الشعراء ١٣٧

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۱۹ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

این همان روش (و افسانه‌های) پیشینیان است!

[گفتند] اين جز شيوه‌ى پيشينيان نيست
اين جز شيوه پيشينيان نيست.
این (مسأله حیات و موت کار طبیعت و خوی جهان و) سرنوشت همه پیشینیان است.
این [پند و اندرزها و تقسیم امور به حلال و حرام] جز شیوه پیشینیان [که اهل واپس گرایی و خرافات بودند] نیست،
اينها جز همان دروغ و نيرنگ پيشينيان نيست.
این جز شیوه پیشینیان نیست‌
اين جز فرابافته و دروغ پيشينيان نيست.
این (چیزهائی که به هم بافته‌ای و به ما خواهی گفت) جز شیوه و عادت پیشینیان نیست (آنانی که در گذشته خود را پیغمبر نامیده‌اند و دروغهائی را به گذشتگان تحویل داده‌اند و ادّعاهائی همچون ادّعای تو داشته‌اند).
«این جز شیوه و اخلاق پیشینیان نیست.»
نیست این مگر این خوی پیشینیان‌


الشعراء ١٣٦ آیه ١٣٧ الشعراء ١٣٨
سوره : سوره الشعراء
نزول : ٣ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«إِنْ»: حرف نفی است. «خُلُقُ الأوَّلِینَ»: اخلاق و عادت گذشتگان و پیشینیان. مرادشان تکذیب همه پیغمبران است (نگا: انعام / ). یا این که مراد این است اعمالی که آنان مرتکب می‌شدند، از قبیل بت‌پرستی و ساختن قصرها و قلعه‌های سر به فلک کشیده بر نقاط مرتفع، و خشونت در مجازات رساندن و کیفر دادن، همان چیزهائی است که پیشینیان انجام می‌داده‌اند و مطلب قابل ایرادی نمی‌باشد.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنْ هذا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِينَ «137» وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ «138»

اين (دعوت تو يا بت‌پرستى ما) جز شيوه پيشينيان نيست. وما عذاب نخواهيم شد.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِنْ هذا إِلاَّ خُلُقُ الْأَوَّلِينَ (137)

بعد از آن در ثبات عقيده باطل خود گفتند:

إِنْ هذا: نيست اين كار كه ما برآنيم از بت پرستى و تجبر و عمارت بناهاى بلند و قصرهاى مرتفع، إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِينَ‌: 1- مگر عادت پيشينيان از ما كه متدين و معتقد به آن بودند و ما اقتدا كنيم به آنها. 2- نيست آنچه تو براى ما آورده‌اى از توحيد و حساب و كتاب و ترك امور مذكوره، مگر عادت كه پيش از اين بودند از كسانى كه دعوى پيغمبرى نمودند و مانند آنچه تو مى‌گوئى مى‌گفتند. 3- نيست آنچه ما برآنيم از حيات و موت، مگر عادت امور مذكوره، و مگر عادت قديمه كه هميشه مردمان بر آن بوده‌اند و هرگز بعث و نشور نخواهد بود.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


كَذَّبَتْ عادٌ الْمُرْسَلِينَ (123) إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَ لا تَتَّقُونَ (124) إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (125) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (126) وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلى‌ رَبِّ الْعالَمِينَ (127)

أَ تَبْنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ (128) وَ تَتَّخِذُونَ مَصانِعَ لَعَلَّكُمْ تَخْلُدُونَ (129) وَ إِذا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبَّارِينَ (130) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (131) وَ اتَّقُوا الَّذِي أَمَدَّكُمْ بِما تَعْلَمُونَ (132)

أَمَدَّكُمْ بِأَنْعامٍ وَ بَنِينَ (133) وَ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ (134) إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ (135) قالُوا سَواءٌ عَلَيْنا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُنْ مِنَ الْواعِظِينَ (136) إِنْ هذا إِلاَّ خُلُقُ الْأَوَّلِينَ (137)

وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ (138) فَكَذَّبُوهُ فَأَهْلَكْناهُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (139) وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (140)

ترجمه‌

تكذيب كردند عاد فرستادگان را

هنگاميكه گفت بآنها برادرشان هود آيا نمى‌پرهيزيد

همانا من براى شما پيمبرى امينم‌

پس بترسيد از خدا و فرمان بريد مرا

و نميخواهم از شما بر آن هيچ مزدى نيست مزد من مگر بر پروردگار جهانيان‌

آيا بنا ميكنيد بهر جاى بلند علامتى كه بازى كنيد

و فرا ميگيريد قصرهاى محكم را شايد كه جاويد بمانيد

و چون حمله ميكنيد حمله ميكنيد ستمكاران‌

پس بترسيد از خدا و اطاعت كنيد از من‌

و بترسيد از آنكه مدد نمود شما را بآنچه ميدانيد

مدد نمود شما را بچهارپايان و پسران‌

و بوستانها و چشمه‌ها

همانا من ميترسم بر شما از عذاب روزى بزرگ‌

گفتند يكسان است بر ما پند دهى يا نباشى از پند دهندگان نيست‌

اين مگر عادت پيشينيان‌

و نباشيم ما عذاب كرده شدگان‌

پس تكذيب كردند او را پس هلاك كرديمشان همانا در اين هر آينه آيتى است و نباشند


جلد 4 صفحه 119

بيشترشان مؤمنان‌

و همانا پروردگار تو او است تواناى مهربان.

تفسير

قبيله عاد كه بنام سر سلسله خودشان معروف شده بودند پيغمبران را تكذيب نمودند وقتى كه حضرت هود كه از همان قبيله بود و برادر خوانده شده بآنها گفت آيا از خدا نميترسيد بتقريبى كه در بدو قصّه حضرت نوح گذشت همانا من پيغمبر خدايم براى شما و مشهور بامانت و درستى نزد شما و خيانت در وحى الهى نمى‌كنم پس از خدا بترسيد و اطاعت كنيد مرا كه اطاعت من اطاعت خدا است و مزدى هم بر اداء رسالت از شما نمى‌خواهم دستمزد من با خدا است و او بنحو او فى و اكمل خواهد داد و از چند چيز آنها را نهى فرمود بطور سؤال كه آيا در هر مكان مرتفعى برجى بنا ميكنيد براى تماشا و لهو و لعب و استهزاء عابرين و اطلاع بر نواميس مردم و بعضى آيه را بمعناى علم و نشانه راه گرفته‌اند و عبث بودن آنرا باستغناء از آن و اهتداء بنجوم و ستاره‌ها دانسته‌اند و ظاهرا عبث نباشد چون اهتداء بآن اسهل است و اختيار ميكنيد براى خودتان قصور و ساختمانهاى محكم را باميد آنكه در دنيا مخلّد و جاويد خواهيد بود و چون دست بشمشير و تازيانه ميكنيد براى حمله بكسى اين كار را بدون ملاحظه و فكر در عاقبت آن و بدون قصد تأديب و تربيت و مجوّز شرعى و عرفى جابرانه انجام ميدهيد و اين اعمال و اين ابنيه باين اغراض و آمال مرضى خدا نيست پس بترسيد از خدا و اطاعت كنيد مرا در ترك اين امور از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله و سلّم روايت شده كه هر بنائيكه بنا شود وبال است براى صاحبش روز قيامت مگر بمقدار ضرورت و احتياج مبرم و فرمود منكه ميگويم از خدا بترسيد براى آنستكه خداوند ولىّ نعمت شما است و شكر نعمت بطاعت است كه موجب مزيد نعمت ميگردد و كفرانش بمعصيت است كه موجب قطع آن خواهد بود و شما ميدانيد نعمتهائى را كه خداوند براى كمك شما در زندگى مرتّبا انعام و امداد بشما فرموده از قبيل شتر و گاو و گوسفند و پسران كار آمد و باغها و چشمه‌ها كه امور شما بوسيله آنها اداره ميشود و باز اگر شما بعقايد و اعمال سابقه خودتان ادامه دهيد من ميترسم بر شما از عذاب خدا در روزى كه بزرگ است گرفتارى آنروز در دنيا يا آخرت‌


جلد 4 صفحه 120

و آنها با كمال بى‌شر مى‌گفتند ما از اعمال خودمان دست برنميداريم بحال ما تفاوتى ندارد وعظ كنى براى ما يا نكنى اين خلق و دأب و عادت كه ما داريم همان رويّه و عادت و خلق پيشينيان ما است و ما دست از مسلك آباء و اجدادمان برنمى‌داريم و هيچوقت بر ما عذاب نازل نشده و نخواهد شد و بعضى خلق بفتح خاء قرائت نموده‌اند يعنى اين سخنان تو نيست مگر دروغ مدّعيان نبوّت كه پيش از اينها آمدند و گفتند و در هر حال آنها تكذيب كردند پيغمبر خدا را و مستحق عذاب شدند و خداوند آنها را بباد تند سختى هلاك فرمود كه شرح آن در سور سابقه گذشت و در لاحقه بيايد انشاء اللّه تعالى و اخيرا خداوند چند جمله را كه در ذيل احوال انبياء سابق الذّكر براى تسليت خاطر پيغمبر خاتم و تذكّر و تنبّه خلق ذكر فرموده بود و بيان شد براى تأكيد و تقرير و تعقّب هر قصّه‌ئى بغرض مطلوب و توسّل بهر وسيله‌ئى براى هدف منظور تكرار فرموده است و مفاد آن تفاوتى ندارد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قالُوا سَواءٌ عَلَينا أَ وَعَظت‌َ أَم‌ لَم‌ تَكُن‌ مِن‌َ الواعِظِين‌َ (136) إِن‌ هذا إِلاّ خُلُق‌ُ الأَوَّلِين‌َ (137) وَ ما نَحن‌ُ بِمُعَذَّبِين‌َ (138) فَكَذَّبُوه‌ُ فَأَهلَكناهُم‌ إِن‌َّ فِي‌ ذلِك‌َ لَآيَةً وَ ما كان‌َ أَكثَرُهُم‌ مُؤمِنِين‌َ (139) وَ إِن‌َّ رَبَّك‌َ لَهُوَ العَزِيزُ الرَّحِيم‌ُ (140)

گفتند عاد بحضرت‌ هود: مساويست‌ ‌بر‌ ‌ما چه‌ تو موعظه‌ بكني‌ ‌ يا ‌ نبوده‌ باشي‌ ‌از‌ موعظه‌ كنندگان‌ ‌يعني‌ فرقي‌ نميكند كلام‌ تو هيچگونه‌ تأثيري‌ ‌در‌ ‌ما ندارد. ‌اينکه‌ دعوي‌ رسالت‌ تبليغ‌ بي‌ سابقه‌ نيست‌ قبلا يك‌ عده‌ ميآمدند و ‌اينکه‌ نوع‌ دعوت‌ ميكردند تمام‌ دروغ‌ محض‌ ‌است‌ و ‌ما هرگز معذب‌ نخواهيم‌ شد قيامتي‌ نيست‌ و ‌ما برنميگرديم‌ ‌پس‌ تكذيب‌ كردند هود ‌را‌ ‌پس‌ ‌ما هلاك‌ كرديم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ محققا ‌اينکه‌ اهلاك‌ عاد ‌هر‌ آينه‌ آيت‌ و دليل‌ ‌است‌ ‌براي‌ مشركين‌ و كفار ‌که‌ ‌در‌ اثر تكذيب‌ رسالت‌ و انكار معاد بعذاب‌ الهي‌ هلاك‌ خواهند شد.

(قالُوا سَواءٌ عَلَينا أَ وَعَظت‌َ أَم‌ لَم‌ تَكُن‌ مِن‌َ الواعِظِين‌َ) وعظ و ارشاد متقابلين‌ هستند ارشاد امر باموريست‌ ‌که‌ باعث‌ سعادت‌ و رشد طرف‌ ميشود مثل‌ امر ‌به‌ توحيد و تصديق‌ انبياء و اعتقاد ‌به‌ مثوبات‌ دنيوي‌ و اخروي‌ و مشي‌ ‌بر‌ صراط مستقيم‌ و اطاعت‌ فرامين‌ الهي‌ و دستورات‌ ديني‌ و اطاعت‌ انبياء و اوصياء و علماء و بالجمله‌ عقايد حقه‌ و اخلاق‌ فاضله‌ و اعمال‌ حسنه‌ و وعظ نهي‌ ‌از‌ شرك‌ و كفر و ضلالت‌ و عقائد باطله‌ و اخلاق‌ رذيله‌ و اعمال‌ سيئه‌. گفتند بحضرتش‌ ‌که‌ كلام‌ تو و مواعظ تو بقدر خردلي‌ ‌در‌ ‌ما تأثير ندارد چه‌ موعظه‌ بكني‌ و چه‌ نكني‌ بيجهت‌ ‌خود‌ ‌را‌ بزحمت‌ نينداز.

(إِن‌ هذا إِلّا خُلُق‌ُ الأَوَّلِين‌َ) ‌اينکه‌ ‌را‌ دو نحوه‌ تفسير كردند: يكي‌ ‌اينکه‌ دعوي‌ رسالت‌ و امر بتوحيد، سابقين‌ ‌هم‌ آمدند و ‌از‌ ‌اينکه‌ دروغها گفتند و گفتند ‌ما رسوليم‌ و امر ‌به‌ توحيد كردند و كسي‌ گوش‌ ‌به‌ حرف‌ ‌آنها‌ نداد.

تفسير دوم‌: ‌اينکه‌ شرك‌ و عبادت‌ آلهه‌ دين‌ آبائي‌ و اجدادي‌ ماست‌ دست‌ ‌از‌ ‌او‌ برنميداريم‌ ولي‌ ظاهر همان‌ تفسير اول‌ ‌است‌.

(وَ ما نَحن‌ُ بِمُعَذَّبِين‌َ) ‌اينکه‌ جمله‌ ‌را‌ ‌هم‌ ميتوان‌ دو نحو تفسير كرد: يكي‌ اينكه‌ قيامتي‌ و

جلد 14 - صفحه 71

عذابي‌ و ثوابي‌ نيست‌ معاد ‌يعني‌ چه‌ زنده‌ شدن‌ ‌بعد‌ ‌از‌ پوسيده‌ شدن‌ دروغ‌ صرف‌ ‌است‌. دوم‌ اينكه‌ ‌ما همين‌ شرك‌ و عبادت‌ اصنام‌ ‌را‌ احق‌ ميدانيم‌ و بمثوبات‌ نايل‌ ميشويم‌ و عذاب‌ ‌بر‌ مخالفين‌ ‌ما ‌است‌ اينهم‌ ظاهر معناي‌ اول‌ ‌است‌.

(فَكَذَّبُوه‌ُ) ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ جمله‌ كلمات‌ خلاصه‌ آنكه‌ تكذيب‌ كردند هود ‌را‌.

(فَأَهلَكناهُم‌) هلاكت‌ عاد بباد شد. چنانچه‌ ميفرمايد وَ أَمّا عادٌ فَأُهلِكُوا بِرِيح‌ٍ صَرصَرٍ عاتِيَةٍ سَخَّرَها عَلَيهِم‌ سَبع‌َ لَيال‌ٍ وَ ثَمانِيَةَ أَيّام‌ٍ حُسُوماً فَتَرَي‌ القَوم‌َ فِيها صَرعي‌ كَأَنَّهُم‌ أَعجازُ نَخل‌ٍ خاوِيَةٍ فَهَل‌ تَري‌ لَهُم‌ مِن‌ باقِيَةٍ (الحاقه‌ ‌آيه‌ 6 و 7 و 8).

(إِن‌َّ فِي‌ ذلِك‌َ لَآيَةً وَ ما كان‌َ أَكثَرُهُم‌ مُؤمِنِين‌َ وَ إِن‌َّ رَبَّك‌َ لَهُوَ العَزِيزُ الرَّحِيم‌ُ) گذشت‌ تفسير ‌آن‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 137)- اما آنچه را تو به ما ایراد می‌کنی جای ایراد نیست «این همان روش (و افسانه‌های) پیشینیان است» (إِنْ هذا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِینَ).

نکات آیه

۱ - عادیان، نصیحت هاى هود(ع) را تکرار شیوه مدعیان پیامبرى در گذشته خوانده و آن را فاقد ارزش و اعتبار اعلام کردند. (إن هذا إلاّ خلق الأوّلین) واژه «خُلُق» به معناى شیوه و رفتار است. بنابراین «خلق الأوّلین»; یعنى، رفتار پیشینیان. گفتنى است که برداشت یاد شده بدان احتمال است که کلمه «هذا» اشاره به رفتار ناصحانه هود(ع) داشته باشد. بر این اساس مراد از«خلق الأوّلین» (شیوه پیشینیان)، شیوه پیامبران پیش از هود(ع) مى باشد.

۲ - اطلاع قوم عاد بر پیشینه ادیان الهى در میان اقوام پیش از خود (إن هذا إلاّ خلق الأوّلین)

۳ - تهمت ارتجاع و واپس گرایى به هود(ع) از سوى قوم عاد (إن هذا إلاّ خلق الأوّلین)

۴ - عادیان شیوه زندگى خویش (برج سازى، کاخ نشینى و...) را، سنتى برجاى مانده از پیشنیان خود اعلام کردند. (إن هذا إلاّ خلق الأوّلین) برداشت یاد شده بدان احتمال است که کلمه «هذا» اشاره به رفتار عادیان داشته باشد. بر این اساس مراد از «خلق الأوّلین»، شیوه نیاکان خود آنان است.

۵ - تقدس و ارزش مندى سنت هاى کهن در نظر قوم عاد (سواء علینا أَوَعظت ... إن هذا إلاّ خلق الأوّلین)

۶ - تکیه و پافشارى قوم عاد بر سنت هاى نیاکانشان، عامل رویارویى آنان با هود(ع) و رد کردن نصایح وى (إن هذا إلاّ خلق الأوّلین)

۷ - سنت گرایى از موانع پذیرش حق (سواء علینا أَوَعظت ... إن هذا إلاّ خلق الأوّلین)

موضوعات مرتبط

  • تقلید: آثار تقلید از نیاکان ۶; تقلید از نیاکان ۴
  • حق: موانع حق پذیرى ۷
  • سنت گرایى: آثار سنت گرایى ۷
  • قوم عاد: آثار سنت گرایى قوم عاد ۶; ارزشگذارى قوم عاد ۵; بینش قوم عاد ۱، ۴، ۵; تاریخ قوم عاد ۵، ۶; تقلید قوم عاد ۴; تهمتهاى قوم عاد ۳; سنت گرایى قوم عاد ۴، ۵; علم قوم عاد ۲; عوامل بى تأثیر موعظه بر قوم عاد ۶; قوم عاد و ادیان آسمانى ۲; کاخ نشینى قوم عاد ۴
  • هود(ع): تهمت ارتجاع به هود(ع) ۳; قصه هود(ع) ۳، ۶; مواعظ هود(ع) ۱، ۶

منابع