المؤمنون ٤٣
ترجمه
المؤمنون ٤٢ | آیه ٤٣ | المؤمنون ٤٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مِنْ أُمَّةٍ»: ملّتی. جماعتی. حرف (مِنْ) زائد و (أُمَّةٍ) فاعل است. «أَجَلَهَا»: وقت نابودی. سر رسید هلاک (نگا: اعراف / و حجر / .
تفسیر
- آيات ۲۳ - ۵۴، سوره مؤ منون
- اشاره به عقيده بت پرستان درباره عبادت آلهه و معناى خطاب نوح عليه السلام به قوم خود: ((اعبدوا الله ...))
- افترائات و احتجاجات قوم نوح عليه السّلام در مقام انكار رسالت آنحضرت .
- و دورى گزيدن از قوم خود كه بعد از انكار و تكذيبشان محكوم به عذاب شده بودند
- اشراف و بزرگان قوم نوح عامه مردم را عليه پيامبراشان مى شورانند.
- نزول عذاب الهى و آغاز آن با صيحه اى آسمانى
- يادآورى سنت الهى : هدايت امم با ارسال رسل ، تكذيب امتها آنان را و عذاب الهى و...
- اشاره اى به رسالت موسى و هارون
- خطابى از خداوند به عموم پيامبران
- بحث روايتى (روايتى در ذيل برخى آيات گذشته )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَها وَ ما يَسْتَأْخِرُونَ «43»
هيچ امّتى از اجل (وقت انقراض) خود، نه پيش مىافتد و نه پس مىماند.
پیام ها
1- هر جامعه و امّتى، مهلتى خاص و زمانبندى حكيمانهاى دارد. «ما تَسْبِقُ ...
جلد 6 - صفحه 102
2- از تأخير عذاب الهى مغرور نشويد. ما تَسْبِقُ ...
3- برنامههاى الهى با هياهوى افراد لغو نمىشود و نظم الهى بر تحولات تاريخى حاكم است. ما تَسْبِقُ ...
4- تاريخ، سنّتهاى ثابتى دارد. ما تَسْبِقُ ...
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَها وَ ما يَسْتَأْخِرُونَ (43)
«1». تفسير منهج الصادقين، ج 6، ص 232، چاپ كتابفروشى اسلاميّه.
«2». نهج البلاغه فيض الاسلام، خطبه 82، ص 198.
جلد 9 - صفحه 139
ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَها: پيشى نمىگيرد از هيچ گروهى بر وقتى كه عذاب ايشان را در آن مقرر نموديم، وَ ما يَسْتَأْخِرُونَ: و نه باز پس مانند و تأخير يابند از آن مدت. حاصل آنكه در وقتى كه هلاكت ايشان در آن معين و محدود شده بود به هيچ وجه سمت تقدم و تأخر نپذيرفت و هيچكس قبل از آن وقت يا بعد از آن هلاك نگشت بلكه در همان وقت معذب و مستأصل شدند. ذكر اين كلام براى وعيد مشركان است كه بترسند از مخالفت. و نزد بعضى مراد از اين اجل، وقتى است كه مرگ هر كسى در آن مقرر شده، يعنى هيچكس از امم پيشينيان قبل از اجل معلوم و بعد از آن نمىميرد بلكه در همان وقت مقرر فوت كند و آنى پيش و پس نخواهد افتاد نسبت به هيچكس و در هيچ زمان.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قالَ رَبِّ انْصُرْنِي بِما كَذَّبُونِ (39) قالَ عَمَّا قَلِيلٍ لَيُصْبِحُنَّ نادِمِينَ (40) فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ بِالْحَقِّ فَجَعَلْناهُمْ غُثاءً فَبُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (41) ثُمَّ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قُرُوناً آخَرِينَ (42) ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَها وَ ما يَسْتَأْخِرُونَ (43)
ثُمَّ أَرْسَلْنا رُسُلَنا تَتْرا كُلَّ ما جاءَ أُمَّةً رَسُولُها كَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنا بَعْضَهُمْ بَعْضاً وَ جَعَلْناهُمْ أَحادِيثَ فَبُعْداً لِقَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ (44)
ترجمه
- گفت پروردگار من يارى ده مرا بسبب آنكه تكذيب كردند
مرا گفت پس از گذشتن زمان اندكى هر آينه ميگردند البته پشيمان
پس گرفت ايشان را فرياد مهلك بحق پس گردانيديم آنان را خاشاك بر روى سيل پس دورى باشد از رحمت براى گروه ستمكاران
پس آفريديم از بعد آنها جماعتهاى ديگرى
پيشى نميگيرد هيچ گروهى اجلش را و باز پس نمىمانند
پس فرستاديم رسولانمان را از پى هم هرگاه آمد گروهى را رسولشان تكذيب كردند او را پس از پى در آورديم بعضى از آنها را ببعضى و گردانيديم آنها را حكايتها پس دورى است از رحمت مر گروهى را كه ايمان نميآورند.
تفسير
- پس از آنكه پيغمبر معهود در آيات سابقه از ايمان قوم مأيوس شد مانند حضرت نوح از خداوند طلب نصرت نمود با آنكه مقصودش از آن نزول
جلد 3 صفحه 640
عذاب بر آنها بود و خدا اجابت فرمود و مقرّر گرديد بفاصله كمى عذاب بر آنها نازل شود و فرمود بزودى از كرده خودشان پشيمان خواهند شد و كلمه ما در عمّا قليل زائده و موصوف قليل مقدّر است يعنى با فاصلهئى از زمان كمى بسزاى خود ميرسند پس گرفت آنها را و رسيد بآنها صيحه هايله جبرئيل كه دلهاشان پاره و زهره ترك شدند و ابدان آنها مانند خار و خاشاكى شد كه سيل آنها را با خود ميآورد و از روى آب باطراف پراكنده ميگردد پس دورى است بر سبيل اخبار يا دورى باشد بر سبيل دعا يا دورى باد براى گروه ستمكاران بخويش بسبب شرك و كفر و بر پيغمبر براى تكذيب او از رحمت خدا و بركات او و كلمه بعدا مصدر بعد است كه فعل آن معمولا اظهار نميشود و پس از آن خداوند اقوام ديگرى را از قبيل قوم صالح و لوط و شعيب و غيرهم ايجاد فرمود كه آنها در قرون و اعصارى بودند و در وقت مقدّر معيّنى كه تقديم و تأخير در آن روى نميداد مىمردند و بعذاب الهى گرفتار ميشدند چون هيچ جماعتى نميتوانند اجل و زمان مرگ خودشان را جلو يا عقب بيندازند و پس از ايجاد خداوند آنها را و نشو و نموّشان خدا پيغمبران خود را يك يك و پى در پى براى ارشاد و هدايت آنها فرستاد چون تترى مأخوذ از وتر بمعناى فرد است كه و او آن مبدّل بتاء شده و در آخر آن الف تأنيث بملاحظه جماعت در آوردهاند و بعضى بتنوين قرائت نمودهاند و بنابراين الف بدل تنوين است كه بياء نوشته شده و هر يك از ايشان كه براى اداء رسالت نزد قوم خود آمدند بتكذيب امّت و جماعت گرفتار شدند و خداوند هم پى در پى آن اقوام را هلاك فرمود و از آنها جز قصه و سخن عجبآور و حكايتهائى در دنيا باقى نماند كه موجب عبرت خلق گرديد چون احاديث جمع حديث يا جمع احدوثه است كه آن سخنان تعجّبآور است و در شرور استعمال ميشود پس دورى از رحمت حق و هلاكت ابدى است براى كسانى كه بخدا و پيغمبر او ايمان نميآورند.
جلد 3 صفحه 641
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ما تَسبِقُ مِن أُمَّةٍ أَجَلَها وَ ما يَستَأخِرُونَ (43)
هيچ امتي مدت معين او بر رسيدن او سبقت نميگيرد و تاخير هم نميافتد موجودات سه قسم است.
يك قسمت نه اول دارد و نه آخر، وجود حضرت باري هميشه بوده و هميشه هست که معاني قديم، ابدي، سرمدي، ازلي است. ازلي بمعناي هميشه بوده. ابدي هميشه هست، سرمدي هميشه بوده و هميشه هست.
آنكه نمرده است و نميرد توييبرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 43)- اما این اقوام و طوائف گوناگون هر کدام دارای زمان و اجل معینی بودند و «هیچ امتی بر اجل و سر رسید حتمی خود پیشی نمیگیرد و از آن تأخیر نیز نمیکنند» (ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَها وَ ما یَسْتَأْخِرُونَ). بلکه هنگامی که فرمان قطعی پایان حیات آنها صادر میشد از میان میرفتند، نه یک لحظه زودتر و نه دیرتر.
نکات آیه
۱ - هر امتى، داراى اجلى معین و تغییر ناپذیر است. (ما تسبق من أُمّة أجلها و ما یستئخرون)
۲ - افول هر امتى، در گرو فرارسیدن اجل آن است. (ما تسبق من أُمّة أجلها و ما یستئخرون)
۳ - هیچ امتى، پس از فرا رسیده اجلش، لحظه اى پایدار نخواهد بود. (ما تسبق من أُمّة أجلها و ما یستئخرون)
۴ - حاکمیت نظم و قانون بر تحولات تاریخ (ما تسبق من أُمّة أجلها و ما یستئخرون)
۵ - افول پذیرى تمدن ها، هشدارى است به ملت هاى مغرور و غافل از خدا. (ثمّ أنشأنا من بعدهم قرونًا ءاخرین . ما تسبق من أُمّة أجلها و ما یستئخرون)
موضوعات مرتبط
- اجل: اجل مسمّى ۱، ۲
- امتها: اجل امتها ۱; اجل مسمّى امتها ۳; حتمیت مرگ امتها ۳; زمینه انقراض امتها ۲; مرگ امتها ۵; هشدار به امتهاى غافل ۵; هشدار به امتهاى متکبر ۵
- تاریخ: قانونمندى تاریخ ۴