تفسیر:نمونه جلد۲۷ بخش۲۱
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |
َسوره ناس
ََمقدمه
اين سوره در مكه نازل شده و داراى ۶ آيه است.
محتوا و فضيلت سورۀ ناس:
انسان هميشه در معرض وسوسه هاى شيطانى است، و شياطين جن و انس، كوشش دارند در قلب و روح او نفوذ كنند. هر قدر مقام انسان در علم بالاتر رود و موقعيت او در اجتماع بيشتر گردد، وسوسه هاى شياطين شديدتر مى شود، تا او را از راه حق منحرف سازد و با فساد عالمى، عالَمى را بر باد دهد.
اين سوره به پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم) به عنوان يك سرمشق و پيشوا و رهبر دستور مى دهد كه از شرّ همه وسوسه گران به خدا پناه برد.
محتواى اين سوره از جهتى شبيه سوره فلق است، هر دو ناظر به پناه بردن به خداوند بزرگ از شرور و آفات مى باشد، با اين تفاوت كه در سوره فلق، انواع مختلف شرور مطرح شده، ولى در اين سوره فقط روى شرّ وسوسه گران ناپيدا (وسواس خنّاس) تكيه شده است.
در اين كه اين سوره در مكه نازل شده است يا در مدينه، باز در ميان مفسّران گفتگو است. گروهى آن را مكّى مي دانند، و جمعى آن را مدنى مى شمرند، ولى لحن آياتش با سوره هاى مكّى موافق تر است.
و با توجه به اين كه اين سوره و سورۀ «فلق» طبق روايات با هم نازل شده، و سوره فلق به عقيدۀ جمع كثيرى مكّى است؛ اين سوره نيز مى تواند مكّى بوده باشد.
در فضيلت تلاوت اين سوره، روايات متعددى وارد شده. از جمله اين كه: در حديثى مى خوانيم كه پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه وآله و سلّم) شديدا بيمار شد، جبرئيل و میكائيل (دو فرشته بزرگ خدا) نزد او آمدند، جبرئيل نزد سر پيامبر نشست و میكائيل نزد
پاى او، جبرئيل سوره «فلق » را تلاوت كرد، و پيغمبر را با آن در پناه خدا قرار داد، و ميكائيل سوره «قل أعوذ بربّ النّاس را».
در روايتى كه از امام باقر (عليه السلام) نقل شده و قبلا به آن اشاره كرديم، مى خوانيم: هر كسى در نماز وتر «معوّذتين » (سوره فلق و ناس ) و «قل هو الله احد» را بخواند، به او گفته مى شود: اى بنده خدا! بشارت باد بر تو كه خداوند نماز وتر تو را قبول كرد!
ََآيه ۱ - ۶
آيه و ترجمه
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ قُلْ أَعُوذُ بِرَب النَّاسِ(۱) مَلِكِ النَّاسِ(۲) إِلَهِ النَّاسِ(۳) مِن شرِّ الْوَسوَاسِ الخَْنَّاسِ(۴) الَّذِى يُوَسوِس فى صدُورِ النَّاسِ(۵) مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ(۶) ترجمه : بنام خداوند بخشنده مهربان ۱ - بگو پناه مى برم به پروردگار مردم . ۲ - به مالك و حاكم مردم . ۳ - به خدا و معبود مردم ۴ - از شر وسواس خناس . ۵ - كه در سينه هاى انسانها وسوسه مى كند. ۶ - خواه از جن باشد يا از انسان !
تفسير : پناه مى برم به پروردگار مردم ! در اين سوره كه اين آخرين سوره قرآن مجيد است روى سخن را به شخص پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به عنوان سرمشق و مقتدا و پيشواى مردم كرده ، مى فرمايد: «بگو پناه ميبرم به پروردگار مردم » (قل اعوذ برب الناس . «به مالك و حاكم مردم » (ملك الناس ). «به خدا و معبود مردم » (اله الناس ). قابل توجه اينكه در اينجا روى سه وصف از اوصاف بزرگ خداوند (ربوبيت و مالكيت و الوهيت ) تكيه شده است كه همه آنها ارتباط مستقيمى به تربيت انسان ، و نجات او از چنگال وسوسه گران دارد. البته منظور از پناه بردن به خدا اين نيست كه انسان تنها با زبان اين جمله را بگويد، بلكه بايد با فكر و عقيده و عمل نيز خود را در پناه خدا قرار دهد، از راه هاى شيطانى ، برنامه هاى شيطانى ، افكار و تبليغات شيطانى ، مجالس و محافل شيطانى ، خود را كنار كشد، و در مسير افكار و تبليغات رحمانى جاى دهد، و گرنه انسانى كه خود را در معرض طوفان آن وسوسه ها عملا قرار داده ، تنها با خواندن اين سوره و گفتن اين الفاظ بجائى نمى رسد. با گفتن «رب الناس » اعتراف به ربوبيت پروردگار مى كند، و خود را تحت تربيت او قرار مى دهد.
با گفتن «ملك الناس » خود را ملك او مى داند، و بنده سر بر فرمانش مى شود. و با گفتن «اله الناس » در طريق عبوديت او گام مى نهد، و از عبادت غير او پرهيز مى كند، بدون شك كسى كه به اين صفات سه گانه مؤ من باشد، و خود را با هر سه هماهنگ سازد از شر وسوسه گران در امان خواهد بود. در حقيقت اين اوصاف سه گانه سه درس مهم تربيتى ، سه برنامه پيشگيرى ، و سه وسيله نجات از شر وسوسه گران است و انسان را در مقابل آنها بيمه مى كند. لذا در آيه بعد مى افزايد: از شر وسواس خناس (من شر الوسواس الخناس ). همان كسى كه در سينه هاى انسانها وسوسه مى كند (الذى يوسوس فى صدور الناس ). «وسوسه گرانى از جن يا از انسان » (من الجنة و الناس ). واژه «وسواس » به گفته «راغب » در «مفردات » در اصل صداى آهسته اى است كه از به هم خوردن زينت آلات برمى خيزد! سپس به هر صداى آهسته گفته شده ، و بعد از آن به خطورات و افكار بد و نامطلوبى كه در دل و جان انسان پيدا مى شود، و شبيه صداى آهستهاى است كه در گوش فرو مى خوانند اطلاق گرديد. «وسواس » معنى مصدرى دارد، ولى گاهى به معنى فاعل (وسوسه گر) نيز مى آيد، و در آيه مورد بحث به همين معنى است .
«خناس » صيغه مبالغه از ماده «خنوس » (بر وزن خسوف ) به معنى جمع شدن و عقب رفتن است ، اين به خاطر آن است كه شياطين هنگامى كه نام خدا برده مى شود عقب نشينى مى كنند، و از آنجا كه اين امر غالبا با پنهان شدن تواءم است اين واژه به معنى «اختفاء» نيز آمده است . بنابر اين مفهوم آيات چنين است : بگو من از شر وسوسه گر شيطان صفتى كه از نام خدا مى گريزد و پنهان مى گردد به خدا پناه مى برم . اصولا شياطين برنامه هاى خود را با مخفى كارى مى آمى زند، و گاه چنان در گوش جان انسان مى دمند كه انسان باور مى كند فكر، فكر خود او است ، و از درون جانش جوشيده ، و همين باعث اغوا و گمراهى او مى شود! كار شيطان تزيين است و مخفى كردن باطل در لعابى از حق ، و دروغ در پوسته اى از راست ، و گناه در لباس عبادت ، و گمراهى در پوشش هدايت . خلاصه هم خودشان مخفى هستند، و هم برنامه هايشان پنهان است ، و اين هشدارى است به همه رهروان راه حق كه منتظر نباشند شياطين را در چهره و قيافه اصلى ببينند، يا برنامه هايشان را در شكل انحرافى مشاهده كنند، هرگز چنين نيست ، آنها وسواس خناسند، و كارشان حقه و دروغ و نيرنگ و ريا كارى و ظاهرسازى و مخفى كردن حق . اگر آنها در «چهره اصلى » ظاهر شوند، اگر آنها «باطل » را با «حق » نياميزند، و اگر آنها «صريح و صاف » سخن بگويند به گفته على (عليه السلام ) لم يخف على المرتادين : «مطلب بر پويندگان راه خدا مخفى نمى شود! آنها هميشه قسمتى از ((اين » مى گيرند، و قسمتى از «آن »، و به هم آميزند تا بر مردم مسلط شوند چنانكه امير مؤ منان (عليه السلام ) در ادامه همين سخن مى فرمايد: فهنالك يستولى الشيطان على اوليائه
تعبير «الذى يوسوس فى صدور الناس » و انتخاب لفظ وسوسه و لفظ صدور (سينه ها) نيز تاءكيدى بر اين معنى است . اينها همه از يكسو، از سوى ديگر جمله «من الجنة و الناس » هشدار مى دهد كه «وسواسان خناس » تنها در ميان يك گروه و يك جماعت ، و در يك قشر و يك لباس نيستند، در ميان جن و انس پراكنده اند و در هر لباس و هر جماعتى يافت مى شوند، بايد مراقب همه آنها بود و بايد از شر همه آنها به خدا پناه برد. دوستان ناباب ، همنشين هاى منحرف ، پيشوايان گمراه و ظالم ، كارگزاران جباران و طاغوتيان ، نويسندگان و گويندگان فاسد، مكتبهاى الحادى و التقاطى ظاهر فريب ، وسائل ارتباط جمعى وسوسه گر، همه اينها و غير اينها در مفهوم گسترده «وسواس خناس » واردند كه انسان بايد از شر آنها به خدا پناه برد. نكته ها : ۱ - چرا به خدا پناه مى بريم ؟! هر لحظه امكان انحراف براى انسان وجود دارد، و اصولا وقتى خداوند به پيامبرش (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) دستور مى دهد كه از شر وسواس خناس به خدا پناه برد دليل بر امكان گرفتار شدن در دام خناسان و وسوسه گران است . با اينكه پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به لطف الهى و با امدادهاى غيبى ، و سپردن خويشتن به خدا از هر گونه انحراف بيمه شده بود ولى با اين حال اين آيات را مى خواند، و به او از شر وسواسان خناس پناه مى برد با اين حال تكليف ديگران روشن است . اما نبايد ماءيوس شد، چرا كه در مقابل اين وسوسه گران مخرب ، فرشتگان آسمان بيارى بندگان مؤ من ، و رهروان راه حق مى آيند، آرى مؤ منان تنها
نيستند، فرشتگان بر آنها نازل مى شود و آنها را كمك مى كنند: ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكة (فصلت - ۳۰). ولى به هر حال هرگز نبايد مغرور شد، و خود را بى نياز از موعظه و پند و تذكر و امدادهاى الهى دانست ، بايد هميشه به او پناه برد هميشه بيدار بود و هميشه هشيار. ۲ - در اينكه چرا ناس در سه آيه تكرار شده بعضى گفته اند به خاطر اين است كه در هر مورد به يك معنى است . ولى ظاهر اين است كه براى تاءكيد روى عموميت اين صفات سه گانه خداوند است و در هر سه مورد معنى واحدى دارد. ۳ - در روايتى از پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى خوانيم : ما من مؤ من الا و لقلبه فى صدره اذنان : اذن ينفث فيها الملك ، و اذن ينفث فيها الوسواس الخناس فيؤ يد الله المؤ من بالملك ، فهو قوله سبحانه : و ايدهم بروح منه : هر مؤ منى ، قلبش دو گوش دارد، گوشى كه فرشته در آن مى دمد، و گوشى كه وسواس خناس در آن مى دمد، خداوند مؤ من را به وسيله فرشته تاءييد مى كند و اين است معنى آيه و ايده بروح منه . در حديث پر معنى و تكان دهنده اى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم : هنگامى كه آيه و الذين اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذكروا الله فاستغفروا لذنوبهم : كسانى كه وقتى كار بدى انجام دهند يا به خويشتن ستم كنند خدا را ياد مى آورند و براى گناهانشان استغفار مى كنند نازل شد، ابليس بالاى
كوهى در مكه رفت ، و با صداى بلند فرياد كشيد، و سران لشگرش را جمع كرد. گفتند: اى آقاى ما! چه شده است كه ما را فرا خواندى ؟ گفت : اين آيه نازل شده (آيه اى كه پشت مرا مى لرزاند و مايه نجات بشر است ) چه كسى مى تواند با آن مقابله كند؟ يكى از شياطين بزرگ گفت : من مى توانم ، نقشه ام چنين است و چنان ! ابليس طرح او را نپسنديد! ديگرى برخاست و طرح خود را ارائه داد باز هم مقبول نيفتاد! در اينجا وسواس خناس برخاست و گفت : من از عهده آن برمى آيم . ابليس گفت : از چه راه ؟ گفت : آنها را با وعده ها و آرزوها سرگرم مى كنم ، تا آلوده گناه شوند، و هنگامى كه گناه كردند توبه را از يادشان مى برم ! ابليس گفت : تو مى توانى از عهده اين كار برآيى (نقشهات بسيار ماهرانه و عالى است ) و اين ماموريت را تا دامنه قيامت به او سپرد. خداوندا! ما را از شر همه اين وسوسه گران و از شر تمام وسواسان خناس حفظ فرما. پروردگارا! دام سخت است ، و دشمن بيدار است و نقشه هايش مخفى و پنهان ، و جز با لطف تو نجات ممكن نيست . بارالها! نمى دانيم چگونه شكر اين نعمت بزرگ را به درگاه تو بگزاريم كه بر ما منت نهادى و اين افتخار بزرگ و توفيق را نصيب كردى كه در اين
ساعت و بعد از حدود ۱۵ سال اين تفسير را به پايان برسانيم . خدايا! تو مى دانى در اين لحظه نشاطى توصيف ناپذير، شادمانى و شعفى آميخته با شكر در سراسر وجود ما موج مى زند، احساسى كه با هيچ بيانى توانائى شرح و شكر آن را نداريم ، دست به درگاهت برمى داريم و عرض مى كنيم : آفريدگارا! ممكن است در تفسير اين آيات گرفتار لغزشهائى شده باشيم ، تو همه آنها را بر ما ببخش ، و اميدواريم بندگان تو نيز بر ما ببخشند. و در آخرين جمله عرض مى كنيم : اى خداى رحيم و مهربان اين خدمت ناچيز را از همه ما بكرمت قبول فرما، و ذخر معاد و روز جزاى ما قرار ده و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمين پايان سوره ناس و پايان جلد ۲۷
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |