و مساوى است علم خداوند بگفتار بلند و آهسته و كردار آشكار و پنهان و ميداند سرّ مكنون در نفس و آنچه را از خاطر بگذرد و فراموش گردد چنانچه در تفسير سرّ و اخفى در معانى از امام صادق و در مجمع از آنحضرت و امام باقر عليهما السلام نقل شده است پس لازم نيست خداوند را بلند خواند آهسته هم اگر بخوانند آنرا ميشنود و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و در توحيد از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه خداوند نود و نه اسم دارد كه هر كس آنها را احصاء نمايد داخل بهشت ميشود و همه اسماء خداوند خوب است چون دلالت بر صفات كمال و جمال و جلال دارد و ظاهرا مراد از احصاء آنها اتّصاف بآن صفات است كه البته موجب بهشت است و محتمل است مراد معرفت خداوند بآن صفات باشد كه مقدمه و موجب دخول در بهشت خواهد بود چنانچه در مجمع روايت نموده كه كسيكه از روى اخلاص بگويد لا اله الا اللّه داخل بهشت ميشود چه رسد بآنكه معتقد بسائر صفات هم باشد و خداوند را ثنا نمايد و حسنى چون مؤنث است صفت جماعت ميشود آورد لازم نيست بصيغه جمع باشد براى مطابقه با اسماء كه مؤنث است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ لَهُ الأَسماءُ الحُسني «8»
اللّه نيست الهي مگر او از براي او است اسماء نيكويي در آيه ديگر ميفرمايد:
جلد 13 - صفحه 10
(قُلِ ادعُوا اللّهَ أَوِ ادعُوا الرَّحمنَ أَيًّا ما تَدعُوا فَلَهُ الأَسماءُ الحُسني) بني اسرائيل آيه 110.
(اللّهُ) اسم ذات مقدّس جامع جميع صفات كمال و منزّه از جميع عيوب و نواقص و از براي او سه اسم است که در اسامي ذات است اللّه و حقّ که دلالت بر وجوب وجود دارد و هو که دلالت بر غيب الغيوبي او دارد و بقيه اسماء الهي اسماء صفات و اسماء افعال است اسماء صفات هم دو قسم است يك قسم صفات محضه مثل حيّ عظيم كبير علي عزيز و امثال اينها و يك قسم ذات اضافه مثل عليم قدير مدرك مريد که طرف دارد عالم بكلّ شيء قادر علي كلّ شيء مريد لما أراد مدرك كلّ شيء و اسماء افعال که تعبير بصفات فعليه ميكنند مثل خالقيّت رازقيّت محيي و مميت معطي و منعم منيب و معذّب غفور و شكور عفو و عطوف و امثال اينها.
(لا إِلهَ إِلّا هُوَ) كلمه توحيد اخلاص طيّبه و گذشت که اينکه و گذشت که اينکه كلمه بدلالت مطابقي دلالت بر توحيد عبادتي دارد و بدلالت التزامي بر ساير مراتب توحيد و بدلالت اقتضايي بر جميع عقائد حقّه.
(لَهُ الأَسماءُ الحُسني) جميع أسماء الهيّه که بالغ بر هزار اسم است در جوشن كبير مذكور است اسماء الحسني است لكن در حديث است که نود و نه اسم است که در قرآن ذكر فرموده اسماء الحسني است و حديث بسيار مفصّل است که بيان ميفرمايد در هر سوره چند اسم ذكر شده از سوره حمد تا آخر قرآن و يك يك آيات را ذكر فرموده که در كتاب شرح اسماء الحسني بيان اينکه اسماء شده و شرح شده و چون از طور اينکه كتاب خارج است حواله ميدهيم بشرح اسماء الحسني رجوع كنيد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 8)- از مجموع آیات فوق شناخت اجمالی نسبت به نازل کننده قرآن در ابعاد چهار گانه «خلقت» و «حکومت» و «مالکیت» و «علم» حاصل میگردد.
ج3، ص112
و شاید به همین جهت است که در این آیه میگوید: «او اللّه است همان خداوندی که معبودی جز او نیست برای او نامها و صفات نیک است» (اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی).
«اسماء الحسنی» به معنی نامهای نیک است و بدیهی است که همه نامهای پروردگار نیک است ولی از آنجا که در میان اسماء و صفات خدا بعضی دارای اهمیت بیشتری است، به عنوان «اسماء حسنی» نامیده شده است.
نکات آیه
۱ - هیچ معبودى جز خداوند، شایسته پرستش نیست. (اللّه لا إله إلاّ هو)
۲ - کسى که آفریننده هستى و مدبر و مالک و داناى به همه چیز نباشد، شایسته پرستش نیست. (اللّه لا إله إلاّ هو) برداشت فوق، حاصل ارتباط این آیه با آیات قبل بوده که خالقیت، فرمان روایى و مالکیت بر جهان و علم مطلق را به خداوند منحصر ساخته است.
۳ - بهترین نام ها و اوصاف، از آن خداى یگانه و زیبنده او است. (له الأسماء الحسنى ) «الأسماء» جمع با الف و لام است و افاده عموم مى کند و «الحسنى» اسم تفضیل است و مفاد آیه این است که تمامى نام هاى بهتر و نیکوتر، مخصوص خداوند است. توصیف اسم ها به حسن و خوبى، حکایت از آن دارد که مقصود نام هایى است که در اصطلاح صرفى، صفت نامیده مى شود، مانند: رازق، شکور و رحیم، زیرا اسمى که معناى وصفى ندارد، تنها براى اشاره به ذات است و زشتى و زیبایى در باره آن معنا ندارد.
۴ - خداوند، داراى همه کمالات و منزه از هر نقص و کاستى است. (له الأسماء الحسنى) اسمى که حاکى از نقص و عیب باشد، مصداق «أسماء حسنى» نبوده و بر خداوند تطبیق نمى کند; بنابراین او از هر عیبى مبرا است.
۵ - جز خداوند، همه چیز داراى نقص و کاستى و فاقد کمال مطلق است. (له الأسماء الحسنى) تقدیم «له» دلالت بر حصر مى کند; یعنى کسى که همه اسماء حسنى را دارد، فقط خداوند است.
۶ - معبودى جز دارنده بهترین اوصاف کمال، سزاوار پرستش نیست. (اللّه لا إله إلاّ هو له الأسماء الحسنى )
موضوعات مرتبط
- اسماء و صفات: اسماى حسنى ۳; صفات جلال ۴; صفات جمال ۴
- توحید: توحید عبادى ۱
- جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۱
- خدا: تنزیه خدا ۴; کمال خدا ۴
- صفات: بهترین صفات ۳
- معبود راستین: تدبیر معبود راستین ۲; خالقیت معبود راستین ۲; شرایط معبود راستین ۲، ۶; علم معبود راستین ۲; کمال معبود راستین ۶; مالکیت معبود راستین ۲
- نامها: بهترین نامها ۳
- نقص: نقص در غیرخدا ۵
منابع