روایت:الکافی جلد ۲ ش ۳۹۸
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
علي بن ابراهيم عن ابيه عن صفوان بن يحيي عن يحيي الازرق عن حماد بن بشير عن ابي عبد الله ع قال :
الکافی جلد ۲ ش ۳۹۷ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۳۹۹ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۴, ۳۵۷
از امام صادق (ع) كه فرمود: به راستى خدا تبارك و تعالى نرمش را دوست دارد و از نرمشِ او با بندهها است كه كينهها را از سينههاى آنها در كشد و آنها را مخالف هوس و دلخواهشان كند (به وسيله عقل و پند و اندرز و تبليغ پيغمبران و حكماء و دانشمندان) و از رفق وى به آنان است كه آن را به امرى واگذارد كه خواهد آن را از ميان بردارد براى نرمش با آنها تا حلقههاى ايمان به تن آنها ننشيند و يكباره بار آنها سنگين نشود و ناتوان گردند و چون اين را خواهد فرمانى را به فرمان ديگرى نسخ كند و آن فرمان اول منسوخ و ملغى گردد
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۱۸۱
امام صادق عليه السّلام فرمود: خداى تبارك و تعالى ملايم است و ملايمت را دوست دارد، از ملايمت او نسبت به بندگانش، بيرون ساختن كينهها و مخالفت هوسها و دلهايشانست و نيز از ملايمت او نسبت به بندگان اينست كه: امرى را كه ميخواهد مردم را از آن بركنار كند، براى ملايمت با آنها ايشان را با آن امر واميگذارد (كه طبق عادت رفتار كنند و از ابتدا بر آنها سخت نميگيرد) تا سنگينى امر ايمان يكباره بر آنها نيفتد كه ناتوان گردند، و چون اراده بركنارى آنها كند، آن امر را بامر ديگرى نسخ فرمايد تا امر اول منسوخ گردد (چنانچه در صدر اسلام مردم را بقبله بيت المقدس واگذاشت و چون باحكام اسلام انس و الفت پيدا كردند، آنها را متوجه كعبه فرمود و بيت المقدس منسوخ گرديد).
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۳۱۱
على بن ابراهيم، از پدرش، از صفوان بن يحيى، از يحيى ارزق، از حمّاد بن بشير، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود: «به درستى كه خداى- تبارك و تعالى- صاحب رفق است، و رفق را دوست مىدارد. پس از جمله رفق آن جناب با بندگان خويش، بيرون كشيدن او است- به رفق و مدارايى- كينهها و ضدّيّت ايشان را با هوا و هوس و دلهاى ايشان، چنان كه تيغ را از نيام بيرون مىكشند. و از جمله رفق او با ايشان، آن است كه ايشان را وا مىگذارد بر امرى كه اراده دارد كه ايشان را از آن دور گرداند، از روى نرمى كردن با ايشان، تا آنكه دستههاى ايمان و سنگينى آن را يكبار بر ايشان نيندارد «۱» تا ضعيف و ناتوان شوند؛ پس هر گاه اين را اراده فرمايد، آن امر را به امرى ديگر نسخ و برطرف سازد؛ پس اين امر منسوخ شود و تكليف در باب آن باقى نماند». __________________________________________________
(۱). مقصود آن است كه همه واجبات را يكباره نازل و واجب نمىكند.