روایت:الکافی جلد ۱ ش ۱۰۴۴

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة

عده من اصحابنا عن الحسين بن الحسن بن يزيد عن بدر عن ابيه قال حدثني سلام ابو علي الخراساني عن سلام بن سعيد المخزومي قال :

بَيْنَا أَنَا جَالِسٌ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ ع‏ إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ‏ عَبَّادُ بْنُ كَثِيرٍ عَابِدُ أَهْلِ اَلْبَصْرَةِ وَ اِبْنُ شُرَيْحٍ فَقِيهُ‏ أَهْلِ مَكَّةَ وَ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ ع‏ مَيْمُونٌ‏ اَلْقَدَّاحُ مَوْلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع‏ فَسَأَلَهُ‏ عَبَّادُ بْنُ كَثِيرٍ فَقَالَ يَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ‏ فِي كَمْ ثَوْبٍ كُفِّنَ‏ رَسُولُ اَللَّهِ ص‏ قَالَ فِي ثَلاَثَةِ أَثْوَابٍ ثَوْبَيْنِ صُحَارِيَّيْنِ‏ وَ ثَوْبٍ حِبَرَةٍ وَ كَانَ فِي اَلْبُرْدِ قِلَّةٌ فَكَأَنَّمَا اِزْوَرَّ عَبَّادُ بْنُ كَثِيرٍ مِنْ ذَلِكَ‏ فَقَالَ‏ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ ع‏ إِنَّ نَخْلَةَ مَرْيَمَ ع‏ إِنَّمَا كَانَتْ عَجْوَةً وَ نَزَلَتْ مِنَ اَلسَّمَاءِ فَمَا نَبَتَ مِنْ أَصْلِهَا كَانَ عَجْوَةً وَ مَا كَانَ مِنْ لُقَاطٍ فَهُوَ لَوْنٌ فَلَمَّا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِهِ قَالَ‏ عَبَّادُ بْنُ كَثِيرٍ لاِبْنِ شُرَيْحٍ‏ وَ اَللَّهِ مَا أَدْرِي مَا هَذَا اَلْمَثَلُ اَلَّذِي ضَرَبَهُ لِي‏ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ‏ فَقَالَ‏ اِبْنُ شُرَيْحٍ‏ هَذَا اَلْغُلاَمُ يُخْبِرُكَ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ‏ يَعْنِي‏ مَيْمُونٌ‏ فَسَأَلَهُ فَقَالَ‏ مَيْمُونٌ‏ أَ مَا تَعْلَمُ مَا قَالَ لَكَ قَالَ لاَ وَ اَللَّهِ قَالَ إِنَّهُ ضَرَبَ لَكَ مَثَلَ نَفْسِهِ فَأَخْبَرَكَ أَنَّهُ وَلَدٌ مِنْ وُلْدِ رَسُولِ اَللَّهِ ص‏ وَ عِلْمُ‏ رَسُولِ اَللَّهِ‏ عِنْدَهُمْ فَمَا جَاءَ مِنْ عِنْدِهِمْ فَهُوَ صَوَابٌ وَ مَا جَاءَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِهِمْ فَهُوَ لُقَاطٌ


الکافی جلد ۱ ش ۱۰۴۳ حدیث الکافی جلد ۱ ش ۱۰۴۵
روایت شده از : امام جعفر صادق عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۱
بخش : كتاب الحجة
عنوان : حدیث امام جعفر صادق (ع) در کتاب الكافي جلد ۱ كِتَابُ الْحُجَّة‏ بَابُ أَنَّهُ لَيْسَ شَيْ‏ءٌ مِنَ الْحَقِّ فِي يَدِ النَّاسِ إِلَّا مَا خَرَجَ مِنْ عِنْدِ الْأَئِمَّةِ ع وَ أَنَّ كُلَّ شَيْ‏ءٍ لَمْ يَخْرُجْ مِنْ عِنْدِهِمْ فَهُوَ بَاطِل‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۳, ۱۲۵

سلام بن سعيد مخزومى گويد: در اين ميان كه من نزد امام صادق (ع) نشسته بودم عبّاد بن كثير عابد بصريان، و ابن شريح فقيه و مفتى اهل مكه خدمت آن حضرت آمدند و ميمون قداح آزاد كرده امام باقر (ع) هم نزد آن حضرت بود، عبّاد بن كثير به امام صادق عرض كرد: يا ابا عبد الله رسول خدا (ص) را در چند جامه كفن كردند؟ فرمود: در سه جامه دو بُرد صحُارى بافت (صُحار- به ضم- قريه‏اى است در يمن كه بُرد يمن را بدان نسبت مى‏دادند) و يك جامه حبره از بُردهاى يمن و بُرد كمياب بود، گويا عبّاد بن كثير از اين جواب روى در هم كشيد و آن را نپسنديد. امام صادق (ع) فرمود: به راستى نخله مريم (كه عيسى را در سايه آن زائيد و خطاب رسيد از آن بتكاند و بخورد) خرماى عجوه بود و از آسمان آمده بود و هر چه از ريشه آن روئيده بود عجوه بود (عجوه يكى از بهترين انواع خرماى مدينه است و پيغمبر نخله آن را كاشته) و آنچه هسته آن را از اينجا و آنجا جمع كرده كاشتند نوع ديگر بود و خرماى دقل بود. و چون از حضور امام بيرون شدند عبّاد بن كثير به ابن شريح گفت: به خدا اين مثلى كه امام صادق (ع) براى من زد نفهميدم، ابن شريح گفت: اين غلام (يعنى ميمون قداح) به تو خبر مى‏دهد زيرا او هم پرورده آنها است، عبّاد از ميمون قداح پرسيد، ميمون گفت: نفهميدى به تو چه گفت، گفت: نه به خدا، گفت: او براى خود مثلى زد و به تو خبر داد كه او از فرزندان رسول خدا (ص) است و علم‏ رسول خدا (ص) نزد اولاد او است، هر چه از نزد اولاد او بيرون آيد درست است و هر چه از نزد ديگران باشد از اينجا آنجا از سر خاشاك‏ها جمع شده.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۲, ۲۵۲

مخزومى گويد: خدمت امام صادق عليه السلام نشسته بوديم كه عباد بن كثير خداپرست بصريان و ابن شريح فقيه اهل مكه وارد شدند، و ميمون قداح غلام امام باقر عليه السلام هم خدمتش بود. عباد بن كثير از امام پرسيد و عرضكرد: اى ابا عبد اللَّه! رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله در چند پارچه كفن شد؟ فرمود: در سه پارچه: دو پارچه صحارى (صحار قريه ايست در يمن) و يك پارچه حبره (كه نوعى از برد يمنى است) و برد كمياب بود (از اين جهت دو پارچه ديگر را صحارى كردند) عباد بن كثير از اين سخن روى در هم كشيد (گويا كمياب بودن برد را انكار داشت) امام صادق عليه السلام فرمود: درخت خرماى مريم عليها السلام (كه پس از زائيدن عيسى مأمور بخوردن از آن‏ شد) خرماى عجوه (بهترين نوع خرما) بود و از آسمان فرود آمد، پس هر چه از ريشه آن روئيد، عجوه شد و آنچه هسته‏اش از اين سو و آن سو گرفته و كاشته شد لون (خرماى پست) گرديد. چون از نزد حضرت بيرون رفتند، عباد بن كثير بابن شريح گفت، بخدا من نفهميدم اين چه مثلى بود كه امام صادق عليه السلام براى من بيان كرد، ابن شريح گفت: اين غلام- يعنى ميمون قداح- بتو خبر مى‏دهد، زيرا او از آنهاست (چون كه در خانه آنها بزرگ شده) ميمون گفت: فرمايش او را نفهميدى؟ گفت نه بخدا، گفت او مثل خودش را براى تو بيان كرد و بتو خبر داد كه او فرزند رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله است و علم پيغمبر نزد آنها است، پس آنچه از نزد آنها آيد، درست است (مانند خرماى عجوه) و آنچه از نزد ديگران آيد از اين سو و آن سو گرد آمده (و مانند خرماى لون) است.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۲, ۳۷۳

چند نفر از اصحاب ما روايت كرده‏اند، از حسين بن حسن بن يزيد، از بَدر، از پدرش كه گفت: حديث كرد مرا سلّام- كه ابو على خراسانى است- از سلّام بن سعيد مخزومى كه گفت: در بين اين‏كه من در نزد امام جعفر صادق عليه السلام نشسته بودم، ناگاه عَبّاد بن كثير- عابد اهل بصره- و ابن شريح- فقيه اهل مكه-/ بر آن حضرت داخل شدند، و ميمون قدّاح- مولاى امام محمد باقر عليه السلام- در خدمت حضرت صادق عليه السلام بود. پس عَبّاد بن كثير از آن حضرت سؤال نمود و عرض كرد كه: يا ابا عبداللَّه، رسول خدا صلى الله عليه و آله در چند جامه كفن شد؟ فرمود كه: «در سه جامه: دو جامه صُحارى و يك جامه بُرد يمانى». «۲» پس گويا عَبّاد بن كثير از اين‏كه حضرت فرمود، در خود پيچيد و آثار عدم قبول در او ظاهر بود. حضرت صادق عليه السلام فرمود كه: «درخت خرماى مريم درخت عجوه بود «۳» و آن عجوه از آسمان فرود آمده بود. پس آنچه از اصل آن روييد، عجوه شد و آنچه از هسته بر چيده بود، بدترين انواع خرما است». و چون از نزد آن حضرت، بيرون رفتند، عبّاد بن كثير، به ابن شريح گفت: به خدا سوگند، كه نمى‏دانم اين مَثَلى كه حضرت صادق عليه السلام براى من زد چه بود؟ ابن شريح گفت كه: اين پسر (يعنى: ميمون قدّاح) تو را خبر مى‏دهد؛ زيرا كه او از جمله تابعان و كسان ايشان است. پس عَبّاد از ميمون سؤال كرد، ميمون گفت: آيا نمى‏دانى كه حضرت به تو چه فرمود و مقصود چه بود؟ گفت: نه به خدا سوگند. ميمون گفت كه: حضرت مَثَل خويش را براى تو بيان كرد و تو را خبر داد كه او فرزندى است از فرزندان رسول خدا صلى الله عليه و آله و علم رسول خدا، در نزد ايشان است. پس آنچه از نزد ايشان آمده باشد، حق و صواب، و آنچه از نزد غير ايشان آمده باشد، پوچ‏ __________________________________________________ (۲). و بُرد در آن روز كم بود، و صُحار به ضمّ صاد دهى است در يمن، و در صحاح است كه قصبه عمان است و در فائق‏زمخشرى است كه جامه صَحارى به فتح صاد، مشتق است از صُحره به ضمّ صاد، و آن سرخى است نهان چون رنگ غبار گون. و بعضى گفته‏اند كه منسوب است به سوى صُحار به ضم صاد. و در نهايه گفته است كه صُحار، دهى است در يمن كه جامه به آن منسوب است. و بعضى گفته‏اند كه: صحارى از صحره است. (مترجم) (۳). و عجوه به‏فتح عين وسكون جيم، نوعى‏است از خرما كه در مدينه مى‏باشد و از همه‏انواع آن بهتر است. (مترجم)

است (كه هيچ قيمتى ندارد).


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)