تفسیر:نمونه جلد۲۳ بخش۴
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |
آيه ۴۱-۴۶
آيه و ترجمه
وَ لَقَدْ جَاءَ ءَالَ فِرْعَوْنَ النُّذُرُ(۴۱) كَذَّبُوا بِئَايَتِنَا كلِّهَا فَأَخَذْنَهُمْ أَخْذَ عَزِيزٍ مُّقْتَدِرٍ(۴۲) أَ كُفَّارُكمْ خَيرٌ مِّنْ أُولَئكمْ أَمْ لَكم بَرَاءَةٌ فى الزُّبُرِ(۴۳) أَمْ يَقُولُونَ نحْنُ جَمِيعٌ مُّنتَصِرٌ(۴۴) سيهْزَمُ الجَْمْعُ وَ يُوَلُّونَ الدُّبُرَ(۴۵) بَلِ الساعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَ الساعَةُ أَدْهَى وَ أَمَرُّ(۴۶) ترجمه : ۴۱ - انذارها و هشدارها (يكى پس از ديگرى ) براى آل فرعون آمد. ۴۲ - اما آنها همه آيات ما را تكذيب كردند، و ما آنها را گرفتيم و مجازات كرديم گرفتن شخصى قدرتمند و توانا. ۴۳ - آيا كفار شما بهتر از اينها هستند؟ يا براى شما امان نامه اى در كتب آسمانى نازل شده ؟! ۴۴ - يا مى گويند: ما جماعتى متحد و نيرومند و پيروزيم ؟ ۴۵ - (ولى بدانند) جمعشان به زودى شكست مى خورد و پا به فرار مى گذارند. ۴۶ - (علاوه بر اين ) رستاخيز موعد آنها است و مجازات قيامت هولناكتر و تلختر است .
تفسير: آيا شما از اقوام گذشته برتريد؟! پنجمين و آخرين قومى كه در اين سلسله به آنها اشاره مى شود قوم فرعون است ، ولى از آنجا كه سرگذشت اين قوم به طور مشروح در سوره هاى مختلف قرآن آمده در اينجا تنها اشاره كوتاه و فشرده اى به داستان عبرت انگيز آنها شده است . مى فرمايد: ((انذارهاى ما (يكى پس از ديگرى ) به سراغ آل فرعون آمد)) (و لقد جاء آل فرعون النذر). منظور از «آل فرعون » تنها خاندان و بستگان او نيست ، بلكه پيروان او را به طور عموم شامل مى شود، زيرا «آل » گرچه غالبا در مورد «اهل بيت و خانواده » به كار مى رود ولى احيانا در معنى وسيعى كه گفتيم نيز استعمال مى شود، و قرائن مقام نشان مى دهد كه در اينجا منظور همين معنى وسيع است . «نذر» (بر وزن كتب ) جمع «نذير» به معنى بيم دهنده است خواه انسانى باشد يا حادثه اى از حوادث كه به انسانها هشدار مى دهد و آنها را از عاقبت كارشان برحذر مى دارد در صورت اول ممكن است آيه فوق اشاره به موسى و هارون باشد، و در صورت دوم اشاره به معجزات نه گانه موسى ، ولى آيه بعد نشان مى دهد كه معنى دوم در اينجا مناسب است . آيه بعد از واكنش «آل فرعون » در برابر اين دو پيامبر بزرگ الهى
و انذارهاى آنها پرده برداشته ، مى گويد: «آنها تمام آيات ما را تكذيب كردند» (كذبوا باياتنا كلها). آرى اين مغروران خودخواه ، و اين جباران خودكامه و بيدادگر، همه آيات الهى را بدون استثنا انكار كردند، همه را دروغ يا سحر يا حوادث اتفاقى شمردند! «آيات » مفهوم وسيعى دارد كه هم دلائل عقلى را شامل مى شود، هم معجزات ، و هم دلائل نقلى را، اما به قرينه آيه ۱۰۱ سوره اسراء و لقد آتينا موسى تسع آيات بينات «ما به موسى نه معجزه روشن داديم » معلوم مى شود كه در اينجا اشاره به همان معجزات نه گانه است . انسان اگر حقيقت جو باشد ديدن يكى از اين معجزات با اخطار قبلى و سپس بر طرف شدن بلا به وسيله دعاى پيامبر خدا براى او كافى است ، ولى هنگامى كه انسان به اصطلاح بر سر دنده لج قرار مى گيرد اگر تمام آسمان و زمين آيت خدا شود مؤ ثر نيست تنها عذاب الهى بايد فرارسد و مغزهائى را كه پر از باد غرور است در هم بكوبد. چنانكه در ذيل همين آيه مورد بحث مى خوانيم : «ما آنها را گرفتيم و مجازات كرديم ، گرفتن كسى كه هرگز مغلوب نمى شود و مقتدر و تواناست »
(فاخذناهم اخذ عزيز مقتدر). «اخذ» در اصل به معنى گرفتن است ، ولى از آنجا كه مجرم را براى مجازات كردن قبلا دستگير مى كنند اين كلمه به عنوان كنايه از مجازات به كار مى رود. تعبيرى كه در ذيل اين داستان آمده است در سرگذشتهاى ديگر نظير ندارد اين به خاطر آن است كه فرعونيان بيش از همه به قدرت و عزت خود مى باليدند، و همه جا سخن از نيروى حكومت آنها بود، اما خداوند مى گويد: ما آنها را گرفتيم ، گرفتن عزيز مقتدر تا معلوم شود، اين قدرت و عزت پوشالى در مقابل عزت و قدرت خدا هيچ و پوچ است ، و عجب اينكه همان رود عظيم نيل كه سرچشمه تمام ثروت و قدرت و آبادى و تمدن آنها بود ماءمور نابودى آنها شد، و عجبتر اينكه موجودات كوچكى همچون ملخ ، قورباغه ، قمل (يكنوع حشره ) بر آنها مسلط گشت و آنان را به ستوه آورد و بيچاره كرد. بعد از بيان داستان اقوام پيشين و عذاب و كيفر امتهاى سركش و مجرم ، در آيه بعد مشركان مكه را مخاطب ساخته مى گويد: «آيا كفار شما از كافران پيشين بهترند و يا براى شما امان نامه اى در كتب آسمانى نازل شده است » (اكفاركم خير من اولئكم ام لكم براءة فى الزبر). ميان شما و قوم فرعون و قوم نوح و لوط و ثمود چه تفاوتى است ؟ اگر آنها به خاطر كفر و طغيان و ظلم و گناه گرفتار طوفانها و زلزله ها و صاعقه ها شدند چه دليلى دارد كه شما به چنين سرنوشتى مبتلا نشويد؟! آيا شما از آنها بهتريد؟ يا طغيان و عناد و كفر شما از آنها كمتر است ؟
پس چگونه خود را از عذاب الهى مصون مى شمريد؟ مگر اينكه امان نامه اى در كتب آسمانى براى شما آمده باشد، و مسلما چنين ادعائى دروغ است و هيچگونه دليلى بر آن نداريد. «يا اينكه مى گويند: ما جمعيت متحد و نيرومندى هستيم و از مخالفانمان انتقام مى گيريم ، و بر آنها پيروز مى شويم » (ام يقولون نحن جميع منتصر) «جمع » به معنى «مجموع » است ، و منظور در اينجا جماعتى است كه هدف و قدرت عمل دارند و تعبير به «منتصر» نيز تاءكيدى بر اين معنى است ، زيرا از ماده «انتصار» و به معنى انتقام گرفتن و پيروز شدن است . قابل توجه اينكه آيه قبل به صورت «خطاب » بود، اما آيه مورد بحث ، و آيات آينده از كفار به صورت «غائب » سخن مى گويد، و اين يكنوع تحقير است يعنى شايسته نيستند بيش از اين مخاطب به خطاب الهى شوند. به هر حال ، اگر آنها ادعاى چنين قدرتى كنند آن نيز ادعاى بى اساسى است ، چرا كه «آل فرعون » و «قوم عاد و ثمود» و امثال آنان كه از اينها قويتر بودند در برابر عذاب الهى همچون پر كاه در برابر يك طوفان عظيم كمترين مقاومتى از خود نشان ندادند تا چه رسد به اين گروه اندك و فاقد همه چيز! سپس به عنوان يك پيشگوئى قاطع براى رد سخنان آنها، مى افزايد آنها بدانند «جمعشان به زودى شكست مى خورد و فرار مى كنند» (سيهزم الجمع
و يولون الدبر). جالب اينكه «سيهزم » از ماده «هزم » (بر وزن جزم ) در اصل به معنى فشار دادن جسم خشك است به حدى كه متلاشى شود، و به همين مناسبت در متلاشى شدن لشكر و در هم شكستن آن به كار رفته است . اين تعبير ممكن است اشاره اى به اين نكته باشد كه اگر چه آنها ظاهرا متحد و منسجمند، ولى چون موجوداتى خشك و فاقد انعطافند در برابر يك فشار قوى درهم مى شكنند، برعكس مؤ منان كه صلابتى تواءم با انعطاف دارند كه اگر تندباد حوادث كمر آنها را خم كند به زودى قامت راست كرده و باز هم در برابر حادثه مى ايستند. «دبر» به معنى پشت در مقابل «قبل » به معنى پيش رو است ، و ذكر اين كلمه در اينجا براى بيان پشت كردن به ميدان جنگ به طور كامل است . اين پيشگوئى در ميدان بدر و ساير جنگهاى اسلامى جامع عمل به خود پوشيد، و سرانجام جمعيت قدرتمند كفار متلاشى شدند و فرار كردند. در آخرين آيه مورد بحث مى افزايد: «تنها شكست و ناكامى در دنيا بهره آنها نيست ، بلكه رستاخيز موعد آنها است و مجازاتهاى قيامت هولناكتر و تلختر است » (بل الساعة موعدهم و الساعة ادهى و امر). و به اين ترتيب آنها بايد هم در انتظار شكست تلخى در اين دنيا باشند، و هم شكست تلخ تر و وحشت انگيزتر در آخرت . «ادهى » از ماده «دهو» و «دهاء» به معنى مصيبت و حادثه بزرگ است كه راه خلاص و علاج و درمان ندارد، و گاه به معنى شدت هوشيارى نيز آمده
است ، اما در آيه مورد بحث به معنى اول مى باشد. آرى آنها در قيامت گرفتار چنان سرنوشتى مى شوند كه راه فرارى براى آن نيست .
نكته :
يك پيشگوئى صريح و اعجازآميز بدون شك آن زمان كه اين آيات در مكه نازل شد مسلمانان در اقليت شديد و دشمن در اوج قدرت بود، و هرگز پيش بينى پيروزى سريع مسلمانان بر آنها قابل باور نبود، ولى مدت كوتاهى گذشت كه مسلمانان هجرت نمودند و آنقدر قدرت پيدا كردند كه در نخستين برخورد مسلحانه خود با دشمن در ميدان بدر ضربه بسيار و سهمگينى بر آنان وارد ساختند، آنچنان كه هرگز انتظارش را نداشتند، و چند سالى از ماجراى بدر بيشتر نگذشت كه نه فقط كفار مكه ، بلكه تمام جزيره عربستان در مقابل آنها تسليم شدند! آيا اين خبر غيبى از آينده آن هم با اين قاطعيت و صراحت معجزه نيست ؟ مى دانيم يكى از جنبه هاى اعجاز قرآن مشتمل بودن بر خبرهاى غيبى است ، كه يك نمونه اش آيه مورد بحث مى باشد.
آيه ۴۷-۵۵
آيه و ترجمه
إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فى ضلَلٍ وَ سعُرٍ(۴۷) يَوْمَ يُسحَبُونَ فى النَّارِ عَلى وُجُوهِهِمْ ذُوقُوا مَس سقَرَ(۴۸) إِنَّا كلَّ شىْءٍ خَلَقْنَهُ بِقَدَرٍ(۴۹) وَ مَا أَمْرُنَا إِلا وَحِدَةٌ كلَمْح بِالْبَصرِ(۵۰) وَ لَقَدْ أَهْلَكْنَا أَشيَاعَكُمْ فَهَلْ مِن مُّدَّكرٍ(۵۱) وَ كلُّ شىْءٍ فَعَلُوهُ فى الزُّبُرِ(۵۲) وَ كلُّ صغِيرٍ وَ كَبِيرٍ مُّستَطرٌ(۵۳) إِنَّ المُْتَّقِينَ فى جَنَّتٍ وَ نهَرٍ(۵۴) فى مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرِ(۵۵) ترجمه : ۴۷ - مجرمان در گمراهى و شعله هاى آتشند. ۴۸ - در آن روز كه در آتش دوزخ به صورتشان كشيده مى شوند (و به آنها گفته مى شود) بچشيد آتش دوزخ را. ۴۹ - ما هر چيزى را به اندازه آفريديم .
۵۰ - و فرمان ما يك امر بيش نيست ، همچون يك چشم بر هم زدن ! ۵۱ - ما كسانى را كه در گذشته شبيه شما بودند هلاك كرديم آيا كسى هست كه متذكر شود. ۵۲ - و هر كارى را انجام دادند در نامه هاى اعمالشان ثبت است . ۵۳ - و هر كار كوچك و بزرگى نوشته مى شود. ۵۴ - پرهيزگاران در باغها و نهرهاى بهشتى جاى دارند. ۵۵ - در جايگاه صدق نزد خداوند مالك مقتدر. تفسير: در جايگاه صدق نزد خداوند مقتدر! اين آيات در حقيقت ادامه بحث آيات قبل پيرامون كيفيت حال مشركان و مجرمان در قيامت است ، آخرين آيه از آيات گذشته اين حقيقت را بيان كرد كه روز قيامت ميعاد آنهاست و آن روز مصيبت بار و تلخى است ، تلختر از مصائب و شكستهاى دنيا. در نخستين آيه مورد بحث به بيان علت اين امر پرداخته ، مى گويد: «مجرمان در گمراهى و شعله هاى آتش دوزخند» (ان المجرمين فى ضلال و سعر). «در آن روز در آتش دوزخ به صورتشان كشيده مى شوند، و به آنها گفته
مى شود بچشيد و لمس كنيد آتش دوزخ را» دوزخى كه پيوسته آنرا انكار مى كرديد و دروغ و افسانه مى پنداشتيد (يوم يسحبون فى النار على وجوههم ذوقوا مس سقر). «سقر» (بر وزن سفر) در اصل به معنى تغيير رنگ بدن و متاءذى شدن از تابش آفتاب و مانند آن است ، و از آنجا كه جهنم اين دگرگونى و آزار را به نحو شديد دارد يكى از نامهاى آن «سقر» است ، و مراد از «مس » همان تماس گرفتن و لمس كردن است ، بنابراين به دوزخيان گفته مى شود بچشيد حرارت سوزانى را كه از لمس آتش دوزخ حاصل مى شود، بچشيد و نگوئيد اينها دروغ و خرافه و اسطوره است . بعضى معتقدند كه «سقر» نام تمام دوزخ نيست بلكه بخش خاصى از دوزخ است كه سوزندگى فوق العاده عجيبى دارد، چنانكه در روايتى از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده : «دره اى است به نام ((سقر» كه جايگاه متكبران است ، و هر گاه نفس بكشد دوزخ را مى سوزاند))!. و از آنجا كه ممكن است خيال شود كه اين عذابها با آن معاصى هماهنگ نيست ، در آيه بعد مى افزايد: «ما هر چيزى را به اندازه آفريديم » (انا كل شى ء خلقناه بقدر). آرى هم عذابهاى دردناك آنها در اين دنيا روى حساب است ، و هم مجازاتهاى شديد آنها در آخرت ، نه تنها مجازاتها كه هر چيزى را خدا آفريده روى حساب و نظام حساب شده اى است ، زمين و آسمان ، موجودات زنده و بيجان ، اعضاى پيكر انسان ، و وسائل و اسباب حيات زندگى هر كدام روى حساب و اندازه لازم
است ، و چيزى در اين عالم بى حساب و كتاب نيست ، چرا كه آفريده آفريدگار حكيمى است . سپس مى فرمايد: نه تنها اعمال ما از روى حكمت است ، بلكه تواءم با نهايت قدرت و قاطعيت نيز مى باشد، زيرا «فرمان ما يك امر بيش نيست و چنان با سرعت انجام مى گيرد همانند يك چشم بر هم زدن »! (و ما امرنا الا واحدة كلمح بالبصر). آرى هر چيز را اراده كنيم مى گوئيم : «كن »: «موجود باش » آن نيز بلافاصله موجود مى شود، (حتى كلمه «كن هم » به اصطلاح از باب ضيق بيان است ، و الا اراده و مشيت خداوند همان و تحقق مراد او همان ). بنابراين آن روز كه فرمان برپاشدن قيامت را صادر مى كنيم با يك چشم بر هم زدن همه چيز در مسير رستاخيز قرار مى گيرد، و حيات نوين در كالبدها دميده مى شود. همچنين آن روز كه اراده كنيم كه مجرمان را به وسيله صاعقه ها و صيحه هاى آسمانى يا زمين لرزه ها و طوفانها و تندبادها مجازات كنيم ، و يا اراده عذاب آنها داشته باشيم يك فرمان بيشتر لازم نيست ، بلافاصله همه اينها حاصل مى شود. اينها همه هشدارى است براى گناهكاران تا بدانند خداوند در عين حكيم بودن قاطع است ، و در عين قاطعيت ، حكيم ، و از مخالفت فرمانش بر حذر باشند. آيه بعد بار ديگر مجرمان و كفار را مخاطب ساخته و توجه آنها را به سرنوشت اقوام پيشين معطوف مى دارد، و مى گويد: «ما افرادى را در گذشته
كه شبيه شما بودند هلاك و نابود كرديم ، آيا كسى هست كه متذكر شود و پند گيرد» (و لقد اهلكنا اشياعكم فهل من مدكر). «اشياع » جمع «شيعه » به معنى كسانى است كه از سوى فردى به هر طرف مى روند و امور مربوط به او را نشر و شياع مى دهند، و او را تقويت مى كنند و اگر شيعه به معنى پيرو استعمال مى شود نيز از همين جهت است . مسلما اقوام پيشين ، پيرو مشركان مكه و مانند آنها نبودند، بلكه قضيه بر عكس بود، اما از آنجا كه طرفداران يكنفر شبيه او هستند اين واژه در معنى «شبيه و مانند» نيز به كار مى رود. اين را نيز نبايد ناديده گرفت كه اين گروه از كفار مكه از برنامه هاى پيشينيان نيرو مى گرفتند، و از خط مكتب آنها استفاده مى كردند، و به همين جهت بر اقوام پيشين اشياع (شيعه ها) اطلاق شده است . به هر حال اين آيه بار ديگر اين حقيقت را تاءكيد مى كند كه وقتى اعمال و رفتار و اعتقادات شما با آنها يكى است ، دليلى ندارد كه شما سرنوشتى جز سرنوشت آنها داشته باشيد بيدار شويد و پند گيريد. سپس به اين اصل اساسى اشاره مى كند كه با مرگ اقوام پيشين اعمال آنها نابود نشد، بلكه «هر كارى را انجام دادند در نامه هاى اعمالشان ثبت است » (و كل شى ء فعلوه فى الزبر). همينگونه اعمال شما نيز ثبت و ضبط مى شود، و براى يوم الحساب محفوظ است . «زبر» جمع «زبور» به معنى كتاب است ، و در اينجا اشاره به نامه اعمال آدميان مى باشد، بعضى نيز احتمال داده اند كه منظور از آن «لوح محفوظ»
باشد، ولى اين معنى با صيغه جمع سازگار نيست . سپس براى تاءكيد بيشتر مى افزايد: «و هر كار صغير و كبيرى بدون استثنا نوشته مى شود» (و كل صغير و كبير مستطر). بنابراين حساب اعمال در آن روز يك حساب جامع و كامل است ، چنانكه وقتى نامه اعمال مجرمان به دست آنها داده مى شود فرياد برمى آورند: «كه اى واى بر ما! اين چه كتابى است كه هيچ عمل كوچك و بزرگى نيست مگر آنرا شماره كرده »! «و يقولون يا ويلتنا مال هذا الكتاب لا يغادر صغيرة و لا كبيرة الا احصاها» (سوره كهف آيه ۴۹). «مستطر» از ماده «سطر» در اصل به معنى «صف » مى باشد، خواه انسانهائى كه در يك صف ايستاده اند، يا درختانى كه در يك صف قرار دارند، يا كلماتى كه بر صفحه كاغذ در يك صف رديف شده اند، و از آنجا كه بيشتر در معنى اخير به كار مى رود معمولا اين معنى از آن به ذهن مى رسد. و به هر حال اين هشدار ديگرى است به اين افراد گنهكار و غافل و بيخبر. و از آنجا كه سنت قرآن مجيد بر اين است كه صالحان و طالحان و نيكان و بدان را در مقايسه با يكديگر معرفى مى كند، چرا كه در مقايسه تفاوتها چشمگيرتر و آشكارتر است در اينجا نيز بعد از ذكر سرنوشت كافران مجرم اشاره كوتاهى به سرنوشت مسرت بخش و روحپرور پرهيزكاران كرده ، مى فرمايد: «پرهيزكاران در ميان باغها و نهرهاى بهشتى و فضاى گسترده و فيض وسيع خداوند جاى دارند» (ان المتقين فى جنات و نهر). «نهر» (بر وزن قمر) و همچنين «نهر» (بر وزن قهر) هر دو به معنى مجراى
آب فراوان است و به همين مناسبت گاهى به فضاى گسترده يا فيض عظيم و نور گسترده «نهر» (بر وزن قمر) گفته شده است . اين واژه در آيه مورد بحث (قطع نظر از حديث آينده ) ممكن است به همان معنى اصلى يعنى نهر آب بوده باشد، و مفرد بودن آن مشكلى ايجاد نمى كند، چرا كه معنى جنس و جمع دارد بنابراين هماهنگ «جنات » جمع «جنت » است . و نيز ممكن است اشاره به وسعت فيض الهى و نور و روشنائى گسترده بهشت و فضاى وسيع آن باشد، و يا به هر دو معنى ، اما در حديثى كه در المنثور از پيغمبر گرامى اسلام (صلى اللّه عليه و آله ) نقل شده مى خوانيم : النهر الفضاء و السعة ليس بنهر جار «نهر به معنى فضا و گستردگى است نه به معنى نهر جارى ». آخرين آيه مورد بحث كه آخرين آيه سوره «قمر» است توضيح بيشترى براى جايگاه متقين داده ، چنين مى گويد: «آنها در جايگاه صدق و حق و راستى نزد خداوند مالك قادر قرار دارند» (فى مقعد صدق عند مليك مقتدر). چه توصيف جالبى در اين آيه از جايگاه پرهيزگاران شده است ؟ دو ويژگى دارد كه همه امتيازات در آن جمع است : نخست اينكه آنجا جايگاه صدق است و هيچگونه باطل و بيهودگى در آن راه ندارد، سراسر حق است و تمام وعده هاى خداوند درباره بهشت در آنجا عينيت پيدا مى كند، و صدق آنها آشكار مى شود. ديگر اينكه : در جوار و قرب خدا است ، همان چيزى كه از كلمه «عند» (نزد) استفاده مى شود كه اشاره به نهايت قرب و نزديكى و معنوى است نه جسمانى ، آن هم نسبت به خداوندى كه هم مالك است و هم قادر، هر گونه نعمت و موهبتى در قبضه قدرت و در فرمان حكومت و مالكيت او است ، و به همين دليل در پذيرائى
اين ميهمانان گرامى فروگذار نخواهد كرد، و تنها خودش مى داند چه مواهبى براى آنها آماده ساخته است . قابل توجه اينكه : در اين دو آيه كه سخن از مواهب و پاداشهاى بهشتيان است نخست از مواهب مادى آنها كه باغهاى وسيع و نهرهاى جارى است سخن مى گويد، سپس از پاداش بزرگ معنوى آنها كه حضور در پيشگاه قرب مليك مقتدر است ، تا انسان را مرحله به مرحله آماده كند، و روح او را به پرواز درآورد و در شور و نشاط فروبرد، به خصوص كه تعبيراتى همچون «مليك » و «مقتدر» و نيز «مقعد صدق » همگى دلالت بر دوام و بقاى اين حضور و قرب معنوى دارد.
نكته ها:
همه چيز جهان روى حساب است
جمله انا كل شى ء خلقناه بقدر در عين فشردگى از حقيقت مهمى در عالم خلقت پرده برمى دارد، حقيقتى كه بر سراسر جهان هستى حاكم است ، و آن اندازه گيرى دقيق در همه كائنات جهان است . هر قدر علم و دانش بشرى پيشرفت مى كند به اين اندازه گيرى دقيق آشناتر مى شود، اين اندازه گيرى دقيق نه تنها در موجودات ذره بينى كه در كرات عظيم آسمانى نيز حاكم است . فى المثل مى شنويم فضانوردان با محاسبات دقيق علمى كه وسيله صدها نفر كارشناس متخصص بوسيله مغزهاى الكترونيكى انجام مى گيرد موفق مى شوند، درست در همان منطقه اى از كره ماه كه مى خواستند بنشينند، با اينكه ظرف چند روزى كه سفينه فضائى فاصله زمين و ماه را مى پيمايد همه چيز دگرگون مى شود، ماه هم بدور خود مى گردد و هم بدور زمين ، و جاى آن بكلى عوض مى شود،
و حتى در لحظه پرتاب سفينه نيز زمين هم بدور خود و هم بدور آفتاب با سرعت فوق العاده اى در حركت است ، ولى از آنجا كه تمام اين حركات گوناگون حساب و اندازه دقيقى دارد كه مطلقا از آن تخلف نمى كند، فضانوردان موفق مى شوند كه با محاسبات پيچيده درست در منطقه مورد نظر فرود آيند! ستاره شناسان مى توانند از دهها سال قبل ، خسوف و كسوفهاى جزئى و كلى را كه در نقاط مختلف زمين روى مى دهد دقيقا پيش بينى كنند، اينها همه نشانه دقت در اندازه گيريهاى جهان بزرگ است . در موجودات كوچك ، در مورچگان ريز با آن اندامهاى پيچيده و متنوع و رگها و اعصاب ، ظرافت اين اندازه گيرى خيره كننده است ، و هنگامى كه به موجودات كوچكتر، يعنى جانداران ذره بينى ، ميكربها، ويروسها، آميبها مى رسيم ظرافت اين اندازه گيرى اوج مى گيرد، و در آنجا حتى يكهزارم ميليمتر و كوچكتر از آن تحت حساب است ، و از آن فراتر هنگامى كه به داخل اتم وارد مى شويم تمام اين مقياسهاى اندازه گيرى را بايد دور بريزيم ، و اندازه ها به قدرى كوچك مى شود كه به فكر هيچ انسانى نمى گنجد. اين اندازه گيرى تنها در مساءله كميتها نيست ، كيفيتهاى تركيبى از اين اندازه گيرى نيز دقيقا برخوردار است ، نظامى كه بر روح و روحيات انسان و اميال و غرائز او حاكم است ، نيز اندازه گيرى دقيقى در مسير خواسته هاى فردى و اجتماعى انسان دارد كه اگر كمترين دگرگونى در آن رخ دهد نظام زندگى فردى و اجتماعى او به هم مى ريزد. در عالم طبيعت ، موجوداتى هستند كه آفت يكديگرند، و هر كدام ترمزى در برابر ديگرى محسوب مى شود. پرندگان شكارى از گوشت پرندگان كوچك تغذيه مى كنند، و از اينكه آنها از حد بگذرند، و تمام محصولات را آسيب برسانند جلوگيرى مى نمايند،
و لذا عمر طولانى دارند. ولى همين پرندگان شكارى ، بسيار كم تخم مى گذارند، و كم جوجه مى آورند، و تنها در شرايط خاصى زندگى مى كنند، اگر بنا بود با اين عمر طولانى جوجه هاى فراوان بياورند، فاتحه تمام پرندگان كوچك خوانده مى شد. اين مساءله دامنه بسيار گسترده اى در جهان حيوانات و گياهان دارد كه مطالعه آن انسان را به عمق انا كل شى ء خلقناه بقدر آشناتر مى سازد.
تقدير الهى و آزادى اراده انسان
ممكن است از آيه مورد بحث و شبيه آن اين توهم ، يا سوء استفاده پيش آيد كه اگر همه چيز را خداوند روى اندازه و حسابى آفريده است پس اعمال و افعال ما نيز مخلوق او است ، و بنابراين از خود اختيارى نداريم . ولى چنانكه قبلا نيز گفته ايم گرچه اعمال ما به تقدير و مشيت الهى است و هرگز خارج از محدوده قدرت و اراده او نيست ولى او مقدر ساخته كه ما در اعمال خود مختار باشيم ، و لذا براى ما تكليف و مسؤ ليت قائل شده كه اگر اختيار نداشتيم تكليف و مسؤ ليت نامفهوم و بى معنى بود بنابراين اگر ما در اعمال خود فاقد اراده و مجبور باشيم اين برخلاف تقدير الهى است . ولى در مقابل افراط «جبريون » گروهى به تفريط و تندروى در جهت مقابل افتاده اند كه آنها را «قدريون » و مفوضه مى نامند، آنها صريحا مى گويند: اعمال ما به دست ما است ، و خدا را مطلقا به اعمال ما كارى نيست ، و به اين ترتيب قلمرو حكومت الهى را محدود ساخته و خود را مستقل پنداشته ، و راه شرك را مى پويند.
حقيقت اين است كه جمع ميان اين دو اصل (توحيد و عدل ) نياز به دقت و ظرافت خاصى دارد، اگر توحيد را به اين معنى تفسير كنيم كه خالق همه چيز حتى اعمال ما خداست ، بطورى كه ما هيچ اختيارى نداريم عدل خدا را انكار كرده ايم ، چرا كه گنهكاران را مجبور بر معاصى ساخته و سپس آنها را مجازات مى كند. و اگر عدل را به اين معنى تفسير كنيم كه خدا هيچ دخالتى در اعمال ما ندارد او را از حكومتش خارج ساخته ايم و در دره «شرك » سقوط كرده ايم . «امر بين الامرين » كه ايمان خالص و صراط مستقيم و خط ميانه است اين است كه معتقد باشيم ما مختاريم ولى مختار بودنمان نيز به اراده خدا است و هر لحظه بخواهد مى تواند از ما سلب اختيار نمايد و اين همان مكتب اهل بيت (عليهم السلام ) است . قابل توجه اين كه در ذيل آيات مورد بحث روايات متعددى در مذمت از اين دو گروه در كتب تفسير اهل سنت و شيعه وارد شده است : از جمله در حديثى ميخوانيم كه پيغمبر اكرم فرمود صنفان من امتى ليس لهم فى الاسلام نصيب : المرجئة و القدرية ، انزلت فيهم آية فى كتاب الله ، ان المجرمين فى ضلال و سعر...)): «دو گروه از امتم هستند كه سهمى در اسلام ندارند! جبرى ها، و قدرى ها و درباره اينها آيه ان المجرمين فى ضلال و سعر... ((گنهكاران در گمراهى و جنون و شعله هاى آتشاند... نازل شده ». «مرجئه » از ماده «ارجاء» به معنى تاءخيرانداختن است و اين اصطلاحى است كه در مورد جبريون به كار مى رود چرا كه آنها اوامر الهى را ناديده
گرفته ، و رو به سوى معصيت مى آورند به گمان اين كه مجبورند، يا اين كه معتقدند مرتكبين گناهان كبيره سرنوشتشان روشن نيست و آن را به قيامت مى اندازند. و در حديثى از امام باقر (عليه السلام ) مى خوانيم : «نزلت هذه فى القدرية ((ذوقوا مس سقر انا كل شى ء خلقناه بقدر» اين آيات درباره قدريه نازل شده در قيامت به آنها گفته مى شود آتش دوزخ را بچشيد ما هر چيزى را روى حساب و اندازه آفريديم اشاره به اين كه منظور از اندازه و حساب اين است كه براى هر گناهى مجازات دقيقى معين ساخته ايم ، و اين يكى ديگر از تفسيرهاى آيه است ، و يا اين كه شما كه منكر تقدير الهى بوديد و خود را قادر بر هر چيز مى پنداشتيد و خدا را از قلمرو اعمال خود بيرون فكر مى كرديد اكنون قدرت خدا را ببينيد، و بچشيد عذاب انحراف خود را).
فرمان خداوند فقط يك كلمه است !
مى دانيم در ميان «علت تامه » و «معلول » هيچگونه فاصله زمانى وجود ندارد، و لذا در اصطلاح فلاسفه ، تقدم علت را بر معلول تقدم رتبى مى دادند، و در مورد اراده خداوند نسبت به امر ايجاد و خلقت كه روشنترين مصداق علت تامه يا مصداق منحصر به فرد علت تامه است ، اين معنى روشنتر مى باشد. و لذا اگر آيه و ما امرنا الا واحدة : (امر ما يك كلمه بيش نيست ) را به كلمه «كن » تفسير كرده اند، از تنگى بيان است ، و الا كلمه «كن » نيز تركيبى است از كاف و نون و نياز به زمان دارد، و حتى «فاء» در «فيكون » كه
معمولا بيانگر نوعى زمان است از جهت تنگى بيان مى باشد، و حتى تشبيه «كلمح بالبصر» (يك چشم بر هم زدن ) در آيه ۷۷ سوره نحل هنگامى كه سخن از امر الهى درباره رستاخيز مى گويد و آنرا تشبيه به «لمح بصر» مى كند مى افزايد: او هو اقرب «از يك چشم بر هم زدن نيز نزديكتر است »! به هر حال در اينجا سخن از زمان به خاطر تعبيرات روزمره ما است ، و به خاطر آن است كه قرآن به زبان ما با ما سخن مى گويد، و گرنه خداوند و اوامرش ما فوق زمان است ضمنا تعبير به «واحدة » ممكن است اشاره به اين معنى باشد كه يك فرمان كافى است و نياز به تكرار ندارد، و يا اشاره به اينكه فرمان او درباره كوچك و بزرگ و صغير و كبير و حتى آفرينش مجموع آسمانهاى گسترده با يك ذره خاك فرق نمى كند. اصلا كوچك و بزرگ و مشكل و آسان در مقياس فكر محدود و قدرت ناچيز ماست ، و آنجا كه سخن از قدرت بى انتها مطرح است ، اين مفاهيم به كلى از ميان مى رود و همه يك رنگ و يك شكل مى شوند (دقت كنيد). در اينجا «يك سؤ ال » پيش مى آيد كه اگر معنى جمله فوق اين است كه همه چيز آنا وجود پيدا مى كند، اين امر با مشاهده تدريجى بودن حوادث جهان سازگار نيست . ولى «پاسخ » اين سؤ ال با توجه به يك نكته روشن مى شود، و آن اينكه : فرمان او همه جا يك كلمه است كه از يك چشم بر هم زدن نيز سريعتر مى باشد ولى محتواى فرمان متفاوت است ، اگر به جنين فرمان داده كه در نه ماه دوران خود را تكميل كند يك لحظه كم و زياد نخواهد شد، و فوريت آن به اين است كه درست در راءس اين مدت تكميل گردد، و اگر فرمان به كره زمين داده ، كه
در ۲۴ ساعت يكبار بدور خود بچرخد فرمانش تخلف ناپذير است ، و به تعبير ديگر براى تاءثير فرمان او هيچ زمانى لازم نيست ، اين محتواى فرمان است كه با توجه به سنت تدريجى بودن عالم ماده و خاصيت و طبيعت حركت ، زمان به خود مى پذيرد.
آغاز و پايان سوره قمر
قابل توجه اينكه سوره قمر با وحشت و اضطراب و هشدار به نزديك شدن قيامت آغاز شده ، و با آرامش مطلقى كه براى مؤ منان راستين در جايگاه صدق در نزد مليك مقتدر بيان فرموده پايان مى گيرد، و چنين است راه و رسم تربيت كه از اضطراب و وحشت شروع مى شود، و به آرامش كامل منتهى مى گردد، افكار پريشان را جمع مى كند، هوسهاى سركش را رام مى نمايد، خوف و اضطراب درونى را از عوامل فنا و نابودى و ضلال برطرف مى سازد و در جوار ابديت پروردگار و در پيشگاه رحمت و قرب او غرق آرامش و سكينه و اطمينان مى كند. و به راستى توجه به اينكه خداوند مالك بى منازع و حاكم بى مانع در سرتاسر عالم هستى است ، و توجه به اينكه او مقتدر است و قدرتش در همه چيز نافذ است به انسان آرامش بى نظيرى مى بخشد. بعضى از مفسران نقل كرده اند كه اين دو نام مقدس (مليك و مقتدر) تاءثير عميقى در اجابت دعا دارد، به طورى كه يكى از روات نقل مى كند كه من وارد مسجد شدم در حالى كه گمان مى كردم صبح شده ، ولى معلوم شد مقدار زيادى از شب باقى مانده و احدى در مسجد غير از من نبود، ناگهان حركتى از پشت سرم شنيدم ترسيدم اما ديدم ناشناسى صدا مى زند اى كسى كه قلبت مملو از ترس است وحشت نكن و بگو: اللهم انك مليك مقتدر، ما تشاء من امر يكون سپس هر چه مى خواهى بخواه او مى گويد من اين دعاى كوتاه را
خواندم و چيزى از خدا نخواستم مگر اينكه انجام شد. خداوندا! تو مليك و مقتدرى ما را چنان توفيقى مرحمت فرما كه در سايه ايمان و عمل و تقوا در جايگاه صدق ، در جوار قرب و رحمتت قرار گيريم . پروردگارا! ما ايمان داريم روز رستاخيز روزى است وحشتناك و براى گناهكاران تلخ و ناگوار، در آن روز تنها اميد ما به لطف و كرم تو است . بارالها! به ما روحى بيدار و عقلى هشيار مرحمت كن تا از سرنوشت پيشينيان درس عبرت گيريم و راهى را كه به هلاك آنها انجاميد نپيمائيم .
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |