الفجر ٢٧

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۵۲ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

تو ای روح آرام‌یافته!

|تو اى جان آرام يافته، به اطمينان رسيده
اى نفس مطمئنّه،
(آن هنگام به اهل ایمان خطاب لطف رسد که) ای نفس (قدسی) مطمئن و دل آرام.
ای جان آرام گرفته و اطمینان یافته!
اى روح آرامش يافته،
هان ای نفس مطمئنه‌
اى جان آرام- آرامش و اطمينان يافته-،
ای انسانِ آسوده خاطر (که در پرتو یاد خدا و پرستش الله، آرامش به هم رسانده‌ای و هم اینک با کوله‌باری از اندوخته‌ی طاعات و عبادات، در اینجا آرمیده‌ای)!
هان ای نفس مطمئنه‌[:آرمیده]‌!
ای روان آسوده (یا ای نفس آرمیده)


الفجر ٢٦ آیه ٢٧ الفجر ٢٨
سوره : سوره الفجر
نزول : ٣ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«النَّفْسُ»: خود شخص. ذات انسان (نگا: نحل / اسراء / ، کهف / . «الْمُطْمَئِنَّةُ»: آسوده خاطر. آرمیده. دارای آرامش.


نزول

شأن نزول آیات ۲۷ تا ۳.:

محمد بن العباس بعد از سه واسطه از عبدالرحمن بن سالم او از امام صادق علیه‌السلام روایت کند که این آیات در شأن امام على مرتضى علیه‌السلام نازل شده است.[۱]

بریدة گوید: این آیات درباره حمزة بن عبدالمطلب نازل گردیده است[۲] و بعضى از اهل تفسیر گویند: درباره حبیب بن عدى نازل شده که کفار اهل مکه او را دار زدند و صورت او را به طرف مدینه قرار دادند.[۳]

از طریق جویبر از ضحاک او از ابن عباس روایت شده که پیامبر فرمود: کیست که چاه رومه را بخرد که مردم از آن استفاده کنند. عثمان آن را خرید سپس پیامبر به او فرمود: آیا مى توانى در آنجا عنوان سقائى براى مردم پیدا کنى؟

عثمان گفت: بلى یا رسول الله سپس این آیات درباره او نازل گشت و پیامبر براى او دعا کرد[۴] و نیز گویند: درباره عثمان بن عفان نازل شده است.[۵]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ «27» ارْجِعِي إِلى‌ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً «28» فَادْخُلِي فِي عِبادِي «29» وَ ادْخُلِي جَنَّتِي «30»

«27» هان اى روح آرام يافته! «28» به سوى پروردگارت بازگرد كه تو از او راضى و او از تو راضى است. «29» پس در زمره‌ى بندگان من درآى.

(30) و به بهشت من داخل شو!

نکته ها

دل آرام و نفس مطمئنه، با ذكر خدا به دست مى‌آيد. «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» «1» و بهترين ذكر خدا نماز است. «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي» «2»

راضى بودن و مرضى بودن، نشانه نفس مطمئنه است كه او از خدا راضى است و خدا نيز از او راضى است.

از امام صادق عليه السلام سؤال شد كه آيا مؤمن از جان دادن خود راضى است؟ حضرت فرمود: در لحظه اول راضى نيست ولى فرشته قبض روح به او دلدارى مى‌دهد كه من از پدر به تو مهربان‌ترم، چشمت را باز كن. او چشم باز مى‌كند و پيامبر صلى الله عليه و آله و على و فاطمه و حسن و حسين و ساير امامان عليهم‌السلام را مى‌بيند. فرشته مى‌گويد: اينان دوستان تو هستند.


«1». رعد، 28.

«2». طه، 14.

جلد 10 - صفحه 480

مؤمن هم با ديدن اين صحنه راضى مى‌شود و در اين هنگام خطاب‌ «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» را مى‌شنود. «1»

پیام ها

1- اصالت انسان با روح است و بدن، مركب آن است. «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ» (خطاب خداوند به نفس است)

2- بهشت بدون يار و همدم، بهشت نيست. «فَادْخُلِي فِي عِبادِي»

3- بهشت، انواع و درجاتى دارد. «جَنَّتِي» چنانكه قرآن در موارد متعدد فرموده است: «جَنَّاتِ عَدْنٍ»*

«والحمد للّه ربّ العالمين»


«1». تفسير نمونه.

جلد 10 - صفحه 482

سوره بلد

سوره بلد، بيست آيه دارد و در مكّه نازل شده است.

نام سوره برگرفته از آيه اول است و مراد از «بلد»، شهر مكّه است كه مورد سوگند خداوند قرار گرفته است.

سوره با سوگند آغاز شده و با اشاره به نظام توالد و تناسل انسان، زندگى اين دنيا را همراه با تلاش و زحمت معرّفى مى‌كند.

آنگاه انسان‌هاى غافل و مغرور را مورد سرزنش قرار داده و به نعمت‌هاى با ارزشى كه خداوند به انسان عطا كرده اشاره نموده و راه سپاس از اين نعمت‌ها را رسيدگى به محرومان و خدمت به يتيمان بيان مى‌دارد.

البتّه در برابر اين نعمت‌ها، انسان‌ها دو گروه مى‌شوند، گروهى سپاس‌گزار كه عاقبتى ميمون و مبارك دارند و گروهى كفران پيشه كه پايانى شوم و سخت در انتظار آنهاست.

جلد 10 - صفحه 483

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

به نام خداوند بخشنده مهربان‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ «27»

يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ: اى صاحب نفس آرام گرفته به ذكر من، و فارغ و مستغنى از غير من، كه شاكر بودى در نعمت و صابر بودى در بليّه. يا ايمان آورنده از سر اطمينان و يقين بدون خلجان ريب و شكّى در وحدانيّت من، يا ايمنى از خوف و حزن و عتاب و عذاب من؛


«1» شبيه اين كلام حضرت در نهج البلاغه فيض ص 335، بخشى از خطبه 108.

جلد 14 - صفحه 207


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

وَ الْفَجْرِ «1» وَ لَيالٍ عَشْرٍ «2» وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ «3» وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ «4»

هَلْ فِي ذلِكَ قَسَمٌ لِذِي حِجْرٍ «5» أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ «6» إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ «7» الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ «8» وَ ثَمُودَ الَّذِينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ «9»

وَ فِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتادِ «10» الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلادِ «11» فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسادَ «12» فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذابٍ «13» إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ «14»

فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ «15» وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَنِ «16» كَلاَّ بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ «17» وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى‌ طَعامِ الْمِسْكِينِ «18» وَ تَأْكُلُونَ التُّراثَ أَكْلاً لَمًّا «19»

وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا «20» كَلاَّ إِذا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا «21» وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا «22» وَ جِي‌ءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسانُ وَ أَنَّى لَهُ الذِّكْرى‌ «23» يَقُولُ يا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَياتِي «24»

فَيَوْمَئِذٍ لا يُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ «25» وَ لا يُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ «26» يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ «27» ارْجِعِي إِلى‌ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً «28» فَادْخُلِي فِي عِبادِي «29»

وَ ادْخُلِي جَنَّتِي (30)

ترجمه‌

سوگند بطلوع صبح‌

و شبهاى ده گانه‌

و جفت و طاق‌

و شب وقتى كه بسر آيد

آيا در اين سوگند كفايت است براى صاحب عقل‌

آيا نديدى چگونه رفتار كرد پروردگار تو با قوم عاد

كه آن قبيله ارم داراى عمارتهاى بلندند

آن چنان عمارتهائى كه ساخته نشده مانند آنها در بلدها

و قوم ثمود آنانكه ميبريدند سنگهاى سخت را در وادى القرى‌

و قوم فرعون صاحب ميخها

آنان كه سركشى نمودند در بلدها

پس زياد كردند در آنها فساد را

پس ريخت بر آنها پروردگار تو تازيانه عذاب را

همانا پروردگار تو هر آينه در كمين گاه است‌

پس امّا آدميزاد وقتى كه بيازمايد او را پروردگارش پس گرامى دارد او را و نعمت دهد باو پس ميگويد پروردگار من گرامى داشته مرا

و امّا وقتى كه بيازمايد او را پس تنگ نمايد بر او روزى را پس ميگويد پروردگار من اهانت نموده است مرا

نه چنين‌


جلد 5 صفحه 384

است بلكه گرامى نميداريد يتيم را

و ترغيب نميكنيد بر طعام دادن بفقير

و ميخوريد ميراث را خوردنى بتمامى‌

و دوست ميداريد مال را دوست داشتن بسيارى‌

نه چنين است وقتى كه شكسته و خرد شود زمين شكسته و خرد شدنى پى در پى‌

و بيايد امر پروردگار تو و فرشتگان صف در صف‌

و آورده شود در آن روز جهنّم آن روز متذكّر شود آدمى و كجا است براى او فائده تذكّر

ميگويد اى كاش من پيش ميفرستادم براى زندگانى خود

پس در آن روز عذاب نكند مانند عذاب او احدى‌

و بند ننمايد مانند بند نمودن او احدى‌

اى نفس مطمئنّ بحق‌

باز گرد بپروردگار خود با آنكه بپسندى و پسنديده باشى‌

پس داخل شو در بندگان من‌

و داخل شو در بهشت من.

تفسير

خداوند متعال در اين سوره مباركه قسم ياد فرموده بطلوع صبح صادق و ليالى عشر اوّل ذى حجّة الحرام كه متمّم ميقات حضرت موسى عليه السّلام بود و در سوره اعراف ذيل آيه شريفه و واعدنا موسى ثلاثين ليلة و أتممناها بعشر فتمّ ميقات ربّه اربعين ليله گذشت چنانچه مستظهر از لفظ و نقل قمّى ره است و نيز قسم ياد فرموده بتمام موجودات دنيا كه جفت و طاقند يا دو ركعت نماز شفع و يك ركعت نماز وتر چنانچه قمى ره نقل فرموده و اين دو نماز جزء نماز شب است و آداب آن در محلّ خود ذكر شده و در بعضى از روايات شفع بروز ترويه و وتر بروز عرفه و در بعضى شفع بامام حسن و امام حسين و وتر بامير المؤمنين عليهم السلام تفسير شده و قسم ياد فرموده بشب وقتى كه بسر آيد كه وقت تهجّد و عبادت است چنانچه در جاى ديگر فرموده قسم بشب وقتى كه پشت كند و قمى ره آنرا بليله مزدلفه كه شب عيد اضحى است و مردم در آن شب بايد از عرفات بمشعر الحرام بيايند و صبح از آنجا بمنى بروند تفسير فرموده و مكرّر ذكر شده كه تفاسير او منقول از امام عليه السّلام است و بعدا ميفرمايد آيا در اين قسم ياد نمودن قسم كافى و موجب اطمينانى يافت ميشود براى شخص عاقل منصف كه باور كند از جانب خداوند عذاب و انتقامى براى كفّار در پيش هست و براى وضوح جواب سؤال و ظهور جواب قسم از آيات آتيه در كلام ذكر نشده و براى گوشزد كفّار مكّه پيغمبر خود را مخاطب‌


جلد 5 صفحه 385

ساخته ميفرمايد آيا بديده بصيرت و ضمير منير خود نديده و ندانستى كه چگونه معامله فرمود پروردگار تو با قوم عاد براى مخالفت با او امر هود پيغمبر كه آنها بقبيله ارم هم خوانده ميشدند چون عاد پسر عوص بن ارم بن سام بن نوح بوده يا براى آنكه شدّاد بن عاد كه پادشاه مقتدرى بود و جهانگيرى كرد چون وصف بهشت را شنيد در يكى از صحراهاى عدن باغ بزرگى مانند آن داراى عمارات رفيعه و قصور عاليه مزيّن بانواع تزيينات بنا نمود و آنرا ارم نام نهاد و چون تمام شد با كسان خود بجانب آن باغ كوچ كرد و آنها چون بيك منزلى آن رسيدند همگى بصيحه آسمانى هلاك شدند و آن باغ از انظار مخفى گشت و آن قبيله بنام آن باغ معروف شدند چنانچه مفسّرين نقل نموده‌اند و بنابر اين ارم عطف بيان است براى عاد و غير منصرف بتعريف و تأنيث مجازى است و اينكه خداوند ارم را صاحب عماد خوانده گفته‌اند يا براى آنستكه قدهاى آن مردم بلند بوده مانند ستون مرتفع يا براى آنكه عمارات آن باغ بلند و رفيع بوده و عماد باين معانى استعمال ميشود و بنابر اين ذات العماد صفت منسوب اليه است كه ارم باشد يا صفت منسوبين كه قبيله عادند و مانند آن قبيله در قوّت و قطر و قامت خداوند مردمى نيافريده بود يا مانند آن باغ و عمارات عمارتى در هيچ بلدى ساخته نشده بود و نيز نديده و ندانستى كه خداوند با قوم ثمود كه مخالفت با صالح پيغمبر خودشان نمودند چه سلوكى فرمود آن قوم و قبيله‌اى كه سنگهاى كوه را قطع نمودند بتراشيدن و نقب زدن و منزل ساختن در وادى القرى كه گفته‌اند دره واقع ميان دو كوه است نزديك بمدينه از طرف شام و نيز چه معامله‌اى فرمود با فرعون كه مردم را بچهار ميخ ميكشيد و معذّب مينمود و ميكشت و به ذو الاوتاد ملقّب شد چنانچه در سوره ص بيان شد اين اقوام كسانى بودند كه با خدا ياغى و در بلاد طاغى شدند و فتنه و فساد بسيارى در آن ديار برپا كردند پس ريخت بر آنها پروردگار تو تازيانه عذاب را يعنى پى در پى آنان را بعذابهاى گوناگون معذب فرمود و كيفيّت عذابهاى اين اقوام در سور سابقه مكرّر ذكر شده است و اينكه از عذاب تعبير بتازيانه شده ظاهرا براى آنست كه آن آلت تعذيب است چنانچه در فارسى هم ميگويند


جلد 5 صفحه 386

چون خدا صدا ندارد يعنى مستحق را بدون قيل و قال بسزاى خود ميرساند و معذب مينمايد همانا پروردگار تو در مقام مراقبت و مترصّد گرفتن و بانتقام رساندن گناهكاران است و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد آنست كه خداوند قادر است اهل معصيت را بمجازات خودشان برساند و تمام كارهاى خداوند بر طبق حكمت است ولى مردم از سرّ آن آگاه نيستند لذا وقتى خداوند كسى را ميخواهد آزمايش فرمايد پس عزّت و نعمت باو ميدهد تا معلوم شود كه شكر آنرا بجا ميآورد و حدّ خود را گم نميكند يا خير ميگويد خداوند مرا گرامى داشته و مغرور ميشود و وقتى بخواهد كسى را بيازمايد پس امر معاش را بر او سخت و تنگ ميفرمايد تا معلوم شود كه صبر بر فقر دارد يا خير ميگويد خدا مرا خوار و ذليل نموده با آنكه هر دو اشتباه نموده‌اند و هر دو براى امتحان بوده و گاه ميشود كه آن براى مزيد استحقاق عذاب و اين براى مزيد اجر و ثواب است نه چنين است كه مردم تصوّر نموده‌اند مال و جاه دنيوى نزد خداوند قدر و قيمتى ندارد كه آنرا باولياء خود دهد و از اعداء خود بگيرد ولى شما مردم از ترس آنكه مبادا چيزى از مال شما كاسته شود احسان و اكرامى نسبت بأطفال يتيم نمينمائيد و دستور نميدهيد بخانواده خود كه طعامى بفقير دهند يا ترغيب و تحريص نمينمائيد كسى يا يكديگر را بر اطعام فقرا چون لا تحضّون و لا تحاضّون هر دو قرائت شده و مالى را كه بدون زحمت ارث بشما رسيده و مركّب از حلال و حرام است بدون آنكه سهم زنان و كودكان را از آن مفروز نمائيد يا حقوق الهيّه را كه مورّث شما نپرداخته بپردازيد جمعا تناول مينمائيد و باكى نداريد چون لمّ بمعناى جمع است و گفته‌اند كفّار مكّه بزنها و اطفال ارث نميدادند و همه را جمعا ميخوردند خلاصه آنكه محبّت بسيار و حرص و ولع خارج از انتظار بجمع مال داريد نبايد چنين بود بلكه بهتر آنستكه اگر مال مخلوط بحرام هم نباشد بحاضرين از اقارب غير وراث احسانى بشود وقتى كه زمين شكسته و خرد شود خرد شدنى پى در پى براى بهم خوردن از زلزله تا مانند غبار نرم و پراكنده گردد يا كوه و تپه و بنائى در آن باقى نماند و صاف و هموار شود و بيايد امر پروردگار تو چنانچه در توحيد و عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده يعنى ظاهر شود آيات قدرت و آثار قهر الهى مانند پادشاهى كه با لشگر خود بيايد و


جلد 5 صفحه 387

آثار قدرت و هيبت و سياست او ظاهر گردد و معرفت بمقام او حاصل شود و ملائكه آسمانها بيايند و بر حسب مقام و منزلت خودشان صف در صف مرتّب بر محشر احاطه نمايند و جهنّم نيز ظاهر و آشكار گردد چنانچه در جاى ديگر فرموده و برّزت الجحيم لمن يرى يعنى ظاهر گردد جهنّم براى هر بيننده و مستفاد از روايات متعدّده معتبره آنست كه جهنّم را در روز قيامت ملائكه بسيارى با زمامهاى زيادى از جاى خود ميكشانند و ميآورند و در صحراى محشر حاضر مينمايند و شعله مهيبى از آن برخاسته ميشود و بر محشر احاطه مينمايد و فرياد مردم حتّى انبياء برب نفسى بلند ميشود و پيغمبر ما رب امّتى ميفرمايد و بعدا صراط بر آن وضع ميشود و مردم بحسب مراتب و اعمالشان بسهولت و صعوبت از آن عبور مينمايند و بسيارى در جهنّم مى‌افتند و كسانيكه نجات پيدا ميكنند حمد و شكر خدا را بجا ميآورند در آن روز متذكّر ميشود آدمى كه چه قدر كار بدى كرده كه در دنيا فكر آخرت نبوده ولى كجا است فائده تذكّر در آن روز كه بحال او نفعى ندارد ميگويد كاش براى زندگى امروزم قبلا تهيّه‌اى نموده بودم يا در زمان حياتم در دنيا اعمال صالحه‌اى بجا آورده بودم كه امروز بدردم ميخورد پس در آنروز خداوند كافر معاند مانند مشركين مكّه را عذابى كند كه كسى چنين عذابى نكرده باشد كسى را و بند و زنجير نمايد بقسمى كه كسى اين گونه بند و زنجير ننموده باشد كسى را و يعذّب و يوثق بصيغه مجهول نيز قرائت شده و بنابر اين معنى سهل‌تر است و در مجمع آنرا از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده يعنى عذاب كرده و بند كرده نميشود مانند او كسى ولى نسبت بمؤمنى كه مطمئن بحق و مواعيد انبياء و اوليا شده و بر طبق دستورات ايشان عمل نموده خطاب مستطاب از جانب رب الارباب در دم مرگ يا روز قيامت صادر شود كه اى نفس و جان و قلب مطمئن بحق و حقيقت رجوع كن بمبدء اصلى خود كه عالم اعلى است و برحمت پروردگارت و اصل شو در حاليكه خشنودى تو از او بثواب و خشنود است او از تو بأعمال پس داخل شو در زمره بندگان خوب خدا كه قابليّت اضافه باو را پيدا كردند و داخل شو در بهشت عنبر سرشت كه اوصاف آنرا خداوند بيان فرموده است در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون ملك الموت براى قبض‌


جلد 5 صفحه 388

روح بنده مؤمن حاضر شود باو گويد مشوّش مباش من از پدر مهربان با تو مهربانتر و نيكوكارترم چشمت را باز كن به بين او باز ميكند و چهارده معصوم را در بالين خود ميبيند و ايشان باو معرّفى ميشوند كه رفقاى تو ميباشند پس منادى از جانب حق روح او را ميخواند و ميگويد اى نفس مطمئنّه بمحمّد و اهل بيت او رجوع نما بپروردگارت با آنكه خوشنودى بولايت و خشنود شده‌اى بثواب پس داخل شو در زمره محمّد و آل او و داخل شو در بهشت من پس چيزى نزد او محبوبتر از بيرون آمدن روحش و ملحق شدن بآن ذوات مقدّسه نخواهد بود و قمّى ره نيز قريب باين معنى را نقل نموده است در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه سوره فجر را در نمازهاى واجب و مستحب خودتان بخوانيد آن سوره امام حسين عليه السّلام است كسيكه آنرا بخواند با آن حضرت محشور و در بهشت همدرجه خواهد بود و الحمد للّه تعالى شأنه.


جلد 5 صفحه 389

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


يا أَيَّتُهَا النَّفس‌ُ المُطمَئِنَّةُ «27»

كلام‌ ‌در‌ نفس‌ بسيار مفصل‌ ‌است‌ و باعتباراتي‌ اقسامي‌ دارد و ‌ما فقط اقتصار ميكنيم‌ ببيان‌ يك‌ حديث‌ ‌از‌ امير المؤمنين‌ (ع‌) آنهم‌ بنحو اختصار ترجمه‌ ميكنيم‌ و ‌آن‌ حديث‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌:

كميل‌ ‌بن‌ زياد پرسيد ‌از‌ امير المؤمنين‌ (ع‌) آيا بمن‌ تعريف‌ مي‌فرمايي‌ نفس‌ مرا!‌-‌ فرمود: كدام‌ نفس‌ ‌را‌ مي‌گويي‌!‌-‌ عرض‌ كرد: مگر انسان‌ يك‌ نفس‌ بيشتر دارد!‌-‌ فرمود: چهار نفس‌ ‌است‌ نباتيه‌ و حيوانيه‌ و ناطقه‌ و كلمة الالهيه‌ و ‌هر‌ كدام‌ پنج‌ قوه‌ دارند و دو خاصيت‌.

و اما قواي‌ نباتيه‌: ‌ما سكه‌ جاذبه‌ و هاضمه‌ و دافعه‌ و مربيه‌ و اما خاصيت‌ زياده‌ و نقصان‌ و اينها منبعث‌ ميشوند ‌از‌ كبد.

و اما قواي‌ حيوانيه‌ سمع‌ و بصر و شم‌ و ذوق‌ و لمس‌ و اما دو خاصيت‌ رضا و غضب‌.

و اما ناطقه‌: پنج‌ قوه‌ ‌او‌ فكر و ذكر و علم‌ و حلم‌ و نباهت‌ و اما دو خاصيت‌ ‌او‌ نزاهت‌ و حكمت‌.

و اما كلمه الهيه‌: پنج‌ قواي‌ ‌او‌ بقاء ‌در‌ فناء و نعيم‌ ‌در‌ شقاء و عز ‌در‌ ذل‌ و فقر ‌در‌ غني‌ و صبر ‌در‌ بلاء و دو خاصيت‌ ‌او‌ حلم‌ و كرم‌. ‌بعد‌ ميفرمايد: و عقل‌ وسط ‌کل‌ اينها ‌است‌.

اقول‌: نفس‌ انساني‌ ‌که‌ ‌آن‌ روح‌ مجرد ‌باشد‌ ‌که‌ تعلق‌ باين‌ بدن‌ گرفته‌ واقع‌بين‌ دو امر ‌است‌ يكي‌ جنبه‌ حيوانيت‌ و قواي‌ شهويه‌ و غضبيه‌، و يكي‌ جنبه ملكوتيه‌ و قواي‌ عقلانيه‌ ‌است‌ ‌که‌ گفتند:

آدمي‌ زاده‌ طرفه‌ معجوني‌ ‌است‌

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 27)- ای صاحب نفس مطمئنّه! بعد از ذکر عذاب وحشتناکی که دامان طغیانگران و دنیاپرستان را در قیامت می‌گیرد، در اینجا به نقطه مقابل آن یعنی «نفوس مطمئنه» و مؤمنانی که در میان این طوفان عظیم از آرامش کامل برخوردارند پرداخته، و آنها را با یک دنیا لطف و محبت مخاطب ساخته، می‌گوید: «تو ای روح آرام یافته»! (یا ایتها النفس المطمئنة).

ج5، ص497

نکات آیه

۱ - برخى از انسان ها در قیامت، نفسى آرام و فارغ از دغدغه خاطر، خواهند داشت. (یأیّتها النّفس المطمئنّة) اطمینان نفس، سکونت و آرامش و زوال وحشت آن است. (العین)

۲ - خداوند، با انسان هایى که در قیامت روحى آرام و تسکین یافته دارند، سخن خواهد گفت آنان را بر این آرامش خواهد ستود. (یأیّتها النّفس المطمئنّة) خطابى که در این آیه وجود دارد، به قرینه آیات پیشین - که ترسیم کننده صحنه قیامت بود - خطابى است که در قیامت صادر خواهد شد. توصیف مخاطب به «مطمئن»، نشان مى دهد که اطمینان در همان صحنه مورد نظر است.

۳ - کردارى که ذخیره آخرت باشد، در قیامت اطمینان آور و مایه آرامش خاطر انسان خواهد بود. (یلیتنى قدّمت لحیاتى ... یأیّتها النّفس المطمئنّة) تقابل دو دسته اى که در این مجموعه آیات از آنان یاد شده است، بیانگر برداشت یاد شده است.

۴ - آزمون دانستن فقر و غنا، گرامى داشت یتیمان، سیر کردن گرسنگان، تصرف نکردن ارث دیگران و پرهیز از مال دوستى، زمینه ساز اعتماد به رهایى از صحنه هاى وحشت بار قیامت (فأمّا الإنسن إذا ما ابتلیه ... یأیّتها النّفس المطمئنّة) «نفس مطمئن» - به قرینه آیات پیشین - انسانى است که از اوصاف ذکر شده در آن آیات، مبرّا باشد.

۵ - آگاهى از فلسفه فقر و غنا و برخورد صحیح با یتیمان، مسکینان و اموال مردم و دل نبستن به ثروت، فرونشاننده اضطراب درونى و مایه اطمینان نفس انسان (فأمّا الإنسن إذا ما ابتلیه ... یأیّتها النّفس المطمئنّة) توصیف «نفس» به «مطمئن» - در قیامت - ممکن است به اعتبار اطمینانى باشد که در دنیا، براى او حاصل شده بود.

۶ - روح انسان، حقیقتى قابل خطاب و موجودى قابل اتصاف به اطمینان و اضطراب (یأیّتها النّفس المطمئنّة) «نفس»، به معناى روح است. (صحاح)

موضوعات مرتبط

  • ارث: اجتناب از غصب ارث ۴
  • اضطراب: زمینه رفع اضطراب ۵
  • اطمینان: عوامل اطمینان ۵
  • امتحان: امتحان با بى نیازى ۴; امتحان با فقر ۴
  • بى نیازى: علم به فلسفه بى نیازى ۵
  • خدا: گفتگوى اخروى خدا با صاحبان نفس مطمئنه ۲; مدحهاى خدا ۲
  • روح: اضطراب روح ۶; اطمینان روح ۶; خطاب به روح ۶; حقیقت روح ۶
  • عذاب: زمینه نجات از عذاب هاى اخروى ۴
  • عمل: فواید اخروى عمل ۳
  • فقر: علم به فلسفه فقر ۵
  • قیامت: عوامل اطمینان در قیامت ۳
  • مال دوستى: اجتناب از مال دوستى ۴، ۵
  • مساکین: تأمین مساکین ۴; حسن معاشرت با مساکین ۵
  • نفس مطمئنه: آرامش اخروى صاحبان نفس مطمئنه ۱، ۲; مدح اخروى صاحبان نفس مطمئنه ۲
  • یتیم: احترام یتیم ۴; حسن معاشرت با یتیم ۵

منابع

  1. البرهان فى تفسیر القرآن از خاصه.
  2. تفاسیر ابن ابى حاتم و کشف الاسرار از عامه.
  3. تفسیر کشف الاسرار.
  4. تفسیر ابن ابى حاتم.
  5. تفسیر کشف الاسرار.