المدثر ٤
ترجمه
المدثر ٣ | آیه ٤ | المدثر ٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«ثِیَاب»: جمع ثَوْب: جامه. هم جامه ظاهری مراد است و هم جامه باطنی، یعنی عمل. چرا که اعمال هرکس به منزله لباس او است، و ظاهر هر شخص بیانگر باطن او است.
نزول
شأن نزول آیات ۲ تا ۷:
ابن عباس گوید: ولید بن مغیرة طعام و غذائى ترتیب داد و قریش را دعوت نمود وقتى که غذا را خوردند، ولید گفت: درباره این مرد (محمد) چه عقیده دارید؟ بعضى گفتند: او جادوگر است، گفت: جادوگر نیست، برخى گفتند: کاهن است. دیگران گفتند: کاهن نیست. عده اى دیگر گفتند: او شاعر است. باز دیگران گفتند: او شاعر نیست، بعضى گفتند: سحر و جادوئى مى کند که مؤثر واقع میشود. این سخنان به گوش رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید، محزون و غمگین شد و سر را به زیر انداخت و به طرف محل استراحت خویش رفت که بیارامد، آیات یا أَیهَا الْمُدَّثِّرُ، قُمْ فَأَنْذِرْ تا آخر این آیات نازل شد.[۱]
اگر چه سند این حدیث به نظر ضعیف مى آید[۲] جابر گوید: رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: یک ماه به کوه حرا مى رفتم. صدائى از اطراف خود شنیدم به اطراف خویش نگریستم کسى را ندیدم سپس سر خود را بلند کردم، فرشته اى دیدم که نزد من مى آمد. ترسیدم، برگشتم و گفتم: مرا به جامه و گلیمى بپیچانید سپس آیات «یا أَیهَا الْمُدَّثِّرُ، قُمْ فَأَنْذِرْ» نازل گردید.[۳]
تفسیر
- آيات ۱ - ۷، سوره مدثّر
- جمع بين روايات مختلف درباره زمان نزول سوره مباركه مدثّر
- معناى خطاب ((يا ايهّا المدثّر))
- معناى تكبير و فرق آن با تسبيح
- اقوال مختلف درباره مراد از تطهير جامه ها ((و ثيابك فطهّر))
- چند وجه در معناى آيه : ((و لا تمنن تستكثر)) و ((و لربّك فاصْبر))
- (رواياتى درباره نزول سوره مدثّر و بعضى آيات نخست آن )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ «1» قُمْ فَأَنْذِرْ «2» وَ رَبَّكَ فَكَبِّرْ «3» وَ ثِيابَكَ فَطَهِّرْ «4» وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ «5» وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ «6» وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِرْ «7»
اى ردا بر خود كشيده. به پا خيز و هشدار ده. و پروردگارت را بزرگ بدار.
و لباست را پاكيزه دار. و از پليدى دور شو. و (در عطا) منّت مگذار. و (كارت را) بزرگ مشمار و به خاطر پروردگارت صبر كن.
نکته ها
در قرآن، دو مرتبه كلمه «قُمِ» آمده كه هر دو خطاب به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است، يكى براى نماز شب و خودسازى «قُمِ اللَّيْلَ» و ديگرى براى ارشاد و جامعه سازى. «قُمْ فَأَنْذِرْ»
«مدثر» از «دثار» به معناى لباس بلندى است كه روى ساير لباسها به تن مىكنند و يا به هنگام خواب روى خود مىكشند. (در مقابل «شِعار» كه لباس زير است.)
فرمان «كبر» را در تكبيرهاى اذان و اقامه و تكبيرةالاحرام و همچنين تسبيحات اربعه نمازهاى واجب ملاحظه مىكنيم.
امام صادق عليه السلام فرمود: منظور از «وَ ثِيابَكَ فَطَهِّرْ» آن است كه لباس خود را كوتاه كن. زيرا در جاهليّت، بزرگان لباس ها را به قدرى بلند مىگرفتند كه قسمتى از آن بر روى زمين كشيده مىشد و افرادى را اجير مىكردند كه آن قسمت را همراه آنها بياورد.
و امام كاظم عليه السلام فرمود: مراد از «ثِيابَكَ فَطَهِّرْ»، بالا زدن جامه براى جلوگيرى از به زمين
جلد 10 - صفحه 281
كشيده شدن آن و آلوده شدن آن است. «1»
كلمه «رجز» مترادف «رجس» به معناى پليدى و آلودگى است و لذا در مورد هر گونه گناه، شرك، بت، عذاب و هر عمل و اخلاق ناروا به كار رفته است.
در حديث مىخوانيم: «لا تعطى تلتمس اكثر منها» يعنى چيزى به ديگران عطا مكن كه انتظار بازگشت بيشترى داشته باشى. و در حديث ديگر مىخوانيم: «لا تستكثر ما عملت من خير لله» يعنى كار نيكى را كه براى خدا انجام دادهاى هرگز بزرگ مشمار. «2»
در سوره قبل (مزمّل) برنامه عبادت شبانه و رابطه با خداوند مطرح شد: «قُمِ اللَّيْلَ» و در اين سوره، برنامه روزانه و رابطه با مردم مطرح شده است. «قُمْ فَأَنْذِرْ»
ذكر «الله اكبر» مصداق روشن عمل به اين آيه است. «وَ رَبَّكَ فَكَبِّرْ»
بزرگ دانستن خداوند به معناى كوچك شمردن غير اوست. همان گونه كه هواپيما هرچه بالاتر رود، زمين و آنچه بر روى آن است كوچكتر مىشود، كسى هم كه خداوند نزد او بزرگ است و اللّه اكبر را با تمام وجود مىگويد، دنيا نزد او كوچك است و از هيچ ابرقدرتى نمىترسد. «3» چنانكه از جمله صفات متّقين در خطبه همام نهج البلاغه مىخوانيم: «عظم الخالق فى انفسهم فصغر ما دون ذلك»
بزرگى خداوند مطلق است، بزرگتر و برتر از همه ديدنىها، شنيدنىها، نوشتنىها، فكر كردنىها، توصيف كردنىها و ...
در ارشاد و انذار چند نكته اثر گذار است: پاكى ظاهرى: «وَ ثِيابَكَ فَطَهِّرْ»، پاكى معنوى: «وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ»، اخلاص در عمل: «وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ» صبر و پشتكار: «وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِرْ»
پیام ها
1- تمام حالات پيامبر، مورد توجه و عنايت خاص خداوند است. «يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ»
2- شرط نجات مردم آن است كه رهبران دينى حركت كنند و انزوا و استراحت را
«1». كافى، ج 6، ص 455.
«2». تفسير نورالثقلين.
«3». امام خمينى (ره) چون به اللّه اكبر اعتقاد داشت، مىگفت: آمريكا هيچ غلطى نمىتواند بكند.
جلد 10 - صفحه 282
كنار بگذارند. «قُمْ فَأَنْذِرْ»
3- با اينكه انبيا هم بشارت مىدهند و هم انذار، ولى براى غفلت زدايى و بيدار كردن مردم، هشدار لازم است نه بشارت. «فَأَنْذِرْ»
4- انسان در معرض انواع خطرها قرار دارد و كار انبيا هشدار به بشر در مورد انواع خطرهاى دنيوى و اخروى است. «فَأَنْذِرْ»
5- براى انجام مأموريّت هاى الهى، با تمام وجود به پا خيزيد. «قُمْ فَأَنْذِرْ»
6- قيام انبيا برگرفته از فرمان وحى است نه بر اثر رياستطلبى، برترىجويى و هواى نفس. «قُمْ فَأَنْذِرْ»
7- خداوند را، هم در دل و جان بزرگ بدانيد و هم با زبان بزرگ بداريد. «رَبَّكَ فَكَبِّرْ»
8- كسى كه خدا را بزرگ دانست، دشمن و حيلهها و نيشها و آزارهاى او را كوچك مىبيند. «وَ رَبَّكَ فَكَبِّرْ»
9- بزرگى، مخصوص خداوند است نه ديگران. (كلمه «رَبَّكَ» قبل از «فَكَبِّرْ» آمده است و حصر را مىرساند.)
10- شرط نفوذ كلام رهبر آسمانى آن است كه دامنش از هرگونه آلودگى پاك باشد. «وَ ثِيابَكَ فَطَهِّرْ»
11- نظافت و پاكى، در كنار توحيد و تكبير، نشانه توجه دين به پاكيزگى است.
«وَ رَبَّكَ فَكَبِّرْ وَ ثِيابَكَ فَطَهِّرْ»
12- نه فقط پاكى بدن، بلكه نظافت و پاكيزگى لباس نيز مورد توجه اسلام است.
«وَ ثِيابَكَ فَطَهِّرْ»
13- رهبر جامعه اسلامى بايد از هر نوع پليدى دورى كند تا بتواند الگو و اسوهاى براى همه باشد. «وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ»
14- خودسازى مقدم بر جامعه سازى است. كسى كه مىخواهد جامعه را از آلودگى پاك كند، بايد خودش از هر آلودگى پاك باشد. «وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ»
جلد 10 - صفحه 283
15- نه با عبادت و انفاق بر خداوند منت بگذار و اعمال خود را بسيار شمار، و نه بر خلق خدا منّت گذار. «وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ»
16- منّت گذاشتن و چشم داشتن در انفاقها و عطايا، از مصاديق پليدى روح است. «وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ»
17- دورى گزيدن از منّت و زياده شمارى، يكى از شرايط موفقيّت رهبران و مبلّغان است. قُمْ فَأَنْذِرْ ... وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ
18- رهبر دينى نبايد از مردم توقّعى داشته باشد. «وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ»
19- پايدارى و صبرى ارزش دارد كه براى خدا باشد وگرنه يكدندگى و لجاجت است. «وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِرْ»
20- پشتكار وسيله رشد انسان است. «وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِرْ»
21- گرچه در برابر معصيت، مصيبت و اطاعت، صبر لازم است امّا هدايت مردم نياز به صبر ويژه دارد. قُمْ فَأَنْذِرْ ... وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِرْ
22- مقاومت رهبر جامعه اسلامى بايد جامع باشد. صبر در برابر تهمتها، آزارها، تكذيبها و صبر و پايدارى در تبليغ و انذار و عبادت. قُمْ ... فَاصْبِرْ
23- دعوت مردم نياز به عزم جدّى دارد. فَأَنْذِرْ ... فَاصْبِرْ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ ثِيابَكَ فَطَهِّرْ «4»
وَ ثِيابَكَ فَطَهِّرْ: و جامههاى خود را پاك ساز از نجاسات، چه تطهير جامه در نماز واجب، و در غير مستحب، و آن به شستن آن و حفظ از نجاست است (احكام طهارت و نجاست مراجعه به رسائل عمليه است). و روايتى از
جلد 13 - صفحه 373
حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمايد: جامههاى خود را كوتاه كن كه بقاى آن بيشتر و پاك و پاكيزهتر است، چه دامن دراز مظنه عروض نجاست است، برخلاف صناديد عرب كه جامهها دراز مىگرفتند به طورى كه روى زمين كشيده مىشد.
در نفحات، از شيخ ابو الحسن المزنى نقل كند كه حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را در خواب ديدم، مرا گفت: يا على طهّر ثيابك عن الدّنس تحظ بمدد اللّه فى كلّ نفس. يعنى: پاكيزه گردان جامههاى خود را از چرك و كثافت تا بهرهمند گردى به مدد و تأييد در هر نفس. گفتم: يا رسول اللّه ثياب من كدام است؟ فرمود: حق سبحانه بر تو پنج خلعت پوشانيده: خلعت محبت، خلعت معرفت، خلعت توحيد، خلعت ايمان، خلعت اسلام. هر كه خداى را دوست دارد، بر او آسان شود هر چيزى. و هر كه خداى را بشناسد، همه چيز در نظر او حقير آيد. و هر كه خداى را به يگانگى بداند، به او شرك نيارد. و هر كه به خدا ايمان دارد، ايمن گردد از هر چيزى. و هر كه به اسلام متصف باشد، به خدا عاصى نشود؛ و اگر عاصى شد، اعتذار كند؛ و چون معذرت خواهد، به توبه قبول فرمايد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ «1» قُمْ فَأَنْذِرْ «2» وَ رَبَّكَ فَكَبِّرْ «3» وَ ثِيابَكَ فَطَهِّرْ «4»
وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ «5» وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ «6» وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِرْ «7» فَإِذا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ «8» فَذلِكَ يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسِيرٌ «9»
عَلَى الْكافِرِينَ غَيْرُ يَسِيرٍ «10»
ترجمه
اى جامه بر سر كشيده
برخيز پس بيم ده
و پروردگار خود را ببزرگى ياد كن
و جامههايت را پاك نما
و پليدى را پس بدور افكن
و عطا مكن كه در مقابل، طالب زياده باشى
و براى پروردگارت پس صبر كن
پس چون دميده شود در صور
پس آنوقت و چنين روزى روز سختى است
بر كافران آسان نيست.
تفسير
مستفاد از روايات متعدّده آنستكه مراد از مدّثر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است و اصل آن متدثر بوده تاء قلب بدال و در دال ادغام شده و دثار جامه رواست كه در وقت خواب بسر ميكشند خلاصه آنكه يكروز كه آنحضرت در كوه حرى بوده يا بعزم مراجعت بمكّه از آنجا بيرون آمده صدائى بگوش مباركش رسيده و بطرف راست و چپ خود نظر فرموده و چيزى نديده و چون بر بالاى سر خود نگريسته جبرئيل را مشاهده فرموده كه بر تختى نشسته است و مرعوب شده و بخانه آمده و از حضرت خديجه دثار طلب فرموده پس جبرئيل نازل و او را باين خطاب مخاطب نموده است كه برخيز از جاى خود و مترس و بترسان خلق را از خالقشان و پروردگار خود را ببزرگى و عظمت بدل و زبان ياد فرما و نقل شده كه چون حضرت اينجمله را شنيد دانست كه وحى است چون شيطان چنين امرى نميكند و لباس خود را تطهير نما يعنى مگذار آلوده گردد ببالا گرفتن و برچيدن
جلد 5 صفحه 299
و كوتاه كردن چون در روايات به اين معانى تفسير شده و فرمودهاند لباس آنحضرت پاك بوده مراد از تطهير تشمير است كه بالا گرفتن و بر چيدن باشد تا آلوده نگردد و مؤيّد اينمعنى است آنكه بعدا فرموده و از پليدى دورى كن اگر چه مفسّرين رجز را به بت و صنم و معصيت و خلق بدو حبّ دنيا تفسير نمودهاند و رجز بكسر را كه بعضى قرائت نمودهاند بعذاب با آنكه ظاهرا هر دو در اينمعانى استعمال ميشود ولى متبادر همان پليدى است كه قمّى ره بآن تفسير فرموده و عطا منما كه در مقابل زياده از آن طالب باشى چنانچه قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد آنستكه زياد مشمار آنچه را از خير براى خدا بجا آوردى و بعضى گفتهاند بعد از اعطاء بكسى بر او منّت مگذار براى زياد شمردن عطاء خود چون متاع دنيا كم بها است و اظهر معناى اوّل است و معناى دوم ممكن است در باطن باشد و براى خدا صبر كن بر اذيّت و آزار كفّار و تحمّل مشاقّ تكاليف و بر مصائب وارده بر خود و اهل بيت اطهارت و چون دميده شود در صور و ظاهرا مراد نفخه دوم باشد چون فرموده پس آنوقت كه روز آنواقعه است روز سختى است بر كفّار آسان نيست چون نفخه اوّل براى ميراندن تمام خلق است و نفخه دوم براى احياء همه و آن براى كفّار سخت است و ظاهرا آيه اخيره براى تأكيد عسرت و بيان مورد سختى است كه از آيه قبل استفاده ميشود ميخواهد بفرمايد عسرت آن براى كفّار است نه براى مسلمانان و شرح صور اسرافيل و بيان خصوصيّات آن سابقا ذكر شده و در بعضى از روايات اين آيه بظهور امام زمان تأويل شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ ثِيابَكَ فَطَهِّر «4»
بعضي گفتند: مراد تطهير لباس است براي صلوة که يكي از شرايط نماز طهارت لباس است، بعضي گفتند: تطهير قلب است از معاصي که روي قلب را ميپوشاند و بمنزله لباس ميشود از براي قلب، بعضي گفتند: تطهير قلب است از اخلاق رذيله و صفات خبيثه بعضي گفتند: تطهير قلب است از لوث شرك و كفر و ضلالت و تمام اينها مزخرف و بسا موجب كفر است نظر به اينكه پيغمبر اكرم معصوم بود كوچكترين خيال معصيت در قلب مطهرش راه نداشته در تمام عمر حتي ترك اولي که بسا از انبياء صادر شده از اينکه بزرگوار صادر نشده و متخلق بجميع اخلاق حميده بوده که ميفرمايد: وَ إِنَّكَ لَعَلي خُلُقٍ عَظِيمٍ قلم آيه 4. و وجود مقدسش بر طبق دين خود بوده نه امت ابراهيم و موسي و عيسي چون افضل از تمام انبياء بوده و اگر از امت آنها بوده آنها افضل بودند، و بر طبق دين خود عمل ميكرد، و کان نبيا و آدم بين الماء و الطين، و آنچه بنظر ميرسد و اللّه العالم دو معني است يكي آنكه مراد از ثياب خديجه كبري بوده بدليل قوله تعالي: هُنَّ لِباسٌ لَكُم وَ أَنتُم لِباسٌ لَهُنَّ بقره آيه 183. و تطهير او دعوت بدين اسلام بوده که اول كسي که از زنها قبول اسلام كرد خديجه بود که همين ساعتي که پيغمبر مبعوث برسالت شد خديجه ايمان آورد چون مشاهده معجزاتي در صورت مبارك حضرت كرد. ديگر آنكه ذهاب هم و غم از قلب مطهر چون مشاهده ميكرد اعمال مشركين را بالاخص عشيره اقربين خود را و مأمور بدعوت نبود مهموم و مغموم بود خداوند رفع هم و غم او را فرمود و مأمور بدعوت شد که فرمان رسيد: وَ أَنذِر عَشِيرَتَكَ الأَقرَبِينَ
جلد 17 - صفحه 266
شعراء آيه 214. و بر طبق اينکه معني حديثي از ابي بصير از حضرت صادق (ع) از امير المؤمنين (ع) رسيده و تعبير بتشمير فرموده يعني فشمر و تشمير تسريع در دعوت است هذا ما عندنا.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 4)- و به دنبال مسأله توحید دومین دستور را در باره پاکیزگی از آلودگیها داده، میافزاید: «و لباست را پاک کن» (و ثیابک فطهر).
تعبیر به «لباس» ممکن است کنایه از عمل انسان باشد چرا که اعمال هر کس به منزله لباس اوست، و ظاهر او بیانگر باطن اوست.
و ممکن است به معنی همان لباس ظاهری باشد چرا که پاکیزگی لباس ظاهر از مهمترین نشانههای شخصیت و تربیت و فرهنگ انسان است، مخصوصا در عصر جاهلیت کمتر از آلودگیها اجتناب مینمودند و لباسهای بسیار آلوده داشتند.
در حقیقت آیه اشاره به این نکته نیز دارد که رهبران الهی هنگامی میتوانند نفوذ کلمه داشته باشند که دامانشان از هرگونه آلودگی پاک باشد و تقوا
ج5، ص324
و پرهیزکاریشان از هر نظر مسلّم گردد، و لذا به دنبال فرمان قیام و انذار، فرمان پاکدامنی میدهد.
نکات آیه
۱ - پاکیزگى لباس و نظافت شخصى، از نخستین توصیه هاى خداوند به پیامبر(ص) (و ثیابک فطهّر)
۲ - پاکدامنى و طهارت نفس از هر گونه آلودگى ها و گناهان، از توصیه هاى نخستین خداوند به پیامبر(ص) (و ثیابک فطهّر) برداشت یاد شده، مبتنى بر این نکته است که طهارت لباس، کنایه از طهارت نفس و روح و جان باشد (مانند پاکدامنى، پاکدلى و...).
۳ - طهارت و پاکیزگى جسم و جان، برخوردار از اهمیت ویژه در سلسله تعالیم قرآن (و ثیابک فطهّر) برداشت یاد شده، با توجه به این نکته است که توصیه به طهارت، در ردیف توصیه هاى بزرگى (همچون تکبیر خداوند) قرار گرفته است که در مرحله نخست رسالت به پیامبر(ص) ابلاغ شده بود.
۴ - طهارت و پاکیزگى جسم و جان، از شرایط بایسته براى رهبران و مبلغان جامعه اسلامى و تأثیرگذار در موفقیت آنان (و ثیابک فطهّر)
روایات و احادیث
۵ - «عن رجل من أهل الیمامة ... قال: قال لى أبوالحسن: إنّ اللّه تعالى قال لنبیّه «و ثیابک فطهّر» و کانت ثِیابُه طاهرةً و إنّما أَمَرَه بالتَّشْمیر;[۴] از مردى از اهل یمامه روایت شده ... که گفت: امام کاظم(ع) به من فرمود: خداى تعالى به پیغمبر خود فرموده است: «و ثیابک فطهّر»، در حالى که جامه هاى وى پاک بوده است. همانا او را به بالا زدن جامه ها امر کرده است».
۶ - «قال أبوعبداللّه(ع) ... و اللّه تعالى یقول: «و ثیابک فطهّر» قال: و ثیابک ارفعها و لاتجرّها...;[۵] امام صادق(ع) فرمود: ... خداى تعالى مى فرماید: «و ثیابک فطهّر» [یعنى ]مى فرماید: جامه هاى خود را بالا بزن و بر روى زمین مکشان...».
۷ - «قیل معناه و ثیابک فقصّر ... و روى ذلک عن أبى عبداللّه(ع);[۶] گفته شده که معناى آن (و ثیابک فطهّر) این است که جامه هاى خود را کوتاه کن و این معنا از امام صادق(ع) روایت شده است».
موضوعات مرتبط
- پاکیزگى: آثار پاکیزگى ۴; اهمیت پاکیزگى ۳; توصیه به پاکیزگى ۱
- تبلیغ: شرایط تبلیغ ۴
- تزکیه: آثار تزکیه ۴; اهمیت تزکیه ۳; توصیه به تزکیه ۲
- خدا: توصیه هاى خدا ۱، ۲، ۵، ۶، ۷
- دین: عوامل موفقیت مبلغان دین ۴
- رهبران دینى: عوامل موفقیت رهبران دینى ۴
- رهبرى: شرایط رهبرى ۴
- عفت: توصیه به عفت ۲
- لباس: پاکیزگى لباس ۱
- محمد(ص): توصیه به محمد(ص) ۱، ۲، ۵، ۶، ۷; کیفیت لباس محمد(ص) ۵، ۶، ۷