روایت:الکافی جلد ۱ ش ۲۸۲
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ التَّوْحِيدِ
محمد بن الحسن عن سهل بن زياد عن محمد بن اسماعيل بن بزيع عن محمد بن زيد قال :
الکافی جلد ۱ ش ۲۸۱ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۲۸۳ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۱, ۳۰۱
محمد بن زيد گويد: خدمت امام رضا (ع) رسيدم تا از توحيد بپرسم، او خود برايم ديكته كرد كه: حمد از آن خدا است كه همه چيز را پديده هستى داده و ابتكارى به جا نموده است، نه چيزى پيش آفرينش او بوده تا اختراع صدق نكند و نه علت و سببى در ميان بوده كه ابتكار درست نيايد، هر چه را چنانچه خواست آفريد و در اين آفرينش تنهائى گزيد براى اظهار حكمت و حقيقت ربوبيت خود، خردها او را در چنگ نيارند و اوهام به وى نرسند، ديدهها او را درك نكنند و در اندازه نگنجد، زبان تعبير در برابر آستان او درمانده و ديدهها در فرود هستى او خود را ببازند، صفات گوناگون در حضرت او گم و سرنگونند، بىپرده در نهانى عميق نهفته است و بىپوشش كلانى خود را در پرده گرفته، ناديده شناخته شده و بىتصوير ستوده گرديده و بىجسمى نشانهگذارى شده، نيست شايسته پرستشى جز خداى بزرگ و برتر.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۱۴۱
محمد بن زيد گويد خدمت حضرت رضا شرفياب شدم و در باره توحيد پرسيدم، حضرت برايم ديكته كرد: ستايش خداى راست كه همه چيز را بدون نقشه پديد آورد و بقدرت و حكمت خويش اختراعشان كرد آنها را از چيزى نيافريد تا اختراع صادق نيايد و علت و سببى در ميان نبود تا ابتكار صحيح نباشد آنچه را خواست چنانچه خواست با يكتائى خويش براى اظهار حكمت و حقيقت ربوبيتش آفريد، خردها او را بدست نگيرند و خاطرها باو نرسند، بينائيها دركش نكنند و در اندازه نگنجد، در آستانش تعبير ناتوان و بينائىها در ماندهاند هر گونه ستايشى در مقام او نارسا است، بىپرده نهانست و بىپوشش پوشيده، ناديده شناخته شده و بىتصور ستوده گرديده و بىجسم توصيف شده، شايسته ستايشى جز خداى بزرگ متعال نيست.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۳۳۷
محمد بن حسن، از سهل بن زياد، از محمد بن اسماعيل بن بَزيع، از محمد بن زيد روايت كرده است كه گفت: به خدمت حضرت امام رضا عليه السلام رسيدم كه او را از توحيد خدا سؤال كنم. آن حضرت از بر فرمود و من نوشتم كه: «هر ستايش و سپاسى كه بود و هست و خواهد بود، ثابت است از براى خدا كه چيزها را شكافته و به ديد آورده، از كتم عدم به صحراى وجود؛ به ديد آوردنى بدون ماده و مثال و نمونه، و آنها را اختراع فرموده و از سر نو پيدا نموده؛ اختراعى بدون علت و صورت، به قدرت و حكمت خويش، نه آنها را از چيزى آفريده كه اختراع باطل شود و نه به جهت علتى خلق فرموده كه ابتداع صحيح نباشد (چه اختراع از نو چيزى پيدا كردن، و ابتداع چيز نو آوردن است). آفريده آنچه را كه خواسته، به آن كيفيتى كه خواسته، در حالتى كه متوحد و تنها است در اين آفرينش، به جهت اظهار درستكردارى و حقيقت پروردگارى خويش. عقلها او را ضبط نمىتوانند نمود، و خيالها به او نمىرسد، و ديدها او را درنيابند، و اندازه به او احاطه نمىكند. عبارت و سخن، در نزد بيان وصف او عاجز و درمانده، و ديدها در نزد او كند و وامانده، و گردش صفات در او گمراه شده و راهى نجسته است. در پرده رفته بى پردهاى كه از نظرها دور باشد، و پنهان شده بى پوششى كه مستور باشد؛ چه در عين خفا، كمال ظهور دارد، و معروف است بدون ديدن، و موصوف است به غير صورت، و منعوت است به غير جسم، كه نه جسم است و نه صورت. نيست خدايى مگر خداى بزرگوار عظيم الشأن كه برتر از همه يا بلند مرتبه است».