ریشه ردد
تکرار در قرآن: ۵۹(بار)
قاموس قرآن
ردّ به معنى بر گرداندن است. خواه برگرداندن ذات شيىء باشد مثل [احزاب:25]. [قصص:13]. و خ.اه برگرداندن حالت باشد نحو [تين:5]. و مثل [آل عمران:100]. تررّدد يعنى رفت و آمد پى در پى (مجمع) مراد از آن گاهى تحير در كار است [توبه:45]. يعنى قلوبشان مضطرب گرديد و در اضطرابشان متحير و سر گردانند. ارتداد يعنى برگشتن [مائده :21]. به عقب و حالت اوّليه بر نگرديد از زيانكاران مىشويد. همچنين است ارتدار معروف كه بر گشتن از دين است نحو [بقره:217]. مرّد مصدر ميمى است به معنى برگرداندن (صحاح - اقرب) ولى در قرآن لازم نيز آمده است نحو [غافر:43]. راستى بازگشت ما به سوى خداست. در آياتى نظير [رعد:11]. ممكن به معنى بازگشت و يا باز گرداندن باشد. مردود اسم مفعول است يعنى بازگشت شده ![هود:76]. * [ابراهيم:9]. درباره مرجع ضمير «ايديهم و افواههم» چند قول هست به نظر مىآيد كه هر دو راجع به «رسل» است يعنى مردم دست پيامبران را بدهانشان برگرداندند يعنى بگفته آنها بى اعتنا شدند گفتن آنها با نگفتن يكسان شد همچنين است اگر ضمير اوّلى به مردم و دوّمى برسل برگردد، پس از نظر فوق ديديم الميزان نيز هر دو ضمير را به رسل برگردانده و گويد: آن كنايه است از اينكه پيامبران را بر سكوت و خوددارى از تكلّم واداشتند گوئى دست پيامبران را گرفته بدهانشان گذاشتند و اعلام كردند كه بايد ساكت شويد... *[يوسف:96]. ارتداد را در آيه عود گفتهاند يعنى برگشت و بينا شد. رجوع شود به «بيض». [كهف:64]. یعنى بر آثار راهى که آمده بودند برگشتند. *[قصص:85]. طبرسى نقل مىکند: چون آن حضرت بعد از خروج از مکه به جحفه رسید به مکّه اشتیاق پیدا کرد جبرئیل آمد و گفت: آیا به شهر و زادگاه خود مشتاق شدهاى فرمود آرى جبرئیل آیه فوق را خواند (که وعده رجوع به مکّه است) آنگاه از قتیبى نقل مىکند: شهر را معاد گویند زیرا که شخص در شهرها مسافرت کرده سپس به آن برمىگردد. معاد در آیه اسم مکان است. به عقیده المیزان مراد از آن مکّه و تنکیر براى عظمت و بزرگى عود است یعنى برگشتن تو به مکّه برگشت بزرگى است نه آنطور که از آن خارج شدهاى. آن حضرت در حال خوف و مخفیانه از مکّه خارج شد و فاتح و مظّفر بر آن بازگشت. و چون این آیه بعد از داستان فرار موسى از مصر و برگشتن پس از بعثت آمده لذا ظاهراً به آن حضرت نوید مىدهد که تو هم پس از خروج از مکّه به صورت مطلوبى به آنجا بر خواهى گشت.
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
يُرَدُّونَ | ۲ |
يَرُدُّونَکُمْ | ۱ |
يَرُدُّوکُمْ | ۳ |
يَرْتَدِدْ | ۱ |
بِرَدِّهِنَ | ۱ |
فَنَرُدَّهَا | ۱ |
فَرُدُّوهُ | ۱ |
رَدُّوهُ | ۱ |
رُدُّوهَا | ۲ |
رُدُّوا | ۴ |
تَرْتَدُّوا | ۱ |
يَرْتَدَّ | ۲ |
تُرَدَّ | ۱ |
نُرَدُّ | ۳ |
يُرَدُّ | ۶ |
يَتَرَدَّدُونَ | ۱ |
تُرَدُّونَ | ۲ |
سَتُرَدُّونَ | ۱ |
رَادَّ | ۱ |
مَرْدُودٍ | ۱ |
رُدَّتْ | ۲ |
فَارْتَدَّ | ۱ |
مَرَدَّ | ۳ |
فَرَدُّوا | ۱ |
يَرْتَدُّ | ۱ |
بِرَادِّي | ۱ |
رَدَدْنَا | ۱ |
رُدِدْتُ | ۱ |
فَارْتَدَّا | ۱ |
مَرَدّاً | ۱ |
رَدَّهَا | ۱ |
رَادُّوهُ | ۱ |
فَرَدَدْنَاهُ | ۱ |
لَرَادُّکَ | ۱ |
رَدَّ | ۱ |
مَرَدَّنَا | ۱ |
مَرَدٍّ | ۱ |
ارْتَدُّوا | ۱ |
لَمَرْدُودُونَ | ۱ |
رَدَدْنَاهُ | ۱ |