تفسیر:نمونه جلد۱۷ بخش۶۹

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۹:۲۳ توسط 127.0.0.1 (بحث) (Edited by QRobot)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


تفسير نمونه جلد ۱۷ صفحه ۳۸۴

آيه ۵۱

آيه و ترجمه

تُرْجِى مَن تَشاءُ مِنهُنَّ وَ تُئْوِى إِلَيْك مَن تَشاءُ وَ مَنِ ابْتَغَيْت مِمَّنْ عَزَلْت فَلا جُنَاحَ عَلَيْك ذَلِك أَدْنى أَن تَقَرَّ أَعْيُنهُنَّ وَ لا يحْزَنَّ وَ يَرْضينَ بِمَا ءَاتَيْتَهُنَّ كلُّهُنَّ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ مَا فى قُلُوبِكُمْ وَ كانَ اللَّهُ عَلِيماً حَلِيماً(۵۱) ترجمه : ۵۱ - (موعد) هر يك از همسرانت را بخواهى مى توانى بتاخير اندازى و هر كدام را بخواهى نزد خود جاى دهى ، و هر گاه بعضى از آنها را كه بر كنار ساخته اى بخواهى نزد خود جاى دهى گناهى بر تو نيست اين حكم الهى براى روشنى چشم آنها و اينكه غمگين نباشند و به آنچه در اختيار همه آنان مى گذارى راضى شوند نزديكتر است و خدا آنچه را در قلوب شما است مى داند و خداوند از همه اعمال و مصالح بندگان با خبر است و در عين حال حليم است و در كيفر آنها عجله نمى كند. شان نزول در تفسير آيه ۲۸ و ۲۹ همين سوره و بيان شان نزول آنها گفتيم كه جمعى از همسران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بنابر آنچه مفسران نقل كرده اند به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) عرض كردند كه بر نفقه و هزينه زندگى ما بيفزا (زيرا چشمشان به غنائم جنگى افتاده بود، و چنين مى پنداشتند كه بايد از آن ، بهره زيادى به آنها برسد) آيات مزبور نازل شد و صريحا به آنها گوشزد كرد كه اگر دنيا و زينت دنيا را مى خواهند براى هميشه از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) جدا شوند و اگر خدا و پيامبر و روز جزا را خواهانند با زندگى ساده او بسازند. از اين گذشته در چگونگى تقسيم اوقات زندگى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در ميان

تفسير نمونه جلد ۱۷ صفحه ۳۸۵

آنها نيز با هم رقابتهائى داشتند كه پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را با آنهمه گرفتارى و اشتغالات مهم در مضيقه قرار مى داد، هر چند پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كوشش لازم را در زمينه عدالت در ميان آنها رعايت مى كرد ولى باز گفتگوهاى آنها ادامه داشت ، آيه فوق نازل شد و پيامبر را در تقسيم اوقاتش در ميان آنها كاملا آزاد گذاشت ، و ضمنا به آنها اعلام كرد كه اين حكم الهى است تا هيچگونه نگرانى و سوء برداشتى براى آنها حاصل نشود. تفسير: رفع يك مشكل ديگر از زندگى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) يك رهبر بزرگ الهى همچون پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آن هم در زمانى كه در كوره حوادث سخت گرفتار است ، و توطئه هاى خطرناكى از داخل و خارج براى او مى چينند، نمى تواند فكر خود را زياد مشغول زندگى شخصى و خصوصيش كند، بايد در زندگى داخلى خود داراى آرامش ‍ نسبى باشد تا بتواند به حل انبوه مشكلاتى كه از هر سو او را احاطه كرده است با فراغت خاطر بپردازد. آشفتگى زندگى شخصى و دل مشغول بودن او به وضع خانوادگى در اين لحظات بحرانى و طوفانى سخت خطرناك است . با اينكه طبق بحثهاى گذشته و مداركى كه در شرح آيه پيش آورديم ازدواجهاى متعدد پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) غالبا جنبه هاى سياسى و اجتماعى و عاطفى داشته ، و در حقيقت جزئى از برنامه انجام رسالت الهى او بوده ، ولى در عين حال گاه اختلاف ميان همسران و رقابتهاى زنانه متداول آنها، طوفانى در درون خانه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) برمى انگيخته ، و فكر او را به خود مشغول مى داشته است . اينجا است كه خداوند يكى ديگر از ويژگيها را براى پيامبرش قائل شده ، و براى هميشه به اين ماجراها و كشمكشها پايان داد، و پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را از

تفسير نمونه جلد ۱۷ صفحه ۳۸۶

اين نظر آسوده خاطر و فارغ البال كرد. و چنانكه در آيه مورد بحث مى خوانيم فرمود: ((مى توانى (موعد) هر يك از اين زنان را بخواهى به تاخير بيندازى و به وقت ديگرى موكول كنى ، و هر كدام را بخواهى نزد خود جاى دهى )) (ترجى من تشاء منهن و تؤ وى اليك من تشاء). «ترجى » از ماده «ارجاء» به معنى تاخير، و «تؤ وى » از ماده «ايواء» به معنى كسى را نزد خود جاى دادن است . مى دانيم يكى از احكام اسلام در مورد همسران متعدد آن است كه شوهر اوقات خود را در ميان آنها به طور عادلانه تقسيم كند، اگر يك شب نزد يكى از آنها است ، شب ديگر نزد ديگرى باشد تفاوتى در ميان زنان از اين نظر وجود ندارد، و اين موضوع را در كتب فقه اسلامى به عنوان «حق قسم » تعبير مى كنند. يكى از خصايص پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) اين بود كه به خاطر شرائط خاص زندگى طوفانى و بحرانيش مخصوصا در زمانى كه در مدينه بود و در هر ماه تقريبا يك جنگ بر او تحميل مى شد و در همين زمان همسران متعدد داشت ، رعايت حق قسم به حكم آيه فوق از او ساقط بود، و مى توانست هر گونه اوقات خود را تقسيم كند هر چند او با اين حال حتى الامكان مساوات و عدالت را - چنانكه در تواريخ اسلامى صريحا آمده است - رعايت مى كرد. ولى وجود همين حكم الهى آرامشى به همسران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و محيط زندگى داخلى او مى داد. سپس مى افزايد: «هر گاه بعضى از آنها را كنار بگذارى بعدا بخواهى او را نزد خود جاى دهى گناهى بر تو نيست » (و من ابتغيت من عزلت فلا جناح عليك ). و به اين ترتيب نه تنها در آغاز، اختيار با تو است ، در ادامه كار نيز اين

تفسير نمونه جلد ۱۷ صفحه ۳۸۷

تخيير بر قرار است ، و به اصطلاح اين تخيير «تخيير استمرارى » است نه «ابتدائى » و با اين حكم گسترده و وسيع هر گونه بهانه اى از برنامه زندگى تو نسبت به همسرانت قطع خواهد شد، و مى توانى فكر خود را متوجه مسئوليتهاى بزرگ و سنگين رسالت كنى . و براى اينكه همسران پيامبر نيز بدانند گذشته از افتخارى كه از ناحيه همسرى با او كسب مى كنند با تسليم در برابر اين برنامه خاص در مورد تقسيم اوقات پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) يك نوع ايثار و فداكارى از خود نشان داده ، و به هيچوجه عيب و ايرادى متوجه آنها نيست ، چرا كه در برابر حكم خدا تسليم شده اند اضافه مى كند: «اين حكم الهى براى روشنى چشم آنها و اينكه غمگين نشوند و همه آنها راضى به آنچه در اختيارشان مى گذارى گردند نزديكتر است » (ذلك ادنى ان تقر اعينهن و لا يحزن و يرضين بما آتيتهن كلهن ). زيرا اولا اين يك حكم عمومى در باره همه آنها است و تفاوتى در كار نيست ، و ثانيا حكمى است از ناحيه خدا كه براى مصالح مهمى تشريع شده ، بنابراين آنها بايد با رضا و رغبت به آن تن دهند و نه تنها نگران نباشند بلكه خشنود گردند. ولى در عين حال همانگونه كه در بالا نيز اشاره كرديم پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) حتى الامكان تساوى را در تقسيم اوقات خود رعايت مى كرد جز در مواردى كه شرائط خاصى عدم مساوات را ايجاب مى كرد، و اين خود مطلب ديگرى بود كه موجب خشنودى آنها مى شد، زيرا مشاهده مى كردند كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) با اينكه مخير است سعى در برقرارى مساوات دارد. در پايان آيه مطلب را با اين جمله ختم مى كند: «خدا آنچه را در قلوب شما است مى داند، و خداوند از همه اعمال و مصالح بندگان با خبر است ، و در عين

تفسير نمونه جلد ۱۷ صفحه ۳۸۸

حال حليم است و در كيفر آنها عجله نمى كند» (و الله يعلم ما فى قلوبكم و كان الله عليما حليما). آرى خدا مى داند شما در برابر كدامين حكم قلبا رضا و تسليم داريد، و در برابر كدامين ناخشنود هستيد. او مى داند شما به كداميك از همسرانتان تمايل بيشتر داريد و به كدام كمتر و حكم خدا را در برخورد با اين تمايلات چگونه رعايت مى كنيد. همچنين او مى داند چه كسانى در گوشه و كنار مى نشينند و به اينگونه احكام الهى در مورد شخص پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) خرده گيرى مى كنند و در دل نسبت به آن معترضند و چه كسانى با آغوش باز همه را پذيرا مى شوند. بنابراين تعبير قلوبكم تعبير گسترده اى است كه هم پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و همسران او را شامل مى شود و هم همه مؤ منان را كه در ارتباط با اين احكام از در رضا و تسليم وارد مى شوند، يا اعتراض و انكار مى كنند هر چند آنرا آشكار نسازند. نكته : آيا اين حكم در حق همه همسران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بود؟ در فقه اسلامى در باب خصايص پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) اين مساله مورد بحث واقع شده است كه آيا تقسيم اوقات بطور مساوى در ميان همسران متعدد همانگونه كه بر عموم مسلمانان واجب است بر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نيز واجب بوده يا اينكه پيامبر حكم استثنائى «تخيير» را داشته است ؟ مشهور و معروف در ميان فقهاى ما و جمعى از فقهاى اهل سنت اين است كه او در اين حكم مستثنا بوده ، و دليل آن را آيه فوق مى شمرند كه مى گويد: «ترجى من تشاء منهن و تؤ وى اليك من تشاء»: «هر كدام را بخواهى به تاخير مى اندازى و هر يك را بخواهى نزد خود نگاه مى دارى ».

تفسير نمونه جلد ۱۷ صفحه ۳۸۹

زيرا قرار گرفتن اين جمله بعد از بحث در باره همه زنان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) چنين ايجاب مى كند كه ضمير جمع (هن ) به تمام آنها باز گردد، و اين مطلبى است كه از طرف فقها و بسيارى از مفسران پذيرفته شده . ولى بعضى ضمير فوق را مربوط به خصوص زنانى مى دانند كه خود را بدون مهر در اختيار او قرار دادند در حالى كه اولا از نظر تاريخى ثابت نيست كه آيا اين حكم ، موضوع خارجى پيدا كرد يا نه ؟ و بعضى معتقدند كه تنها در يك مورد بود كه زنى به اين صورت به ازدواج پيامبر در آمد، و در هر حال اصل مساله از نظر تاريخى محقق نيست . ثانيا اين تفسير خلاف ظاهر آيه است و با شان نزولى كه براى آيه ذكر كرده اند سازگار نمى باشد، بنابراين بايد قبول كرد كه حكم مزبور يك حكم عام است .

تفسير نمونه جلد ۱۷ صفحه ۳۹۰

آيه ۵۲

آيه و ترجمه

لا يحِلُّ لَك النِّساءُ مِن بَعْدُ وَ لا أَن تَبَدَّلَ بهِنَّ مِنْ أَزْوَجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَك حُسنهُنَّ إِلا مَا مَلَكَت يَمِينُك وَ كانَ اللَّهُ عَلى كلِّ شىْءٍ رَّقِيباً(۵۲) ترجمه : ۵۲ - بعد از اين ديگر زنى بر تو حلال نيست و نمى توانى همسرانت را به همسران ديگرى تبديل كنى (بعضى را طلاق دهى و همسر ديگرى بجاى او برگزينى ) هر چند جمال آنها مورد توجه تو واقع شود، مگر آنچه كه به صورت كنيز در ملك تو در آيد و خداوند ناظر و مراقب هر چيز است (و به اين ترتيب فشار قبائل را در اختيار همسر از آنها، از تو برداشتيم ). تفسير: يك حكم مهم ديگر در ارتباط با همسران پيامبر در اين آيه حكم ديگرى از احكام مربوط به همسران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بيان شده ، مى فرمايد:«بعد از اين ديگر زنى بر تو حلال نيست ، و حق ندارى همسرانت را به همسران ديگرى تبديل كنى ، هر چند جمال آنها مورد توجه تو واقع شود، مگر آنهائى كه به صورت كنيز در اختيار تو قرار گيرند، و خداوند ناظر و مراقب بر هر چيز است » (لا يحل لك النساء من بعد و لا ان تبدل بهن من ازواج و لو اعجبك حسنهن الا ما ملكت يمينك و كان الله على كل شى ء رقيبا). مفسران و فقهاى اسلام در تفسير اين آيه بحثهاى فراوانى دارند، و روايات مختلفى نيز در اين زمينه در منابع اسلامى وارد شده است ، ما قبلا آنچه را كه از ظاهر آيه در ارتباط با آيات گذشته و آينده - قطع نظر از گفته هاى مفسران

تفسير نمونه جلد ۱۷ صفحه ۳۹۱

به نظر مى رسد ذكر مى كنيم بعد به سراغ مطالب ديگر مى رويم . ظاهر تعبير «من بعد» اين است كه بعد از اين ، ازدواج مجدد براى تو حرام است ، بنابراين «بعد يا به معنى » بعد زمانى است يعنى بعد از اين زمان ديگر همسرى انتخاب مكن ، يا بعد از آنكه همسرانت را طبق فرمان الهى در آيات گذشته مخير در ميان زندگى ساده در خانه تو و يا جدا شدن كردى و آنها با ميل و رغبت ترجيح دادند كه به همسرى با تو ادامه دهند، ديگر بعد از آنها نبايد با زن ديگرى ازدواج كنى . و نيز نمى توانى بعضى از آنها را طلاق داده ، و همسر ديگرى بجاى او برگزينى ، به تعبير ديگر نه بر تعداد آنها بيفزاى و نه افراد موجود را عوض كن . نكته ها:

فلسفه اين حكم

اين محدوديت براى شخص پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نقصى محسوب نمى شود و حكمى است كه فلسفه بسيار حساب شده اى دارد زيرا: طبق شواهدى كه از تواريخ استفاده مى شود پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از ناحيه افراد و قبائل مختلف تحت فشار بود كه از آنها همسر بگيرد، و هر يك از قبائل مسلمان افتخار مى كردند كه زنى از آنها به همسرى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در آيد، حتى چنانكه گذشت بعضى از زنان بدون هيچگونه مهريه ، حاضر بودند خود را به عنوان «هبه » در اختيار آن حضرت بگذارند و بى هيچ قيد و شرط با او ازدواج كنند. البته پيوند زناشوئى با اين قبائل و اقوام تا حدى براى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و اهداف اجتماعى و سياسى او مشكل گشا بود، ولى طبيعى است اگر از حد بگذرد، خود مشكل آفرين مى شود، و هر قوم و قبيله اى چنين انتظارى را دارد، و اگر پيامبر

تفسير نمونه جلد ۱۷ صفحه ۳۹۲

(صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بخواهد به انتظارات آنها پاسخ گويد و زنانى را هر چند به صورت عقد، و نه به صورت عروسى ، در اختيار خود گيرد، دردسرهاى فراوانى ايجاد مى شود. لذا خداوند حكيم با يك قانون محكم جلو اين كار را گرفت و او را از هر گونه ازدواج مجدد و يا تبديل زنان موجود نهى كرد. در اين وسط شايد افرادى بودند كه براى رسيدن به مقصود خود به اين بهانه متوسل مى شدند كه همسران تو غالبا بيوه هستند، و در ميان آنها زنان مسنى يافت مى شوند كه هيچ بهره اى از جمال ندارند، شايسته است كه با زنى صاحب جمال ازدواج كنى ، قرآن مخصوصا روى اين مساله نيز تكيه و تاكيد مى كند كه حتى اگر زنان صاحب جمالى نيز باشند حق ازدواج با آنها نخواهى داشت . بعلاوه حق شناسى ايجاب مى كرد كه بعد از وفادارى همسرانش با او و ترجيح دادن زندگى ساده معنوى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را بر هر چيز ديگر، خداوند براى حفظ مقام آنها چنين دستورى را به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بدهد. و اما در مورد كنيز كه مجاز شده به خاطر آنست كه مشكل و گرفتارى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از ناحيه زنان آزاد بود، لذا ضرورتى نداشت كه اين حكم در اين مورد محدود شود هر چند پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از اين استثناء نيز طبق گواهى تاريخ استفاده نكرد. اين چيزى است كه از ظاهر آيه به نظر مى رسد.

روايات مخالف

در روايات متعددى كه بعضى از نظر سند ضعيف و بعضى قابل ملاحظه است جمله لا يحل لك النساء من بعد اشاره به زنانى گرفته شده كه در آيه ۲۳ و ۲۴ سوره نساء تحريم آن بيان گرديده است (مادر و دختر و خواهر و عمه و خاله و...)

تفسير نمونه جلد ۱۷ صفحه ۳۹۳

و در ذيل بعضى از اين اخبار تصريح شده : «چگونه ممكن است زنانى بر ديگران حلال باشند و بر پيامبر حرام ؟! هيچ زنى بر او جز آنچه بر همه حرام است حرام نبوده است ». البته بسيار بعيد به نظر مى رسد كه اين آيه ناظر به آياتى باشد كه در سوره نساء آمده است ، ولى مشكل اينجاست كه در بعضى از اين روايات تصريح شده مراد از من بعد بعد از محرمات سوره نساء است . بنابراين بهتر اين است كه از تفسير اين روايات كه اخبار آحاد است صرفنظر كنيم و به اصطلاح علم آن را به اهلش يعنى معصومين (عليهم السلام ) واگذاريم چرا كه هماهنگ با ظاهر آيه نيست و ما موظف به ظاهر آيه هستيم و اخبار مزبور اخبارى است ظنى . مطلب ديگر اينكه گروه كثيرى معتقدند كه آيه مورد بحث هر گونه ازدواج مجددى را براى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) تحريم كرده ، ولى بعدا اين حكم منسوخ شده ، و مجددا اجازه ازدواج به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) داده شده است هر چند پيامبر از آن استفاده نكرد، حتى آيه انا احللنا لك ازواجك اللاتى آتيت اجورهن ... را كه قبل از آيه مورد بحث نازل شده ناسخ آن مى دانند و معتقدند گر چه در قرآن قبل از آن نوشته شده در نزول بعد از آن بوده است ! و حتى «فاضل مقداد» در «كنز العرفان » نقل مى كند كه فتواى مشهور ميان اصحاب همين است اين عقيده در عين اينكه با روايات فوق تضاد روشنى دارد با ظاهر آيات نيز سازگار نيست ، زيرا ظاهر آيات نشان مى دهد كه آيه «انا احللنا لك ازواجك » قبل از آيه مورد بحث نازل شده و مساله نسخ احتياج به دليل قطعى دارد. به هر حال ما چيزى مطمئنتر و روشنتر از ظاهر خود آيه در اينجا نداريم

تفسير نمونه جلد ۱۷ صفحه ۳۹۴

و بر طبق آن هر گونه ازدواج جديد و يا تبديل همسران براى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بعد از نزول آيه فوق تحريم شده است و اين حكم مصالح مهمى داشته كه در بالا به آن اشاره كرديم .

آيا قبل از ازدواج مى توان به همسر آينده نگاه كرد؟

جمعى از مفسران جمله و لو اعجبك حسنهن را دليل بر حكم معروفى گرفته اند كه در روايات اسلامى نيز به آن اشاره شده ، و آن اينكه : كسى كه مى خواهد با زنى ازدواج كند مى تواند قبلا به او نگاه كند، نگاهى كه وضع قيافه و اندام او را براى وى مشخص كند. فلسفه اين حكم اين است كه انسان با بصيرت كامل همسر خود را انتخاب كند، و از ندامت و پشيمانيهاى آينده كه پيمان زناشوئى را به خطر مى افكند جلوگيرى شود، چنانكه در حديثى از پيامبر اسلام آمده است كه به يكى از ياران خود كه كه مى خواست با زنى ازدواج كند فرمود: انظر اليها فانه اجدر ان يدوم بينكما: «قبلا به او نگاه كن كه اين سبب مى شود مودت و الفت ميان شما پايدار شود». در حديثى ديگر از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم كه : در پاسخ اين سؤ ال كه : «آيا مرد مى تواند به هنگام تصميم بر ازدواج با زنى او را به دقت بنگرد، و به صورت و پشت سر او نگاه كند»؟ فرمود: نعم لا باس ان ينظر الرجل الى المراءة اذا اراد ان يتزوجها، ينظر الى خلفها و الى وجه ها: «آرى مانعى ندارد هنگامى كه مردى بخواهد با زنى ازدواج كند به او نگاه كند و به صورت و پشت سر او بنگرد». البته احاديث در اين زمينه فراوان است ، ولى در بعضى از آنها تصريح شده

تفسير نمونه جلد ۱۷ صفحه ۳۹۵

كه نبايد در اين هنگام نگاه از روى شهوت ، و به قصد لذت بردن باشد. اين نيز روشن است كه اين حكم مخصوص مواردى است كه انسان به راستى مى خواهد در باره زنى تحقيق كند كه اگر شرايط در او جمع بود با او ازدواج كند، اما كسى كه هنوز تصميم بر ازدواج نگرفته ، تنها به احتمال ازدواج ، يا به عنوان جستجوگرى ، نمى تواند به زنان نگاه كند. البته بعضى در آيه فوق اين احتمال را داده اند كه اشاره به نگاههائى باشد كه بى اختيار و تصادفا به زنى مى افتد، در اين صورت آيه دلالتى بر حكم مزبور ندارد و مدرك اين حكم تنها روايات خواهد بود، ولى جمله «ولو اعجبك حسنهن »: هر چند زيبائى آنها اعجاب تو را برانگيزد با نگاههاى تصادفى و زود گذر هماهنگ نيست ، بنابراين دلالتش بر حكم فوق بعيد به نظر نمى رسد.

تفسير نمونه جلد ۱۷ صفحه ۳۹۶

آيه ۵۳ - ۵۴

آيه و ترجمه

يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوت النَّبىِّ إِلا أَن يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلى طعَامٍ غَيرَ نَظِرِينَ إِنَاهُ وَ لَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طعِمْتُمْ فَانتَشِرُوا وَ لا مُستَئْنِسِينَ لحَِدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كانَ يُؤْذِى النَّبىَّ فَيَستَحْىِ مِنكمْ وَ اللَّهُ لا يَستَحْىِ مِنَ الْحَقِّ وَ إِذَا سأَلْتُمُوهُنَّ مَتَعاً فَسئَلُوهُنَّ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكمْ أَطهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ وَ مَا كانَ لَكمْ أَن تُؤْذُوا رَسولَ اللَّهِ وَ لا أَن تَنكِحُوا أَزْوَجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذَلِكُمْ كانَ عِندَ اللَّهِ عَظِيماً(۵۳) إِن تُبْدُوا شيْئاً أَوْ تخْفُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِكلِّ شىْءٍ عَلِيماً(۵۴) مونه جلد ۱۷ صفحه ۳۹۷ ترجمه : ۵۳ - اى كسانى كه ايمان آورده ايد! در بيوت پيامبر داخل نشويد مگر به شما اجازه براى صرف غذا داده شود (مشروط بر اينكه قبل از موعد نيائيد و) در انتظار وقت غذا ننشينيد، اما هنگامى كه دعوت شديد داخل شويد و وقتى غذا خورديد پراكنده شويد، و (بعد از صرف غذا) به بحث و صحبت ننشينيد، اين عمل پيامبر را ناراحت مى كرد ولى او از شما شرم مى كند، اما خداوند از (بيان ) حق شرم ندارد و هنگامى كه چيزى از وسائل زندگى (به عنوان عاريت ) از آنها (همسران پيامبر) مى خواهيد از پشت پرده بخواهيد، اين كار دلهاى شما و آنها را پاكتر مى دارد، و شما حق نداريد رسول خدا را آزار دهيد و نه هرگز همسران او را بعد از او به همسرى خود در آوريد كه اين كار نزد خدا عظيم است ! ۵۴ - اگر چيزى را آشكار كنيد يا پنهان داريد خداوند از همه چيز آگاه است . شان نزول : در شان نزول اين آيه مفسران چنين آورده اند: هنگامى كه رسول خدا با «زينب بنت جحش » ازدواج كرد، وليمه نسبتا مفصلى به مردم داد (سابقا گفتيم اين احكام مفصل شايد بخاطر آن بوده است كه شكستن سنت جاهليت در زمينه تحريم «همسران مطلقه پسر خوانده » با قاطعيت هر چه بيشتر صورت گيرد، و بازتاب گسترده اى در محيط داشته باشد، و نيز اين سنت جاهلى كه ازدواج با «بيوه هاى بردگان آزاد شده » عيب و ننگ محسوب مى شد از ميان برود). انس كه خادم مخصوص پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بود مى گويد: پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به من دستور داد كه اصحابش را به غذا دعوت كنم ، من همه را دعوت كردم ، دسته دسته مى آمدند و غذا مى خوردند و از اطاق خارج مى شدند، تا اينكه عرض كردم اى

تفسير نمونه جلد ۱۷ صفحه ۳۹۸

پيامبر خدا! كسى باقى نمانده كه من او را دعوت نكرده باشم ، فرمود: اكنون كه چنين است سفره را جمع كنيد، سفره را برداشتند و جمعيت پراكنده شدند، اما سه نفر همچنان در اطاق پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) ماندند و مشغول بحث و گفتگو بودند. هنگامى كه سخنان آنها به طول انجاميد پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) برخاست ، و من نيز همراه او برخاستم شايد آنها متوجه شوند و پى كار خود بروند، پيامبر بيرون آمد تا به حجره عايشه رسيد بار ديگر برگشت من هم در خدمتش آمدم باز ديدم همچنان نشسته اند آيه فوق نازل شد و دستورات لازم را در برخورد با اين مسائل به آنها تفهيم كرد. و نيز از بعضى قرائن استفاده مى شود كه گاهى همسايگان و ساير مردم طبق معمول براى عاريت گرفتن اشيائى نزد بعضى از زنان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى آمدند هر چند آنها طبق سادگى زندگى آن زمان كار خلافى مرتكب نمى شدند ولى براى حفظ حيثيت همسران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آيه فوق نازل شد و به مؤ منان دستور داد كه هرگاه مى خواهند چيزى از آنها بگيرند از پشت پرده بگيرند. در روايت ديگرى آمده است كه بعضى از مخالفان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) گفتند: چگونه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بعضى از زنان بيوه ما را به ازدواج خود در آورده به خدا سوگند هرگاه او چشم از جهان بپوشد ما با همسران او ازدواج خواهيم كرد!! آيه فوق نازل شد و ازدواج با زنان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را بعد از او به كلى ممنوع ساخت ، و به اين توطئه نيز پايان داد. تفسير: باز روى سخن در اين آيه به مؤ منان است و بخشى ديگر از احكام اسلام

تفسير نمونه جلد ۱۷ صفحه ۳۹۹

مخصوصا آنچه مربوط به آداب معاشرت با پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و خانواده نبوت بوده است ضمن جمله هاى كوتاه و گويا و صريح بيان مى كند. نخست مى گويد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هرگز در اطاقهاى پيامبر سر زده داخل نشويد، مگر اينكه براى صرف غذا به شما اجازه داده شود، آنهم مشروط به اينكه به موقع وارد شويد، نه اينكه از مدتى قبل بيائيد و در انتظار وقت غذا بنشينيد» (يا ايها الذين آمنوا لا تدخلوا بيوت النبى الا ان يؤ ذن لكم الى طعام غير ناظرين اناه ) و به اين ترتيب يكى از آداب مهم معاشرت را در آن محيطى كه اين آداب كمتر رعايت مى شد بيان مى كند، گر چه سخن در باره خانه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است ، ولى مسلما اين حكم اختصاص به او ندارد، در هيچ مورد بدون اجازه نبايد وارد خانه كسى شد (چنانكه در سوره نور آيه ۲۷ نيز آمده است ) حتى در حالات پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى خوانيم كه وقتى مى خواست وارد خانه دخترش فاطمه (عليهاالسلام ) شود بيرون در مى ايستاد و اجازه مى گرفت ، و يكروز «جابر بن عبد الله » با او بود پس از آنكه براى خود اجازه گرفت براى «جابر» نيز اجازه گرفت !. بعلاوه به هنگامى كه دعوت به طعام مى شوند بايد وقت شناس باشند و مزاحمت بى موقع براى صاحبخانه فراهم نكنند. سپس به دومين حكم پرداخته مى گويد: «ولى هنگامى كه دعوت شديد وارد شويد، و هنگامى كه غذا خورديد پراكنده شويد» (و لكن اذا دعيتم فادخلوا فاذا طعمتم فانتشروا).

تفسير نمونه جلد ۱۷ صفحه ۴۰۰

اين حكم در حقيقت تاكيد و تكميلى بر حكم گذشته است ، نه بى موقع به خانه اى كه دعوت شده ايد وارد شويد، و نه اجابت دعوت را ناديده بگيريد، و نه پس از صرف غذا براى مدتى طولانى درنگ كنيد. بديهى است تخلف از اين امور موجب زحمت و دردسر براى ميزبان است و با اصول اخلاقى سازگار نيست . در سومين حكم مى فرمايد: ((پس از صرف غذا مجلس انس و گفتگو در خانه پيامبر (و هيچ ميزبان ديگرى ) تشكيل ندهيد)) (و لا مستانسين لحديث ). البته ممكن است ميزبان خواهان چنين مجلس انسى باشد در اين صورت مستثناست ، سخن از جائى است كه تنها دعوت به صرف غذا شده ، نه تشكيل مجلس انس ، در چنين جايى بايد پس از صرف غذا مجلس را ترك گفت ، به خصوص اينكه خانه خانه اى همچون بيت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) باشد كه كانون انجام بزرگترين رسالتهاى الهى است و بايد امور مزاحم ، وقت او را اشغال نكند. سپس علت اين حكم را چنين بيان مى كند: «اين كار پيامبر را آزار مى داد، اما او از شما شرم مى كرد، ولى خداوند از بيان حق شرم نمى كند و ابا ندارد» (ان ذلكم كان يؤ ذى النبى فيستحيى منكم و الله لا يستحيى من الحق ). البته پيامبر خدا نيز از بيان حق در مواردى كه جنبه شخصى و خصوصى نداشت هيچ ابا نمى كرد ولى بيان حق اشخاص از ناحيه خودشان زيبا نيست اما از ناحيه كسان ديگر جالب و زيباست ، و مورد آيه نيز از اين قبيل است ، اصول اخلاقى ايجاب مى كرد پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به دفاع از خود نپردازد، بلكه خداوند به دفاع از او پردازد.

تفسير نمونه جلد ۱۷ صفحه ۴۰۱

سپس چهارمين حكم را در زمينه «حجاب » چنين بيان مى دارد: ((هنگامى كه چيزى از متاع و وسائل زندگى از همسران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بخواهيد از پشت حجاب (پرده ) بخواهيد)) (و اذا سالتموهن متاعا فاسئلوهن من وراء حجاب ). گفتيم اين امر در ميان اعراب و بسيارى مردم ديگر معمول بوده و هست كه به هنگام نياز به بعضى از وسائل زندگى موقتا از همسايه به عاريت مى گيرند، خانه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نيز از اين قانون مستثنا نبوده ، و گاه و بيگاه مى آمدند و چيزى از همسران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به عاريت مى خواستند، روشن است قرار گرفتن همسران پيامبر در معرض ديد مردم (هر چند با حجاب اسلامى باشد) كار خوبى نبود لذا دستور داده شده كه از پشت پرده يا پشت در بگيرند. نكته اى كه در اينجا بايد مورد توجه قرار گيرد اين است كه منظور از حجاب در اين آيه پوشش زنان نيست ، بلكه حكمى اضافه بر آن است كه مخصوص ‍ همسران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بوده و آن اينكه مردم موظف بودند به خاطر شرائط خاص همسران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) هر گاه مى خواهند چيزى از آنان بگيرند از پشت پرده باشد، و آنها حتى با پوشش اسلامى در برابر مردم در اينگونه موارد ظاهر نشوند، البته اين حكم در باره زنان ديگر وارد نشده ، و در آنها تنها رعايت پوشش كافى است . شاهد اين سخن آنكه كلمه «حجاب » هر چند در استعمالهاى روزمره به معنى پوشش زن به كار مى رود، ولى در لغت چنين مفهومى را ندارد، و نه در تعبيرات فقهاى ما. «حجاب » در لغت به معنى چيزى است كه در ميان دو شى ء حائل مى شود به همين جهت پرده اى كه در ميان امعاء و قلب و ريه كشيده شده «حجاب حاجز» ناميده شده .

تفسير نمونه جلد ۱۷ صفحه ۴۰۲

در قرآن مجيد نيز اين كلمه همه جا به معنى پرده يا حائل به كار رفته است ، مانند آيه ۴۵ سوره اسراء جعلنا بينك و بين الذين لا يؤ منون بالاخرة حجابا مستورا: «ما در ميان تو و كسانى كه ايمان به آخرت نمى آورند پرده پوشيده اى قرار داديم ». در آيه ۳۲ سوره ص نيز مى خوانيم : حتى توارت بالحجاب : «تا موقعى كه خورشيد در پشت پرده افق پنهان شد». و در آيه ۵۱ سوره شورى آمده است : و ما كان لبشر ان يكلمه الله الا وحيا او من وراء حجاب : «براى هيچ انسانى ممكن نيست كه خداوند با او سخن بگويد مگر از طريق وحى يا از پشت پرده (غيب »). در كلمات فقها از قديمترين ايام تاكنون نيز در مورد پوشش زنان معمولا كلمه «ستر» به كار رفته ، و در روايات اسلامى نيز همين تعبير يا شبيه آن وارد شده است ، و به كار رفتن كلمه «حجاب » در پوشش زنان اصطلاحى است كه بيشتر در عصر ما پيدا شده و اگر در تواريخ و روايات پيدا شود بسيار كم است . گواه ديگر اينكه در حديثى از «انس بن مالك » خادم مخصوص پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى خوانيم كه مى گويد: من از همه آگاهتر به اين آيه حجابم ، هنگامى كه زينب با پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) ازدواج كرد و با او در خانه بود غذائى درست فرمود و مردم را دعوت به ميهمانى نمود، اما جمعى پس از صرف غذا همچنان نشسته بودند و سخن مى گفتند، در اين هنگام آيه يا ايها الذين آمنوا لا تدخلوا بيوت النبى - تا - من وراء حجاب نازل شد، در اين هنگام پرده اى افكنده شد و جمعيت برخاستند. در روايت ديگرى مى خوانيم كه «انس » مى گويد: ارخى الستر بينى و بينه : ((پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) پرده را ميان من و خود افكند و جمعيت هنگامى كه

تفسير نمونه جلد ۱۷ صفحه ۴۰۳

چنين ديدند برخاستند و متفرق شدند)). بنابر اين اسلام به زنان مسلمان دستور پرده نشينى نداده ، و تعبير «پردگيان » در مورد زنان و تعبيراتى شبيه به اين جنبه اسلامى ندارد، آنچه در باره زن مسلمان لازم است داشتن همان پوشش اسلامى است ، ولى زنان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به خاطر وجود دشمنان فراوان و عيبجويان مغرض چون ممكن بود در معرض تهمتها قرار گيرند و دستاويزى به دست سياهدلان بيفتد اين دستور خاص به آنها داده شد و يا به تعبير ديگر به مردم داده شده كه به هنگام تقاضاى چيزى از آنها با آنها از پشت پرده تقاضاى خود را مطرح كنند. مخصوصا تعبير به «وراء» (پشت ) گواه اين معنى است . لذا قرآن بعد از اين دستور فلسفه آن را چنين بيان مى فرمايد: «اين براى پاكى دلهاى شما و آنان بهتر است » (ذلك اطهر لقلوبكم و قلوبهن ). گر چه اين نوع تعليل با حكم استحبابى منافات ندارد ولى ظهور امر در جمله «فاسئلوهن » در وجوب متزلزل نمى شود چرا كه اين نوع تعليل در موارد احكام واجب ديگر نيز احيانا آمده است . پنجمين حكم را به اين صورت بيان مى فرمايد: «شما حق نداريد رسول خدا را آزار دهيد» (و ما كان لكم ان تؤ ذوا رسول الله ). گر چه عمل ايذائى در خود اين آيه منعكس است و آن بيموقع به خانه پيامبر رفتن و پس از صرف غذا نشستن و مزاحم شدن ، و در روايات شان نزول نيز آمده كه بعضى از كوردلان سوگند ياد كرده بودند كه بعد از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) با همسران او ازدواج كنند، اين سخن نيز ايذاء ديگرى بود، ولى به هر حال مفهوم آيه عام است و هر گونه اذيت و آزار را شامل مى شود.

تفسير نمونه جلد ۱۷ صفحه ۴۰۴

سرانجام ششمين و آخرين حكم را در زمينه حرمت ازدواج با همسران پيامبر بعد از او چنين بيان مى كند: «شما هرگز حق نداريد كه همسران او را بعد از او به همسرى خويش در آوريد كه اين كار در نزد خدا عظيم است » (و لا ان تنكحوا ازواجه من بعده ابدا ان ذلكم كان عند الله عظيما). در اينجا سؤ الى پيش مى آيد كه چگونه خداوند همسران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را كه بعضى به هنگام وفات او نسبتا جوان بودند از حق انتخاب همسر محروم ساخته است ؟ پاسخ اين سئوال با توجه به فلسفه اين تحريم روشن است . زيرا اولا چنانكه از شان نزول آيه دانستيم ، بعضى به عنوان انتقامجوئى و توهين به ساحت مقدس پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) چنين تصميمى را گرفته بودند و از اين راه مى خواستند ضربه اى بر حيثيت آن حضرت وارد كنند. ثانيا اگر اين مساله مجاز بود جمعى به عنوان اينكه همسر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را بعد از او در اختيار خود گرفته اند ممكن بود اين كار را وسيله سوء استفاده قرار دهند، و به اين بهانه موقعيت اجتماعى براى خويش دست و پا كنند، و يا به عنوان اينكه آگاهى خاص از درون خانه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و تعليمات و مكتب او دارند به تحريف اسلام پردازند، و يا منافقين مطالبى را از اين طريق در ميان مردم نشر دهند كه مخالف مقام پيامبر باشد (دقت كنيد). اين خطر هنگامى ملموس تر مى شود كه بدانيم گروهى خود را براى اين كار آماده ساخته بودند بعضى آن را به زبان آورده و بعضى شايد تنها در دل داشتند. از جمله كسانى را كه بعضى از مفسران اهل سنت در اينجا نام برده اند طلحه است .

تفسير نمونه جلد ۱۷ صفحه ۴۰۵

خداوندى كه بر اسرار نهان و آشكار آگاه است براى بر هم زدن اين توطئه زشت يك حكم قاطع صادر فرمود و جلو اين امور را به كلى گرفت ، و براى تحكيم پايه هاى آن به همسران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) لقب ام المؤ منين داد تا بدانند ازدواج با آنها همچون ازدواج با مادر خويش است ! با توجه به آنچه گفته شد روشن مى شود كه چرا همسران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) لازم بود از اين محروميت استقبال كنند؟ در طول زندگى انسان گاه مسائل مهمى مطرح مى شود كه به خاطر آنها بايد فداكارى و از خودگذشتگى نشان داد، و از بعضى از حقوق حقه خود چشم پوشيد، به خصوص اينكه هميشه افتخارات بزرگ مسئوليتهاى سنگينى نيز همراه دارد، بدون شك همسران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) افتخار عظيمى از طريق ازدواجشان با پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كسب كردند، داشتن چنين افتخارى نياز به چنين فداكارى هم دارد. به همين دليل زنان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بعد از او در ميان امت اسلامى بسيار محترم مى زيستند، و از وضع خود بسيار راضى و خشنود بودند، و آن محروميت را در برابر اين افتخارات ناچيز مى شمردند. دومين آيه مورد بحث به مردم شديدا هشدار داده ، مى گويد: «اگر چيزى را آشكار كنيد يا پنهان داريد خداوند از همه امور آگاه است » (ان تبدوا شيئا او تخفوه فان الله كان بكل شى ء عليما). گمان نكنيد خدا از برنامه هاى ايذائى شما نسبت به پيامبرش با خبر نيست ، چه آنها كه بر زبان جارى كردند و چه آنها كه در دل تصميم داشتند همه را به خوبى مى داند، و با هر كس متناسب كار و نيتش رفتار مى كند.