ص ٧٠
ترجمه
ص ٦٩ | آیه ٧٠ | ص ٧١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إِن یُوحی»: وحی نمیشود. حرف (إِنْ) نافیه است. نائب فاعل (یُوحی) ضمیر مستتر است. یعنی: مَا یُوحی إِلَیَّ حالُ الْمَلإِ الأعْلی. یا این که: مَا یُوحی إِلَیَّ الَّذِی یُوحی مِنَ الأمُورِ الْغَیْبِیَّةِ ... إِلاّ لأنِّی نَذِیرٌ مُبِینٌ مِنْ جِهَتِهِ تَعَالی. «إِلاّ أَنَّمَا أَنَا ...»: مگر بدان خاطر که من. معنی حصر بدان میماند که به کسی گفته شود: لَمْ تُسْتَقْضَ یَا فُلانُ إِلاّ لِأَنَّکَ عالِمٌ عامِلٌ مُرْشِدٌ. ای فلانی! از تو داوری خواسته نمیشود مگر بدان خاطر که تو دانا هستی و به دانش خود عمل میکنی و راهنمای دیگرانی.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۶۵ - ۸۸ ص
- تقرير احتجاجات متعدد بر وحدانيت خداى تعالى كه آيه :قل انما انا منذر و ما من اله الا الله ... متضمن است
- توضيح درباره ارتباط آيه : اذقال ربك للملئكة انى خالق بشرا من طين باقبل
- وجه تسميه انسان به بشر و بيان مبداء خلقت انسان
- وجه اينكه فرمود آدم را با دو دستم آفريدم
- معناى جمله : استكبرت ام كنت من العالين كه استفهام توبيخى از ابليس درباره سجدهنكردنش براى آدم است
- اشاره به اينكه عين خواسته ابليس فانظرنى الى يوم يبعثون اجابت نشده و او الى وقتاليوم المعلوم مهلت داده شده
- مبداء ارتكاب معاصى ، انكار مالكيت مطلقه خدا و حكمت او است
- قضاء الهى درباره ابليس و پيروان او
- قرآن ذكرى است جهانى و اخبار آن اختصاص به زمان معين ندارد
- رواياتى درباره مخاصمه ملا اعلى ، استكبار ابليس و اباء او از سجده بر آدم ، و اوصافمتكلفين
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنْ يُوحى إِلَيَّ إِلَّا أَنَّما أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ «70»
به من چيزى وحى نمىشود مگر از آن رو كه من هشدار دهندهاى آشكارم.
نکته ها
«قهار» به معناى قدرت قاهرهاى است كه همهى قدرتها، مقهور و محكوم او هستند.
در روايات مىخوانيم كه: «نَبَأٌ عَظِيمٌ» علىّ بن ابىطالب است و خود حضرت فرمود: «انا النبأ العظيم» «1» چنانكه در دعاى ندبه نيز خطاب به حضرت مهدى عليه السلام مىگوييم: «يا بن النباء العظيم»
اين معنا با ضمير «هُوَ» كه در مورد انسان به كار مىرود، نه اشيا، سازگارتر است.
مراد از «ملا اعلى» همان «افق اعلى» است كه در سورهى نجم مىخوانيم: «وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى» و هدف معراج، بالا بردن سطح علمى پيامبر بود. «لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا»
بنابراين شايد آيات مذكور اين مطلب را دنبال مىكنند كه:
اى پيامبر! به مردم بگو: علىّ بن ابيطالب خبر بزرگى است كه برخى از شما مسلمانان از او
«1». كافى، ج 8، ص 30.
جلد 8 - صفحه 124
اعراض مىكنيد (و به سراغ ديگرى مىرويد).
من از عالم بالا بىخبر بودم آنگاه كه مردم بر ولايت او مخاصمه مىكردند ولى در سفر معراج، امامت على بن ابيطالب مطرح و تثبيت شد و فكر نكنيد امامت او نظر شخصى من است، هر چه هست وحى الهى است.
البتّه اين معنا با استمداد از روايات متعدّد و رهنمود تفسير اطيبالبيان استفاده شد ولى تفاسير ديگر اين آيه را مقدّمهى آيات بعد در مورد آفرينش آدم دانستهاند.
پیام ها
1- وظيفه و جايگاه پيامبر بايد به مردم اعلام شود. «قُلْ»
2- جايى كه غفلت همه را فراگرفته، بايد از زاويهى انذار سخن گفت. «إِنَّما أَنَا مُنْذِرٌ»
3- انسان با خطرها و آسيبهايى روبرو است كه بواسطه انذار انبيا مىتواند رهائى يابد. «أَنَا مُنْذِرٌ»
4- نقش هشدار و انذار در تربيت، بيش از نقش بشارت است. «أَنَا مُنْذِرٌ»
5- انذار، زمانى مؤثّر است كه از سرچشمهى قدرت باشد. «أَنَا مُنْذِرٌ- الْواحِدُ الْقَهَّارُ»
6- اقتدار، در سايهى وحدت است. «الْواحِدُ الْقَهَّارُ» (در قرآن شش مورد كلمهى قهار آمده كه در كنار همهى آنها كلمهى واحد است).
7- همه هستى تحت يك مديريّت و اراده است. «الْواحِدُ الْقَهَّارُ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»
8- خداوند تمام هستى را پرورش مىدهد و همه را رو به كمال مىبرد. «رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا»
9- مربّى بايد هم قدرت داشته باشد و هم رحمت. رَبُ ... الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ
10- اقبال يا اعراض مردم نشانهى حقّانيّت يا بطلان امرى نيست. «هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ»
جلد 8 - صفحه 125
11- در تبليغ و هدايت مردم از روشهاى روشن و بدون ابهام استفاده كنيد.
«نَذِيرٌ مُبِينٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنْ يُوحى إِلَيَّ إِلاَّ أَنَّما أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ (70)
إِنْ يُوحى إِلَيَ: وحى كرده نمىشود به من، إِلَّا أَنَّما أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ: مگر به جهت آنكه جز اين نيست كه من پيغمبر ترساننده آشكارا هستم تا شما را از ظلمت ضلالت به نور هدايت نجات دهم، و از وادى جهالت به مقام معرفت رسانم.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ قالُوا ما لَنا لا نَرى رِجالاً كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ (62) أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِيًّا أَمْ زاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصارُ (63) إِنَّ ذلِكَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهْلِ النَّارِ (64) قُلْ إِنَّما أَنَا مُنْذِرٌ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلاَّ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ (65) رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ (66)
قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ (67) أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ (68) ما كانَ لِي مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلى إِذْ يَخْتَصِمُونَ (69) إِنْ يُوحى إِلَيَّ إِلاَّ أَنَّما أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ (70)
ترجمه
و گويند چيست ما را نمىبينيم مردانيرا كه بوديم ميشمرديمشان از بدكاران
آيا گرفتيم آنانرا بسخريه يا برگرديد از ايشان ديدهها
همانا اين راست است آنمنازعه اهل آتش است
بگو جز اين نيست كه من بيم دهندهام و نيست معبودى مگر خداى يگانه داراى قهر و غلبه
پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است كه تواناى آمرزنده است
بگو آن خبرى بزرگ است
شما از آن رو گردانندگانيد
نبود براى من دانشى بجماعت بالاتر وقتى با يكديگر بحث مينمودند
وحى نميشود بسوى من مگر براى آنكه من بيم دهنده آشكارم.
تفسير
خداوند متعال باز نقل نموده كلام اهل دوزخ را با يكديگر كه گويند چه شده است ما را كه نمىبينيم در جهنّم مردانيرا كه ما آنها را از اشرار مىشمرديم در دنيا و ميگفتيم اينها با هم براى رياست و اغراض شخصى سازش نمودند كه ما را از دين آباء خود باز دارند آيا ما آنها را بسخريّه و استهزاء گرفتيم و چنين كار بدى كرديم چون اينجا كه نيستند معلوم ميشود در بهشتند يا اينجا هستند و چشم ما بآنها نمىافتد و محتمل است مراد آن باشد كه آيا ما كه آنها را
جلد 4 صفحه 477
سخريه نموديم عمدا كار بدى كرديم يا خبر چون در دنيا ما از باطن آنها آگاه نبوديم و چشم ما خوبيهاى آنها را نديد پس معذوريم و در هر حال اظهار ندامت و پشيمانى ميكنند و اتّخذنا هم بدون همزه استفهام نيز قرائت شده و بنابراين صفت ديگرى است براى رجالا و معنى واضحتر است و كلمهام معادل ما لنا لا نرى خواهد بود صريحا نه بنحويكه بيان شد كه معادل اتّخذناهم بود باعتبار دلالت همزه استفهام بر ندامت آنها از استهزاء خودشان براى نبودن آنرجال در جهنّم و بودنشان در بهشت كه مستفاد از ما لنا لا نرى است و محتمل است ام منقطعه باشد يعنى آيا ما آنها را مسخره نموديم و قدر آنها را نشناختيم و چشم ما خوبيهاى آنها را نديد جاى تأسف است چون معلوم شد آنها بهشتى بودند كه اينجا نيستند و گفتهاند مراد امثال ابو جهل و وليد بن مغيرهاند كه امثال عمّار و صهيب و خباب را در جهنّم نمىبينند ولى در روايات متعدده از ائمه اطهار با تأكيدات بليغه بدشمنان آل محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم كه دوستان ايشانرا در جهنّم نمىبينند تفسير شده و بشيعيان فرمودهاند و اللّه خدا غير از شما را اراده ننموده از آنها كه فرموده در جهنّم ديده نميشوند و اللّه دو نفر بلكه و اللّه يكنفر شما داخل جهنّم نخواهيد شد و بعد از تمام نزاعهاى جهنمىها در آيات سابقه و گفتگوشان اينجا خداوند فرموده اين مخاصمه و گفتگوى ندامت اثر اهل آتش با يكديگر حقّ است و شبههئى در آن نيست كه واقع خواهد شد و به پيغمبر اكرم دستور فرموده كه بفرمايد باهل مكّه من فقط پيغمبر خدايم كه بايد شما را از قهر و غضب او بترسانم الزام به قبول و مسئوليّت انكار آن با من نيست و نيست معبود بحقى مگر خداوند يگانه كه شريك و جزء ندارد و غالب بر هر شىء و قادر بر هر امرى است و چيزى و كسى نميتواند در مقابل او قيام و بر خلاف او اقدامى نمايد پروردگار آسمانها و زمين و موجودات در آن دو و ما بين آن دو است و مبدء و منتهاى تمام آنها است ارجمند و غالب و توانائى است كه كسى و چيزى نميتواند مانع از نفوذ اراده او شود و اگر بخواهد گناهكاران را تمامى بتمام گناهانشان عذاب كند ميتواند ولى آمرزنده است و هر گناهى را از هر كس بخواهد مىآمرزد و بمناسبت سبق ذكر انذار صفات جلال بيشتر ذكر شده است و نيز دستور فرموده كه بفرمايد آن خبر بيم دهنده بودن من از آتش جهنّم و قهّاريّت خداى يگانه
جلد 4 صفحه 478
خبر بزرگى است كه بايد كاملا بآن توجّه داشت و حقّ بودن آنرا دانست و از آن ترسيد ولى مع الاسف شما از استماع و تفكّر در آن گريزانيد يا آنچه خبر ميدهد پيغمبر صلى اللّه عليه و اله بآن خبر مهمّى است كه بايد بآن توجّه داشت و نبايد از آن غافل و رو گردان بود و شما بآن اعتنا نميكنيد منكه از احوال ساكنان عالم اعلى مطلع نبودم و علم ببحث و گفتگو و ردّ و قبول آنها نداشتم اين قبيل مطالب بطريق وحى از خداوند بمن ميرسد و وحى نميشود بمن مگر براى آنكه پيغمبرم و بايد مردم را از خدا بترسانم با بيانات واضح و آشكار چنانچه نمونه آن در آيات آتيه خواهد آمد انشاء اللّه تعالى اين معانى از ظاهر اين آيات بنظر ميرسد ولى قمّى ره و در بصائر از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد از نبأ عظيم امير المؤمنين عليه السّلام است و از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه مراد از نبأ امامت است و نيز قمّى ره در حديث معراج از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه چون جبرئيل پيغمبر صلى اللّه عليه و اله را بسدرة المنتهى رسانيد از رفتار بازماند و حضرت رسيد بجائيكه كسى بآن جا نرسيده بود چون جز نور حق چيزى فاصله بين حبيب و محبوب نبود و خدا از پيغمبر ص پرسيد بحث ملأ اعلى با يكديگر در چه بود حضرت عرض كرد من نميدانم مگر آنچه را تو بمن آموختى پس خداوند دست قدرت خود را ميان دو كتف او گذارد و پيغمبر فرمود من خنكى آنرا در وسط سينه خود يافتم و هر چه از گذشته و آينده از من پرسيد دانستم از آن جمله آنكه فرمود ساكنان ملأ اعلى در چه بحث ميكردند عرض كردم در كفّارات و درجات و حسنات و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم نقل نموده كه خدا بمن فرمود ميدانى ملأ اعلى در چه گفتگو ميكردند عرض كردم خير فرمود بحث ميكردند در كفّارات و درجات و امّا كفّارات فراوان نمودن آب وضو و رفتن بنماز جماعت و انتظار نماز بعد از نماز است و امّا درجات افشاء سلام و اطعام طعام و نماز شب است با آنكه مردم در خواب باشند و ظاهرا چون معناى حسنات واضح بوده ذكر نفرمودهاند و سخريّا بضمّ سين و الّا انّما بكسر همزه نيز قرائت شده يعنى وحى نميشود بمن مگر آنكه تو بايد بيمدهنده مردم و آشكار كننده حق براى آنها باشى و بامر ديگرى مأموريّت ندارى و اللّه تعالى اعلم بحقائق الامور.
جلد 4 صفحه 479
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِن يُوحي إِلَيَّ إِلاّ أَنَّما أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ (70)
وحي نميشود بسوي من مگر اينكه جز اينکه نيست که من انذار كننده آشكارا هستم.
وجود مقدس حضرت رسالت يك كلمه و يك حرف از پيش خود و هواي نفس خود نميزند آنچه ميفرمايد وحي الهي است چنانچه ميفرمايد وَ النَّجمِ إِذا هَوي ما ضَلَّ صاحِبُكُم وَ ما غَوي وَ ما يَنطِقُ عَنِ الهَوي إِن هُوَ إِلّا وَحيٌ يُوحي عَلَّمَهُ شَدِيدُ القُوي چنانچه در غدير خم بعض معاندين و منافقين گفتند پيغمبر نصب علي را كرد از روي هوي چون پسر عمّ و داماد او بود حتي ملعوني گفت اگر از جانب خدا است صاعقه بيايد مرا بسوزاند صاعقه آمد و او را سوزانيد بعضي گفتند شديد القوي جبرئيل بوده لكن جبرئيل تعليم پيغمبر و معلم او نبود فقط قاصدي و پستي بود ميآورد، شديد القوي ذات اقدس ربوبي بود و الا جبرئيل و تمام ملائكه از انوار مقدسه اينکه خاندان تعليم گرفتند که ميفرمايد:
«سبحنا فسبحت الملائكة و هللنا و هللت الملائكة الحديث»
علي (ع) معلم جبرئيل بود که فرمود بگو
«انت الرّب
جلد 15 - صفحه 270
الجليل و انا العبد الذليل».
إِن يُوحي إِلَيَّ إِلّا أَنَّما أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ بايد انذار كند إِنَّما أَنتَ مُنذِرٌ وَ لِكُلِّ قَومٍ هادٍ- رعد آيه 8- بدا بحال منذرين که بانذار او انذار نميشوند فَانظُر كَيفَ كانَ عاقِبَةُ المُنذَرِينَ يونس آيه 73- قوم نوح، هود، صالح، ابراهيم، لوط، شعيب، موسي.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 70)- آگاهی من تنها از طریق وحی است، و «تنها چیزی که به من وحی میشود این است که من انذار کننده آشکاری هستم» (إِنْ یُوحی إِلَیَّ إِلَّا أَنَّما أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ).
گر چه فرشتگان، جدال و مخاصمهای با پروردگار نداشتند، ولی همین اندازه که به خداوند عرض کردند: «آیا میخواهی کسی را بیافرینی که فساد و خونریزی کند»؟ به این گفتگوها «مخاصمه» اطلاق شده است. که یک اطلاق مجازی است.
نکات آیه
۱ - پیامبر(ص)، مأمور به ابلاغ چگونگى آگاه شدنش از ملأ اعلى (عالم فرشتگان) و منشأ اطلاعات و اخبارش درباره آدم(ع)، فرشتگان و... (ما کان لى من علم بالملأ الأعلى ... إن یوحى إلىّ)
۲ - پیامبراسلام(ص)، مأمور به ابلاغ رسالت و تکلیف خود به مردم و رفع اتهام از خویش (إن یوحى إلىّ إلاّ أنّما أنا نذیر مبین) حصر در «إنّما أنا نذیر...» از نوع حصر اضافى است و نسبت به افتراهاى مشرکان علیه پیامبراسلام(ص) سنجیده شده است. آنان، ایشان را به شاعر، ساحر، دروغگو و مجنون بودن متهم مى کردند. خداوند نیز در پاسخ آنان فرمود: او تنها یک منذر و اخطارگر الهى است.
۳ - انذار و اخطار به مردمان، رسالت و تکلیف پیامبراسلام(ص) (إنّما أنا نذیر)
۴ - انسان، منهاى ایمان، با خطرها، آسیب ها و دشوارى هاى علاج ناپذیر رو به رو خواهد شد. (إنّما أنا نذیر) از این که خداوند پیامبراسلام(ص) را منذر و اخطارگر معرفى کرد، روشن مى شود که بر سر راه انسان ها، خطرها و آسیب هاى بسیارى وجود دارد که اگر انسان ها از رهنمودهاى آن حضرت بهره نگیرند و به ایشان ایمان نیاورند، گرفتار آنها خواهند شد.
۵ - بر دوش داشتن رسالت انذار و اخطارگرى، فلسفه نزول وحى بر پیامبر(ص) (إن یوحى إلىّ إلاّأنّما أنا نذیر) برداشت یاد شده از آن جا است که «أنّما...» به تقدیر لام تعلیل است; یعنى، «إن یوحى إلىّ إلاّ لأنّما أنا نذیر...» (به من وحى نمى شود، مگر به خاطر این که من نذیر و اخطارکننده هستم).
۶ - وحى به پیامبر(ص)، تنها در محدوده انذار به مردمان و به منظور اخطار به آنان بوده است. (إن یوحى إلىّ إلاّ أنّما أنا نذیر)
۷ - ممکن نبودن آگاهى از ملا اعلى (عالم فرشتگان) جز از راه وحى (ما کان لى من علم بالملأ الأعلى ... إن یوحى إلىّ إلاّ أنّما أنا نذیر)
۸ - هشدارهاى پیامبر(ص) صریح، روشن و به دور از هرگونه ابهام بود. (أنّما أنا نذیر مبین)
۹ - لزوم استفاده از روش هاى روشن و بى ابهام، در تبلیغ و هدایت توده ها (أنّما أنا نذیر مبین)
موضوعات مرتبط
- آدم(ع): قصه آدم(ع) ۱
- انسان: انذار انسان ها ۳، ۶
- ایمان: آثار بى ایمانى ۴
- تبلیغ: روش تبلیغ ۹; وضوح تبلیغ ۹
- خطر: زمینه خطر ۴
- زیان: زمینه زیان ۴
- سختى: زمینه سختى ۴
- محمد(ص): انذارهاى محمد(ص) ۳، ۵; تبلیغ محمد(ص) ۱، ۲; تکلیف محمد(ص) ۲; رسالت محمد(ص) ۱، ۲، ۳، ۶; رفع تهمت از محمد(ص) ۲; فلسفه وحى به محمد(ص) ۵; منشأ علم محمد(ص) ۱; وحى به محمد(ص) ۶; وضوح انذارهاى محمد(ص) ۸
- ملائکه: علم به عالم ملائکه ۱، ۷
- وحى: نقش وحى ۷
- هدایت: روش هدایت ۹