آل عمران ١٦٠
کپی متن آیه |
---|
إِنْ يَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلاَ غَالِبَ لَکُمْ وَ إِنْ يَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ |
ترجمه
آل عمران ١٥٩ | آیه ١٦٠ | آل عمران ١٦١ | ||||||||||||||
|
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«160» إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَكُمْ وَ إِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ
اگر خداوند شما را يارى كند، هيچ كس بر شما غالب نخواهد شد و اگر شما را خوار كند، پس چه كسى است كه بعد از آن بتواند شما را يارى كند؟
(بنابراين) مؤمنان فقط بايد بر خداوند توكّل كنند.
نکته ها
در آيهى قبل، سفارش به توكّل شد و در اين آيه، دليل توكّل بر خدا را چنين مطرح مىكند كه عزّت و ذلّت تنها به دست اوست.
در حديث آمده است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله از جبرئيل پرسيد: توكّل بر خدا چيست؟ جبرئيل گفت: اينكه بدانى مخلوق، سود و زيانى به تو نمىرساند و از غير خدا كاملًا مأيوس شوى.
اگر انسان به اين درجه رسيد، جز براى خدا كار نمىكند و از غير خدا نمىهراسد و جز به خدا
جلد 1 - صفحه 638
اميد ندارد و اين حقيقت توكّل است. «1»
امام صادق عليه السلام فرمودند: «هرگاه ميان انسان و گناه، مانعى حائل نشد و انسان گرفتار معصيت گرديد، اين خذلان الهى است». «2»
پیام ها
1- تنها نصرت و امداد الهى است كه تحتالشعاع هيچچيز قرار نمىگيرد. «إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَكُمْ»
2- پيروزى و شكست هردو با ارادهى خداوند است. «يَنْصُرْكُمُ ... يَخْذُلْكُمْ»
3- ايمان، از توكّل بر خدا جدا نيست. «فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَكُمْ وَ إِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (160)
بعد از آن بيان فرمايد كه نصرت و ظفر بر دشمنان، منوط به اراده حق تعالى است:
إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ: اگر نصرت فرمايد شما را خداوند، فَلا غالِبَ لَكُمْ: پس نيست هيچ غلبه كننده بر شما، چنانچه در حرب بدر واقع شد و به نصرت الهى با كمى عدد و نداشتن سلاح مغلوب نشديد. وَ إِنْ يَخْذُلْكُمْ: و اگر فرو گذارد و مخذول نمايد شما را، فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ، پس كيست آنكه يارى دهد شما را بعد از خذلان او. اين فرمايش تنبيه است بر مقتضاى توكل و تحريص بر آن چيزى كه مستحق نصرت حق تعالى و تحذير بر آنچه موجب خذلان سبحانى باشد. وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ: و بر كرم الهى پس بايد توكل نمايند مؤمنان، و متيقن شوند به آنكه غير ذات احديّت، ناصرى نخواهد بود.
تنبيه: نصرت بر دو قسم باشد: 1- نصرت به غلبه در معركه حرب و جهاد.
2- نصرت به حجّت و برهان، بنابراين هميشه نصرت الهى با مؤمنان است، اگر غالب شوند بر كفار، پس نصرت يافتهاند به غلبه؛ و اگر به حكمت و مصلحتى به حسب ظاهر مغلوب شوند، پس هر آينه در واقع منصورند به حجّت و برهان.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَكُمْ وَ إِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (160)
ترجمه
اگر يارى كند شما را خدا پس نيست غالبى از براى شما و اگر واگذارد شما را پس كيست كه يارى كند شما را بعد از او و بر خدا پس بايد توكل كنند گروندگان..
تفسير
هر قوّه و قدرتيكه در دنيا تصور شود از براى هر قادر و قوى آن رشحه از رشحات قدرت و قوت الهى است پس اگر خداوند ناصر و معين جمعى باشد هيچقوه و قدرتى نميتواند آنها را مغلوب نمايد چنانكه در جنگ بدر با آنكه عده كفار سه برابر مسلمين بود و اسلحه كافى داشتند و مسلمين ثلث آنها بودند و اسلحه كافى هم نداشتند مظفر و منصور شدند و در جنگ احد با آنكه مسلمين قوت و شوكت پيدا كرده بودند و نسبتا اسلحه كافى هم داشتند چون بدوا بدستور نبوى عمل ننمودند خداوند با آنها كمك نفرمود و مغلوب شدند و كسى نتوانست با آنها كمك كند مگر باز لطف خداوند بدعاى پيغمبر (ص) و ثبات قدم امير المؤمنين (ع) شامل حال آنها شد كه از آن مهلكه نجات يافتند پس بايد در تمام امور توكل با خدا نمود باين معنى كه چشم اميد باو دوخت و از غير او چشم پوشيد چون لازمه ايمان بخدا و معرفت بحق او اينست كه مؤمن با وجود او از غير او انتظار خيرى نداشته باشد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِن يَنصُركُمُ اللّهُ فَلا غالِبَ لَكُم وَ إِن يَخذُلكُم فَمَن ذَا الَّذِي يَنصُرُكُم مِن بَعدِهِ وَ عَلَي اللّهِ فَليَتَوَكَّلِ المُؤمِنُونَ (160)
اگر خداوند شما را نصرت فرمايد پس كسي نيست که بتواند بر شما غالب گردد و اگر مخذول نمود شما را پس كيست که بتواند شما را ياري كند بعد از خذلان الهي پس بايد مؤمنين توكّل بر خدا كنند.
آنچه مستفاد ميشود از اينکه آيه شريفه بضميمه آيه سابقه و ادلّه که بر لزوم توكّل اقامه شد اينكه نصرت الهي منوط و مربوط بتوكّل است و همين توكل كافي است و لو فاقد اسباب غلبه از جهة كمي عدّه و كمي اسباب باشد و اگر توكل بر او نكنيد و لو نيروي شما محكم و عدّه شما بسيار باشد مورد خذلان ميشويد و نيرو و كثرت عدّه بشما نفعي نميرساند.
إِن يَنصُركُمُ اللّهُ فَلا غالِبَ لَكُم نصرت و اعانة قريب المعني است الّا اينكه ناصر كسي را گويند که مقدم باشد بر انجام مقصود منصور بدون اينكه منصور هم اقدامي كند، و معين كسي را گويند که با معان هم دست شوند در انجام و لذا ابي عبد اللّه عليه السّلام در روز عاشورا اولا فرمود
(هل من ناصر ينصرني)
و كسي جواب
جلد 4 - صفحه 412
نداد سپس فرمود
هل من معين يعينني.
و نصرت الهي بنص آيه شريفه در سوره محمّد صلّي اللّه عليه و آله و سلّم آيه 7 إِن تَنصُرُوا اللّهَ يَنصُركُم وَ يُثَبِّت أَقدامَكُم مشروط است به اينكه بنده خدا را نصرت كند يعني دين خدا را و الّا خداوند احتياج بناصر ندارد و نصرت دين بعمل كردن بوظائف دين و اعلاء كلمه اسلام و دفع اعداء دين است، اگر بنده بوظائف خود عمل نمود که يكي از وظائف مهمه اتكال امر است بخدا، خداوند كفايت امور بنده را بنحو تام اتم ميفرمايد و در اينکه صورت محال است بنده مغلوب دشمن شود با همچه ناصري و دشمن غالب گردد.
وَ إِن يَخذُلكُم خذلان ترك نصرت و اعانت است و بنده را بخود واگذاردن و اينکه در صورتيست که بنده توكل نداشته باشد و طبق وظائف رفتار نكند.
فَمَن ذَا الَّذِي يَنصُرُكُم از اينکه جمله استفاده ميشود که بنده در هر حال با تمام قدرت و قوّت احتياج بنصرت الهي دارد و بدون آن كاري نميتوان انجام داد من بعده اگر ضمير مرجعش خدا باشد مراد از بعد غير و دون است يعني غير خدا شما را نصرت نميكند، و اگر مرجع خذلان باشد که مستفاد از يخذلكم است يعني در صورت ترك نصرت و اعانت حق كسي قدرت بر نصرت شما ندارد.
وَ عَلَي اللّهِ فَليَتَوَكَّلِ المُؤمِنُونَ نتيجه جملات قبل وجوب و لزوم توكل است و اينکه نتيجه مخصوص بمؤمنين است و غير اهل ايمان محروم هستند.
413
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 160)- نتیجه توکل! در این آیه که مکمل آیه قبل است، نکته توکل بر خداوند بیان شده است و آن این که: قدرت او بالاترین قدرتهاست و «اگر خداوند شما را یاری کند هیچ کس بر شما پیروز نخواهد شد، و اگر دست از یاری شما بردارد کیست که بعد از او شما را یاری کند» (إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَکُمْ وَ إِنْ یَخْذُلْکُمْ
ج1، ص344
فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ)
.در آیه گذشته روی سخن به پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله بود و به او دستور میداد، اما در این آیه روی سخن به همه مؤمنان است و به آنها میگوید: همانند پیامبر، باید بر ذات پاک خدا تکیه کنند، و لذا در پایان آیه میخوانیم: «و مؤمنان تنها بر ذات خداوند، باید توکل کنند» (وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ).
نکات آیه
۱- حتمى بودن پیروزى با نصرت و یارى خداوند (ان ینصرکم اللّه فلا غالب لکم)
۲- خداوند اگر جمعیّتى را به خوارى و ذلّت کشاند، هیچ کس را توان نصرت و یارى ایشان نیست. (و ان یخذلکم فمن ذا الّذى ینصرکم من بعده) «یخذلکم» از مصدر «خذلان»، به معناى یارى نکردن است که یارى نکردن خداوند، خوارى و ذلّت را به دنبال دارد.
۳- خداوند، تنها قدرت غالب بر جهان هستى و همه عوامل و نیروها در حیطه قدرت اوست. (ان ینصرکم اللّه ... و ان یخذلکم فمن ذا الّذى ینصرکم من بعده) در آیه شریفه، یارى و نصرت را تنها از آن خدا مى داند و چون به طور قطع، دیگر عوامل طبیعى و غیرطبیعى نیز در پیروزیها دخیل هستند، به این نتیجه مى رسیم که قدرت و یارى دیگر عوامل، در احاطه خدا و به خواست اوست.
۴- پیروزى و شکست، تنها منوط به خواست و قدرت خداوند است. (ان ینصرکم اللّه ... و ان یخذلکم فمن ذا الّذى ینصرکم من بعده)
۵- پوچى و ناتوانى تمام خواسته ها و قدرتها در مقابل خواست و قدرت الهى (ان ینصرکم اللّه ... و ان یخذلکم فمن ذا الّذى ینصرکم من بعده)
۶- مؤمنان، بایستى تنها بر خداوند توکّل کنند. (و على اللّه فلیتوکّل المؤمنون) تقدیم «على اللّه» بر متعلّقش «فلیتوکّل» دلالت بر حصر دارد.
۷- توکّل پیکارگران جنگ بدر بر خدا، موجب یارى خدا و پیروزى آنان در آن نبرد* (ان ینصرکم اللّه فلا غالب لکم ... و على اللّه فلیتوکّل المؤمنون) خداوند پس از شروع بیان جنگ احد، اشاره اى نیز به مسائل جنگ بدر داشت (و لقد نصرکم اللّه ببدر، آیه ۱۲۳) بنابراین جمله «ان ینصرکم اللّه» مى تواند اشاره به علّت آن پیروزى باشد.
۸- توکّل بر خداوند، زمینه ساز یارى و نصرت الهى و غلبه بر دشمنان (ان ینصرکم اللّه ... و على اللّه فلیتوکّل المؤمنون)
۹- سستى پیکارگران احد در اتکال به خداوند، موجب محرومیّت آنان از نصرت الهى و شکست ایشان در آن نبرد. (و ان یخذلکم فمن ذا الّذى ینصرکم من بعده و على اللّه فلیتوکّل المؤمنون) وقوع این آیه پس از بیان نبرد احد و شکست مؤمنان، اشاره به علّت شکست دارد، یعنى چون در آن نبرد توکّل نداشتید، از یارى خدا محروم شدید و در نتیجه شکست خوردید.
۱۰- توکّل بر خداوند، از ویژگیهاى مؤمنان (و على اللّه فلیتوکّل المؤمنون)
۱۱- ایمان به خداوند، زمینه نیل به مرتبه توکّل (و على اللّه فلیتوکّل المؤمنون) آوردن کلمه «المؤمنون» به جاى ضمیر، اشاره به این معنا دارد که ایمان، آدمى را به توکّل بر خدا رهنمون مى سازد.
۱۲- تکیه بر غیر خدا، موجب خذلان و خوارى جوامع بشرى (و ان یخذلکم فمن ذا الّذى ینصرکم ... و على اللّه فلیتوکّل المؤمنون)
۱۳- توکّل بر خدا، لازمه ایمان به قدرت مطلق خداوند است. (ان ینصرکم اللّه ... و على اللّه فلیتوکّل المؤمنون) با توجّه به صدر آیه، که سخن از تنها قدرت غالب و نقش تعیین کننده الهى دارد، مراد از ایمان، ایمان به این قدرت است و تفریع جمله «و على اللّه فلیتوکّل ... » با «فاء» بر ما قبل، ضرورت توکل را متعاقب این باور ایجاب مى کند.
روایات و احادیث
۱۴- تحقق خذلان الهى، به رها کردن و حایل نشدن خداوند بین بنده خویش و معصیت (ان ینصرکم اللّه فلا غالب لکم و ان یخذلکم) امام صادق (ع) درباره «خذلان» در آیه فوق فرمود: ... و متى خلّى بینه و بین تلک المعصیة فلم یحل بینه و بینها حتى یرتکبها فقد خذله و لم ینصره و لم یوفقه.[۱]
موضوعات مرتبط
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۷، ۹
- ایمان: آثار ایمان ۱۱، ۱۳ ; ایمان به خدا ۱۱
- پیروزى: عوامل پیروزى ۱، ۴ ; عوامل پیروزى در جهاد ۷، ۸
- تنبلى: آثار تنبلى ۹
- توکل:۹، ۱۰ آثار توکل ۹، ۱۰ ۷، ۸ ; اهمیّت توکل ۹، ۱۰ ۶، ۱۳ ; توکل ۹، ۱۰ بر خدا ۱۳ ; توکل ۹، ۱۰ بر غیر خدا ۱۲ ; زمینه توکل ۹، ۱۰ ۱۱
- جامعه: عوامل انحطاط جامعه ۱۲
- جهاد:۷، ۸، ۹
- خدا:۱۱ احاطه خدا ۱۱ ۳ ; امداد خدا ۱۱ ۱، ۹ ; زمینه امداد خدا ۱۱ ۷، ۸ ; سنت خدا ۱۱ ۲ ; قدرت خدا ۱۱ ۳، ۴، ۵، ۱۳ ; مشیت خدا ۱۱ ۴، ۵
- ذلّت: عوامل ذلّت ۲، ۱۲، ۱۴ ; عوامل رهایى از ذلّت ۲
- شکست: عوامل شکست ۴ ; عوامل شکست در جهاد ۹
- علت و معلول: عوامل طبیعى ۳
- غزوه بدر:۷
- غزوه احد:۹
- گناه: آثار گناه ۱۴
- مجاهدان: توکل مجاهدان ۷، ۹
- مؤمنان: توکّل مؤمنان ۶، ۱۰ ; صفات مؤمنان ۱۰ ; مسؤولیت مؤمنان ۶
منابع
- ↑ توحید صدوق، ص ۲۴۲، ح ۱ ; تفسیر برهان، ج ۱- ، ص ۳۲۳، ح ۱.