تفسیر:نمونه جلد۱۴ بخش۵۴

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۹:۲۰ توسط 127.0.0.1 (بحث) (Edited by QRobot)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


تفسير نمونه جلد ۱۴ صفحه ۱۴۶

آيه ۵۵ - ۵۹

آيه و ترجمه

وَ لا يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا فى مِرْيَةٍ مِّنْهُ حَتى تَأْتِيَهُمُ الساعَةُ بَغْتَةً أَوْ يَأْتِيَهُمْ عَذَاب يَوْمٍ عَقِيمٍ(۵۵) الْمُلْك يَوْمَئذٍ لِّلَّهِ يحْكمُ بَيْنَهُمْ فَالَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ فى جَنَّتِ النَّعِيمِ(۵۶) وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كذَّبُوا بِئَايَتِنَا فَأُولَئك لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ(۵۷) وَ الَّذِينَ هَاجَرُوا فى سبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقاً حَسناً وَ إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَيرُ الرَّزِقِينَ(۵۸) لَيُدْخِلَنَّهُم مُّدْخَلاً يَرْضوْنَهُ وَ إِنَّ اللَّهَ لَعَلِيمٌ حَلِيمٌ(۵۹) ترجمه : ۵۵ - كافران همواره در باره قرآن در شكند تا روز قيامت ناگهانى فرا رسد، يا عذاب روز عقيم (روزى كه قادر بر جبران نيستند) به سراغشان بيايد. ۵۶ - حكومت و فرمانروائى در آن روز از آن خدا است ، و بين آنها حكم مى فرمايد كسانى كه ايمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند در باغهاى پر نعمت بهشتند. ۵۷ - و كسانى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند عذاب خواركننده اى براى آنها است . ۵۸ - و كسانى كه در راه خدا هجرت كردند سپس كشته شدند يا به مرگ طبيعى از دنيا رفتند خداوند به آنها روزى نيكوئى مى دهد كه او بهترين روزى دهندگان است .

تفسير نمونه جلد ۱۴ صفحه ۱۴۷

۵۹ - خداوند آنها را در محلى وارد مى كند كه از آن خشنود خواهند بود و خداوند عالم و با حلم است . تفسير: رزق حسن در تعقيب آيات گذشته كه سخن از تلاش و كوشش مخالفان براى محو آيات الهى مى گفت در آيات مورد بحث ، اشاره به ادامه اين تلاشها از ناحيه افراد متعصب سرسخت مى كند. نخست مى گويد: ((كافران همواره در باره قرآن و آئين توحيدى تو در شك هستند، (تا روز قيامت ) ناگهان فرا رسد، يا عذاب روز عقيم روزى كه قادر بر جبران نيستند، به سراغشان بيايد)) (و لا يزال الذين كفروا فى مرية منه حتى تاتيهم الساعة بغتة او ياتيهم عذاب يوم عقيم ). بديهى است منظور از «كافران » در اينجا همه آنها نيستند چرا كه بسيارى در ادامه راه بيدار شدند و به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و صفوف مسلمين پيوستند، منظور سران آنها و افراد لجوج و فوق العاده متعصب و كينه توزند كه هرگز ايمان نياوردند و همواره به كارشكنيهاى خود ادامه دادند. واژه «مريه » كه به معنى شك و ترديد است نشان مى دهد كه آنها هرگز يقين به خلاف قرآن و اسلام نداشتند هر چند در الفاظشان چنين اظهار مى كردند بلكه حداقل به مرحله شك تنزل كرده بودند، اما تعصبها به آنها اجازه مطالعه بيشتر و يافتن حقيقت را نمى داد. كلمه «ساعة » گر چه بعضى احتمال داده اند به معنى لحظه مرگ و مانند آن بوده باشد، ولى آيات بعد نشان مى دهد كه منظور از آن پايان جهان و قرار گرفتن در آستانه قيامت است كه با كلمه «بغتة » (ناگهانى ) مخصوصا همراه است .

تفسير نمونه جلد ۱۴ صفحه ۱۴۸

منظور از عذاب «يوم عقيم » مجازات روز قيامت است و اينكه روز قيامت توصيف به «عقيم » (نازا) شده اشاره به اين است كه آنها روز ديگرى پشت سر ندارند تا بتوانند به جبران گذشته برخيزند و در سرنوشت خود تغييرى ايجاد كنند. سپس به حاكميت مطلقه پروردگار در روز رستاخيز اشاره كرده مى گويد: «حكومت و فرمانروائى در آن روز مخصوص خدا است » (الملك يومئذ لله ). البته اين اختصاص به روز قيامت ندارد، امروز و هميشه حاكم و مالك مطلق خدا است ، منتهى چون در اين دنيا مالكان و حاكمان ديگرى نيز وجود دارند، هر چند قلمرو حكومتشان بسيار محدود و ضعيف است و جنبه صورى و ظاهرى دارد، اما همين امر ممكن است موجب تداعى اين فكر شود كه حاكم و مالك ديگرى غير از خداوند وجود دارد اما در صحنه قيامت كه همه اين مسائل بر چيده مى شود بيش از هر زمان اين حقيقت آشكار مى گردد كه حاكم و مالك تنها او است . به تعبير ديگر دو رقم حاكميت و مالكيت وجود دارد: حاكميت حقيقى كه حاكميت خالق بر مخلوق است و حاكميت اعتبارى و قرار دادى كه ميان مردم معمول است ، در دنيا اين هر دو وجود دارد اما در سراى آخرت حكومتهاى قرار دادى و اعتبارى همه برچيده مى شود تنها حكومت حقيقى خالق جهان باقى مى ماند. به هر حال چون مالك حقيقى او است ، حاكم حقيقى هم او خواهد بود، لذا او در ميان همه انسانها - اعم از مؤ من و كافر - حكومت و داورى مى كند، و نتيجه آن همان است كه قرآن به دنبال اين سخن فرموده : «آنها كه ايمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند در باغهاى پر نعمت بهشت قرار دارند»، باغهائى

تفسير نمونه جلد ۱۴ صفحه ۱۴۹

كه همه مواهب در آن جمع است و هر خير و بركتى كه بخواهند در آن موجود است (فالذين آمنوا و عملوا الصالحات فى جنات النعيم ). اما آنها كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند، عذاب خوار كننده اى براى آنهاست (و الذين كفروا و كذبوا باياتنا فاولئك لهم عذاب مهين ). چه تعبير گويا و زندهاى ؟ عذابى كه آنها را پست و حقير مى كند و در برابر آنهمه گردنكشيها و خود برتربينيها و استكبار در برابر خلق خدا آنها را به پائينترين مرحله ذلت مى كشاند، و مى دانيم توصيف عذاب به اليم و عظيم و مهين كه در آيات مختلف قرآن ذكر شده هر كدام متناسب نوع گناهى است كه از گردنكشان سر مى زده است !. جالب توجه اينكه در باره مؤ منان اشاره به دو چيز مى كند: «ايمان » و «عمل صالح » و در نقطه مقابل در باره كافران اشاره به «كفر» و «تكذيب آيات الهى » است ، كه در واقع هر كدام تركيبى است از اعتقاد درونى و آثار برونى و عملى آن ، چرا كه اعمال انسان غالبا از يك ريشه فكرى و اعتقاد سرچشمه مى گيريد. و از آنجا كه در آيات گذشته سخن از مهاجرانى به ميان آمد كه از خانه و كاشانه خود به خاطر نام الله و حمايت از آئين او بيرون رانده شدند، در آيه بعد از آنها به عنوان يك گروه ممتاز ياد كرده ، مى گويد: «كسانى كه در راه خدا هجرت كردند، سپس شربت شهادت نوشيدند و يا به مرگ طبيعى از دنيا رفتند خداوند به همه آنها روزى نيكوئى مى دهد، و از نعمتهاى ويژه اى برخوردار مى كند چرا كه او بهترين روزى دهندگان است » (و الذين هاجروا فى سبيل الله ثم قتلوا او ماتوا ليرزقنهم الله رزقا حسنا و ان الله لهو خير الرازقين ).

تفسير نمونه جلد ۱۴ صفحه ۱۵۰

بعضى از مفسران گفته اند: «رزق حسن »، اشاره به نعمتهائى است كه وقتى چشم انسان به آن مى افتد، چنان مجذوب مى شود كه نمى تواند ديده از آن بر گيرد و به غير آن نگاه كند، و تنها خدا قدرت دارد كه چنين روزى را به كسى دهد. بعضى از دانشمندان شاءن نزولى براى اين آيه ذكر كرده اند كه خلاصه اش چنين است : هنگامى كه مهاجران به مدينه آمدند بعضى از آنها به مرگ طبيعى از دنيا رفتند، در حالى كه بعضى شربت شهادت نوشيدند، در اين هنگام گروهى تمام فضيلت را براى شهيدان قائل شدند، آيه فوق نازل شد و هر دو را مشمول بهترين نعمتهاى الهى معرفى كرد، لذا بعضى از مفسران از اين تعبير چنين نتيجه گرفته اند كه مهم جان دادن در راه خدا است چه از طريق شهادت باشد و چه از طريق مرگ طبيعى ، هر كس براى خدا و در راه خدا بميرد مشمول ثواب شهيدان است (ان المقتول فى سبيل الله و الميت فى سبيل الله شهيد). و در آخرين آيه نمونه اى از اين رزق حسن را بازگو كرده مى گويد: «خداوند آنها را در محلى وارد مى كند كه از آن راضى و خشنود خواهند بود» (ليدخلنهم مدخلا يرضونه ). اگر در اين جهان از منزل و ماءواى خود به ناراحتى تبعيد و اخراج شدند خداوند در جهان ديگر آنها را در منزل و ماوائى جاى مى دهد كه از هر نظر مورد رضايت آنها است ، و به اين ترتيب ايثار و فداكارى آنان را به عاليترين وجه جبران مى كند. و در پايان مى فرمايد: «خداوند، عالم و آگاه است و از اعمال اين بندگانش با خبر، و در عين حال حليم است و عجله در مجازات و كيفر نمى كند، تا مؤ منان در اين ميدان آزمايش پرورش يابند و آزموده شوند» (و ان الله لعليم حليم ).

تفسير نمونه جلد ۱۴ صفحه ۱۵۱

آيه ۶۰ - ۶۲

آيه و ترجمه

ذَلِك وَ مَنْ عَاقَب بِمِثْلِ مَا عُوقِب بِهِ ثُمَّ بُغِىَ عَلَيْهِ لَيَنصرَنَّهُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوُّ غَفُورٌ(۶۰) ذَلِك بِأَنَّ اللَّهَ يُولِجُ الَّيْلَ فى النَّهَارِ وَ يُولِجُ النَّهَارَ فى الَّيْلِ وَ أَنَّ اللَّهَ سمِيعُ بَصِيرٌ(۶۱) ذَلِك بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ مَا يَدْعُونَ مِن دُونِهِ هُوَ الْبَطِلُ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلىُّ الْكبِيرُ(۶۲) ترجمه : ۶۰ - مطلب چنين است ، و هر كس به همان مقدار كه به او ستم شده مجازات كند سپس مورد تعدى قرار گيرد خدا او را يارى خواهد كرد خداوند بخشنده و آمرزنده است . ۶۱ - اين بخاطر آن است كه خداوند شب را در روز و روز را در شب داخل مى كند و خداوند شنوا و بينا است . ۶۲ - اين بخاطر آن است كه خدا حق است و آنچه را غير از او مى خوانند باطل است و خداوند بلند مقام و بزرگ است . شاءن نزول : در بعضى از روايات آمده است كه جمعى از مشركان مكه با مسلمانان روبرو شدند در حالى كه فقط دو شب به پايان ماه محرم باقى مانده بود، مشركان به يكديگر گفتند ياران محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در ماه محرم دست به پيكار نمى زنند و جنگ را حرام

تفسير نمونه جلد ۱۴ صفحه ۱۵۲

مى دانند و به همين دليل حمله را آغاز كردند، مسلمانان نخست با اصرار از آنها خواستند كه در اين ماه حرام جنگ را آغاز نكنند، ولى آنها گوش ندادند، ناچار براى دفاع از خود وارد عمل شدند و مردانه جنگيدند و خداوند آنها را پيروز كرد (نخستين آيه فوق در اينجا نازل گشت ). تفسير: پيروزمندان كيانند؟ در آيات گذشته سخن از مهاجران فى سبيل الله بود و وعده هاى پاداش بزرگى كه خداوند در قيامت به آنها داده است . براى اينكه تصور نشود كه وعده الهى ، مخصوص آخرت است در نخستين آيه مورد بحث سخن از پيروزى آنها - در سايه لطف الهى - در اين جهان مى گويد مى فرمايد: «مساءله چنين است و هر كس در برابر ستمى كه به او شده به همان اندازه دست به مجازات زند، سپس بر او ظلم شود، خداوند او را يارى خواهد كرد»(ذلك و من عاقب بمثل ما عوقب به ثم بغى عليه لينصرنه الله ). اشاره به اينكه دفاع در مقابل ظلم و ستم ، يك حق طبيعى است و هر كس مجاز است به آن اقدام كند. ولى تعبير به «مثل » تاءكيدى بر اين حقيقت است كه نبايد از حد تجاوز كند. جمله «ثم بغى عليه »، نيز اشاره به اين است كه اگر شخص در مقام دفاع از خويشتن تحت فشار ظلم قرار گيرد، خدا وعده يارى به او داده است ، و به اين ترتيب كسى كه از آغاز سكوت كند و تن به ظلم و ستم در دهد و هيچگونه گام مؤ ثرى در راه دفاع از خود بر ندارد خدا به چنين كسى وعده يارى نداده است ،

تفسير نمونه جلد ۱۴ صفحه ۱۵۳

وعده الهى مخصوص كسانى است كه تمام نيروى خود را براى دفاع در برابر ظالمان و ستمگران بسيج كنند و باز هم از طرف دشمن تحت ستم قرار بگيرند. و از آنجا كه هميشه قصاص و مجازات بايد با عفو و رحمت ، آميخته شود تا افرادى كه از كار خود پشيمان گشته اند و سر تسليم فرود آورده اند زير پوشش آن قرار گيرند در پايان آيه مى فرمايد: «خداوند بخشنده و آمرزنده است » (ان الله لعفو غفور). اين درست به آيات قصاص مى ماند كه از يك طرف به اولياى دم اجازه قصاص ‍ مى دهد، و از سوى ديگر دستور عفو را به عنوان يك فضيلت (در مورد كسانى كه شايسته عفوند) در كنار آن مى گذارد. و از آنجا كه وعده نصرت و يارى هنگامى دلگرم كننده و مؤ ثر است كه از شخص ‍ قادر و توانائى بوده باشد، لذا در آيه بعد گوشهاى از قدرت بى پايان خدا را در پهنه عالم هستى چنين بازگو مى كند: «اين بخاطر آن است كه خداوند شب را در روز و روز را در شب داخل مى كند» (دائما از يكى مى كاهد و طبق نظام معينى بر ديگرى مى افزايد، نظامى پايدار و كاملا حساب شده كه هزاران بلكه مليونها سال بر قرار است ). (ذلك بان الله يولج الليل فى النهار و يولج النهار فى الليل ). «يولج » از ماده «ايلاج » در اصل از ولوج به معنى دخول است ، اين تعبير همانگونه كه گفتيم اشاره به دگرگونيهاى تدريجى و كاملا منظم و حساب شده شب و روز در فصول مختلف سال است كه از يكى كاسته و به ديگرى افزوده مى شود، اما اين احتمال نيز وجود دارد كه اشاره به مساءله طلوع و غروب آفتاب باشد كه به خاطر شرائط خاص جو (هواى اطراف زمين ) اين امر به صورت ناگهانى انجام نمى گيرد، بلكه از آغاز طلوع فجر، اشعه آفتاب به طبقات بالاى هوا مى افتد و آهسته آهسته به طبقات پائين منتقل مى شود، گوئى روز تدريجا

تفسير نمونه جلد ۱۴ صفحه ۱۵۴

وارد شب مى گردد، و لشكر نور بر سپاهيان ظلمت چيره مى شود، و بعكس هنگام غروب آفتاب نخست نور از قشر پائين جو برچيده مى شود و هوا كمى تار مى گردد و تدريجا از طبقات بالاتر، تا آخرين شعاع خورشيد برچيده شود و لشگر ظلمت همه جا را تسخير كند، و اگر اين موضوع نبود، طلوع و غروب آفتاب در يك لحظه زود گذر انجام مى گرفت و انتقال ناگهانى از شب به روز و روز به شب هم از نظر جسمى و روحى براى انسان زيانبار بود، و هم از نظر نظام اجتماعى اين تغيير سريع و بى مقدمه مشكلات فراوان به وجود مى آورد. هيچ مانعى ندارد كه آيه فوق اشاره به هر دو تفسير باشد. و در پايان آيه مى گويد «خداوند سميع و بصير است » (و ان الله سميع بصير). تقاضاى كمك مؤ منان را مى شنود، و از حال و كار آنها آگاه است ، و در موقع لزوم ، لطفش به يارى آنها مى شتابد، همانگونه كه از اعمال و نيات دشمنان حق با خبر است . آخرين آيه مورد بحث در واقع دليلى است براى آنچه قبلا گذشت ، مى گويد: «اين به خاطر آن است كه خداوند حق است ، و آنچه را غير از او مى خوانند باطل است ، و خداوند بلند مقام و بزرگ است » (ذلك بان الله هو الحق و ان ما يدعون من دونه هو الباطل و ان الله هو العلى الكبير). اگر مى بينيد لشكريان حق پيروز مى شوند، باطل عقب نشينى مى كند، لطف خدا به يارى مؤ منان مى شتابد و كافران را تنها مى گذارد، به خاطر آن است كه آنها باطلند و اينان حق ، آنها بر خلاف نظام عالم هستى هستند و سرنوشتشان فنا و نيستى است و اينها هماهنگ با قوانين جهان هستى . اصولا خداوند حق است و غير او باطل است و تمام انسانها و موجوداتى كه

تفسير نمونه جلد ۱۴ صفحه ۱۵۵

به نحوى با خدا ارتباط دارند حقند و به همان اندازه كه از او بيگانهاند باطلند. كلمه «على » كه از ماده «علو» گرفته شده به معنى بلند مقام است ، و نيز به كسى گفته مى شود كه قادر و قاهر است و كسى قدرت مقاومت در برابر اراده او ندارد. «كبير» نيز اشاره اى است به عظمت علم و قدرت پروردگار و كسى كه داراى اين صفات است بخوبى مى تواند دوستان خود را يارى دهد، و دشمنان را در هم بشكند لذا دوستانش بايد به وعده هاى او دلگرم باشند.

تفسير نمونه جلد ۱۴ صفحه ۱۵۶

آيه ۶۳ - ۶۶

آيه و ترجمه

أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السمَاءِ مَاءً فَتُصبِحُ الاَرْض مخْضرَّةً إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ(۶۳) لَّهُ مَا فى السمَوَتِ وَ مَا فى الاَرْضِ وَ إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْغَنىُّ الْحَمِيدُ(۶۴) أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سخَّرَ لَكم مَّا فى الاَرْضِ وَ الْفُلْك تجْرِى فى الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ يُمْسِك السمَاءَ أَن تَقَعَ عَلى الاَرْضِ إِلا بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَّحِيمٌ(۶۵) وَ هُوَ الَّذِى أَحْيَاكمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يحْيِيكُمْ إِنَّ الانسنَ لَكفُورٌ(۶۶) ترجمه : ۶۳ - آيا نديدى خداوند از آسمان آبى فرستاد و زمين (بر اثر آن ) سر سبز و خرم مى گردد؟ و خداوند لطيف و خبير است . ۶۴ - آنچه در آسمانها و زمين است از آن او است ، و خداوند بى نياز و شايسته هر گونه ستايش است .

تفسير نمونه جلد ۱۴ صفحه ۱۵۷

۶۵ - آيا نديدى كه خداوند آنچه در زمين است مسخر شما كرد؟ و كشتيها به فرمان او بر صفحه اوقيانوسها حركت مى كنند و آسمان (كرات و سنگهاى آسمانى ) را نگه مى دارد تا بر زمين ، جز به فرمان او، فرو نيفتند؟ خداوند نسبت به مردم رحيم و مهربان است . ۶۶ - او كسى است كه شما را زنده كرد سپس مى ميراند بار ديگر زنده مى كند اما اين انسان كفران كننده و ناسپاس است . تفسير: نشانه هاى خدا در صحنه هستى در آيات گذشته ، سخن از قدرت بى پايان خداوند و حقانيت او بود، در آيات مورد بحث نشانه هاى مختلفى از اين قدرت گسترده و حقانيت مطلقه را بيان مى كند. نخست مى گويد: «آيا نديدى كه خداوند از آسمان آبى فرستاد و زمين خشكيده و مرده بواسطه آن سبز و خرم مى گردد»؟! ( اءلم تر ان الله انزل من السماء ماء فتصبح الارض مخضرة ). زمينى كه آثار حيات از او رخت بر بسته بود و چهرهاى عبوس و زشت و تيره داشت با نزول قطرات حياتبخش باران ، زنده شد و آثار حيات در آن نمايان گشت و لبخند زندگى در چهره او آشكار. آرى خداوندى كه به اين سادگى اينهمه حيات و زندگى مى آفريند لطيف و خبير است (ان الله لطيف خبير). «لطيف » از ماده «لطف » به معنى كار بسيار ظريف و باريك است ، و اگر به رحمتهاى خاص الهى ، «لطف » گفته مى شود نيز به خاطر همين ظرافت آن است . «خبير» به معنى كسى است كه از مسائل دقيق آگاه است . لطيف بودن خدا ايجاب مى كند كه نطفه هاى كوچك و كم ارزش گياهان را كه در درون بذرها در اعماق خاكها نهفته است پرورش دهد، و آنها را كه

تفسير نمونه جلد ۱۴ صفحه ۱۵۸

در نهايت ظرافت و لطافتند از اعماق خاك تيره برخلاف قانون جاذبه بيرون فرستد، و در معرض تابش آفتاب ، و وزش نسيم قرار دهد، و سرانجام آن را به گياهى بارور، يا درختى تنومند تبديل كند. اگر او دانه هاى باران را نمى فرستاد و محيط بذر و زمين اطراف آن نرم و ملايم و «لطيف » نمى شد آنها هرگز قدرت نمو و رشد نمى داشتند، اما او با اين باران به آن محيط خشك و خشن ، لطف و نرمش بخشيد تا آماده حركت و نمو گردد. در عين حال از تمام نيازها و احتياجات اين دانه ضعيف از آغاز حركت در زير خاك تا هنگامى كه سر به آسمان كشيده ، آگاه و خبير است . خداوند به مقتضاى لطفش باران را مى فرستد، و به مقتضاى خبير بودنش ‍ اندازه اى براى آن قائل است كه اگر از حد بگذرد سيل است و ويرانى ، و اگر كمتر از حد باشد خشكسالى و پژمردگى و اين است معنى لطيف بودن و خبير بودن خداوند. در آيه ۱۸ سوره مؤ منون نيز مى خوانيم : و انزلنا من السماء ماء بقدر فاسكناه فى الارض : «ما از آسمان آبى فرستاديم به اندازه معين ، سپس آن را در زمين ساكن كرديم ». نشانه ديگرى كه براى قدرت بى پايان و حقانيت ذات پاك او مى آورد اين است كه مى گويد: «آنچه در آسمانها، و آنچه در زمين است از آن خدا است » (له ما فى السماوات و ما فى الارض ). خالق همه او است ، و مالك همه نيز او است ، و به همين دليل بر همه چيز توانائى دارد.

تفسير نمونه جلد ۱۴ صفحه ۱۵۹

و نيز به همين دليل ((او تنها غنى و بى نياز در عالم هستى ، و شايسته هر گونه حمد و ستايش است (و ان الله لهو الغنى الحميد). پيوند اين دو صفت (غنى و حميد) با هم يك پيوند بسيار حساب شده است ، چرا كه اولا بسيارند كسانى كه غنى هستند اما بخيلند و استثمارگر و انحصار طلب و غرق غفلت و غرور، و به همين دليل عنوان غنى بودن گاهى تداعى اين اوصاف را مى كند، ولى غنى بودن خداوند تواءم است با لطف و بخشندگى ، جود و سخاى او نسبت به بندگان كه او را شايسته حمد و ستايش مى كند. ثانيا: اغنياى ديگر غنايشان ظاهرى است و اگر جود و سخائى دارند در واقع از خودشان نيست چرا كه تمام نعمت و امكانات را خدا در اختيار آنها گذارده است ، غنى بالذات و شايسته هر گونه ثنا و ستايش تنها ذات پاك او است . ثالثا: بى نيازان ديگر اگر كارى مى كنند بالاخره سودى از آن عايد خودشان مى شود تنها كسى كه بى حساب مى بخشد و سودى عائد او نمى گردد بلكه مى خواهد تا بر بندگان جودى كند، او است و به همين دليل از همه شايسته تر به حمد و ثنا است . باز به نمونه ديگرى از اين قدرت بى پايان در زمينه تسخير موجودات براى انسانها اشاره كرده مى فرمايد: «آيا نديدى كه خداوند آنچه را در زمين است مسخر شما كرد» و همه مواهب و امكانات آن را در اختيار شما قرار داد؟ تا هر گونه بخواهيد از آن بهره بگيريد (الم تر ان الله سخر لكم ما فى الارض ). و همچنين كشتيها را در حالى كه در درياها به فرمان او به حركت در مى آيند و سينه آبها را مى شكافند و به سوى مقصدها پيش مى روند))؟ (و الفلك تجرى فى البحر بامره ). از اين گذشته ((خداوند آسمان را در جاى خود نگه مى دارد تا بر زمين جز به فرمان او فرود نيفتد (و يمسك السماء ان تقع على الارض الا باذنه ).

تفسير نمونه جلد ۱۴ صفحه ۱۶۰

از يكسو هر يك از كرات آسمانى را در مدار خود به حركت در آورده و نيروى «دافعه » حاصل از گريز از مركز را درست معادل نيروى «جاذبه » آنها قرار داده است ، تا هر يك در مدار خود بى آنكه در فاصله هاى آنها دگرگونى حاصل بشود به حركت در آيند، و تصادمى در ميان كرات روى ندهد. از سوى ديگر جو زمين را آنچنان آفريده كه به سنگريزه هاى سرگردان اجازه بر خورد با زمين و توليد ناراحتى و ويرانى براى اهلش ندهند. آرى اين رحمت و لطف او نسبت به بندگان است كه اين چنين گهواره زمين را امن و امان و خالى از هر گونه خطر آفريده تا محل آسايش و آرامش بندگان باشد، نه سنگهاى سرگردان آسمانى بر زمين سقوط مى كنند نه كرات ديگر با آن تصادم مى نمايند. لذا در پايان آيه اضافه مى كند: «خداوند نسبت به مردم مهربان و رحيم است » (ان الله بالناس لرئوف رحيم ). سرانجام در آخرين آيه از قدرت پروردگار در مهمترين مساءله جهان هستى ، يعنى مساءله حيات و مرگ سخن مى گويد و مى فرمايد: «او كسى است كه شما را زنده كرد» (خاك بى جان بوديد لباس حيات بر شما پوشانيد) (و هو الذى احياكم ). «سپس بعد از طى دوره حيات شما را مى ميراند» (و به همان خاك كه از آن برخاستيد باز مى گرديد) (ثم يميتكم ). «و ديگر بار در رستاخيز حياتى نوين به شما مى بخشد» (و سر از خاك مرده بر مى آوريد و آماده حساب و جزا مى شويد) (ثم يحييكم ). اما با اين حال ((اين انسان در برابر اينهمه نعمتهائى كه خدا در زمين و آسمان در جسم و جان ، به او ارزانى داشته كفران كننده و ناسپاس است ، و با ديدن اينهمه

تفسير نمونه جلد ۱۴ صفحه ۱۶۱

نشانه هاى روشن ، ذات پاك او را انكار مى كنند (ان الانسان لكفور). نكته ها: ۱ - صفات ويژه پروردگار در آيات فوق و دو آيه قبل از آن به ترتيب چهارده بخش از صفات خداوند (در آخر هر آيه دو صفت ) بيان شده است : عليم و حليم - عفو و غفور - سميع و بصير - على و كبير - لطيف و خبير - غنى و حميد - رؤ ف و رحيم كه هر بخش از اين صفات دو گانه هماهنگ و مكمل يكديگرند، عفو خداوند با غفران او، سميع بودن با بصير بودن ، بلند مقام بودنش با بزرگيش ، لطيف بودن با آگاهيش ، غنى بودن با حميد بودنش ، و بالاخره رؤ ف بودن با مهربانيش همه هماهنگ ، و در عين حال هر كدام از آنها درست متناسب همان بحثى است كه در آن آيه مطرح شده ، و چون قبلا در ذيل خود آيات از آن سخن گفته ايم نياز به تكرار نمى بينيم . آيات فوق همانگونه كه دليلى بر قدرت خدا است و تاءكيدى بر وعده هاى نصرت الهى نسبت به بندگان با ايمان ، همچنين نشانه اى است از حقانيت ذات پاك او كه در آيات گذشته روى آن تكيه شده بود، و نيز دليلى است بر توحيد، و دليلى است بر معاد، چرا كه مساءله زنده شدن زمينهاى مرده به وسيله گياهان سر سبز در پرتو نزول باران و همچنين مساءله حيات و مرگ نخستين انسان شاهد زنده اى است بر اينكه او قادر است بار ديگر انسان را زنده كند و لباس حيات بر او بپوشاند، چنانكه در بسيارى از آيات قرآن به همين امور بر مساءله معاد استدلال شده . ضمنا جمله ان الانسان لكفور با توجه به اينكه «كفور» صيغه مبالغه است

تفسير نمونه جلد ۱۴ صفحه ۱۶۲

اشاره به كفر و انكار انسانهاى لجوج مى كند كه حتى با مشاهده اينهمه آيات عظمت خدا باز راه انكار را پيش مى گيرند، و يا اشاره به كفران و ناسپاسى اينگونه افراد است كه وجودشان غرق نعمتهاى او است و باز هم نه در مقام شكر منعمند و نه شناخت او. ۳ - تسخير موجودات زمين و آسمان همانگونه كه سابقا هم اشاره كرده ايم تسخير اين امور براى انسان از اين نظر است كه خدا آنها را خدمتگزار انسان قرار داده و در مسير منافع او مى باشند (شرح مفصل اين موضوع را در جلد يازدهم تفسير نمونه صفحه ۱۶۷ به بعد - ذيل آيات ۱۲ تا ۱۴ سوره نحل و همچنين در جلد دهم صفحه ۱۲۰ به بعد ذيل آيه ۲ سوره رعد - بيان كرده ايم ). و اگر مى بينيم در ميان نعمتهاى زمينى ، حركت كشتيها بر صحنه اقيانوسها بالخصوص ذكر شده به خاطر آن است كه اين كشتيها در گذشته و حال مهمترين وسيله ارتباطى و انتقال انسانها و كالاها از نقطه اى به نقطه ديگر بوده و هستند، و هيچ وسيله نقليه اى تاكنون نتوانسته است جاى كشتيها را در اين زمينه بگيرد. به طور قطع اگر يك روز تمام كشتيها بر صفحه اقيانوسها از حركت باز ايستند زندگى انسانها به كلى مختل خواهد شد، چرا كه راههاى خشكى قدرت و كشش ‍ نقل و انتقال اينهمه وسائل و كالا را ندارد، مخصوصا در عصر و زمان ما با توجه به اينكه مهمترين وسيله حركت زندگى صنعتى بشر نفت است ، و مهمترين وسيله براى انتقال نفت از نقطه اى به نقاط ديگر همان كشتيها هستند اهميت اين نعمت بزرگ الهى آشكارتر مى شود، چرا كه گاهى كار يك كشتى نفتكش غول پيكر را «ده هزار اتومبيل هم » نمى تواند انجام دهد! و انتقال نفت از طريق خطوط لوله نيز براى نقاط محدودى از دنيا امكان پذير است .

تفسير نمونه جلد ۱۴ صفحه ۱۶۳

آيه ۶۷ - ۷۰

آيه و ترجمه

لِّكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسكاً هُمْ نَاسِكوهُ فَلا يُنَزِعُنَّك فى الاَمْرِ وَ ادْعُ إِلى رَبِّك إِنَّك لَعَلى هُدًى مُّستَقِيمٍ(۶۷) وَ إِن جَدَلُوك فَقُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ(۶۸) اللَّهُ يحْكُمُ بَيْنَكمْ يَوْمَ الْقِيَمَةِ فِيمَا كُنتُمْ فِيهِ تخْتَلِفُونَ(۶۹) أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فى السمَاءِ وَ الاَرْضِ إِنَّ ذَلِك فى كِتَبٍ إِنَّ ذَلِك عَلى اللَّهِ يَسِيرٌ(۷۰) ترجمه : ۶۷ - براى هر امتى عبادتى قرار داديم تا آن عبادت را (در پيشگاه خدا) انجام دهند، بنابراين آنها نبايد در اين امر با تو به نزاع برخيزند، به سوى پروردگارت دعوت كن كه بر هدايت مستقيم قرار دارى (و راه راست همين است كه تو مى پوئى ). ۶۸ - و اگر آنها با تو به جدال برخيزند بگو: خدا از اعمالى كه شما انجام مى دهيد آگاهتر است . ۶۹ - خداوند ميان شما در آن چه اختلاف داشتيد داورى مى كند. ۷۰ - آيا نميدانى خداوند آنچه را در آسمان و زمين است مى داند؟ همه اينها در كتابى ثبت است (كتاب علم بى پايان پروردگار) و اين بر خداوند آسان است . تفسير: هر امتى عبادتى دارد در بحثهاى گذشته گفتگوهائى پيرامون مشركان داشتيم ، از آنجا كه

تفسير نمونه جلد ۱۴ صفحه ۱۶۴

مشركان به طور خصوص و مخالفان اسلام به طور عموم ، جر و بحثهائى با پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) پيرامون مسائل و احكام تازه اسلام داشتند و نسخ و دگرگونى قسمتهائى از احكام شرايع پيشين را نقطه ضعفى براى شريعت اسلام مى پنداشتند در حالى كه اين دگرگونيها نه تنها ضعف نبود بلكه يكى از برنامه تكامل اديان محسوب مى شد، لذا در نخستين آيه مورد بحث مى فرمايد: «براى هر امتى عبادتى قرار داديم تا خدا را با آن پرستش كنند» (لكل امة جعلنا منسكا هم ناسكوه ). مناسك : چنانكه قبلا هم گفته ايم جمع «منسك » به معنى مطلق عبادت است ، و در اينجا ممكن است تمام برنامه هاى دينى و الهى را شامل شود، بنابراين آيه گوياى اين حقيقت است كه امتهاى پيشين هر كدام برنامه اى مخصوص به خود داشتند كه در آن شرائط خاص از نظر زمان و مكان و جهات ديگر كاملترين برنامه بوده است ، ولى مسلما با دگرگون شدن آن شرائط لازم بود احكام تازه ترى جانشين آنها شود. لذا به دنبال اين سخن اضافه مى كند: «بنابراين نبايد آنها در اين امر با تو به نزاع برخيزند» (فلا ينازعنك فى الامر). «و تو به سوى پروردگارت دعوت كن كه راه راست همين است كه تو مى پوئى » (و ادع الى ربك انك لعلى هدى مستقيم ). هرگز گفتگوها و ايرادهاى بى پايه آنان در روحيه تو كمترين اثرى نگذارد

تفسير نمونه جلد ۱۴ صفحه ۱۶۵

كه دعوتت به سوى خدا است ، و مسير تو هدايت ، و راهت مستقيم است ! توصيف «هدى » به «مستقيم بودن » يا جنبه تاءكيد دارد، و يا اشاره به اين است كه هدايت به سوى مقصد ممكن است از طرق مختلفى صورت گيرد راههاى نزديك و دور، مستقيم و كج ، ولى هدايت الهى ، از نزديكترين و مستقيمترين راه است . «اما اگر باز به مجادله و منازعه ادامه دهند و سخنان تو در دل آنها اثر نگذارد در پاسخ آنها بگو، خدا از اعمالى كه شما انجام مى دهيد آگاهتر است » (و ان جادلوك فقل الله اعلم بما تعملون ). «خداوند در ميان شما در آنچه اختلاف داشتيد داورى مى كند» (و در صحنه قيامت كه صحنه بازگشت به توحيد و يكپارچگى و برطرف شدن اختلافات است حقايق را براى همه شما آشكار مى سازد)) (الله يحكم بينكم فيما كنتم فيه تختلفون ). و از آنجا كه قضاوت و داورى در قيامت نسبت به اختلافات و اعمال بندگان نياز به علم و آگاهى وسيعى به همه آنها دارد، در آخرين آيه مورد بحث اشاره به علم بى پايان خدا كرده ، چنين مى گويد: «آيا نميدانى كه خداوند آنچه را كه در آسمانها و زمين است مى داند»؟ (الم تعلم ان الله يعلم ما فى السماوات و الارض ).

تفسير نمونه جلد ۱۴ صفحه ۱۶۶

آرى «همه اينها در كتابى ثبت است » (ان ذلك فى كتاب ). كتاب علم بى پايان خداوند، كتاب عالم هستى و جهان علت و معلول ، جهانى كه چيزى در آن گم نمى شود و نابود نمى گردد، بلكه همواره تغيير صورت مى دهد حتى امواج صداى ضعيفى كه از حلقوم انسانى در هزاران سال قبل برخاسته به كلى نابود نشده است ، و همواره در اين فضا وجود دارد اين يك كتاب بسيار دقيق و جامع است كه همه چيز در آن ضبط شده است . و به تعبير ديگر همه اينها در «لوح محفوظ»، لوح علم الهى ثبت است ، و همه اين موجودات با تمام خصوصيات و جزئيات نزد او حاضرند. و لذا در آخرين جمله مى فرمايد: «اين بر خداوند آسان است » چرا كه همگى موجودات با تمام خصوصياتشان نزد او حضور دارند (ان ذلك على الله يسير).