تفسیر:نمونه جلد۲۶ بخش۱۱

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۰ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۲:۳۵ توسط Masha n (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

→ صفحه قبل صفحه بعد ←



تفسير نمونه جلد ۲۶ صفحه ۲۳۱

ََآيه ۱۳ - ۱۹

آيه و ترجمه

إِنَّ الاَبْرَارَ لَفِى نَعِيمٍ(۱۳) وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِى جَحِيمٍ(۱۴) يَصلَوْنهَا يَوْمَ الدِّينِ(۱۵) وَ مَا هُمْ عَنهَا بِغَائبِينَ(۱۶) وَ مَا أَدْرَاك مَا يَوْمُ الدِّينِ(۱۷) ثمَّ مَا أَدْرَاك مَا يَوْمُ الدِّينِ(۱۸) يَوْمَ لا تَمْلِك نَفْسٌ لِّنَفْسٍ شيْئاً وَ الاَمْرُ يَوْمَئذٍ لِّلَّهِ(۱۹) ترجمه : ۱۳ - مسلما نيكان در نعمت فراوانى هستند. ۱۴ - و بدكاران در دوزخند. ۱۵ - روز جزا وارد آن مى شوند و مى سوزند. ۱۶ - و هيچگاه از آن غائب و دور نيستند. ۱۷ - تو چه مى دانى روز قيامت چيست ؟ ۱۸ - باز چه مى دانى روز قيامت چيست ؟ ۱۹ - روزى است كه هيچكس قادر بر انجام كارى در حق ديگرى نيست ، و همه امور در آن روز از آن خدا است .

تفسير نمونه جلد ۲۶ صفحه ۲۳۲

تفسير : آن روز كه هيچكس براى ديگرى كارى انجام نمى دهد! به دنبال بحثى كه در آيات گذشته پيرامون ثبت و ضبط اعمال انسانها وسيله فرشتگان آمد، در اين آيات به نتيجه اين حسابرسى ، و مسير نهايى نيكان و بدان اشاره كرده ، مى فرمايد: «مسلما نيكان در نعمت عظيم الهى هستند» (ان الابرار لفى نعيم ). «و مسلما بدكاران در دوزخند»! (و ان الفجار لفى جحيم ). «ابرار» جمع «بار» و «بر» (بر وزن حق ) به معنى شخص ‍ نيكوكار است ، و «بر» (به كسر باء) به معنى هر نوع نيكوكارى مى باشد، و در اينجا هم عقايد نيك را شامل مى شود و هم نيات خير و هم اعمال صالح را! «نعيم » «مفرد» است و به معنى نعمت مى باشد، و در اينجا به معنى بهشت جاودانى است و اينكه به صورت نكره ذكر شده براى بيان اهميت و گستردگى و عظمت اين نعمت است كه هيچكس جز خدا وسعت و عظمت آن را به درستى نمى داند، و انتخاب نعيم كه صفت مشبهه است در اينجا تاءكيدى است بر بقاء و استمرار اين نعمت ، زيرا اين مفهوم معمولا در صفت مشبهه نهفته شده است . «فجار» جمع «فاجر» در اصل از «فجر» به معنى شكافتن وسيع است ، و طلوع صبح را به اين جهت طلوع فجر مى گويند كه گويى پرده سياهى شب با سپيده دم به كلى شكافته مى شود، و از همين رو واژه «فجور» در مورد اعمال كسانى كه پرده عفاف و تقوى را مى درند و در راه گناه قدم مى گذارند به كار مى رود.

تفسير نمونه جلد ۲۶ صفحه ۲۳۳

«جحيم » از ماده «جحم » (بر وزن فهم ) به معنى بر افروختن آتش است ، بنابراين «جحيم » همان آتش فروزان و شعله ور است ، و معمولا در تعبير قرآن به معنى دوزخ آمده . و اينكه مى فرمايد: «نيكوكاران در بهشت ، و بدكاران در دوزخند» ممكن است به اين معنى باشد كه آنها هم اكنون نيز در بهشت و دوزخ وارد شده اند، و در همين دنيا نيز نعمتهاى بهشتى و عذابهاى دوزخى آنها را فرا گرفته ، همانگونه كه در آيه ۵۴ سوره عنكبوت مى خوانيم : و ان جهنم لمحيطة بالكافرين : «دوزخ كافران را احاطه كرده است ». ولى جمعى گفته اند كه اينگونه تعبيرها اشاره به آينده حتمى است ، زيرا در ادبيات عرب آينده حتمى ، و «مضارع متحقق الوقوع » را به صورت حال و گاه به صورت ماضى بيان مى كنند (معنى اول با ظاهر آيه سازگارتر ولى معنى دوم مناسبتر است ). در آيه بعد توضيح بيشترى درباره سرنوشت فاجران داده ، مى افزايد: «آنها در روز جزا داخل دوزخ مى شوند و با آتش آن مى سوزند» (يصلونها يوم الدين ). هرگاه معنى آيه گذشته چنين باشد كه آنها هم اكنون داخل دوزخند اين آيه نشان مى دهد كه در روز قيامت ورود بيشتر و عميقترى در اين آتش ‍ سوزان مى يابند و اثر آتش را به خوبى احساس مى كنند. «يصلون » از ماده صلى (بر وزن سعى ) به معنى دخول در آتش و سوختن و برشته شدن و تحمل درد و رنج آن ، آمده است ، و به حكم اينكه فعل مضارع

تفسير نمونه جلد ۲۶ صفحه ۲۳۴

است دلالت بر استمرار و ملازمت دارد. و باز براى تاءكيد بيشتر مى فرمايد: «آنها هيچگاه از آن غائب و دور نيستند» (و ما هم عنها بغائبين ). بسيارى از مفسران اين جمله را دليلى بر خلود و جاودانگى عذاب «فجار» گرفته اند، و چنين نتيجه گيرى كرده اند كه منظور از «فجار» در اين آيات كفارند، چرا كه خلود و جاودانگى جز در مورد آنها وجود ندارد، بنابراين فجار كسانى هستند كه پرده هاى تقوى و عفاف را به خاطر عدم ايمان و تكذيب روز جزا دريده اند، نه به خاطر غلبه هواى نفس در عين داشتن ايمان تعبير اين آيه به صورت «زمان حال » باز تاءكيدى است بر آنچه قبلا اشاره شد كه اينگونه افراد در اين دنيا نيز به كلى از جهنم غائب و دور نيستند، زندگى آنها خود دوزخى است ، و قبرشان نيز طبق حديث معروف حفره اى از حفره هاى آتش است ، و به اين ترتيب دوزخ دنيا، و دوزخ برزخ ، و دوزخ قيامت هر سه براى آنها فراهم است . ضمنا آيه فوق اين حقيقت را نيز بازگو مى كند كه عذاب دوزخيان هيچگونه فترتى ندارد، و حتى براى ساعت و يا لحظه اى از آن دور نمى شوند. بعد براى بازگو كردن اهميت آن روز بزرگ مى افزايد: «تو چه مى دانى روز جزا چه روزى است »؟! (و ما ادراك ما يوم الدين ).

تفسير نمونه جلد ۲۶ صفحه ۲۳۵

«باز هم چه مى دانى روز جزا چه روزى است »؟! (ثم ما ادراك ما يوم الدين ). جايى كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) با آن آگاهى وسيع از قيامت و علم فوق العاده او نسبت به مبداء و معاد، حوادث آن روز بزرگ و اضطراب و وحشت عظيمى را كه بر آن حاكم است به خوبى نداند تكليف بقيه روشن است . اين سخن بيانگر اين واقعيت است كه ابعاد حوادث هولناك قيامت آنقدر گسترده و عظيم است كه با هيچ بيانى قابل توصيف نيست ، و همانگونه كه ما زندانيان عالم خاك از نعمتهاى بى پايان بهشت به درستى آگاه نيستيم ، از عذاب جهنم ، و به طور كلى حوادث آن روز بزرگ نيز نمى توانيم آگاه شويم . سپس در يك جمله كوتاه و پر معنى يكى ديگر از ويژگيهاى آن روز را كه در حقيقت همه چيز در آن نهفته است مطرح كرده ، مى فرمايد: «همان روزى كه هيچكس قادر بر انجام كارى در حق ديگرى نيست ، و همه امور در آن روز از آن خدا است » (يوم لا تملك نفس لنفس شيئا و الامر يومئذ لله ). البته در اين جهان نيز همه كارها به دست قدرت او است ، و همگان به او نيازمندند، ولى در اينجا به هر حال مالكان و حاكمان و فرمانروايان صورى وجود دارند كه گاهى افراد سطحى و ناآگاه آنها را مبداء قدرت مستقلى مى پندارند، ولى در آن روز اين مالكيت و حاكميت صورى و مجازى نيز بر چيده مى شود، و حاكميت مطلقه خداوند و مالكيت او بر هر چيز از هر زمان آشكارتر است اين همان است كه در آيات ديگر قرآن نيز آمده : لمن الملك اليوم

تفسير نمونه جلد ۲۶ صفحه ۲۳۶

لله الواحد القهار «حكومت امروز براى كيست ؟ براى خداوند يكتاى غالب » (مؤ من - ۱۶). اصولا در آن روز هر كس به قدرى گرفتار خويش است كه اگر به فرض ‍ قدرتى هم مى داشت به ديگرى نمى پرداخت : لكل امرى ء منهم يومئذ شان يغنيه : «هر كدام از آنها در آن روز گرفتاريهايى دارد كه براى او كافى است »! (عبس - ۳۷). در حديثى از امام باقر (عليه السلام ) مى خوانيم : ان الامر يومئذ و اليوم كله لله ،... اذا كان يوم القيامة بادت الحكام فلم يبق حاكم الا الله : «همه كارها ((امروز» و «آن روز» به دست خدا است ... ولى هنگامى كه روز قيامت مى شود تمام حاكمان از ميان مى روند و هيچ حكومتى جز حكومت خدا باقى نمى ماند)). در اينجا سؤ الى مطرح است كه آيا اين تعبير با مساءله «شفاعت » انبيا و اوليا و فرشتگان منافات ندارد؟. پاسخ اين سؤ ال از بحثهايى كه سابقا در مساءله شفاعت كرده ايم روشن مى شود، و آن اينكه قرآن در آيات متعددى تصريح مى كند كه شفاعت نيز به اذن و اجازه خدا است ، و شفيعان روز جزا جز به رضاى او براى كسى شفاعت نمى كنند: و لا يشفعون الا لمن ارتضى (انبيا - ۲۸). خداوندا! در آن روز هولناك چشم همه به تو دوخته شده ما هم امروز

تفسير نمونه جلد ۲۶ صفحه ۲۳۷

نيز چشم به سوى تو داريم . پروردگارا! ما را در اين جهان و در آن جهان از الطاف بى پايانت محروم مگردان . بارالها! در همه حال حاكم مطلق تويى ، ما را از گرفتارى در وادى شرك و پناه بردن به ديگران حفظ فرما. (آمين يا رب العالمين )

تفسير نمونه جلد ۲۶ صفحه ۲۳۸
تفسير نمونه جلد ۲۶ صفحه ۲۳۹

َسوره مطففين

ََمقدمه

اين سوره در «مكه » نازل شده و داراى ۳۶ آيه است

تفسير نمونه جلد ۲۶ صفحه ۲۴۰

محتواى سوره مطففين در اينكه اين سوره در مكه نازل شده يا در مدينه ؟ در ميان مفسران گفتگو است شاءن نزولى نشان مى دهد كه آيات آغاز اين سوره كه درباره كمفروشان سخن مى گويد ناظر به افرادى است كه در «مدينه » به اين كار كثيف مشغول بودند. ولى لحن ديگر آيات اين سوره شباهت زيادى با سوره هاى مكى دارد كه در آياتى كوتاه و پر طنين از رستاخيز و حوادث قيامت خبر مى دهد، مخصوصا آيات اواخر اين سوره كه بيانگر استهزاى كفار نسبت به مسلمانان است نيز تناسب زيادى با محيط مكه دارد كه مؤ منان در اقليت بودند و كفار در اكثريت قاطع . و شايد به همين دليل است كه بعضى قسمتى از سوره را مكى و قسمتى را مدنى مى دانند ولى روى هم رفته اين سوره به سوره هاى مكى شبيه تر است . به هر حال بحثهاى اين سوره بر پنج محور دور مى زند: ۱ - هشدار و تهديد شديدى نسبت به كمفروشان . ۲ - اشاره به اين مطلب كه گناهان بزرگ از عدم ايمان راسخ به رستاخيز سرچشمه مى گيرد. ۳ - بخشى از سرنوشت فجار در آن روز بزرگ . ۴ - قسمتى از مواهب عظيم و نعمتهاى روح پرور نيكوكاران در بهشت .

تفسير نمونه جلد ۲۶ صفحه ۲۴۱

۵ - اشاره اى به استهزاى جاهلانه كافران نسبت به مؤ منان و معكوس ‍ شدن اين كار در قيامت . فضيلت تلاوت اين سوره در حديثى از پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى خوانيم : من قراء سورة المطففين سقاه الله من الرحيق المختوم يوم القيامة : «هر كس سوره مطففين را بخواند خدا او را از شراب طهور زلال و خالص كه دست احدى به آن نرسيده است در آن روز سيراب مى كند». و در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) آمده است : من قراء فى فرائضه ويل للمطففين اعطاه الامن يوم القيامة من النار، و لم تره ، و لم يرها...: «هر كس در نمازهاى فريضه خود سوره مطففين را بخواند خداوند امنيت از عذاب دوزخ را در قيامت به او عطا مى كند، نه آتش دوزخ او را مى بيند و نه او آتش دوزخ را» پيدا است ، اينهمه ثواب و فضيلت و بركت براى كسى است كه خواندن آن را مقدمه اى براى عمل قرار دهد.

تفسير نمونه جلد ۲۶ صفحه ۲۴۲

ََآيه ۱ - ۶

آيه و ترجمه

بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَيْلٌ لِّلْمُطفِّفِينَ(۱) الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُوا عَلى النَّاسِ يَستَوْفُونَ(۲) وَ إِذَا كالُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ يخْسِرُونَ(۳) أَ لا يَظنُّ أُولَئك أَنهُم مَّبْعُوثُونَ(۴) لِيَوْمٍ عَظِيمٍ(۵) يَوْمَ يَقُومُ النَّاس لِرَب الْعَلَمِينَ(۶) ترجمه : بنام خداوند بخشنده مهربان ۱ - واى بر كمفروشان . ۲ - آنها كه وقتى براى خود كيل مى كنند حق خود را به طور كامل مى گيرند. ۳ - اما هنگامى كه مى خواهند براى ديگران كيل يا وزن كنند كم مى گذارند! ۴ - آيا آنها باور ندارند كه برانگيخته مى شوند. ۵ - در روزى بزرگ . ۶ - روزى كه مردم در پيشگاه رب العالمين مى ايستند.

تفسير نمونه جلد ۲۶ صفحه ۲۴۳

نكته : شاءن نزول : «ابن عباس » مى گويد: هنگامى كه پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) وارد مدينه شد بسيارى از مردم سخت آلوده كم فروشى بودند، خداوند اين آيات را نازل كرد و آنها پذيرفتند: و بعد از آن كم فروشى را ترك كردند. در حديث ديگرى آمده است كه بسيارى از اهل مدينه تاجر بودند و در كار خود كم فروشى مى كردند، و بسيارى از معاملات آنها معاملات حرام بود، اين آيات نازل شد و پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آنها را براى اهل مدينه تلاوت فرمود سپس افزود خمس بخمس : «پنج چيز در برابر پنج چيز است »! عرض كردند اى رسول خدا: كدام پنج در مقابل كدام پنج است ؟! فرمود: ما نقض قوم العهد الا سلط الله عليهم عدوهم ! و ما حكموا بغير ما انزل الله الا فشا فيهم الفقر! و ما ظهرت فيهم الفاحشة الا فشا فيهم الموت ! و لا طففوا الكيل الا منعوا النبات و اخذوا بالسنين ! و لا منعوا الزكات الا حبس عنهم المطر!: هيچ قومى عهدشكنى نكردند مگر اينكه خداوند دشمنانشان را بر آنها مسلط ساخت . و هيچ جمعيتى به غير حكم الهى حكم نكردند مگر اينكه فقر در ميان آنها زياد شد. و در ميان هيچ ملتى فحشاء ظاهر نشد مگر اينكه مرگ و مير در ميان آنها فراوان گشت ! هيچ گروهى كم فروشى نكردند مگر اينكه زراعت آنها از بين رفت

تفسير نمونه جلد ۲۶ صفحه ۲۴۴

و قحطى آنها را فرو گرفت ! و هيچ قومى زكات را منع نكردند مگر اينكه باران از آنها قطع شد! مرحوم «طبرسى » نيز در «مجمع البيان » در شاءن نزول اين آيات نقل كرده است كه مردى در مدينه بود بنام «ابو جهينه » كه دو پيمانه كوچك و بزرگ داشت به هنگام خريدن از پيمانه بزرگ استفاده مى كرد و به هنگام فروش از پيمانه كوچك (اين سوره نازل شد و به او و امثالش هشدار داد). تفسير : واى بر كم فروشان ! در اين آيات قبل از هر چيز كم فروشان را مورد تهديد شديدى قرار داده ، مى فرمايد «واى بر كمفروشان »! (ويل للمطففين ). اين در حقيقت اعلان جنگى است از ناحيه خداوند به اين افراد ظالم و ستمگر و كثيف كه حق مردم را به طرز ناجوانمردانه اى پايمال مى كنند. «مطففين » از ماده «تطفيف » در اصل از «طف » گرفته شده كه به معنى كناره هاى چيزى است ، و اينكه سرزمين كربلا را وادى طف مى گويند به خاطر اين است كه در ساحل فرات واقع شده ، سپس به هر چيز كمى واژه «طفيف » اطلاق شده است ، همچنين به پيمانه اى كه پر نباشد يعنى محتوايش به كنارهاى آن رسيده اما مملو نشده است نيز همين معنى اطلاق مى شود، و بعد اين واژه در كم فروشى

تفسير نمونه جلد ۲۶ صفحه ۲۴۵

به هر شكل و به هر صورت استعمال شده . «ويل » در اينجا به معنى «شر» يا «غم و اندوه » يا «هلاكت » يا «عذاب دردناك » و يا «وادى سخت و سوزانى در دوزخ » است ، و معمولا اين واژه به هنگام نفرين و بيان زشتى چيزى به كار مى رود، و يا اينكه تعبيرى است كوتاه اما مفاهيم زيادى را تداعى مى كند. قابل توجه اينكه در روايتى از امام صادق (عليه السلام ) آمده كه خداوند «ويل » را درباره هيچكس در قرآن قرار نداده مگر اينكه او را كافر نام نهاده همانگونه كه مى فرمايد: فويل للذين كفروا من مشهد يوم عظيم : «واى بر كافران از مشاهده روز بزرگ از اين روايت استفاده مى شود كه كم فروشى بوى كفر مى دهد»! سپس به شرح كار «مطففين » و كم فروشان پرداخته مى فرمايد: «آنها كسانى هستند كه وقتى مى خواهند براى خود كيل كنند حق خود را به طور كامل مى گيرند» (الذين اذا اكتالوا على الناس ‍ يستوفون ). «اما هنگامى كه مى خواهند براى ديگران كيل يا وزن كنند كم مى گذارند» (و اذا كالوهم او وزنوهم يخسرون ). جمعى از مفسران از آيات فوق چنين استفاده كرده اند كه منظور از «مطفف »

تفسير نمونه جلد ۲۶ صفحه ۲۴۶

كسى است كه به هنگام خريد بيش از حق خود مى گيرد، و به هنگام فروش كمتر از حق مى دهد، لذا خداوند به خاطر هر دو جهت «ويل » را بر آنها نهاده . ولى اين اشتباه است ، زيرا تعبير «يستوفون » مفهومش اين است كه حق خود را به طور كامل مى گيرند، و چيزى كه دلالت بر اضافه بر حق كند در اين عبارت نيست ، و اينكه مى بينيم خداوند آنها را مذمت كرده در مقايسه اين دو حالت با يكديگر است كه به هنگام خريد حق را به طور كامل مى گيرند، و به هنگام فروش ناقص مى دهند، درست مثل اين است كه در مقام مذمت كسى مى گوييم : «هر گاه طلبى از كسى داشته باشد سر موعد آن را مى گيرد، اما اگر بدهكار باشد ماهها تاءخير مى اندازد» با اينكه گرفتن طلب در راءس موعد كار بدى نيست ، كار بد در مقايسه اين دو با يكديگر است . قابل توجه اينكه : در مورد گرفتن حق تنها سخن از «كيل » است ولى در مورد پرداختن سخن از «كيل » و «وزن » هر دو به ميان آمده ، اين تفاوت تعبير ممكن است به يكى از دو دليل زير باشد: نخست اينكه خريداران عمده در زمانهاى گذشته بيشتر از «كيل » استفاده مى كردند، زيرا ترازوهاى بزرگى كه بتواند وزنهاى زياد را بسنجد وجود نداشت ، اما پيمانه هاى بزرگ به آسانى يافت مى شد (در باب «كر» نيز گفته اند كه اين واژه در اصل نام پيمانه بزرگى بوده است ). ولى به هنگام فروش هم عمده فروشى داشتند (با كيل ) و هم خرده فروشى (با وزن ). ديگر اينكه براى گرفتن حق استفاده از پيمانه مناسبتر است ، چرا كه تقلب در آن مشكلتر مى باشد، ولى براى كم فروشى استفاده از وزن معمولتر است چرا كه امكان تقلب در آن بيشتر مى باشد. اين نكته نيز قابل توجه است كه آيات فوق گرچه تنها از كم فروشى در مورد

تفسير نمونه جلد ۲۶ صفحه ۲۴۷

كيل و وزن سخن مى گويد، ولى بدون شك مفهوم آيه وسيع است و هر گونه كم فروشى را هر چند در معدودات (چيزهايى را كه با عدد مى فروشند) نيز شامل مى شود. بلكه بعيد نيست با استفاده از الغاى خصوصيت ، كم گذاردن در خدمات را نيز فرا گيرد، فى المثل اگر كارگر و كارمندى چيزى از وقت خود بدزدد در رديف «مطففين » و كم فروشانى است كه آيات اين سوره سخت آنها را نكوهش كرده است . بعضى مى خواهند براى آيه توسعه بيشترى قائل شوند و هر گونه تجاوز از حدود الهى و كم و كسر گذاشتن در روابط اجتماعى و اخلاقى را مشمول آن بدانند، گرچه استفاده اين معنى از الفاظ آيه روشن نيست ، ولى بى تناسب هم نمى باشد. و لذا از «عبدالله بن مسعود» صحابى معروف نقل شده كه گفت : نماز نيز قابل پيمانه است ! كسى كه كيل آن را به طور كامل ادا كند خداوند پاداش او را كامل مى دهد، و هر كس از آن كم بگذارد درباره او همان جارى مى شود كه خداوند درباره «مطففين » (كم فروشان ) فرموده . سپس آنها را با اين جمله استفهام توبيخى مورد تهديد قرار مى دهد: «آيا آنها باور ندارند كه برانگيخته مى شوند»؟! (الا يظن اولئك انهم معبوثون ). «در روزى بزرگ » (ليوم عظيم ). روزى كه عذاب و حساب و خبر او و هول و وحشتش همه عظيم است .

تفسير نمونه جلد ۲۶ صفحه ۲۴۸

روزى كه مردم از قبرها برمى خيزند، و در پيشگاه رب العالمين حاضر مى شوند (يوم يقوم الناس لرب العالمين ). يعنى اگر آنها قيامت را باور مى داشتند و مى دانستند حساب و كتابى در كار است ، و تمام اعمالشان براى محاكمه در آن دادگاه بزرگ ثبت مى شود، و هر كس به اندازه سر سوزنى كار نيك و بد كرده ، نتيجه آن را در آن روز عظيم مى بيند، هرگز چنين ظلم و ستم نمى كردند، و حقوق افراد را پايمال نمى ساختند. بسيارى از مفسران «يظن » را كه از ماده «ظن » است در اينجا به معنى «يقين » مى دانند، و نظير اين تعبير در قرآن مجيد وجود دارد، مانند آيه ۲۴۹ سوره بقره قال الذين يظنون انهم ملاقوا ربهم كم فئة قليلة غلبت فئة كثيرة باذن الله : ((آنها كه مى دانستند خدا را ملاقات خواهند كرد (و به روز قيامت ايمان داشتند) گفتند چه بسيار گروه كوچكى كه به فرمان خدا بر گروه عظيمى پيروز شدند)) (توجه داشته باشيد اين آيه درباره گروهى از بنى اسرائيل است كه ايمان و استقامت خود را در مراحل مختلف نشان داده بودند). شاهد گوياى اين سخن حديثى است كه از امير مؤ منان على (عليه السلام ) نقل شده كه در تفسير آيه : الا يظن اولئك انهم مبعوثون ليوم عظيم فرمود: «مفهومش اين است : اليس يوقنون انهم مبعوثون ؟ آيا يقين ندارند كه آنها برانگيخته مى شوند»؟! و نيز از همان حضرت (عليه السلام ) نقل شده است كه فرمود: «ظن بر دو گونه است : ظن ترديد، و ظن يقين ، آنچه در قرآن درباره معاد آمده است ظن يقين است ، و آنچه درباره دنيا آمده است ظن شك »!. اين احتمال نيز از سوى جمعى داده شده است كه ظن در اينجا به همان

تفسير نمونه جلد ۲۶ صفحه ۲۴۹

معنى معروف امروز يعنى گمان بوده باشد، اشاره به اينكه توجه به قيامت آنچنان در روح و جان انسان اثر مى گذارد كه حتى اگر كسى گمان به آن داشته باشد و احتمال وجود چنين روزى را بدهد بايد از انجام كارهاى خلاف خوددارى كند، تا چه رسد به اينكه يقين داشته باشد، و اين همان چيزى است كه در ميان دانشمندان به عنوان «دفع ضرر مظنون » يا «دفع ضرر محتمل » معروف شده است ، و مفهوم اين سخن آن خواهد بود كه اين گنهكاران بى پروا و بى باك نه تنها يقين به قيامت ندارند بلكه گمان آن را نيز ندارند (ولى تفسير اول با دلائلى كه گفته شد مقدم است ). مهم اين است كه واژه «ظن » به گفته «راغب » در «مفردات » در اصل اسم براى آن حالتى است كه از وجود قرائنى در فكر انسان حاصل مى شود اگر نشانه ها قوى باشد علم و يقين مى آورد، و اگر نشانه ها ضعيف باشد از حد گمان بالاتر نمى رود. بنابراين واژه مزبور بر خلاف آنچه امروز در ميان ما معروف است مفهوم گسترده اى دارد كه هم «علم » و هم «گمان » را شامل مى شود، و گاه در اين ، و گاه در آن به كار مى رود. نكته : نكته : كم فروشى از عوامل فساد در ارض . در آيات قرآن مجيد كرارا از كم فروشى نكوهش شده ، گاه در داستان شعيب (عليه السلام ) در آنجا كه قوم را مخاطب ساخته ، مى گويد: اوفوا الكيل و لا تكونوا من المخسرين و زنوا بالقسطاس المستقيم و لا تبخسوا الناس اشيائهم و لا تعثوا فى الارض مفسدين : «حق پيمانه را ادا كنيد، و ديگران

تفسير نمونه جلد ۲۶ صفحه ۲۵۰

را به خسارت ميفكنيد، با ترازوى صحيح وزن كنيد، و حق مردم را كم نگذاريد، و در زمين فساد نكنيد» (شعراء ۱۸۱ - ۱۸۳). و به اين ترتيب كم فروشى و ترك عدالت به هنگام پيمانه و وزن را در رديف فساد در زمين شمرده است ، و اين خود دليلى به ابعاد مفاسد اجتماعى اين اين كار است . و نيز در آيه ۷ و ۸ سوره الرحمن رعايت عدالت در وزن را همرديف عدالت در نظام آفرينش در عالم جهان هستى گذارده ، مى فرمايد: و السماء رفعها و وضع الميزان الا تطغوا فى الميزان : «خداوند آسمان را برافراشت و ميزان و حساب در همه چيز گذاشت تا شما در وزن و حساب طغيان نكنيد» اشاره به اينكه مساءله رعايت عدل در سنجش ‍ مساءله كوچك و كم اهميتى نيست ، بلكه در حقيقت جزيى از اصل عدالت و نظم كلى حاكم بر سراسر عالم هستى است . و به همين دليل پيشوايان بزرگ اسلام به اين مساءله اهميت فراوانى مى دادند، تا آنجا كه در روايت معروف اصبغ بن نباته آمده است كه مى گويد: از على (عليه السلام ) شنيدم كه بر فراز منبر مى فرمود: يا معشر التجار! الفقه ثم المتجر: «اى گروه تجار! اول فقه بياموزيد، و سپس ‍ تجارت كنيد» و اين سخن را امام (عليه السلام ) سه بار تكرار فرمود... و در پايان اين كلام فرمود: التاجر فاجر، و الفاجر فى النار، الا من اخذ الحق و اعطى الحق : «تاجر فاجر است و فاجر در دوزخ است مگر آنها كه به مقدار حق خويش از مردم بگيرند و حق مردم را بپردازند». و در حديث ديگرى از امام باقر (عليه السلام ) نقل شده است : ((هنگامى كه امير مؤ منان على (عليه السلام ) در كوفه بود همه روز صبح در بازارهاى كوفه مى آمد و بازار به بازار مى گشت و تازيانه اى (براى مجازات متخلفان ) بر دوش داشت در وسط

تفسير نمونه جلد ۲۶ صفحه ۲۵۱

هر بازار مى ايستاد و صدا مى زد: «اى گروه تجار! از خدا بترسيد»! هنگامى كه بانگ على (عليه السلام ) را مى شنيدند هر چه در دست داشتند بر زمين گذاشته و با تمام دل به سخنانش گوش فرامى دادند، سپس مى فرمود: قدموا الاستخارة و تبركوا بالسهولة ، و اقتربوا من المبتاعين ، و تزينوا بالحلم ، و تناهوا عن اليمين ، و جانبوا الكذب ، و تجافوا عن الظلم و انصفوا المظلومين ، و لا تقربوا الربا، و اوفوا الكيل و الميزان ، و لا تبخسوا الناس اشيائهم ، و لا تعثوا فى الارض ‍ مفسدين : «از خداوند خير بخواهيد، و با آسان گرفتن كار بر مردم بركت بجوييد، و به خريداران نزديك شويد، حلم را زينت خود قرار دهيد، از سوگند بپرهيزيد، از دروغ اجتناب كنيد، از ظلم خوددارى نماييد، و حق مظلومان را بگيريد، به ربا نزديك نشويد، پيمانه و وزن را به طور كامل وفا كنيد، و از اشياء مردم كم نگذاريد، و در زمين فساد نكنيد»! و به اين ترتيب در بازارهاى كوفه گردش مى كرد، سپس به دار الاماره باز مى گشت و براى دادخواهى مردم مى نشست . و نيز همانگونه كه در شاءن نزول آيات نيز آمده پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى فرمايد: «هر گروهى كم فروشى كنند خداوند زراعت آنها را از آنها مى گيرد، و گرفتار قحطى مى شوند»! از مجموع آنچه در بالا گفته شد استفاده مى شود كه يكى از عوامل مهم نابودى و عذاب بعضى از اقوام گذشته مساءله كم فروشى بوده است كه موجب به هم خوردن نظام اقتصادى آنها، و نزول عذاب الهى شده . حتى در روايات اسلامى در آداب تجارت آمده است كه مؤ منان بهتر است به هنگام پيمانه و وزن كمى بيشتر بدهند، و به هنگام گرفتن حق خود كمى

تفسير نمونه جلد ۲۶ صفحه ۲۵۲

كمتر بگيرند (درست بر عكس كار كسانى كه در آيات فوق به آنها اشاره شده است كه حق خود را به طور كامل مى گيرند و حق ديگران را به طور ناقص مى پردازند). از سوى ديگر همانگونه كه در تفسير آيه فوق اشاره كرديم مساءله كم - فروشى به عقيده بعضى معنى وسيعى دارد كه هرگونه كم و كسر گذاردن در كار و انجام وظائف فردى و اجتماعى و الهى را شامل مى شود.


→ صفحه قبل صفحه بعد ←