تفسیر:نمونه جلد۲ بخش۷۵

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۹:۱۱ توسط 127.0.0.1 (بحث) (Edited by QRobot)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۳۴۳

آيه ۲۷۰ - ۲۷۱

آيه و ترجمه

وَ مَا أَنفَقْتُم مِّن نَّفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُم مِّن نَّذْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُهُ وَ مَا لِلظلِمِينَ مِنْ أَنصارٍ(۲۷۰) إِن تُبْدُوا الصدَقَتِ فَنِعِمَّا هِىَ وَ إِن تُخْفُوهَا وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَيرٌ لَّكمْ وَ يُكَفِّرُ عَنكم مِّن سيِّئَاتِكمْ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ(۲۷۱) ترجمه : ۲۷۰ - و هر چيز را كه انفاق مى كنيد، يا (اموالى را كه ) نذر كردهايد (در راه خدا انفاق كنيد)، خداوند آنها را مى داند. و ستمگران ياورى ندارند. ۲۷۱ - اگر انفاقها را آشكار كنيد، خوب است ! و اگر آنها را مخفى ساخته و به نيازمندان بدهيد، براى شما بهتر است ! و قسمتى از گناهان شما را ميپوشاند، (و در پرتو بخشش در راه خدا، بخشوده خواهيد شد). و خداوند به آنچه انجام مى دهيد، آگاه است . تفسير: چگونگى انفاتها به دنبال آيات گذشته كه درباره انفاق و بخشش در راه خدا و انتخاب اموال خوب براى اين كار، توام با اخلاق و اخلاص بحث ميكرد در اين دو آيه ، سخن از چگونگى انفاقها و علم خداوند نسبت به آن است . در آيه نخست مى فرمايد: آنچه را كه انفاق مى كنيد يا نذرهايى كه (در اين زمينه كرده ايد) خداوند همه آنها را مى داند (و ما انفقتم من نفقة او نذرتم من نذر فان الله يعلمه ). كم باشد يا زياد، خوب باشد يا بد، از طريق حلال تهيه شده باشد يا حرام ، با اخلاص همراه باشد يا توأ م با ريا، همراه با منت و آزار باشد يا بدون آن ، از ام

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۳۴۴

باشد كه خداوند دستور انفاق آن را داده است يا به وسيله نذر بر خود واجب كرده باشيد، هر گونه باشد، خدا از تمام جزئيات آن آگاه است و جزاى آن را از خوب و بد به تناسب آن خواهد داد. و در پايان آيه مى فرمايد: و ظالمان ياورى ندارند (و ما للظالمين من انصار). ظالمان در اينجا اشاره به ثروتاندوزان بخيل و انفاق كنندگان رياكار، و منتگزاران و مردم آزاران است ، كه خداوند آنها را يارى نميكند و انفاقشان نيز در دنيا و آخرت ياورشان نخواهد بود. يا كسانى كه به خاطر ترك انفاق به محرومان و تهيدستان هم به آنها ظلم كردند و هم به جامعه و هم به خويشتن . يا كسانى كه انفاقها را در محل شايسته خود به كار نگرفتند زيرا ظلم به معنى وسيع كلمه ، به معنى هر گونه كارى است كه در غير مورد خود انجام گيرد، و از آنجا كه منافاتى در ميان اين معانى سهگانه نيست ممكن است هر سه در مفهوم آيه جمع باشد. آرى آنها نه در دنيا يار و ياورى دارند و نه در قيامت شفاعت كنندهاى و اين خاصيت ظلم و ستم ، در هر چهره و به هر شكل است . ضمنا از اين آيه استفاده مى شود كه نذر مشروعيت دارد و بايد به آن عمل كرد. و اين از امورى بوده كه قبل از اسلام وجود داشته ، و اسلام بر آن صحه گذاشته است . در دومين آيه سخن از چگونگى انفاق از نظر آشكار و پنهان بودن است ، مى فرمايد: اگر انفاقها را آشكار كنيد، چيز خوبى است ، و اگر آنها را مخفى ساخته و به نيازمندان بدهيد براى شما بهتر است (ان تبدوا الصدقات فنعما هى و ان

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۳۴۵

تخفوها و تؤ توها الفقراء فهو خير لكم ). و بخشى از گناهان شما را ميپوشاند (و در پرتو اين كار بخشوده خواهيد شد) و خداوند به آنچه انجام مى دهيد، آگاه است (و يكفر عنكم من سيئاتكم و الله بما تعملون خبير).

نكته ها

۱ - ترديدى نيست كه انفاق علنى و آشكار در راه خدا و اختفاى آن هر كدام اثر مفيدى دارد، زيرا هنگامى كه انسان به طور آشكار و علنى مال خود را در راه خدا انفاق مى كند اگر انفاق واجب باشد گذشته از اين كه مردم تشويق به اينگونه كارهاى نيك مى شوند، رفع اين تهمت نيز از انسان مى گردد كه به وظيفه واجب خود عمل نكرده است . و اگر انفاق مستحب باشد، در حقيقت يك نحوه تبليغ عملى است كه مردم را به كارهاى خير و حمايت از محرومان و انجام كارهاى نيك اجتماعى و عام المنفعه تشويق مى كند. و چنانچه انفاق به طور مخفى ، و دور از انظار مردم انجام شود، به طور قطع ريا و خودنمائى در آن كمتر است ، و خلوص بيشترى در آن خواهد بود، مخصوصا درباره كمك به محرومان ، آبروى آنها بهتر حفظ مى شود، و لذا آيه فوق مى گويد: هر يك از دو كار در مورد خود خوب و شايسته است . بعضى از مفسران گفته اند اين دستور تنها درباره انفاقهاى مستحبى است و انفاقهاى واجب از قبيل زكات و مانند آن بهتر است هميشه آشكار و علنى باشد. ولى مسلم است كه هيچ يك از اين دو دستور (اظهار و اخفاى انفاق ) جنبه عمومى و همگانى ندارد بلكه موارد مختلف است در پارهاى از موارد كه اثر تشويقى آن بيشتر است و لطمهاى به اخلاص نميزند، بهتر است اظهار گردد، و در مواردى كه افراد آبرومندى هستند كه حفظ آبروى آنها ايجاب مى كند انفاق به

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۳۴۶

صورت مخفى انجام گيرد و بيم رياكارى و عدم اخلاص مى رود مخفى ساختن آن بهتر خواهد بود. در بعضى احاديث تصريح شده كه انفاقهاى واجب بهتر است اظهار گردد، و اما انفاقهاى مستحب بهتر است مخفيانه انجام گيرد. از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده كه فرمود: زكات واجب را به طور آشكار از مال جدا كنيد و به طور آشكار انفاق نمائيد اما انفاقهاى مستحب اگر مخفى باشد بهتر است . اين احاديث با آنچه در بالا گفتيم منافات ندارد، زيرا انجام وظائف واجب كمتر آميخته به ريا مى شود، چون وظيفه اى است كه در محيط اسلامى هر كس ناچار است آن را انجام دهد و همچون يك ماليات قطعى است كه بايد همه بپردازند، بنابراين اظهار آن بهتر است و اما انفاقهاى مستحبى چون جنبه الزامى ندارد ممكن است اظهار آن به خلوص نيت بزند لذا اختفاى آن شايسته تر مى باشد. ۲ - از جمله و يكفر عنكم من سيئاتكم استفاده مى شود كه انفاق در راه خدا در آمرزش گناهان اثر عميق دارد زيرا بعد از دستور انفاق در اين جمله مى فرمايد: و گناهان شما را مى پوشاند. البته مفهوم اين سخن آن نيست كه بر اثر انفاق كوچكى ، همه گناهان بخشوده خواهد شد، بلكه با توجه به كلمه من كه معمولا براى تبعيض به كار مى رود استفاده مى شود كه انفاق قسمتى از گناهان را مى پوشاند. روشن است كه آن قسمت بستگى به مقدار انفاق و ميزان اخلاص دارد. درباره اينكه انفاق سبب آمرزش مى شود از طرق اهل بيت (عليهمالسلام ) و اهل تسنن روايات زيادى وارد شده است از جمله در حديثى آمده است : انفاق نهانى خشم

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۳۴۷

خدا را فرو مى نشاند، و همانطور كه آب آتش را خاموش مى كند گناه انسان را از بين مى برد. و نيز در روايتى آمده است : هفت كس هستند كه خداوند آنها را در سايه لطف خود قرار مى دهد، در روزى كه سايه اى جز سايه او نيست : پيشواى دادگر، و جوانى كه در بندگى پروردگار پرورش مى يابد، و كسى كه قلب او با سجده پيوسته است ، و كسانى كه يكديگر را براى خدا دوست دارند با محبت گرد هم آيند و با محبت متفرق شوند، و كسى كه زن زيباى صاحب مقامى او را به گناه دعوت كند و او بگويد من از خدا مى ترسم ، و كسى كه انفاق نهانى مى كند بطورى كه دست راست او از انفاقى كه دست چپ او كرده آگاه نمى گردد! و كسى كه تنها به ياد خدا مى افتد و قطره اشكى از گوشه هاى چشم او سرازير مى شود. ۳ - ضمنا مفهوم جمله والله بما تعملون خبير اين است كه خدا عالم است به آنچه انفاق مى كنيد، چه آشكار باشد و چه مخفى و همچنين او از نيات شما آگاه است كه اظهار و اخفاى انفاق را به چه منظور و هدفى انجام مى دهيد. در هر حال آنچه در انفاق موثر است نيت پاك و خلوص در عمل است ، به علاوه دانستن و ندانستن مردم اثرى ندارد و آنچه مهم است علم خداست زيرا اوست كه جزاى اعمال انسان را مى دهد و از نهان و آشكار آگاه است .

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۳۴۸

آيه ۲۷۲

آيه و ترجمه

لَّيْس عَلَيْك هُدَاهُمْ وَ لَكنَّ اللَّهَ يَهْدِى مَن يَشاءُ وَ مَا تُنفِقُوا مِنْ خَيرٍ فَلاَنفُسِكمْ وَ مَا تُنفِقُونَ إِلا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ وَ مَا تُنفِقُوا مِنْ خَيرٍ يُوَف إِلَيْكمْ وَ أَنتُمْ لا تُظلَمُونَ(۲۷۲) ترجمه : ۲۷۲ - هدايت آنها (به طور اجبار،) بر تو نيست ، (بنابراين ، ترك انفاق به غير مسلمانان ، براى اجبار به اسلام ، صحيح نيست ،) ولى خداوند، هر كه را بخواهد (و شايسته بداند)، هدايت مى كند. و آنچه را از خوبيها و اموال انفاق مى كنيد، براى خودتان است ، (ولى ) جز براى رضاى خدا، انفاق نكنيد! و آنچه از خوبيها انفاق مى كنيد، (پاداش آن ) به طور كامل به شما داده مى شود، و به شما ستم نخواهد شد. شان نزول : در تفسير مجمع البيان از ابن عباس نقل شده كه : مسلمانان حاضر نبودند به غير مسلمين انفاق كنند، آيه فوق نازل شد و به آنها اجازه داد كه در مواقع لزوم اين كار را انجام دهند. شان نزول ديگرى براى آيه فوق نقل شده كه بى شباهت به شان نزول اول نيست و آن اين كه : زن مسلمانى به نام اسماء در سفر عمرة القضاء در خدمت پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) بود، مادر و جده آن زن به سراغ او آمدند و از او كمكى خواستند، و از آنجا كه آن دو نفر مشرك و بت پرست بودند اسماء از كمك به آنها امتناع ورزيد، گفت : بايد از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) اجازه بگيرم زيرا شما پيرو آيين من نيستيد، سپس نزد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمد اجازه خواست ، آيه مورد بحث نازل گرديد. تفسير: انفاق و كمكهاى انسانى به غير مسلمانان در آيات قبل مساله انفاق و بخشش در راه خدا به طور كلى مطرح بود، و در

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۳۴۹

اين آيه سخن از جواز انفاق به غير مسلمانان است ، به اين معنى كه نبايد انفاق بر بينوايان غير مسلمان را ترك كنند به منظور اينكه تحت فشار قرار گيرند و اسلام را اختيار كنند و هدايت شوند. مى فرمايد: هدايت آنها (به طور اجبار) بر تو نيست (ليس عليك هديهم ). بنابراين ترك انفاق بر آنها براى اجبار آنها به اسلام صحيح نمى باشد اين سخن گر چه خطاب به پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) است ، ولى در واقع همه مسلمانان را شامل مى شود. سپس مى افزايد: ولى خداوند هر كه را بخواهد (و شايسته بداند) هدايت مى كند (و لكن الله يهدى من يشاء). و بعد از اين يادآورى به ادامه بحث فوائد انفاق در راه خدا مى پردازد و مى گويد: آنچه را از خوبيها انفاق كنيد براى خودتان است (و ما تنفقوا من خير فلانفسكم ). ولى جز براى خدا انفاق نكنيد (و ما تنفقون الا ابتغاء وجه الله ). اين در صورتى است كه جمله خبريه و ما تنفقون را به معنى نهى بگيريم ، يعنى انفاق شما در صورتى سود بخش است كه به خاطر خدا انجام گيرد. اين احتمال نيز وجود دارد كه جمله به همان معنى خبريه باشد، يعنى شما مسلمانان جز براى رضاى خدا و جلب خشنودى او انفاق نمى كنيد. و در آخرين جمله باز به عنوان تاكيد بيشتر مى فرمايد: آنچه از خوبيها انفاق مى كنيد به شما تحويل داده مى شود، و هرگز ستمى بر شما نخواهد شد (و ما تنفقوا من خير يوف اليكم و انتم لا تظلمون ). يعنى گمان نكنيد كه از انفاق خود سود مختصرى مى بريد، بلكه تمام آنچه را انفاق مى كنيد به طور كامل به شما باز مى گرداند، آن هم در روزى كه شديدا به آن نيازمنديد، بنابراين در انفاقهاى خود كاملا دست و دل باز باشيد.

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۳۵۰

ضمنا با توجه به اينكه : ظاهر اين جمله اين است كه خود آنچه انفاق شده به انسان باز گردانده مى شود (نه ثواب آن )، آيه مى تواند دليلى بر تجسم اعمال بوده باشد كه در جاى خود به طور مشروح خواهد آمد.

نكته ها

نكته ۱ -

آيه فوق مى گويد: همانطور كه بخششهاى الهى و نعمتهاى او در اين جهان شامل حال همه انسانها (صرف نظر از عقيده و آيين آنها) مى شود مومنان هم بايد به هنگام انفاقهاى مستحبى و رفع نيازمنديهاى بينوايان در مواقع لزوم ، رعايت حال غير مسلمانان را نيز بكنند. البته اين در صورتى است كه انفاق بر غير مسلمانان به خاطر يك كمك انسانى باشد و موجب تقويت كفر و پيشبرد نقشه هاى شوم دشمنان نگردد بلكه آنها را به روح انساندوستى اسلام آگاه سازد.

هدايت اقسام گوناگونى دارد:

روشن است كه منظور از عدم وجوب هدايت مردم بر پيامبر اين نيست كه او موظف به ارشاد و تبليغ آنها نباشد زيرا ارشاد و تبليغ روشن ترين و اساسى ترين برنامه پيامبر است ، بلكه منظور اين است كه او موظف نيست كه آنها را تحت فشار قرار دهد و اجبار بر هدايت نمايد. آيا منظور از اين هدايت ، هدايت تكوينى است يا تشريعى ؟ زيرا هدايت انواعى دارد. الف ) هدايت تكوينى - منظور از هدايت تكوينى اين است كه خداوند يك سلسله عوامل پيشرفت و تكامل در موجودات مختلف جهان ، اعم از انسان و ساير جانداران ، حتى موجودات بيجان آفريده ، كه آنها را به سوى تكامل مى برد.

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۳۵۱

رشد و تكامل جنين در شكم مادر، و نمو پيشرفت دانه هاى گياهان در دل زمين ، و حركت كرات مختلف منظومه شمسى در مدار خود، و مانند آن ، نمونه هاى مختلفى از هدايت تكوينى هستند، اين نوع هدايت مخصوص خدا است و وسيله آن عوامل و اسباب طبيعى و ماوراء طبيعى است . قرآن مجيد مى گويد: ربنا الذى اعطى كل شى ء خلقه ثم هدى (خدائى كه آفرينش ويژه هر موجودى را به او بخشيد، و سپس او را هدايت و رهبرى كرد). ب ) هدايت تشريعى - منظور از اين هدايت راهنمائى افراد از طريق تعليم و تربيت ، و قوانين مفيد و حكومت عادلانه و پند و اندرز و موعظه است . اين نوع هدايت بوسيله پيامبران و امامان و افراد صالح و مربيان دلسوز انجام مى شود و در قرآن به آن كرارا اشاره شده است . قرآن مجيد مى گويد: ذلك الكتاب لا ريب فيه هدى للمتقين (اين كتاب بزرگ ترديدى در آن نيست و وسيله هدايت پرهيزكاران است ).

ج - هدايت به معنى فراهم ساختن وسيله

اين نوع هدايت كه گاهى از آن به عنوان توفيق ياد مى شود عبارت از اين است كه وسائل لازم را در اختيار افراد بگذارند تا با ميل و اراده خود از آن براى پيشرفت استفاده كنند، مثلا ساختن مدرسه ، مسجد، كانونهاى تربيتى ، تهيه برنامه ها و كتابهاى لازم و تربيت مبلغان و معلمان شايسته ، همه داخل در اين قسم از هدايت هستند و در حقيقت اين قسم از هدايت برزخى است بين هدايت تكوينى و تشريعى . قرآن مى گويد: و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا (و كسانى كه در راه ما مجاهده كنند آنها را به راههاى خود هدايت مى كنيم ). د) هدايت به سوى نعمتها و پاداشها - منظور از اين هدايت بهره مند

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۳۵۲

ساختن افراد شايسته از نتيجه اعمال نيكشان در سراى ديگر است ، اين نوع هدايت مخصوص افراد با ايمان و درستكار است ، قرآن مجيد مى گويد: سيهديهم و يصلح بالهم اين جمله كه بعد از ذكر فداكارى شهيدان راه خدا آمده است مى گويد: خداوند آنها را هدايت مى كند و حال آنها را بهبودى مى بخشد. بديهى است اين نوع هدايت تنها مربوط به برخوردارى آنان از نتائج سودمند عملشان در جهان ديگر است . اما در واقع اين چهار نوع هدايت مراحل مختلفى از يك حقيقت هستند كه هر كدام بعد از ديگرى قرار گرفته است . زيرا نخست هدايت تكوينى خداوند به سراغ انسان مى آيد و عقل و فكر و قواى ديگر را در اختيار او ميگذارد (هدايت تكوينى ). و سپس هدايت و راهنمائى انبياء شروع مى شود و آنها مردم را به راه حق دعوت مى كنند (هدايت به معنى ارشاد و تبليغ ). و بعد از آن با ورود در مرحله عمل ، توفيق پروردگار شامل حال آنها مى شود و راهها براى آنها هموار مى گردد و مرحله سوم هدايت را به اين طريق مى پيمايند (هدايت به معنى توفيق ). و در پايان در جهان ديگر از نتائج اعمال خود بهره مند مى گردند (هدايت به سوى پاداشها). از اين چهار نوع هدايت يك قسم آن (ارشاد و تبليغ ) از وظائف حتمى پيامبران و امامان است و قسم ديگرى از آن كه هموار ساختن راه باشد به مقدار وسيعى جزء برنامه هاى حكومت الهى پيامبران و امامان است ولى بقيه مخصوص ذات خدا است .

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۳۵۳

بنابراين هر جا در قرآن نفى هدايت از پيغمبر شده همانند آيه فوق منظور دو قسم اول نيست . گر چه در جمله ولكن الله يهدى من يشاء (خدا هر كس را بخواهد هدايت مى كند) اين امر منوط به اراده خداوند شده اما اين هدايتهاى پروردگار مسلما بدون حساب و حكمت نمى باشد، يعنى بى جهت يكى را هدايت و ديگرى را محروم نمى كند، بلكه افراد بايد قبلا شايستگى خود را براى هدايت احراز كنند تا از آن بهره مند گردند. به هر حال از آيه فوق حقيقت ديگرى را نيز مى توان استفاده كرد و آن اين كه اگر در ميان مسلمانان افرادى بعد از اين همه تاكيد درباره دورى از ريا و منت و آزار باز انفاقهاى خود را آلوده به اين امور سازند، ناراحت نباش ‍ وظيفه تو تنها بيان احكام و فراهم ساختن يك محيط اجتماعى سالم است و هرگز موظف نيستى كه آنها را مجبور به اين امور سازى - روشن است كه اين تفسير منافاتى با تفسير سابق ندارد و ممكن است هر دو را از آيه استفاده كرد.

اثر انفاق در زندگى انفاق كنندگان

جمله و ما تنفقوا من خير فلانفسكم مى گويد منافع انفاق به خود شما بازگشت مى كند و به اين وسيله انفاق كنندگان را تشويق به اين عمل انسانى مى نمايد، مسلما انسان هنگامى كه بداند نتيجه كار او به خود او باز مى گردد بيشتر به آن كار علاقه مند خواهد شد. ممكن است در ابتدا چنين به نظر برسد كه منظور از بازگشت منافع انفاق به انفاق كننده ، همان پاداش و نتائج اخروى آن باشد. البته اين معنى صحيح است ولى نبايد تصور كرد كه سود انفاق تنها جنبه اخروى دارد، بلكه از نظر اين دنيا نيز به سود آنها است هم از جنبه معنوى و هم از

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۳۵۴

جنبه مادى : از نظر معنوى ، روح گذشت و بخشش و فداكارى و نوع دوستى و برادرى را در انفاق كننده پرورش مى دهد و در حقيقت وسيله موثرى براى تكامل روحى و پرورش شخصيت اوست . و اما از نظر مادى افراد محروم و بينوا در يك اجتماع ، موجب انفجارهاى خطرناك مى گردد، همان انفجارهائى كه گاهى تمام اصل مالكيت را در خود فرو مى برد و تمام ثروتها را مى بلعد و نابود مى سازد. انفاق فاصله طبقاتى را كم مى كند و خطراتى را كه از اين رهگذر متوجه افراد اجتماع مى شود از ميان مى برد، انفاق آتش خشم و شعله هاى سوزان طبقات محروم را فرو مى نشاند و روح انتقام و كينه توزى را از آنها مى گيرد. بنابراين انفاق از نظر امنيت اجتماعى و سلامت اقتصادى و جهات مختلف مادى و معنوى به سود انفاق كنندگان نيز هست .

وجه الله چه معنى دارد؟

وجه در لغت به معنى صورت است و گاهى به معنى ذات به كار برده مى شود. بنابراين وجه الله يعنى ذات خدا. انفاق كنندگان نظرشان بايد ذات پاك پروردگار باشد، پس ذكر كلمه وجه در اين آيه و مانند آن متضمن يك نوع تاكيد است زيرا هنگامى كه گفته شود براى ذات خدا تاكيد آن از براى خدا بيشتر است ، يعنى حتما براى خدا باشد و نه ديگرى . به علاوه معمولا صورت انسان شريف ترين قسمت ظاهرى بدن اوست ، زيرا اعضاى مهم بينائى و گويائى در آن قرار گرفته است به همين دليل هنگامى كه كلمه وجه به كار برده شود شرافت و اهميت را مى رساند، در اينجا هم بطور كنايه در مورد خداوند به كار برده شده است و در واقع يك نوع احترام و اهميت از آن فهميده مى شود، بديهى است كه خدا نه جسم است و نه صورت دارد.

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۳۵۵

آيه ۲۷۳

آيه و ترجمه

لِلفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فى سبِيلِ اللَّهِ لا يَستَطِيعُونَ ضرْباً فى الاَرْضِ يحْسبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِيمَهُمْ لا يَسئَلُونَ النَّاس إِلْحَافاً وَ مَا تُنفِقُوا مِنْ خَيرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ(۲۷۳) ترجمه : ۲۷۳ - (انفاق شما، مخصوصا بايد) براى نيازمندانى باشد كه در راه خدا، در تنگنا قرار گرفته اند، (و توجه به آيين خدا، آنها را از وطنهاى خويش آواره ساخته ، و شركت در ميدان جهاد، به آنها اجازه نمى دهد تا براى تامين هزينه زندگى ، دست به كسب و تجارتى بزنند،) نمى توانند مسافرتى كنند (و سرمايه اى به دست آورند،) و از شدت خويشتن دارى ، افراد ناآگاه آنها را بى نياز مى پندارند، اما آنها را از چهره هايشان مى شناسى ، و هرگز با اصرار چيزى از مردم نمى خواهند. (اين است مشخصات آنها!) و هر چيز خوبى در راه خدا انفاق كنيد، خداوند از آن آگاه است . شان نزول : از امام باقر (عليه السلام ) چنين نقل شده است كه : اين آيه درباره اصحاب صفه نازل شده است (اصحاب صفه در حدود چهارصد نفر از مسلمانان مكه و اطراف مدينه بودند كه نه خانه اى در مدينه داشتند و نه خويشاوندانى كه به منزل آنها بروند از اين جهت در مسجد پيامبر مسكن گزيده بودند و آمادگى خود را براى شركت در ميدانهاى جهاد اعلام داشته بودند). ولى چون اقامت آنها در مسجد با شئون مسجد سازگار نبود دستور داده شد به صفه (سكوى بزرگ و وسيع ) كه در بيرون مسجد قرار داشت منتقل شوند، آيه فوق نازل شد و به مردم دستور داد كه به اين دسته از برادران خود از كمكهاى ممكن

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۳۵۶

مضايقه نكنند آنها هم چنين كردند. بعضى از مفسران تصريح كرده اند كه آنها پاسداران پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و محافظان او بوده اند. تفسير: بهترين مورد انفاق باز در ادامه آداب و احكام انفاق ، در اين آيه بهترين مواردى كه انفاق در آنجا بايد صورت گيرد، بيان شده است ، و آن كسانى هستند كه داراى صفات سه گانه اى كه در اين آيه آمده است باشند در بيان اولين وصف آنان مى فرمايد: انفاق شما به خصوص بايد براى كسانى باشد كه در راه خدا، محصور شده اند (للفقراء الذين احصروا فى سبيل الله ). يعنى كسانى كه به خاطر اشتغال به جهاد در راه خدا و نبرد با دشمن و يادگيرى فنون جنگى يا تحصيل علوم لازم ديگر از تلاش براى معاش و تامين هزينه زندگى باز مانده اند، كه يك نمونه روشن آن ، اصحاب صفه در عصر پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) بودند. سپس براى تاكيد مى افزايد: همانها كه نمى توانند سفرى كنند و سرمايه اى به دست آورند (لا يستطيعون ضربا فى الارض ). تعبير به ضرب فى الارض به جاى سفر، به خاطر آن است كه مسافران مخصوصا آنها كه براى هدفهاى مهمى پياده به سفر مى روند، پيوسته پاى بر زمين

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۳۵۷

مى كوبند و پيش مى روند. بنابراين كسانى كه مى توانند تامين زندگى كنند، بايد مشقت و رنج سفر را تحمل كرده ، از دسترنج ديگران استفاده نكنند مگر اينكه كار مهمترى همچون جهاد در راه خدا يا فرا گرفتن علوم واجب ، مانع از سفر گردد. و در دومين توصيف از آنان ، مى فرمايد: كسانى كه افراد نادان و بى اطلاع ، آنها را از شدت عفاف غنى مى پندارند (يحسبهم الجاهل اغنياء من التعفف ). ولى اين سخن به آن مفهوم نيست كه اين نيازمندان با شخصيت قابل شناخت نيستند لذا مى افزايد: آنها را از چهره هايشان مى شناسى (تعرفهم بسيماهم ). سيما در لغت به معنى علامت و نشانه است و اين كه در فارسى امروز آن را به معنى چهره و صورت به كار مى برند، معنى تازهاى است و گرنه در مفهوم عربى آن ، چنين معنايى ذكر نشده است ، به هر حال منظور اين است كه آنها گر چه سخنى از حال خود نمى گويند ولى در چهره هايشان نشانه هايى از رنجهاى درونى وجود دارد كه براى افراد فهميده آشكار است ، آرى رنگ رخساره خبر مى دهد از سر درون . و در سومين توصيف از آنان مى فرمايد: آنها چنان بزرگوارند كه : هرگز چيزى با اصرار از مردم نمى خواند (لا يسئلون الناس الحافا). اصولا آنها از مردم چيزى نمى خواهند تا چه رسد به اينكه اصرار در سوال داشته باشند، و به تعبير ديگر معمول نيازمندان عادى اصرار در سوال است اما آنها يك نيازمند عادى نيستند.

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۳۵۸

بنابراين اگر قرآن مى گويد: آنها با اصرار سوال نمى كنند مفهومش اين نيست كه بدون اصرار سوال مى كنند، بلكه مفهومش اين است آنها فقير عادى نيستند تا سوال كنند زيرا سوال آنها معمولا توام با اصرار و الحاف است ، به قرينه اينكه مى گويد: آنها را از سيمايشان بايد شناخت نه از سوالشان و الا جمله يحسبهم الجاهل اغنياء من التعفف مفهومى نداشت . احتمال ديگرى در تفسير اين آيه نيز هست و آن اينكه آنها در حال عادى هرگز سوال نمى كنند، (و هر گاه اضطرار شديد آنها را، مجبور به اظهار حال خود كند،) هرگز اصرار نمى ورزند. بعضى نيز گفته اند منظور اين است كه آنها در ترك سوال كردن اصرار دارند. (ولى اين احتمال خلاف ظاهر آيه است ). و در پايان آيه ، باز همگان را به انفاق از هر گونه خيرات تشويق كرده ، مى فرمايد: و هر چيز خوبى در راه خدا انفاق كنيد خداوند از آن آگاه است (و ما تنفقوا من خير فان الله به عليم ). اين جمله براى تشويق انفاق كنندگان است خصوصا انفاق به افرادى كه داراى عزت نفس و طبع بلندند و چه بسا در اين موارد بخششهايى در پوشش غير انفاق ، ولى در واقع به قصد انفاق ، صورت مى گيرد تا طرف مقابل ناراحت نشود، مسلما خداوند از اين نيات پنهانى آگاه است و آنها را به تناسب نيت و زحماتشان بهره مند مى سازد.

نكته :

سؤ ال كردن بدون حاجت حرام است ! يكى از گناهان بزرگ تكدى و سوال و تقاضاى از مردم بدون نياز است ، و در روايات متعددى از اين كار، نكوهش شده ، در حديثى از پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم )

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۳۵۹

مى خوانيم : لا تحل الصدقة لغنى : صدقات براى افراد بى نياز حرام است . و در حديث ديگرى از همان حضرت آمده است : من سئل و عنده ما يغنيه فانما يستكثر من جمر جهنم : كسى كه از مردم درخواست كند در حالى كه به مقدار كفايت دارد، آتش دوزخ را براى خود افزون مى سازد. همچنين در روايات وارد شده كه : شهادت سائل به كف پذيرفته نيست .

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۳۶۰

آيه ۲۷۴

آيه و ترجمه

الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَلَهُم بِالَّيْلِ وَ النَّهَارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ(۲۷۴) ترجمه : ۲۷۴ - آنها كه اموال خود را، شب و روز، پنهان و آشكار، انفاق مى كنند، مزدشان نزد پروردگارشان است ، نه ترسى بر آنهاست ، و نه غمگين مى شوند. شان نزول : در احاديث بسيارى آمده است كه اين آيه درباره على (عليه السلام ) نازل شده است زيرا آن حضرت چهار درهم داشت ، درهمى را در شب و درهمى را در روز و درهمى را آشكارا و درهمى را در نهان انفاق كرد و اين آيه نازل شد. ولى مى دانيم نزول آيه در يك مورد خاص ، مفهوم آن را محدود نمى كند، و شمول حكم را نسبت به ديگران ، نفى نمى نمايد. تفسير: انفاق به هر شكل و صورت مطلوب است باز در اين آيه سخن از مساله ديگرى در ارتباط با انفاق در راه خدا است و آن كيفيات مختلف و متنوع انفاق است ، مى فرمايد: آنها كه اموال خود را در شب و روز، پنهان و آشكار، انفاق مى كنند پاداششان نزد پروردگارشان است (الذين

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۳۶۱

ينفقون اموالهم بالليل و النهار سرا و علانية فلهم اجرهم عند ربهم ). ناگفته پيدا است كه انتخاب اين روشهاى مختلف رعايت شرائط بهتر براى انفاق است ، يعنى انفاق كنندگان بايد در انفاق خود به هنگام شب يا روز، پنهان يا آشكار، جهات اخلاقى و اجتماعى را در نظر بگيرند، آنجا كه انفاق به نيازمندان موجبى براى اظهار ندارد، آن را مخفى سازند تا هم آبروى آنان حفظ شود، و هم خلوص ‍ بيشترى در آن باشد، و آنجا كه مصالح ديگرى مانند تعظيم شعائر و تشويق و ترغيب ديگران در كار است ، و انفاق جنبه شخصى ندارد، تا هتك احترام كسى شود (مانند انفاق براى جهاد و بناهاى خير و امثال آن ) و با اخلاص نيز منافات ندارد آشكارا انفاق نمايند. بعيد نيست كه مقدم داشتن شب بر روز، و پنهان بر آشكار (در آيه مورد بحث ) اشاره به اين باشد كه مخفى بودن انفاق بهتر است مگر موجبى براى اظهار باشد، هر چند بايد در همه حال و به هر شكل ، انفاق فراموش ‍ نشود. مسلما چيزى كه نزد پروردگار است (مخصوصا با تكيه بر صفت ربوبيت كه ناظر به پرورش و تكامل است ) چيز كم ، يا كم ارزشى نخواهد بود، و تناسب با الطاف و عنايات پروردگار خواهد داشت كه هم بركات دنيا، و هم حسنات آخرت و قرب الى الله را شامل مى شود. سپس مى افزايد: نه ترسى بر آنها است و نه غمگين مى شوند (و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون ). مى دانيم انسان چون براى ادامه و اداره زندگى خويش خود را بى نياز از مال و ثروت نمى داند معمولا هنگامى كه آن را از دست مى دهد اندوهناك مى گردد و براى آينده خود نگران مى شود، زيرا نمى داند در آينده وضع او چگونه خواهد بود، و همين امر در بسيارى از مواقع مانع انفاق مى گردد، مگر آنها كه از يك سو به وعده هاى الهى ايمان داشته باشند و از سوى ديگر آثار اجتماعى انفاق را بدانند،

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۳۶۲

چنين افرادى از انفاق در راه خدا خوف و وحشتى از آينده ندارند و به خاطر از دست دادن قسمتى از ثروت خود اندوهگين نمى شوند، زيرا مى دانند در مقابل چيزى كه از دست داده اند به مراتب بيشتر، از فضل پروردگار و از بركات فردى و اجتماعى و اخلاقى آن در اين جهان و آن جهان بهره مند خواهند شد.