النساء ٨٨

از الکتاب
کپی متن آیه
فَمَا لَکُمْ‌ فِي‌ الْمُنَافِقِينَ‌ فِئَتَيْنِ‌ وَ اللَّهُ‌ أَرْکَسَهُمْ‌ بِمَا کَسَبُوا أَ تُرِيدُونَ‌ أَنْ‌ تَهْدُوا مَنْ‌ أَضَلَ‌ اللَّهُ‌ وَ مَنْ‌ يُضْلِلِ‌ اللَّهُ‌ فَلَنْ‌ تَجِدَ لَهُ‌ سَبِيلاً

ترجمه

چرا درباره منافقین دو دسته شده‌اید؟! (بعضی جنگ با آنها را ممنوع، و بعضی مجاز می‌دانید.) در حالی که خداوند بخاطر اعمالشان، (افکار) آنها را کاملاً وارونه کرده است! آیا شما می‌خواهید کسانی را که خداوند (بر اثر اعمال زشتشان) گمراه کرده، هدایت کنید؟! در حالی که هر کس را خداوند گمراه کند، راهی برای او نخواهی یافت.

ترتیل:
ترجمه:
النساء ٨٧ آیه ٨٨ النساء ٨٩
سوره : سوره النساء
نزول : ٨ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«فِئَتَیْنِ»: دو دسته. حال ضمیر (کُمْ) است، یا خبر (أَصْبَحْتُمْ) محذوف است و تقدیر چنین است: فَمَا لَکُمْ أَصْبَحْتُمْ فِی الْمُنَافِقِینَ فِئَتَیْنِ. «أَرْکَسَهُمْ»: آنان را واژگون و دگرگون نموده است. ایشان را بر اثر نفاق به سوی کفر برگشت داده است.


نزول

محل نزول:

این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]

شأن نزول:[۲]

«شیخ طوسی» گوید: درباره نزول آيه پنج قول است: اول عده اى گويند: درباره اختلاف اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله است، درباره كسانى كه تخلف از فرمان پيامبر در غزوه احد نموده و به طرف مدينه برگشته بودند.

قومى مى گفتند: اينان كه تخلف ورزيدند، كافرند و قومى ديگر گفتند: مؤمن اند. چنان كه از زيد بن ثابت نقل نمايند.

دوم، مجاهد و ابوجعفر و فرّاء گويند: درباره اختلاف اصحاب رسول خدا براى كسانى است كه از مكه وارد مدينه شده بودند و مسلمانى خود را آشكار ساخته سپس به مكه برگشتند و اظهار شرك نمودند و با سرمايه مشركين به يمامه سفر كردند و مسلمين در صدد دستگيرى آن‌ها برآمدند و در ميان آنان اختلاف افتاد، عده اى گفتند: آن‌ها را دستگير نمى كنيم زيرا مؤمن هستند و عده ديگر گفتند: آنان مرتد شدند و بايد دستگير شوند سپس اين آية نازل گرديد.

سوم، ابن عباس و ضحاك و قتادة گويند: اختلاف آن‌ها درباره عده اى از اهل شرك بود كه در مكه اظهار اسلام كردند و سپس با مشركين بر ضد مسلمين كمك مي‌نمودند، عده اى گفتند: خون و مال آن‌ها حلال است و عده اى ديگر گفتند: خون ريختن و غارت مال آن‌ها حرام است.

چهارم، سدى گويد: درباره قومى نازل گرديد كه در مدينه بودند و از روى نفاق اراده خارج شدن از مدينه را داشتند سپس به مؤمنين گفته بودند كه مي‌رويم و برمي‌گرديم، عده اى گفتند: اينان منافق اند و عده اى گفتند: اينان مؤمن اند.

پنجم، ابن زيد گويد: اختلاف اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره اهل الاذلّ يعنى عبدالله بن ابى‌سلول و اصحاب اوست موقعى كه درباره عائشه سخن مي‌گفتند.[۳][۴]

تفسیر

نکات آیه

۱- اختلاف مسلمانان صدر اسلام، در شیوه برخورد با منافقان (فما لکم فى المنافقین فئتین)

۲- نکوهش مسلمانان صدر اسلام از سوى خداوند، به جهت اختلافشان در روش برخورد با منافقان (فما لکم فى المنافقین فئتین)

۳- لزوم وحدت نظر مسلمانان بر محور فرمانهاى الهى در برابر منافقان (فما لکم فى المنافقین فئتین)

۴- شفاعت و طرفدارى برخى از مسلمانان عصر بعثت از منافقان (و من یشفع شفاعة سیّئة ... فما لکم فى المنافقین فئتین) «فاء» در «فما لکم» تفریع بر آیه ۸۵ و بیانگر مصداقى از «شفاعة سیّئة» است.

۵- طرفدارى و شفاعت از منافقان، مورد نکوهش الهى و مصداق شفاعت سیّئة (و من یشفع شفاعة سیّئة ... فما لکم فى المنافقین فئتین)

۶- اعمال نارواى منافقان، عامل واژگونه شدن فهم و درک آنان (و اللّه ارکسهم بما کسبوا) «ارکاس» به معناى برگرداندن و وارونه کردن است که به قرینه «اتریدون ... »، مراد از آن وارونه شدن درک آنان براى هدایت یافتن است.

۷- اعمال نارواى منافقان، عامل برگشت آنان به کفر و ضلالت (و اللّه ارکسهم بما کسبوا) با توجه به جمله «بما کفروا» در آیه بعد، از مصادیق «ارکاس» (وارونه شدن)، گرایش آنان به کفر است.

۸- طرد و اضلال منافقان از سوى خدا، دلیل لزوم طرد آنان از سوى تمامى مؤمنان است. (فما لکم فى المنافقین فئتین و اللّه ارکسهم بما کسبوا) جمله «و اللّه ارکسهم بما کسبوا»، حالیه است ; یعنى در حالى که خداوند آنها را وارونه و طرد کرده، چرا از آنان طرفدارى مى کنید.

۹- نقش تعیین کننده عمل انسان در سرنوشت او (و اللّه ارکسهم بما کسبوا)

۱۰- اضلال آدمیان از سوى خداوند، پیامد و کیفر اعمال نارواى خود آنان است. (و اللّه ارکسهم بما کسبوا اتریدون ان تهدوا من اضلّ اللّه)

۱۱- امید به هدایت منافقان، از موجبات طرفدارى برخى مؤمنان صدر اسلام از آنان (اتریدون ان تهدوا من اضلّ اللّه)

۱۲- خداوند، گمراه کننده منافقان (فما لکم فى المنافقین ... اتریدون ان تهدوا من اضلّ اللّه)

۱۳- ناتوانى مردم از هدایت گمراه کنندگان به دست خداوند (و من یضلل اللّه فلن تجد له سبیلا)

۱۴- هدایت و ضلالت، داراى نظامى قانونمند (و اللّه ارکسهم بما کسبوا اتریدون ان تهدوا من اضلّ اللّه و من یضلل اللّه فلن تجد له سبیلا)

۱۵- ناتوانى مردم از هدایت منافقان (فما لکم فى المنافقین ... اتریدون ان تهدوا من اضلّ اللّه و من یضلل اللّه فلن تجد له سبیلا)

۱۶- ناتوانى همه انسانها و تمامى عوامل در برابر اراده خدا (اتریدون ان تهدوا من اضلّ اللّه و من یضلل اللّه فلن تجد له سبیلاً)

۱۷- امید برخى از مؤمنان صدر اسلام به هدایت منافقان، برخاسته از عدم شناخت سنن الهى در هدایت و گمراهى (فما لکم فى المنافقین ... اتریدون ان تهدوا من اضلّ اللّه و من یضلل اللّه فلن تجد له سبیلاً)

۱۸- ناتوانى توده مردم از درک هدایت ناپذیرى انسانها پس از اضلال الهى (من یضلل اللّه فلن تجد له سبیلاً) مخاطب قرار گرفتن پیامبر (فلن تجد)، با وجود اینکه مؤمنان مورد خطاب بودند، براى اشاره به این معناست که عموم مردم توان درک این حقیقت را ندارند و فقط پیامبر (ص) مى تواند این حقیقت را درک کند.

۱۹- کسى را که خداوند گمراه کند، پیامبر (ص) نیز راهى براى هدایت او نخواهد داشت. (و من یضلل اللّه فلن تجد له سبیلاً)

موضوعات مرتبط

  • اتحاد: اهمیّت اتحاد ۳
  • اسلام: تاریخ صدر اسلام ۴
  • انسان: ضعف انسان ۱۶ ; فرجام انسان ۹
  • تولّى و تبرّى:۸
  • خدا: اراده خدا ۱۶ ; اضلال خدا ۸، ۱۰، ۱۲، ۱۳، ۱۸، ۱۹ ; سرزنش خدا ۲، ۵
  • شفاعت: ناپسند ۵
  • عمل: آثار عمل ۹ ; آثار عمل ناپسند ۶، ۷، ۱۰ ; کیفر عمل ناپسند ۱۰
  • فهم: موانع فهم ۶
  • کفر: عوامل کفر ۷
  • گمراهان: هدایت گمراهان ۱۳، ۱۹
  • گمراهى: عوامل گمراهى ۷، ۱۰، ۱۲ ; قانونمندى گمراهى ۱۴، ۱۷
  • محمّد (ص): محدوده مسؤولیت محمّد (ص) ۱۹
  • مسلمانان: اختلاف مسلمانان ۱ ،۲ ; سرزنش مسلمانان ۲ ; مسلمانان صدر اسلام ۱، ۴، ۱۱، ۱۷ ; مسلمانان و منافقان ۱، ۲، ۳، ۴، ۱۱، ۱۷
  • منافقان: اعراض از منافقان ۸ ; برخورد با منافقان ۱، ۲ ; رابطه با منافقان ۸ ; شفاعت از منافقان ۴، ۵ ; عمل منافقان ۶، ۷ ; گمراهى منافقان ۸، ۱۲ ; هدایت منافقان ۱۱، ۱۵، ۱۷
  • هدایت: قانونمندى هدایت ۱۴، ۱۷ ; موانع هدایت ۱۳، ۱۸، ۱۹

منابع

  1. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‌۳، ص ۳.
  2. محمدباقر محقق،‌ نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص ۲۲۳.
  3. در صحيح بخارى و صحيح مسلم و نيز ديگران از علماى عامه موضوع اول را از زيد بن ثابت روايت كرده اند.
  4. صاحب مجمع البيان موضوع دوم را از امام باقر|امام محمدباقر عليه‌السلام نقل نموده و نيز گويد از حسن بصرى هم روايت شده است.