تفسیر:نمونه جلد۲۴ بخش۱۰
آيه ۱۱-۱۳
آيه و ترجمه
مَا أَصاب مِن مُّصِيبَةٍ إِلا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ مَن يُؤْمِن بِاللَّهِ يهْدِ قَلْبَهُ وَ اللَّهُ بِكلِّ شىْءٍ عَلِيمٌ(۱۱) وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسولَ فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلى رَسولِنَا الْبَلَغُ الْمُبِينُ(۱۲) اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَ عَلى اللَّهِ فَلْيَتَوَكلِ الْمُؤْمِنُونَ(۱۳) ترجمه : ۱۱ - هيچ مصيبتى رخ نمى دهد مگر به اذن خدا، و هر كس به خدا ايمان آورد خداوند قلبش را هدايت مى كند، و خدا به همه چيز دانا است . ۱۲ - و اطاعت كنيد خدا را، و اطاعت كنيد پيامبر را، و اگر رويگردان شويد رسول ما جز ابلاغ آشكار وظيفه اى ندارد. ۱۳ - خداوند كسى است كه هيچ معبودى جز او نيست و مؤ منان بايد فقط بر او توكل كنند. تفسير : همه مصائب به فرمان او است ! در نخستين آيه مورد بحث به يك اصل كلى در مورد مصائب و حوادث دردناك اين جهان اشاره مى كند، شايد از اين جهت كه هميشه وجود مصائب دستاويزى براى كفار در مورد نفى عدالت در اين جهان بوده است ، و يا از اين نظر كه در راه تحقق ايمان و عمل صالح هميشه مشكلاتى وجود دارد كه بدون مقاومت
در برابر آنها مؤ من به جائى نمى رسد، و به اين ترتيب رابطه اين آيات با آيات گذشته روشن مى شود. نخست مى فرمايد: «هيچ مصيبتى رخ نمى دهد مگر به اذن خدا» (ما اصاب من مصيبة الا باذن الله ). بدون شك همه حوادث اين عالم به اذن خدا است ، چرا كه به مقتضاى «توحيد افعالى » در تمام عالم هستى چيزى بدون اراده حق تحقق نمى يابد، ولى از آنجا كه مصائب هميشه به صورت يك علامت استفهام در اذهان جاى داشته بالخصوص روى آن تكيه شده است . البته منظور از اذن در اينجا همان اراده تكوينى خداوند است ، نه اراده تشريعى . در اينجا سؤ ال مهمى مطرح است و آن اينكه : بسيارى از اين مصائب به وسيله ظلم ظالمان و اراده جباران رخ مى دهد، و يا اينكه خود انسان بر اثر كوتاهى و ندانم كارى ، و يا ارتكاب خلاف ، گرفتار آن مى شود، آيا اينها همه به اذن خدا است ؟! در پاسخ اين سؤ ال بايد گفت از مجموع آياتى كه درباره مصائب در قرآن مجيد آمده است برمى آيد كه مصائب بر دوگونه است : مصائبى كه با طبيعت زندگى انسان سرشته شده ، و اراده بشر كمترين تاثيرى در آن ندارد، مانند مرگ و مير و قسمتى از حوادث دردناك طبيعى . دوم مصائبى كه انسان به نحوى در آن نقشى داشته است . قرآن درباره دسته اول مى گويد همه به اذن خدا روى مى دهد، و درباره قسم دوم مى گويد به خاطر اعمال خودتان دامانتان را مى گيرد!
بنابراين كسى نمى تواند به اين بهانه كه تمام مصائب از سوى خدا است در مقابل ظالمان سكوت كرده ، به مبارزه برنخيزد، و نيز نمى تواند به اين بهانه دست از مبارزه با بيماريها و آفات و مبارزه با فقر و جهل بردارد. البته در اينجا نكته ديگرى نيز وجود دارد و آن اينكه حتى در مصائبى كه خود انسان در آن نقشى دارد تاءثير اين اسباب از ناحيه خداوند و به اذن و فرمان او است كه اگر او اراده كند هر سببى بى رنگ و بى اثر مى شود. سپس در دنباله آيه به مؤ منان بشارت مى دهد كه «هر كس به خدا ايمان آورد، خدا قلبش را هدايت مى كند» (آنچنانكه در برابر مصائب زانو نزند، ماءيوس نشود جزع و بيتابى نكند) (و من يؤ من بالله يهد قلبه ). اين هدايت الهى هنگامى كه به سراغ انسان آيد در نعمتها شاكر باشد و در مصيبتها صابر، و در برابر قضاى الهى تسليم . البته هدايت قلبى معنى وسيعى دارد كه «صبر» و «شكر» و «رضا» و «تسليم » و «گفتن انالله و انااليه راجعون » هر كدام يكى از شاخه هاى آن است ، و اينكه بعضى از مفسران خصوص يكى از اين موضوعات را نقل كرده اند در حقيقت تمام مفهوم آيه نيست بلكه بيان مصداق روشن است ، و در پايان آيه مى فرمايد: «خداوند به همه چيز دانا است » (و الله بكل شى ء عليم ). اين تعبير مى تواند اشاره اجمالى به فلسفه مصائب و بلاها باشد كه خداوند روى علم و آگاهى بى پايانش براى تربيت بندگان و اعلام بيدارباش و مبارزه با هرگونه غرور و غفلت گهگاه در زندگانى آنها مصائبى ايجاد مى كند، تا به خواب فرو نروند و موقعيت خويش را در دنيا فراموش نكنند، و دست به طغيان و سركشى نزنند.
و از آنجا كه معرفت مبدء و معاد كه در آيات قبل ، پايه ريزى شده ، اثر حتمى آن ، تلاش در راستاى اطاعت خدا و پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است ، در آيه بعد مى افزايد: «و اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيامبر را» (و اطيعوا الله و اطيعوا الرسول ). ناگفته پيدا است كه اطاعت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نيز شعبه اى از اطاعت خداوند است ، چرا كه او از خود چيزى نمى گويد، و تكرار «اطيعوا» در اينجا اشاره به همين است كه اين دو در عرض هم نيست ، بلكه يكى از ديگرى سرچشمه مى گيرد، از اين گذشته اطاعت خداوند، مربوط به اصول قوانين و تشريع الهى است ، و اطاعت رسول مربوط به تفسيرها و مسائل اجرائى مى باشد، بنابراين يكى اصل و ديگرى فرع است . سپس مى فرمايد: «اگر شما رويگردان شويد و اطاعت نكنيد، او هرگز مامور به اجبار شما نيست ، وظيفه رسول ما تنها ابلاغ آشكار است » (فان توليتم فانما على رسولنا البلاغ المبين ). آرى او موظف به رساندن پيام حق است ، بعدا سر و كار شما با خدا است ، و اين تعبير يكنوع تهديد جدى و سربسته است . در آيه بعد، اشاره به مساءله توحيد در عبوديت مى كند كه به منزله دليلى براى وجوب اطاعت است ، مى فرمايد: «خداوند كسى است كه هيچ معبودى جز او نيست » (الله لا اله الا هو).
«و چون چنين است ، مؤ منان بايد فقط بر او تكيه كنند» (و على الله فليتوكل المؤ منون ). غير از او هيچكس شايسته عبوديت نيست ، چرا كه مالكيت و قدرت و علم و غنى ، همه از آن او است ، و ديگران هر چه دارند، از او دارند، و به همين دليل نبايد در برابر غير او سر تسليم و تعظيم فرود آورند و نيز به همين دليل براى حل هرگونه مشكل بايد از او مدد گيرند و فقط بر او توكل كنند.
آيه ۱۴-۱۸
آيه و ترجمه
يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَجِكُمْ وَ أَوْلَدِكمْ عَدُوًّا لَّكمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَ إِن تَعْفُوا وَ تَصفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(۱۴) إِنَّمَا أَمْوَلُكُمْ وَ أَوْلَدُكمْ فِتْنَةٌ وَ اللَّهُ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ(۱۵) فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا استَطعْتُمْ وَ اسمَعُوا وَ أَطِيعُوا وَ أَنفِقُوا خَيراً لاَنفُسِكمْ وَ مَن يُوقَ شحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئك هُمُ الْمُفْلِحُونَ(۱۶) إِن تُقْرِضوا اللَّهَ قَرْضاً حَسناً يُضعِفْهُ لَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ شكُورٌ حَلِيمٌ(۱۷) عَلِمُ الْغَيْبِ وَ الشهَدَةِ الْعَزِيزُ الحَْكِيمُ(۱۸) ترجمه : ۱۴ - اى كسانى كه ايمان آورده ايد بعضى از همسران و فرزندانتان دشمنان شما هستند، از آنها برحذر باشيد، و اگر عفو كنيد و صرفنظر نمائيد و ببخشيد (خدا شما را مى بخشد) چرا كه خداوند بخشنده و مهربان است .
۱۵ - اموال و فرزندانتان وسيله آزمايش شما هستند، و اجر و پاداش عظيم نزد خدا است . ۱۶ - بنابراين تا آنجا كه در توان داريد تقواى الهى پيشه كنيد، و گوش دهيد و اطاعت نمائيد، و انفاق كنيد كه براى شما بهتر است ، و آنها كه از بخل و حرص خويشتن مصون بمانند رستگار و پيروزند. ۱۷ - اگر به خدا قرض الحسنه دهيد آنرا براى شما مضاعف مى سازد، و شما را مى بخشد و خداوند شكر كننده و بردبار است . ۱۸ - او از پنهان و آشكار با خبر است و او عزيز و حكيم است . شان نزول : در روايتى از امام باقر (عليه السلام ) مى خوانيم : كه در مورد آيه «ان من ازواجكم ...» فرمود: منظور اين است كه وقتى بعضى از مردان مى خواستند هجرت كنند پسر و همسرش دامن او را گرفتند و مى گفتند: تو را به خدا سوگند كه هجرت نكن ، زيرا اگر بروى ما بعد از تو بى سرپرست خواهيم شد، بعضى مى پذيرفتند و مى ماندند، آيه فوق نازل شد و آنها را از قبول اين گونه پيشنهادها و اطاعت فرزندان و زنان در اين زمينه ها برحذر داشت ، اما بعضى ديگر اعتنا نمى كردند و مى رفتند ولى به خانواده خود مى گفتند به خدا اگر با ما هجرت نكنيد و بعدا در (دار الهجرة ) مدينه نزد ما آئيد ما مطلقا به شما اعتنا نخواهيم كرد، ولى به آنها دستور داده شد كه هر وقت خانواده آنها به آنها پيوستند گذشته را فراموش كنند و جمله و ان تعفوا و تصفحوا و تغفروا فان الله غفور رحيم ناظر به همين معنى است .
تفسير : اموال و فرزندانتان وسيله آزمايش شما هستند از آنجا كه در آيات گذشته فرمان به اطاعت بى قيد و شرط خدا و رسولش آمده بود، و از آنجا كه يكى از موانع مهم اين راه علاقه افراطى به اموال و همسران و فرزندان است در آيات مورد بحث به مسلمان در اين زمينه هشدار مى دهد. نخست مى گويد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! بعضى از همسران و فرزندانتان دشمنان شما هستند، از آنها برحذر باشيد» (يا ايها الذين آمنوا ان من ازواجكم و اولادكم عدوا لكم فاحذروهم ). البته نشانه هاى اين عداوت كم نيست گاه مى خواهيد اقدام به كار مثبتى همچون هجرت كنيد دامان شما را مى گيرند و مانع اين فيض عظيم مى شوند، و گاه انتظار مرگ شما را مى كشند تا ثروت شما را تملك كنند، و مانند اينها. بدون شك نه همه فرزندان چنينند، و نه همه همسران ، و لذا در آيه با تعبير «من » تبعيضيه ، به همين معنى اشاره مى كند كه تنها بعضى از آنها چنينند، مراقب آنها باشيد. البته اين دشمنى گاه در لباس دوستى است و به گمان خدمت است ، و گاه به راستى با نيت سوء و قصد عداوت انجام مى گيرد، و يا به قصد منافع خويشتن . مهم اين است كه وقتى انسان بر سر دوراهى قرار مى گيرد كه راهى به سوى خدا مى رود و راهى به سوى زن و فرزند، و اين دو احيانا از هم جدا شده اند، بايد در تصميم گيرى ترديد به خود راه ندهد كه رضاى حق را بر همه چيز مقدم بشمارد زيرا نجات دنيا و آخرت در آن است . لذا در آيه ۲۳ سوره توبه مى خوانيم : يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا آبائكم و اخوانكم اولياء ان استحبوا الكفر على الايمان و من يتولهم منكم
فاولئك هم الظالمون : «اى كسانى كه ايمان آورده ايد پدران و برادرانتان را دوستان خود قرار ندهيد اگر آنها كفر را بر ايمان مقدم بشمرند، و هر كس از شما آنها را دوست دارد ظالم و ستمگر است ». ولى از آنجا كه ممكن است اين دستور بهانه اى براى خشونت و انتقامجوئى و افراط از ناحيه پدران و همسران گردد بلا فاصله در ذيل آيه براى تعديل آنها مى فرمايد: «و اگر عفو كنيد و صرفنظر نمائيد و ببخشيد خداوند نيز شما را مشمول عفو و رحمتش قرار مى دهد چرا كه خدا غفور و رحيم است » (و ان تعفوا و تصفحوا و تغفروا فان الله غفور رحيم ). بنابراين اگر آنها از كار خود پشيمان شدند و در مقام عذرخواهى برآمدند، و يا بعد از هجرت به شما پيوستند آنها را از خود نرانيد، عفو و گذشت پيشه كنيد، همانطور كه انتظار داريد خدا هم با شما چنين كند. در داستان افك «عايشه » در تفسير سوره نور مى خوانيم : هنگامى كه كار شايعه سازان در مدينه بالا گرفت بعضى از مؤ منان كه بستگانشان در صف شايعه - سازان بودند سوگند ياد كردند كه هرگونه كمك مالى را از آنها قطع كنند، آيه ۲۲ همان سوره نازل شد و گفت : «آنها كه داراى برترى مالى و وسعت زندگى هستند نبايد سوگند ياد كنند كه از انفاق نسبت به نزديكان و مستمندان و مهاجران در راه خدا دريغ نمايند آنها بايد عفو كنند و صرفنظر نمايند»: الا تحبون ان يغفر الله لكم : «آيا دوست نداريد خداوند شما را ببخشد»؟! در اينكه فرق ميان «عفو» و «صفح » و «غفران » چيست ؟ با توجه به مفهوم لغوى آنها روشن مى شود كه سلسله مراتب بخشش گناه را بيان مى كند، زيرا «عفو» به معنى صرفنظر كردن از مجازات است ، و «صفح » مرتبه بالاترى است يعنى ترك هرگونه سرزنش ، و «غفران » به معنى پوشاندن گناه و به فراموشى سپردن آن است .
به اين ترتيب افراد با ايمان در عين قاطعيت در حفظ اصول اعتقادى خويش ، و عدم تسليم در مقابل زن و فرزندانى كه آنها را به راه خطا دعوت مى كنند، بايد تا آنجا كه مى توانند در تمام مراحل از محبت و عفو و گذشت دريغ ندارند كه همه اينها وسيله اى است براى تربيت و باز گرداندن آنان به خط اطاعت خداوند. در آيه بعد به يك اصل كلى ديگر در مورد اموال و فرزندان اشاره كرده ، مى فرمايد: «اموال و اولاد شما، وسيله آزمايش شما هستند» (انما اموالكم و اولادكم فتنة ). و اگر در اين ميدان آزمايش ، از عهده برآئيد، ((اجر و پاداش عظيم نزد خداوند (از آن شما) خواهد بود)) (و الله عنده اجر عظيم ). در آيه گذشته تنها سخن از عداوت «بعضى » از همسران و فرزندان نسبت به انسان بود كه او را از راه اطاعت خدا منحرف ساخته ، به گناه ، و گاهى به كفر مى كشانند، ولى در اينجا سخن از همه فرزندان و اموال است كه وسيله آزمايش انسانند. در واقع خداوند براى تربيت انسان ، دائما او را در كوره هاى داغ امتحان قرار مى دهد، و با امور مختلفى او را مى آزمايد، اما اين دو (اموال و فرزندان ) از مهمترين وسائل امتحان او را تشكيل مى دهند، چرا كه جاذبه اموال از يكسو و عشق و علاقه به فرزندان از سوى ديگر، چنان كشش نيرومندى در انسان ايجاد مى كند كه در مواردى كه رضاى خدا از رضاى آنها جدا مى شود، انسان سخت در فشار قرار مى گيرد. تعبير به «انما» كه معمولا براى حصر آورده مى شود نشان مى دهد كه اين دو موضوع ، بيش از هر چيز ديگر وسيله امتحان است ، و به همين دليل در روايتى از امير مؤ منان على (عليه السلام ) مى خوانيم كه فرمود:
لا يقولن احدكم : «اللهم انى اعوذ بك من الفتنة لانه ليس احد الا و هو مشتمل على فتنة ، و لكن من استعاذ فليستعذ من مضلات الفتن ، فان الله سبحانه يقول : و اعلموا انما اموالكم و اولادكم فتنة »: ((هيچكس از شما نگويد خداوندا، من به تو پناه مى برم ، از امتحان و آزمايش ، چرا كه هر كس داراى وسيله آزمايشى است (و حداقل مال و فرزندى دارد و اصولا طبيعت زندگى دنيا، طبيعت آزمايش و بوته امتحان است ) و لكن كسى كه مى خواهد به خدا پناه برد، از امتحانات گمراه كننده پناه برد چه اينكه خداوند مى گويد: ((بدانيد اموال و اولاد شما وسيله آزمون است . همين معنى با مختصر تفاوتى در آيه ۲۸ سوره انفال ديده مى شود (آنچه در ذيل كلام امير مؤ منان على (عليه السلام ) و روايت فوق ذكر شده تعبيرى است كه در سوره انفال آمده است ، دقت كنيد). در اينجا بسيارى از مفسران و محدثان نقل كرده اند كه روزى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بر فراز منبر مشغول خطبه بود، حسن و حسين (عليهماالسلام ) كه آن روز دو كودك بودند وارد شدند در حالى كه پيراهنهاى سرخى به تن داشتند، گاه به هنگام راه رفتن لغزش پيدا كرده مى افتادند، همينكه چشم رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به آنها افتاد خطبه خود را قطع كرد و از منبر فرود آمد و آنها را در بغل گرفت ، و بر فراز منبر برد، و بر دامان خود نشانيد و بعد فرمود: «خداوند عز و جل درست فرموده است كه مى گويد: انما اموالكم و اولادكم فتنة من هنگامى كه نظر به اين دو كودك كردم كه راه مى روند و مى لغزند، شكيبائى نكردم تا گفتارم را قطع نمودم و آنها را برداشتم ، و بعد از آن به خطبه خود ادامه داد.
بايد توجه داشت كه ((فتنه » و آزمايش ، گاه آزمون خير است و گاه آزمون شر، و در اينجا مى تواند آزمون خير باشد به اين معنى كه خدا مى خواهد پيامبرش را بيازمايد كه به هنگام اشتغال به خطبه آنهم بر فراز منبر آيا ممكن است از حال اين دو فرزند كه جگر گوشه هاى زهرا (عليهاالسلام ) هستند و هر كدام در آينده مقام والائى خواهند داشت غافل گردد، يا ابهت و شكوه خطبه مانع از ابراز عاطفه و محبت نخواهد گشت ، و گرنه مسلم است كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از ياد خدا و انجام مسؤ ليت سنگين تبليغ و هدايت به خاطر محبت فرزندان هرگز غافل نمى شد. و به هر حال اين عمل پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) هشدارى بود به همه مسلمانان تا موقعيت اين دو فرزند على (عليه السلام ) و فاطمه (عليهاالسلام ) را بشناسند. لذا در حديثى كه در منابع معروف اهل سنت نقل شده مى خوانيم كه «براء ابن عازب » (صحابى معروف ) مى گويد: راءيت الحسن بن على على عاتق النبى صلى الله عليه و آله و هو يقول : اللهم انى احبه فاحبه : ((حسن بن على را بر شانه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) ديدم در حالى كه مى فرمود: خدايا من او را دوست مى دارم تو هم او را دوست بدار)). در روايات ديگر آمده كه گاه حسين (عليه السلام ) مى آمد و به هنگام سجده بر دوش پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى رفت و حضرت مانع او نمى شد! و اينها همه بيانگر عظمت مقام اين دو امام بزرگ است .
در آيه بعد به عنوان نتيجه گيرى مى فرمايد، «اكنون كه چنين است تقواى الهى پيشه كنيد آنقدر كه در توان داريد، و فرمانهاى او را بشنويد و اطاعت كنيد، و در راه او انفاق نمائيد كه براى شما بهتر است » (فاتقوا الله ما استطعتم و اسمعوا و اطيعوا و انفقوا خيرا لانفسكم ). نخست دستور به اجتناب از گناهان مى دهد (چرا كه تقوا بيشتر ناظر به پرهيز از گناه است ) و سپس دستور به اطاعت فرمان و شنيدنى كه مقدمه اين اطاعت است و از ميان طاعات بخصوص روى مساءله انفاق كه از مهمترين آزمايشهاى الهى است تكيه مى كند و سرانجام هم مى گويد سود تمام اينها عائد خود شما مى شود. بعضى از مفسران «خيرا» را به معنى «مال » تفسير كرده اند كه وسيله نيل به كارهاى مثبت است همانگونه كه در آيه وصيت نيز به همين معنى آمده است : كتب عليكم اذا حضر احدكم الموت ان ترك خيرا الوصية للوالدين و الاقربين بالمعروف : «بر شما مقرر شده هنگامى كه مرگ يكى از شما فرا رسد اگر خيرى از خود به يادگار گذاشته وصيت به طور شايسته براى پدر و مادر و نزديكان كند» (بقره - ۱۸۰). جمعى نيز خير را به معنى گسترده اى تفسير كرده ، و آن را قيد «انفاق » ندانسته ، بلكه به كل آيه مربوط مى دانند و مى گويند: منظور اين است اطاعت تمام اين اوامر به سود شما است ، (اين تفسير مناسبتر به نظر مى رسد). ذكر اين نكته نيز لازم است كه دستور به تقوا به مقدار توانائى هيچ منافاتى با آيه ۱۰۲ سوره آل عمران ندارد كه مى گويد: اتقوا الله حق تقاته : «آنگونه كه حق تقوا و پرهيزكارى است از خدا بپرهيزيد» بلكه اين
هر دو مكمل يكديگرند، چرا كه در يكجا مى گويد: «تا آنجا كه در توان داريد تقوا پيشه كنيد» و در جاى ديگر مى گويد: «حق تقوا را اداء كنيد» مسلم است ادا كردن حق تقوا به مقدار قدرت و توانائى انسان است ، زيرا تكليف ما لا يطاق معنى ندارد، هدف اين است كه انسان آخرين كوشش خود را در اين طريق به كار گيرد. بنابراين كسانى كه آيه مورد بحث را ناسخ آيه سوره آل عمران دانسته اند در اشتباهند. و در پايان آيه به عنوان تاءكيدى بر مساءله انفاق مى فرمايد: «و آنها كه از بخل و حرص خويش مصون بمانند رستگار و پيروزند» (و من يوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون ). «شح » به معنى بخل تواءم با حرص است ، و مى دانيم اين دو صفت رذيله از بزرگترين موانع رستگارى انسان ، و بزرگترين سد راه انفاق و كارهاى خير است ، اگر انسان دست به دامن لطف الهى زند و با تمام وجودش از او تقاضا كند و در خودسازى و تهذيب نفس بكوشد و از اين دو رذيله نجات يابد سعادت خود را تضمين كرده است . گرچه در بعضى از روايات از امام صادق (عليه السلام ) آمده است : من ادى الزكاة فقد وقى شح نفسه : «كسى كه زكات را بپردازد از بخل و حرص رهائى يافته » ولى روشن است كه اين يكى از مصداقهاى زنده ترك بخل و حرص است ، نه تمام مفهوم آن . در حديث ديگرى مى خوانيم كه امام صادق (عليه السلام ) از شب تا صبح طواف خانه خدا بجا مى آورد و پيوسته مى فرمود: اللهم ق شح نفسى : «خداوندا! مرا
از حرص و بخل خودم نگاه دار» يكى از يارانش عرض مى كند: فدايت شوم ، امشب نشنيدم غير از اين دعا، دعاى ديگرى كنى فرمود: چه چيز از بخل و حرص نفس مهمتر است در حالى كه خداوند مى فرمايد: و من يوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون . سپس براى تشويق به انفاق و جلوگيرى از بخل و شح نفس مى فرمايد: ((اگر شما به خدا، قرض الحسنه دهيد، آن را براى شما مضاعف مى سازد، و شما را مشمول آمرزش خويش مى گرداند، و خدا شكرگزار و بردبار است ) (ان تقرضوا الله قرضا حسنا يضاعفه لكم و يغفر لكم و الله شكور حليم ). چه تعبير عجيبى كه بارها در قرآن مجيد در مورد «انفاق فى سبيل الله » تكرار شده ، خدائى كه آفريننده اصل و فرع وجود ما، و بخشنده تمام نعمتها، و مالك اصلى همه ملكها است ، از ما وام مى طلبد! و در برابر آن وعده «اجر مضاعف » و آمرزش مى دهد، و نيز از ما تشكر مى كند، لطف و محبت بالاتر از اين تصور نمى شود، و بزرگوارى و رحمت فراتر از اين ممكن نيست ، ما چه هستيم و چه داريم كه به او وام دهيم ؟ و تازه چرا اينهمه پاداش عظيم بگيريم ؟! اينها همه نشانه اهميت مساءله انفاق از يكسو و لطف بى پايان خدا درباره بندگان از سوى ديگر نيست ؟ «قرض » در اصل به معنى قطع كردن و بريدن است ، و چون با واژه «حسن » همراه شود، اشاره به جدا كردن مال از خويشتن و دادن آن در راه خير است . «يضاعفه » از ماده «ضعف » (بر وزن شعر) چنانكه قبلا هم گفته ايم ،
تنها به معنى دو برابر نيست ، بلكه چندين برابر را نيز شامل مى شود كه در مورد «انفاق » تا هفتصد برابر، و بيش از آن ، در قرآن آمده است ! (بقره - ۲۶۱). ضمنا جمله «يغفر لكم » دليل بر اين است كه انفاق ، يكى از عوامل آمرزش گناه است . تعبير به «شكور» كه يكى از اوصاف خدا است ، دليل بر اين است كه خداوند از بندگانش به وسيله پاداشهاى عظيم تشكر مى كند، و «حليم » بودن او اشاره به مساءله آمرزش گناهان ، و عدم تعجيل در عقوبت بندگان است . و بالاخره در آخرين آيه مى فرمايد: «او آگاه از پنهان و آشكار است و قدرتمند و حكيم است » (عالم الغيب و الشهادة العزيز الحكيم ). از اعمال بندگان مخصوصا انفاقهاى آنها، در نهان و آشكار، با خبر است ، و اگر از آنها تقاضاى وامى مى كند، نه به خاطر نياز و عدم قدرت است بلكه به خاطر كمال لطف و محبت است ، و اگر اين همه پاداش در برابر انفاقها به آنها وعده مى دهد، اين نيز مقتضاى حكمت او است . و به اين ترتيب اوصاف پنجگانه خداوند كه در اين آيه و آيه قبل به آن اشاره شده ، همگى نوعى ارتباط با مساءله انفاق در راه او دارد، ولى توجه به اين صفات پنجگانه خداوند علاوه بر مساءله تشويق به انفاق ، انسان را در مساءله اطاعت پروردگار به طور كلى و خوددارى از هرگونه گناه مصممتر مى كند و به او قوت قلب و نيروى اراده و روح تقوا مى بخشد.
نكته :
يك حديث پر معنى در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام آمده است : ما من مولود يولد الا فى شبابيك راءسه مكتوب خمس آيات من سورة التغابن : «هيچ نوزادى متولد نمى شود مگر اينكه در مشبكهاى سرش پنج آيه از سوره تغابن نوشته شده !» ممكن است منظور همين پنج آيه آخر سوره باشد كه در مورد اموال و اولاد سخن مى گويد، و نوشته شدن اين پنج آيه در شبكه هاى سر اشاره به حتمى بودن اين مساءله است ، يعنى محتواى اين آيات درباره همه فرزندان آدم بدون استثناء صادق است . تعبير به «شبابيك » جمع «شباك » بر وزن (خفاش ) به معنى (مشبك ) ممكن است اشاره به استخوانهاى سر باشد كه قطعات آن درهم فرورفته و يا اشاره به شبكه هاى مغزى است ، و در هر حال دليل بر وجود اين روحيات در انسانها است . خداوندا! ما را در اين آزمون بزرگ به اموال ، اولاد، و همسر يارى فرما. پروردگارا! ما را از بخل و حرص و شح نفس دور دار كه هر كس را از آن دور دارى اهل نجات و رستگارى است .
بارالها! در روز قيامت روزى كه غبن و زيان بندگان گنهكار ظاهر مى شود ما را در كنف لطفت از اين «تغابن » بركنار فرما آمين يا رب العالمين .
َسوره طلاق
مقدمه
اين سوره در مدينه نازل شده و داراى ۱۲ آيه است
محتواى سوره طلاق مهمترين مساءله كه در اين سوره مطرح است - چنانكه از نامش پيدا است - مساءله طلاق و احكام و خصوصيات ، و پيامدهاى آن است ، سپس بحثهائى از مبدء و معاد و نبوت پيامبر و بشارت و انذار به دنبال آن آمده است . از اين رو مى توان محتواى اين سوره را به دو بخش عمده تقسيم كرد: بخش اول هفت آيه نخستين سوره است كه پيرامون طلاق و مسائل مربوط به آن سخن مى گويد، و به قدرى جزئيات اين مساءله را در عباراتى كوتاه و پر معنى به طور دقيق و ظريف مطرح ساخته كه انسان با ملاحظه آن خود را كاملا مستغنى مى بيند. بخش دوم كه در حقيقت انگيزه اجراى بخش اول است از عظمت خداوند، و عظمت مقام رسول او، و پاداش صالحان ، و مجازات بدكاران ، بحث مى كند، و مجموعه منسجمى را براى ضمانت اجراى اين مساءله مهم اجتماعى ارائه مى دهد، ضمنا اين سوره نام ديگرى نيز دارد و آن سوره «نساء قصرى » (بر وزن و معنى صغرى ) در مقابل سوره معروف نساء است كه «نساء كبرى » مى باشد.
فضيلت تلاوت سوره در حديثى از پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آمده است من قراء سورة الطلاق مات على سنة رسول الله صلى الله عليه و آله : ((هر كس سوره طلاق را بخواند (و آنرا در برنامه هاى زندگى خود به كار بندد) بر سنت پيامبر از دنيا مى رود)).