العنكبوت ٤٦
ترجمه
العنكبوت ٤٥ | آیه ٤٦ | العنكبوت ٤٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«بِالَّتِی ...»: با طریقه و شیوهای که (نگا: نحل / . «إِلاّ الَّذِینَ ظَلَمُوا»: مگر کسانی که با سرکشی و نافرمانی به خود ستم کنند. مگر آنان که به زور متوسّل شوند و گستاخی پیش گیرند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا... (۳) ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّکَ... (۳) ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّکَ... (۲)
فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَيِّناً... (۱) لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا... (۳)
تفسیر
- آيات ۴۱ - ۵۵، سوره عنكبوت
- تمثيل اتخاذ ارباب و آلهه و روى آوردن به غير خدا به اتخاذ سست ترين خانه ها، خانهعنكبوت
- معنى و مفااد آيه شريفه : ((ان الله يعلم ما يدعون من دونه من شى ء...))
- خلقت ، تدبير و ولايت ملازم يكديگرند و هر سه مختص به خداى تعالى است
- چگونه نماز ايستادن را از فحشا و منكر باز مى دارد
- جواب به اين اشكال كه چرا بسيارى از نمازگزاران مرتكب كبائر و منكرات مى شوند؟
- حق مطلب در پاسخ اشكال فوق
- معناى ((ذكر)) و مقصود از اينكه درباره نماز فرمود: ((و لذكر الله اكبر))
- وجوه مختلفى كه مفسرين در معناى (ولذكر الله اكبر) گفته اند
- مقصود از مجادله نيكو با اهل كتاب كه بدان امر فرموده است
- احتجاج بر اثبات اينكه قرآن نازل از ناحيه خداى سبحان است
- بحث روايتى
- رواياتى در ذيل آيه : ((ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر و لذكر الله اكبر))
- رواياتى درباره ياد خدا و در ذيل (ولذكر الله اكبر)
- چند روايت حاكى از اينكه مراد از ((الذين اوتوا العلم )) ائمه (عليهم السلام ) هستند ودرباره شاءن نزول آيه : ((اولم يكفهم انا انزلنا عليك ...))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْكِتابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَ إِلهُنا وَ إِلهُكُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ «46»
و با اهل كتاب جز با بهترين شيوه مجادله نكنيد، مگر ستمگران از آنان، و (به آنان) بگوييد: ما به آنچه (از سوى خدا) بر ما و شما نازل شده ايمان داريم، و خداى ما و خداى شما يكى است و ما تسليم او هستيم.
نکته ها
«جدال» در لغت به معناى به هم تابيدن است. به گفتگوهاى دو نفر كه با هم درگيرى لفظى پيدا مىكنند تا بر يكديگر پيروز شوند، جدال مىگويند.
«جدال احسن» به گفتگويى گفته مىشود كه همراه آن طعنه، استهزا، ناسزا و اهانت نباشد، بلكه بر اساس استدلال و محبّت و با انگيزههاى اصلاحى باشد. از كلمهى «قُولُوا» بعد از سفارش به جدال احسن، استفاده مىشود كه اين لحن آيه، خود نمونهى جدال احسن است.
امام صادق عليه السلام نمونه جدال احسن را آيات آخر سورهى يس معرّفى فرمودند كه شخصى استخوان پوسيدهاى را پودر كرد و گفت: «مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ» كيست اين را زنده كند؟! قرآن پاسخ داد كه «قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ» همان كه اوّل به آن روح داد بعد هم آن را زنده مىكند. «1»
پیام ها
1- گفتگو با غير مسلمان نيز بايد با بهترين شيوه باشد. «لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْكِتابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ»
2- جدالى مورد پذيرش است كه محتواى آن و شيوه و الفاظش احسن باشد.
«1». تفسير نورالثقلين.
جلد 7 - صفحه 154
«بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ»
3- تبادل نظر و گفتگوى صحيح ميان مكتبها، فرهنگها و امّتها مورد قبول اسلام است. «بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ»
4- مخاطبانِ خود را بشناسيم و با هر دسته به نوعى مناسب برخورد كنيم. زيرا براى ستمگران، منطق، گفتگو و نرمش كارساز نيست. «إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا»
5- همهى مخالفان اسلام، ستمگر نيستند. «إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ»
6- در گفتگوها، قبل از اظهار عقيده و نظر، آنچه را كه مورد اتفاق است مطرح كنيم. «إِلهُنا وَ إِلهُكُمْ واحِدٌ»
7- ايمان به تنهايى كافى نيست، تسليم و اطاعت نيز لازم است. آمَنَّا ... نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْكِتابِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلاَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَ إِلهُنا وَ إِلهُكُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (46)
«1» وسائل الشّيعة، ج 11، ص 203، روايت 11.
جلد 10 - صفحه 244
وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْكِتابِ: و جدال مكنيد و منازعه منمائيد با اهل كتاب يعنى يهود و نصارى، إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ: مگر به طريقى و خصلتى كه آن نيكوتر است. مراد آنست كه از روى لطف و رفق محاجّه نمائيد با ايشان تا ايمان آرند. نزد مجاهد اين آيه منسوخ است به آيه سيف، زيرا هيچ مجادله اشدّ از مقاتله نيست؛ «1» و جواب از اين آنست كه مقاتله آخر دعوا است، چه اوّل دعوت زمان مقاتله و خشونت، ايشان را به لين كلام مقابله نمائيد؛ چه اوّل دعوت مىبايد كرد ايشان را به راه حق، و حجت بر آنها اقامه نمودن؛ و بعد از عدم قبول، قتال نمودن و در آيه دليل است بر وجوب دعوت به خدا بر احسن وجوه و اطيب آن، و قول جميل و تنبيه بر آيات و حجج.
إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ: مگر آنانكه ستم كردند از ايشان، يعنى ابتدا به قتال نمودند، پس شما نيز در مقابله آن مقاتله كنيد، چه لطف و مدارا با ايشان فايده نمىدهد. يا مراد ظالمين كسانيند كه عهد شكستند و يا جزيه بازگرفتند يا كسانيند كه نسبت ولد به خدا دهند و يا گويند «يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ» «2» يا آنانكه كتمان نمودند اوصاف حضرت ختمى مرتبت را.
بعد از آن بيان خصلت حسن را فرمايد: وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْنا: و گوئيد به ايشان به صدق تمام ايمان آوردهايم به آن چيزى كه فرستاده شده است بسوى ما، يعنى قرآن. وَ أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ: و آنچه فرستاده شده است بسوى شما يعنى تورات و انجيل و زبور. وَ إِلهُنا وَ إِلهُكُمْ واحِدٌ: و خداى ما و خداى شما يكى است، يعنى يكتاست، شريك و نظير و مثل و مانند ندارد، نه در ذات و نه در صفات و نه در افعال. وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ: و ما امر خداى خود را تسليم شوندگانيم و مخلصان و موحدان هستيم. اين تعريض است به آنكه ايشان موحد نيستند بلكه اتخاذ ارباب مىكنند از احبار و رهبان.
از ابو سلمه روايت است كه يهودان تورات مىخواندند به عبرانى و تفسير آن
«1» منهج الصادقين، ج 7، ص 167.
«2» سوره مائده، آيه 64.
جلد 10 - صفحه 245
به عربى مىكردند براى مسلمانان. حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
لا تصدّقوا اهل الكتاب و لا تكذّبوا و قولوا امنّا باللّه و رسله فان قالوا باطلا لم تصدّقوهم و أن قالوا حقّا لم تكذّبوهم. يعنى تصديق و تكذيب مكنيد اهل كتاب را و بگوئيد ايمان آوردهايم به خدا و رسول او؛ پس اگر قائل به باطل باشند، تصديق ايشان نكردهايد، و اگر حق گفته باشند تكذيب ايشان ننمودهايد «1».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْكِتابِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلاَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَ إِلهُنا وَ إِلهُكُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (46) وَ كَذلِكَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ فَالَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مِنْ هؤُلاءِ مَنْ يُؤْمِنُ بِهِ وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاَّ الْكافِرُونَ (47) وَ ما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذاً لارْتابَ الْمُبْطِلُونَ (48) بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاَّ الظَّالِمُونَ (49)
ترجمه
و مجادله مكنيد با اهل كتاب مگر بآنچه آن بهتر است مگر آنان كه ستم كردند از ايشان و بگوئيد ايمان آورديم بآنچه فرستاده شد بسوى ما و فرستاده شد بسوى شما و خداى ما و خداى شما يكى است و ما مر او را منقادانيم
و همچنين فرستاديم بسوى تو كتابرا پس آنان كه داديمشان كتابرا ايمان مىآورند بآن و از اين گروه حاضرين كسانى ايمان مىآورند بآن و انكار نمىكنند آيتهاى ما را مگر كافران
و نبودى كه بخوانى پيش از آن هيچ كتابى و نه بنويسى آنرا بدستت آنگاه در شك مىافتادند معارضه كنندگان
بلكه آن
جلد 4 صفحه 234
آيتهاى روشنى است در سينههاى آنانكه داده شدند علم را و انكار نميكنند آيتهاى ما را مگر ستمكاران.
تفسير
خداوند متعال اوّلا منع و نهى فرموده اهل ايمانرا از مجادله و مباحثه و گفتگوى با اهل كتاب از قبيل يهود و نصارى مگر بوجه احسن و طريق بهترى كه مقبول و پسنديده باشد در عقل و طبع و مأمون باشد از فتنه و شرّ و مقرون باشد بمدارا و ملاطفت و خونسردى و مسالمت چنانچه در اواخر سوره نحل ذيل آيه ادع الى سبيل ربّك گذشت مگر با كسانيكه از حدّ اعتدال در بحث و جدال تجاوز نموده و در عناد و لجاج افراط كرده باشند كه بايد با آنها معارضه با زبان و شمشير نمود مثلا در مقام دعوت آنها با سلام بايد اهل ايمان بگويند ما ايمان آورديم بقرآن كه كتاب نازل بر ما است و تورية و انجيل كه نازل بر شما شده و خداى ما و شما يكى است و ما همگى تسليم اوامر او ميباشيم لذا پيغمبرى را كه مبعوث بر ما فرموده تصديق نموده و سر بفرمانش نهادهايم چنانچه انبياء سلف را نيز تصديق نموده و فرمانبردار شديم خوب است شما هم با مراجعه بادلّه نبوت اين پيغمبر باو ايمان بياوريد و بعدا استدلال فرموده بر نبوت خاتم انبياء صلى اللّه عليه و اله باين تقريب كه چنانچه ما بر انبياء سلف از قبيل حضرت ابراهيم و موسى و عيسى عليهم السلام كتبى نازل نموديم كه مشتمل بر بيان مصالح دنيوى و اخروى مردم از منه ايشان بود بر تو هم كه پيغمبر خاتمى كتابى فرستاديم كه مشتمل بر بيان مصالح مردم آخر الزّمان است تا انقراض عالم و آنكسانيكه ما بر آنها كتاب نازل نموديم از انبياء سابق و بيت الشّرف تو كاملا بآن ايمان آورده و خواهند آورد و از اين مردم عادى هم بسيارى كه روشن ضمير و با انصافند ايمان ميآورند بآن و انكار نميكنند آيات ما را مگر اهل انكار و اصرار بر باطل و استنكاف از قبول حق و پيش خودشان هيچ فكر نميكنند كه تو قبلا در ميان آنها بودى و مكتب نرفتى و پيش از قرآن كتابى نخواندى و بدست خود چيزى ننوشتى و اگر غير از اين بود براى كسانيكه طبعا مايل باشكال تراشى و ابطال حقايقند موجب شك و شبهه در نبوت تو ميشد و ممكن بود كه بگويند از تحصيل علم به اين مقام رسيده ولى حال كه مىبينند از مانند تو شخص بىسابقهاى چنين كتابى را مشتمل بر آيات واضحة الدّلالات در ضمائر ارباب
جلد 4 صفحه 235
علم و دانش كه عرب و عجم از اتيان بمثلش عاجز شدند انكار نميكنند آنرا مگر كسانيكه رسما در مقام لجاج و عنادند و بر خود و خلق ستمكار مىباشند و در باب مجادله با اهل كتاب از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله روايت شده كه بآنها بگوئيد ما ايمان آورديم بخدا و كتابها و پيغمبران او و اگر باطلى گفتند تصديق نكنيد آنها را و اگر حقى گفتند تكذيبشان نكنيد و قمى ره فرموده مراد از الّذين آتينا هم الكتاب آل محمدند صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و مراد از هؤلاء اهل ايمان از اهل قبله و مراد از كافرون كسانى هستند كه منكر ولايت امير المؤمنين و ائمّه عليهم السلام شدند و از امام رضا عليه السّلام نقل شده در ضمن حديثى كه از ادلّه نبوت پيغمبر خاتم صلى اللّه عليه و اله آنستكه آن حضرت يتيم و فقير و اجير بود كتابى نخوانده بود و نزد معلّمى نرفته بود پس قرآنى آورد كه در آن قصص انبياء و سرگذشت ايشان بود بىكم و زياد و اخبار سابقين و لاحقين تا روز قيامت و در اخبار متواتره از ائمه اطهار صدور الّذين اوتوا العلم بضمائر منيره آن ذوات مقدسه تفسير و اشاره و تعيين شده است و بعضى الّذين آتيناهم الكتاب را بيهود و نصارى تفسير نموده و قائل بحذف مضاف كه علم باشد شدهاند و مؤمنين بآن را بمانند عبد اللّه سلام و غير او از اهل كتاب كه مسلمان شدند معرّفى نمودهاند و هؤلاء را اشاره بكفار مكه و مشركين قريش دانستهاند و اللّه و اوليائه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لا تُجادِلُوا أَهلَ الكِتابِ إِلاّ بِالَّتِي هِيَ أَحسَنُ إِلاَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنهُم وَ قُولُوا آمَنّا بِالَّذِي أُنزِلَ إِلَينا وَ أُنزِلَ إِلَيكُم وَ إِلهُنا وَ إِلهُكُم واحِدٌ وَ نَحنُ لَهُ مُسلِمُونَ (46)
و مجادله نكنيد اهل كتاب را مگر بمجادلهاي که او نيكوتر باشد مگر آن كساني که ظلم كردند از اهل كتاب که بايد باشد ت با آنها مجادله نمود و بگوئيد باهل كتاب که ما ايمان آوردهايم بآنچه که بر ما نازل شده قرآن مجيد و آنچه بر شما نازل شده تورات و انجيل و خداي ما و شما يكيست و ما تسليم آن خداوند متعال هستيم.
در جاي ديگر ميفرمايد ادعُ إِلي سَبِيلِ رَبِّكَ بِالحِكمَةِ وَ المَوعِظَةِ الحَسَنَةِ وَ جادِلهُم بِالَّتِي هِيَ أَحسَنُ (نحل آيه 125) و نيز ميفرمايد فَبِما رَحمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُم وَ لَو كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ القَلبِ لَانفَضُّوا مِن حَولِكَ (آل عمران آيه 159) و در خطاب بموسي و هارون ميفرمايد فَقُولا لَهُ قَولًا لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَو يَخشي (طه آيه 44).
و بالجمله مجادله اقسامي دارد: بعضي واجب و بعضي حرام و از براي هر يك درجاتي دارد و معناي مجادله اقامه حجت است بر اثبات مطلب خود و ابطال دعوي مقابل درجه اول با كمال ملايمت و سهولت بعنوان نصيحت و دلسوزي حجت و دليل خود را بيان ميكند و دليل طرف را باطل ميكند و اگر لجاج كرد با غلظت و تندي و تهديد و اگر باز زير بار نرفت درجه اعلاي آن مباهله است و در اخبار طريقه مباهله را بيان فرمودهاند و خلاصه آن اينست که در وقت بين الطلوعين با طرف بيرون رود و پنجه دست راست خود را در پنجه دست راست طرف بيندازد و بگويد پروردگارا اگر حق بجانب طرف است عذابي بر من نازل كن و آن طرف هم همين عبارت از مذهب حق برگرداند چنانچه ميفرمايد وَ يُجادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالباطِلِ لِيُدحِضُوا بِهِ الحَقَّ (كهف آيه 56) وَ جادَلُوا بِالباطِلِ لِيُدحِضُوا بِهِ الحَقَّ (مؤمن آيه 5) و ديگر مجادله با كفار و مشركين و اهل ضلالت كسي که از عهده اقامه دليل بر نميايد و از جواب شبهات آنها
جلد 14 - صفحه 333
قدرت ندارد چون مورث ضعف حق و قوت باطل ميشود و ديگر مجادله با كساني که خطر جاني يا عرضي يا مالي دارد که در اينجا مورد تقيه است و سكوت.
إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنهُم که بايد ظرفيت كرد حتي بجهاد و قتل.
وَ قُولُوا آمَنّا بِالَّذِي أُنزِلَ إِلَينا وَ أُنزِلَ إِلَيكُم وَ إِلهُنا وَ إِلهُكُم واحِدٌ وَ نَحنُ لَهُ مُسلِمُونَ که واجب است تصديق تمام انبياء و تمام كتب سماويه.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 46)- برای بحث بهترین روش را بر گزینید: در آیات گذشته بیشتر سخن از نحوه بر خورد با «بت پرستان» لجوج و جاهل بود که به مقتضای حال با منطقی تند، با آنها سخن میگفت، و در اینجا سخن از مجادله با «اهل کتاب» است که باید به صورت ملایمتر باشد.
نخست میفرماید: «با اهل کتاب جز به روشی که از همه بهتر است مجادله نکنید» (وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ).
منظور در اینجا بحث و گفتگوهای منطقی است، یعنی الفاظ شما مؤدّبانه، لحن سخن دوستانه، محتوای آن مستدل، آهنگ صدا خالی از فریاد و جنجال و هر گونه خشونت و هتک احترام، همه باید در همین شیوه و روش انجام گیرد.
البته همین اصل کلی در بحث و مجادله اسلامی در مواردی ممکن است حمل بر ضعف و زبونی شود، و یا طرف مقابل آنچنان مست و مغرور باشد که این
ج3، ص508
طرز بر خورد انسانی، بر جرأت و جسارتش بیفزاید لذا در دنباله آیه به صورت یک استثنا میفرماید: «مگر کسانی از آنها که مرتکب ظلم و ستم شدند» (إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ).
همانها که بر خود و دیگران ظلم کردند و بسیاری از آیات الهی را کتمان نمودند تا مردم به اوصاف پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله آشنا نشوند.
و در آخر آیه یکی از مصداقهای روشن «مجادله به احسن» را که میتواند الگوی زندهای برای این بحث باشد به میان آورده، میفرماید: «بگویید ما به تمام آنچه از سوی خدا بر ما و شما نازل شده است ایمان داریم، معبود ما و شما یکی است، و در برابر او تسلیم هستیم» (وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ إِلهُنا وَ إِلهُکُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ).
نکات آیه
۱ - پیامبر(ص) و مسلمانان، موظف بودند که با اهل کتاب، جز باانتخاب بهترین روش، مجادله نکنند. (و لاتجدلوا أهل الکتب إلاّ بالتى هى أحسن)
۲ - پیامبر(ص) و مسلمانان، با اهل کتاب، بحث هاى اعتقادى و کلامى داشتند. (و لاتجدلواأهل الکتب إلاّ بالتى هى أحسن)
۳ - وجود افرادى یهودى و یا مسیحى در مکّه، در دوران بعثت پیامبر اکرم(ص) (و لاتجدلوا أهل الکتب إلاّ بالتى هى أحسن) سوره عنکبوت، طبق نظر مشهور، مکّى است و برداشت بالا، براساس آن است.
۴ - مبلِّغان دینى، شایسته است که در گفتار و مجادله اعتقادى با دیگران، بهترین شیوه را انتخاب کنند. (و لاتجدلوا أهل الکتب إلاّ بالتى هى أحسن)
۵ - پیامبر(ص) و مسلمانان، وظیفه ندارند که با ظالمان اهل کتاب، به جدال أحسن بپردازند. (و لاتجدلوا أهل الکتب إلاّ بالتى هى أحسن إلاّ الذین ظلموا منهم)
۶ - صرف وقت و مجادلات دینى، باید در جایى باشد که مفید و ثمربخش است. (و لاتجدلوا أهل الکتب إلاّ بالتى هى أحسن إلاّ الذین ظلموا منهم)
۷ - وجود افرادى لجوج و حق ناپذیر در میان اهل کتاب که سخن ملاطفت آمیز با آنها، بى فایده است. (و لاتجدلوا أهل الکتب إلاّ بالتى هى أحسن إلاّ الذین ظلموا منهم) مراد از «ظلموا» به قرینه سیاق، کسانى اند که در حق ناپذیرى، لجاجت به خرج مى دهند و سخن نرم و آرام را، حمل بر ضعف مى کنند.
۸ - پیامبر(ص) و مسلمانان، در مجادله با اهل کتاب، موظف اند که به صراحت، اعتقادات توحیدى خود را مطرح کنند. (قولوا ءامنّا بالذى أُنزل إلینا و أُنزل إلیکم و إلهنا و إلهکم وحد)
۹ - مسلمان، باید به قرآن و کتاب هاى آسمانى، ایمان داشته باشد. (ءامنّا بالذى أُنزل إلینا و أُنزل إلیکم)
۱۰ - مسلمانان، در مجادله با اهل کتاب، باید بر اصول و اعتقادات مشترک، تکیه کنند. لاتجدلوا أهل الکتب ... و قولوا ءامنّا بالذى أُنزل إلینا و أُنزل إلیکم و إلهنا و إلهکم وحد
۱۱ - قرآن و انجیل و تورات، کتاب هاى نازل شده از سوى خداوند است. (ءامنّا بالذى أُنزل إلینا و أُنزل إلیکم)
۱۲ - ادیان آسمانى، در توحید مشترک اند. (لاتجدلوا أهل الکتب إلاّ ... و قولوا ... و إلهنا و إلهکم وحد)
۱۳ - مسلمان، باید به وحدانیت خداوند، مؤمن باشد. (ءامنّا بالذى ... و إلهنا و إلهکم وحد)
۱۴ - مسلمان، در برابر خداوند، تسلیم و مطیع است. (و قولوا ءامنّا ... و نحن له مسلمون) برداشت بالا، بنابراین احتمال است که «نحن له...» مقولِ قولِ «قولوا آمنا...» است.
۱۵ - اهل کتاب و مسلمانان، در تسلیم بودن در برابر خداى واحد، عقیده مشترک دارند. (و قولوا ءامنّا ... و نحن له مسلمون) برداشت بالا، بنابراین احتمال است که «نحن له ...» سخنى باشد که مسلمانان، از زبان خود و اهل کتاب گفته باشند.
موضوعات مرتبط
- ادیان آسمانى: توحید در ادیان آسمانى ۱۲; مشترکات ادیان آسمانى ۱۵; هماهنگى ادیان آسمانى ۱۲
- انجیل: وحیانیت انجیل ۱۱
- اهل کتاب: انقیاد اهل کتاب ۱۵; حق ناپذیران اهل کتاب ۷; مجادله با اهل کتاب ۱، ۲، ۵، ۸، ۱۰
- ایمان: ایمان به توحید ۱۳; ایمان به قرآن ۹; ایمان به کتب آسمانى ۹
- تبلیغ: مجادله در تبلیغ ۴
- تورات: وحیانیت تورات ۱۱
- ظالمان: مجادله با ظالمان ۵
- عقیده: صراحت در بیان عقیده ۸
- قرآن: وحیانیت قرآن ۱۱
- مجادله: مجادله احسن ۱; مجادله مفید ۶; مجادله ممنوع ۵; مشترکات در مجادله ۱۰
- محمد(ص): مجادله محمد(ص) ۱، ۲، ۸; مسؤولیت محمد(ص) ۱، ۵، ۸
- مسلمانان: انقیاد مسلمانان ۱۴، ۱۵; مجادله مسلمانان ۱، ۲، ۸; مسؤولیت مسلمانان ۱، ۵، ۹، ۱۳
- مسیحیان: مسیحیان در مکه ۳
- یهود: یهود در مکه ۳