آل عمران ١٥١

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۰۵ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

بزودی در دلهای کافران، بخاطر اینکه بدون دلیل، چیزهایی را برای خدا همتا قرار دادند، رعب و ترس می‌افکنیم؛ و جایگاه آنها، آتش است؛ و چه بد جایگاهی است جایگاه ستمکاران!

به زودى در دل كافران رعب و هراس خواهيم افكند، زيرا آنها چيزى را كه خدا دليلى بر آن نفرستاده است با او شريك نمودند، و جايشان آتش است و بد است جايگاه ستمكاران
به زودى در دلهاى كسانى كه كفر ورزيده‌اند بيم خواهيم افكند، زيرا چيزى را با خدا شريك گردانيده‌اند كه بر [حقانيت‌] آن، [خدا] دليلى نازل نكرده است. و جايگاهشان آتش است، و جايگاه ستمگران چه بد است.
به زودی در دل کافران بیم و هراس افکنیم، زیرا که آنان برای خدا چیزی را شریک قرار دادند که خدا اصلاً بر آن دلیلی فرو نفرستاده است. و منزلگاه آنان آتش است و سرای ستمکاران بد منزلگاهی است.
به زودی در دل های کافران ترس می اندازیم؛ زیرا چیزی را که خدا بر [حقّانیّت] آن دلیلی نازل نکرده، شریک خدا قرار داده اند، و جایگاهشان آتش است؛ و بد است جایگاه ستمکاران.
در دل كافران هراسى خواهيم افكند. زيرا چيزى را كه از آسمان براى آن حجتى نفرستاده است، شريك خدا گرفتند. جاى آنان جهنم است كه براى ستمكاران مكان بدى است.
زودا که در دل کافران به خاطر شرک‌ورزیدنشان به خدا که هیچ‌گونه حجت و برهانی بر آن نفرستاده است، هراس افکنیم و سرا و سرانجام آنان دوزخ است و جایگاه ستمکاران چه بد است‌
بزودى در دل كسانى كه كافر شدند بيم و هراس افكنيم بدان سبب كه براى خداوند چيزى را انباز گرفتند كه براى آن دليل و حجتى فرو نفرستاده است- يعنى باورى بى‌پايه است-. و جايگاهشان آتش دوزخ است و ستمكاران را بد جايگاهى است.
در دلهای کافران رُعْب و هراس خواهیم انداخت، از آن‌رو که چیزهائی را انباز خدا ساخته‌اند که خداوند دلیل و برهانی (بر حقّانیّت آنها) فرو نفرستاده است، و جایگاه آنان آتش (دوزخ) است، و جایگاه ستمکاران چه بد جایگاهی است.
به زودی در دل‌های کسانی که کفر ورزیده‌اند بیم خواهیم افکند، به سبب آنکه چیزی را با خدا شریک گردانیده‌اند که خدا بر (حقانیت) آن، هیچ دلیل قاطعی نازل نکرده است و پناهگاهشان آتش است. و پایگاه ستمگران چه بد است.
بزودی افکنیم در دلهای آنان که کفر ورزیدند هراس را بدانچه شریک گردانیدند با خدا آن را که فرو نفرستاده است بدان فرمانروائی و جایگاه ایشان آتش است و چه زشت است جایگاه ستمکاران‌


آل عمران ١٥٠ آیه ١٥١ آل عمران ١٥٢
سوره : سوره آل عمران
نزول : ٣ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢١
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«سُلْطَان»: حجّت و برهان (نگا: نساء / ، انعام / ، اعراف / ، حجّ / ، روم / ). «مَثْوی»: اقامتگاه.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

محل نزول:

اين آيه در همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. [۱]

شأن نزول:[۲]

ابوسفيان و مشركين بعد از غزوه احد به طرف مكه مراجعت مي‌كردند. ابوسفيان در بين راه مى گفت: بد كرديم از اين كه همه مسلمين را نكشتيم. اكنون بازمي‌گرديم و همه آن‌ها را مى كشيم. هنگامى كه عزم مراجعت به سوى مدينه را نمودند رعب و ترسى در دل‌هاى آن‌ها مستولى شد. دوباره منصرف شده و مراجعت كردند و اين آيه نازل گرديد.[۳]

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


«151» سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ بِما أَشْرَكُوا بِاللَّهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ مَأْواهُمُ النَّارُ وَ بِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِينَ‌

بزودى در دلهاى كسانى كه كفر ورزيدند، بيم خواهيم افكند، زيرا چيزى را با خدا شريك كرده‌اند كه بر (حقّانيّت) آن (خداوند) دليلى نازل نكرده است و جايگاه آنان آتش دوزخ است و چه بد است جايگاه ستمگران.

نکته ها

پس از شكست مسلمانان در احد، ابوسفيان و لشكريانش كه هنوز از اطراف مدينه خيلى دور نشده بودند، گفتند: مسلمان‌ها نابود شدند وباقيمانده آنان گريختند، خوب است بازگرديم و آنها را ريشه‌كن كنيم. ولى خداوند آنچنان ترس و وحشتى در دل آنان افكند كه مانند شكست‌خوردگان به مكّه بازگشتند، چون نگران حمله مسلمانان بودند. «3»


«1». بقره، 165.

«2». يونس، 65.

«3». مناقب، ج 1، ص 126.

جلد 1 - صفحه 626

پیام ها

1- خداوند، مسلمانان را با القاى ترس بر قلب دشمن يارى مى‌كند. «سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ»

2- تكيه به غير خدا، شرك و عامل ترس است. همان گونه كه ايمان و ياد خدا عامل اطمينان مى‌باشد. «الرُّعْبَ بِما أَشْرَكُوا»

3- مشرك، بر ادّعاى شرك برهان ندارد. «ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً»

4- اصول عقايد بايد بر اساس منطق و استدلال باشد. «لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً»

5- برهان، نورى الهى است كه بر دلها نازل مى‌شود و مشركان اين نور را ندارند.

«لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً»

6- شرك، نوعى ظلم است. «بِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِينَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ بِما أَشْرَكُوا بِاللَّهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ مَأْواهُمُ النَّارُ وَ بِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِينَ (151)

شأن نزول: چون ابو سفيان و لشكرش بعد از واقعه احد رو به مكه نهادند، در راه گفت: برگشتن ما خطا بود، چه آنها جمعى اندك، و اكثر متفرّق و مجروح و مقتول گشته، بايد مراجعت و به يكبار حمله كنيم و آنها را مستأصل گردانيم.

پس قصد مراجعت كردند. حق تعالى ترس را در آنها وارد، نتوانستند برگردند؛ و قبل از اين صورت، حضرت را اخبار فرمود:

سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا: زود باشد كه بيفكنيم در دلهاى آنانكه‌


«1» بحار الانوار، جلد 74، صفحه 201، حديث 40- اصول كافى، جلد 2، كتاب العشرة، صفحه 375

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 273

كافر شدند، الرُّعْبَ بِما أَشْرَكُوا: ترس را به جهت آنچه شرك آوردند، بِاللَّهِ‌: به خداى تعالى، ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً: آن چيزى را كه نازل نفرموده است خدا به اشراك آن، حجتى و برهانى تا آنها را عذرى باشد. غرض، نفى حجت و برهان قطعى است بر اشراك، زيرا اگر حجتى بود، حق تعالى آن را نازل فرمودى، و حال آنكه برهان و شواهد بر عدم شرك نازل فرموده. پس مشركين را نيست، مگر ضلالت و گمراهى از حق. وَ مَأْواهُمُ النَّارُ: و مكان و محل كفار و مشركين، آتش جهنم است با عذاب، وَ بِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِينَ‌: و بد جايگاه و آرامگاهى است جهنم براى كسانى كه ستم نمودند بر خود به شرك و كفر.

بيان: مفسرين را در اين آيه دو قول است: 1- آنكه چنان ترس را خدا در دل كفار انداخت كه با وجود دخول در مدينه، ترس داشتند و متزلزل بودند كه مبادا حضرت با اصحاب بر سر آنها وارد شوند، و حضرت فرمود: نصرت بالرّعب مسيرة شهر. «1» نصرت داده شدم به ترس در قلب كفار، به مدت يك ماه راه بايد باشد. 2- آنكه اخبار از آتيه باشد، يعنى ظهور حضرت ولى عصر حجة بن الحسن عجل اللّه فرجه باشد، كه وقتى ظاهر شود، خداى تعالى چنان رعب و ترس آن حضرت را در قلوب كفار واقع سازد كه جرئت مقابله را ندارند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ بِما أَشْرَكُوا بِاللَّهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ مَأْواهُمُ النَّارُ وَ بِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِينَ (151)

ترجمه‌

زود باشد بيندازيم در دلهاى آنانكه كافر شدند ترس را بسبب آنكه شرك آوردند بخدا چيزى را كه نفرستاده است بآن حجتى و جايگاه آنها آتش است و بد است آرامگاه ستمكاران..

تفسير

بعضى گفته‌اند مراد ترسى است كه خداوند در دلهاى كفار در روز جنگ احد انداخت چون با آنكه بر حسب ظاهر فتح نمودند آخر كار بيجهت فرار كردند و در مجمع از حضرت پيغمبر (ص) روايت نموده كه من نصرت يافتم بجهت رعب كفار از من از فاصله يك ماه راه و اين رعب از براى كفار در اثر آن بود كه‌


جلد 1 صفحه 512

موحد نبودند تا مستظهر باشند بيك قادر توانائى كه از براى قدرت و توانائى او حدى نيست بلكه شريك قرار داده بودند براى خداوند مخلوقاتى را كه عاجزتر از خودشان بودند يا مانند خودشان بودند در ضعف و فقر و حاجت بدون حجت و دليل بر اشتراك آنها با خداوند بلكه با حجت و دليل نازل از طرف خداوند بر نفى آن شركاء و البته كسانيكه اتكاء بلطف و كمك قادر على الاطلاق نداشته باشند بزودى مرعوب ميشوند و جاى آنها آتش است و بد آرامگاهيست آتش دوزخ كه مستحق آنشدند براى ظلم آنها بخودشان كه مشرك شدند و بمسلمانان كه با آنها مقاتله نمودند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


سَنُلقِي‌ فِي‌ قُلُوب‌ِ الَّذِين‌َ كَفَرُوا الرُّعب‌َ بِما أَشرَكُوا بِاللّه‌ِ ما لَم‌ يُنَزِّل‌ بِه‌ِ سُلطاناً وَ مَأواهُم‌ُ النّارُ وَ بِئس‌َ مَثوَي‌ الظّالِمِين‌َ (151)

زود ‌باشد‌ ‌که‌ ‌در‌ دلهاي‌ مشركين‌ بيندازيم‌ خوف‌ و ترس‌ ‌را‌ بواسطه‌ اينكه‌ اينها شرك‌ بخدا آوردند و حال‌ آنكه‌ همچه‌ دليل‌ و برهان‌ و حجتي‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ قرار نداديم‌ و جايگاه‌ ‌آنها‌ آتش‌ ‌است‌ و بد منزل‌ و محلي‌ ‌است‌ سكونت‌ ظالمين‌.

گفتند ‌پس‌ ‌از‌ خاتمه‌ غزوه‌ احد و مراجعت‌ مشركين‌ بمكه‌، ابو سفيان‌ بمشركين‌ ‌گفت‌ بدكاري‌ كرديم‌ ‌ما ‌که‌ مسلمين‌ ‌را‌ كشتيم‌ و ‌از‌ ‌آنها‌ باقي‌ نماند مگر كساني‌ ‌که‌ فرار كردند بيائيد دو مرتبه‌ حمله‌ كنيم‌ بمدينه‌ و بقيه‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌هم‌ ‌از‌ پا درآوريم‌ ‌آنها‌ عازم‌ شدند خداوند رعب‌ و ترسي‌ ‌در‌ دل‌ ‌آنها‌ انداخت‌ و گفتند پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌در‌ مقام‌

جلد 4 - صفحه 390

خونخواهي‌ مقتولين‌ احد ‌بر‌ ميآيد و عدّه‌ و عدّه‌اي‌ فراهم‌ ميكند و ميآيد و دمار ‌از‌ روزگار ‌ما ‌بر‌ ميدارد و ‌از‌ ‌اينکه‌ عزم‌ منصرف‌ شدند، و ‌از‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ مرويست‌ ‌که‌ فرمود

(نصرت‌ بالرعب‌ مسيرة شهر)

مجمع‌.

سنلقي‌ سين‌ و سوف‌ خبر ‌از‌ آينده‌ نزديك‌ ‌است‌، و القاء بمعني‌ انداختن‌ چيزيست‌ ‌از‌ اعيان‌ خارجيه‌ چنانچه‌ ميفرمايد أَن‌ أَلق‌ِ عَصاك‌َ اعراف‌ ‌آيه‌ 117، وَ أَلقَي‌ الأَلواح‌َ اعراف‌ 150، فَلَمّا أَلقَوا اعراف‌ 116، و امثال‌ ‌آن‌ و لكن‌ بالعناية و المجاز و التوسع‌ ‌بر‌ قذف‌ ‌در‌ قلوب‌ ‌هم‌ اطلاق‌ ميشود أَلقَينا بَينَهُم‌ُ العَداوَةَ وَ البَغضاءَ مائده‌ ‌آيه‌ 64، وَ أَلقَيت‌ُ عَلَيك‌َ مَحَبَّةً مِنِّي‌ طه‌ ‌آيه‌ 39 و مقام‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ قبيل‌ ‌است‌ ‌يعني‌ رعب‌ و ترسي‌ ‌در‌ دل‌ ‌آنها‌ ايجاد ميكنيم‌.

فِي‌ قُلُوب‌ِ الَّذِين‌َ كَفَرُوا الرُّعب‌َ كافر اعم‌ ‌از‌ مشرك‌ و يهود و نصاري‌ و مجوس‌ و ساير كفار چه‌ منكر توحيد باشند ‌ يا ‌ نبوت‌ حضرت‌ خاتم‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌ يا ‌ يكي‌ ‌از‌ ضروريات‌ دين‌ ‌که‌ ‌بر‌ گشتش‌ بانكار رسالت‌ شود الرعب‌ بمعني‌ خوف‌ ‌است‌ چنانچه‌ ميفرمايد وَ قَذَف‌َ فِي‌ قُلُوبِهِم‌ُ الرُّعب‌َ احزاب‌ ‌آيه‌ 26، و نيز ميفرمايد وَ لَمُلِئت‌َ مِنهُم‌ رُعباً كهف‌ ‌آيه‌ 18 بِما أَشرَكُوا بِاللّه‌ِ سبب‌ القاء رعب‌ شرك‌ ‌آنها‌ ‌است‌ چون‌ نظر بخدا و توكل‌ باو ندارند و تمام‌ نظر ‌آنها‌ باصنام‌ ‌خود‌ ‌است‌ و ‌آنها‌ ‌هم‌ قدرتي‌ ندارند ‌پس‌ تكيه‌ گاهي‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ نيست‌ ‌که‌ قوّت‌ قلب‌ پيدا كنند البته‌ خوف‌ حاصل‌ ميشود ما لَم‌ يُنَزِّل‌ بِه‌ِ سُلطاناً سلطه‌ بمعني‌ تفوق‌ ‌بر‌ ديگران‌ ‌است‌ و ‌در‌ اينجا بمعني‌ دليل‌ و برهان‌ و حجت‌ ‌است‌ زيرا دليل‌ ‌است‌ ‌که‌ موجب‌ تفوّق‌ ‌بر‌ خصم‌ ميشود، و مشركين‌ هيچگونه‌ دليلي‌ ‌بر‌ شرك‌ ‌خود‌ ندارند فقط ‌در‌ جواب‌ انبياء ميگفتند إِنّا وَجَدنا آباءَنا عَلي‌ أُمَّةٍ وَ إِنّا عَلي‌ آثارِهِم‌ مُقتَدُون‌َ سوره‌ زخرف‌ ‌آيه‌ 23، فقط تقليد آباء، ‌اگر‌ ‌از‌ ‌آنها‌ بپرسي‌ مدرك‌ و دليل‌ آباء ‌شما‌ ‌بر‌ شرك‌ چه‌ بوده‌ چه‌ جواب‌

جلد 4 - صفحه 391

ميدهند بالاخره‌ بايد بگويند ‌که‌ توسط انبياء ‌که‌ خداوند فرستاده‌ دستور شرك‌ ‌بر‌ ‌ما نازل‌ ‌شده‌، و همچه‌ نبيي‌ و همچه‌ دستوري‌ خداوند نفرستاده‌ و نازل‌ نفرموده‌ بلكه‌ تمام‌ دعوت‌ بتوحيد ميفرمودند و ‌اينکه‌ افتراء محض‌ ‌است‌ نسبت‌ بمقام‌ مقدس‌ انبياء چنانچه‌ نصاري‌ موضوع‌ تثليث‌ ‌را‌ نسبت‌ بعيسي‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ميدهند، و يهود نسبت‌ بموسي‌ و هارون‌ و داود و سليمان‌ ميدهند، مجوس‌ نسبت‌ بزردشت‌، و ‌اينکه‌ شرك‌ ظلم‌ عظيم‌ ‌است‌ چنانچه‌ ‌در‌ سوره‌ لقمان‌ ‌آيه‌ 13 ميفرمايد يا بُنَي‌َّ لا تُشرِك‌ بِاللّه‌ِ إِن‌َّ الشِّرك‌َ لَظُلم‌ٌ عَظِيم‌ٌ و ‌در‌ اخبار دارد ‌که‌ شرك‌ ظلميست‌ ‌که‌ خداوند نميآمرزد چنانچه‌ صريحا ‌در‌ قرآن‌ ‌است‌ إِن‌َّ اللّه‌َ لا يَغفِرُ أَن‌ يُشرَك‌َ بِه‌ِ الايه‌ نساء ‌آيه‌ 48. و مراد اينست‌ ‌که‌ ‌اگر‌ ‌با‌ حال‌ شرك‌ ‌از‌ دنيا رفت‌ و الّا ‌اگر‌ توبه‌ كند و موحّد شود مسلّما آمرزيده‌ ميشود چنانچه‌ اكثر مؤمنين‌ بانبياء قبل‌ ‌از‌ بعثت‌ انبياء مشرك‌ بودند، و ‌از‌ جزء آخر ‌اينکه‌ ‌آيه‌ شريفه‌ ‌که‌ ميفرمايد وَ يَغفِرُ ما دُون‌َ ذلِك‌َ لِمَن‌ يَشاءُ استفاده‌ ميشود ‌که‌ ‌غير‌ ‌از‌ شرك‌ ساير معاصي‌ و ‌لو‌ بي‌توبه‌ ‌از‌ دنيا برود قابل‌ آمرزش‌ ‌است‌ و ‌اينکه‌ اعظم‌ آيات‌ رجاء ‌است‌ و ‌در‌ اخبار ‌هم‌ اشاره‌ دارد، و ممكن‌ ‌است‌ بلكه‌ بضرورت‌ مذهب‌ ثابت‌ ‌شده‌ و ‌در‌ اخبار و زيارات‌ ‌هم‌ تصريح‌ ‌شده‌ ‌که‌ ‌غير‌ مؤمن‌ قابل‌ آمرزش‌ نيست‌ و تمام‌ ‌در‌ حكم‌ مشرك‌ هستند بلكه‌ مشرك‌ هستند ببعض‌ معاني‌.

وَ مَأواهُم‌ُ النّارُ مأوي‌ و مثوي‌ قريب‌ المعني‌ ‌است‌ و بمعني‌ جايگاه‌ ‌است‌ و بهر دو ‌در‌ ‌آيه‌ اشاره‌ فرموده‌ ‌که‌ فرمود مأواي‌ ‌آنها‌ آتش‌ ‌است‌ سپس‌ ميفرمايد:

وَ بِئس‌َ مَثوَي‌ الظّالِمِين‌َ و مراد ‌از‌ ‌اينکه‌ ظلم‌ ظاهرا همان‌ شرك‌ ‌است‌ و ‌ما ‌في‌ حكم‌ الشرك‌، و اما ظلم‌ بنفس‌ ‌که‌ معصيت‌ ‌باشد‌ ‌ يا ‌ ظلم‌ بغير قابل‌ آمرزش‌ هست‌ ‌اگر‌ ‌با‌ ايمان‌ ‌از‌ دنيا برود ‌ان‌ قلت‌‌-‌ ظلم‌ بغير ‌تا‌ مظلوم‌ راضي‌ نشود ‌اگر‌ آمرزيده‌ شود ظلم‌ بمظلوم‌ ميشود

جلد 4 - صفحه 392

قلت‌‌-‌ اولا خداوند قادر ‌است‌ فرداي‌ قيامت‌ ‌آن‌ قدر بمظلوم‌ بدهد ‌تا‌ راضي‌ شود و گذشت‌ كند، و ثانيا ‌اگر‌ ظالم‌ تائب‌ شد و قدرت‌ ‌بر‌ تدارك‌ ندارد ‌ يا ‌ ظلمش‌ قابل‌ تدارك‌ نيست‌ خداوند ‌با‌ ‌او‌ چه‌ ميكند، و ثالثا مظلوم‌ و ظالم‌ ‌هر‌ دو مملوك‌ حق‌ هستند ‌هر‌ چه‌ دارند ‌از‌ مولي‌ ‌است‌ و اختيار ملك‌ ‌هم‌ ‌در‌ دست‌ مالك‌ ‌است‌ مالك‌ الملوك‌ يفعل‌ ‌ما يشاء و يحكم‌ ‌ما يريد كسي‌ ‌را‌ نميرسد ‌در‌ ملك‌ ‌او‌ تصرف‌ كند.

برگزیده تفسیر نمونه


نکات آیه

۱- وعده الهى به القاى رعب و هراس در دلهاى کفرپیشگان (سنلقى فى قلوب الّذین کفروا الرّعب)

۲- ایجاد رعب و هراس در دلهاى کفرپیشگان، نمونه اى از نصرت خداوند به پذیرندگان ولایت او (بل اللّه مولیکم و هو خیر النّاصرین. سنلقى فى قلوب الّذین کفروا الرّعب) جمله «سنلقى ... »، پس از جمله «و اللّه خیر النّاصرین»، بیانگر مصداقى از یارى خداوند است.

۳- امداد غیبى خداوند، در شکست کافران شرک پیشه (و هو خیر النّاصرین. سنلقى فى قلوب الّذین کفروا الرّعب بما اشرکوا)

۴- خداوند با القاى وحشت و دلهره در دلهاى کفرپیشگان تقویت کننده روحیه جامعه ایمانى در رویارویى با آنان (سنلقى فى قلوب الّذین کفروا الرّعب)

۵- دلهره و هراس، از عوامل عمده شکست در رویارویى با مشکلات (و هو خیر النّاصرین. سنلقى فى قلوب الّذین کفروا الرّعب بما اشرکوا)

۶- قلب، جایگاه شکل گیرى حالات روحى و روانى آدمى (سنلقى فى قلوب الّذین کفروا الرّعب)

۷- شرک به خدا، از عوامل گرفتارى آدمى به دلهره و هراس (سنلقى فى قلوب الّذین کفروا الرّعب بما اشرکوا باللّه)

۸- حالات روحى و روانىِ آدمى، قانونمند و برخاسته از حاکمیّت اراده الهى است. (سنلقى فى قلوب الّذین کفروا الرّعب بما اشرکوا) از آنجا که رعب معلول شرک شمرده شده (بما اشرکوا)، معلوم مى شود رعب که یک حالت روحى است، تابع قانون و علّت خویش است و از سویى چون خداوند القاى رعب را به خود نسبت داده (سنلقى)، معلوم مى شود که این قانون و علت تحت اراده الهى عمل مى کند.

۹- تأثیر وضعیت روحى و حالات قلبى آدمى، در سرنوشت او (شکست و پیروزى) (و هو خیر النّاصرین. سنلقى فى قلوب الّذین کفروا الرّعب)

۱۰- کافران، مشرک هستند. (سنلقى فى قلوب الّذین کفروا الرّعب بما اشرکوا)

۱۱- معبودهاى اهل شرک، عارى از هر گونه نشانه اى بر شریک بودنشان با خداوند (بما اشرکوا باللّه ما لم ینزّل به سلطاناً)

۱۲- عقیده به شریک داشتن خداوند، پندارى بدون برهان و دلیل (بما اشرکوا باللّه ما لم ینزّل به سلطاناً)

۱۳- توحید، عقیده اى بر پایه برهان و استدلال (بما اشرکوا باللّه ما لم ینزّل به سلطاناً)

۱۴- دلهره و تزلزل روحى، پیامد اندیشه هاى دینى عارى از منطق و برهان* (سنلقى فى قلوب الّذین کفروا الرعب بما اشرکوا باللّه ما لم ینزّل به سلطاناً) به نظر مى رسد شرک از آن نظر که پندارى بدون برهان است به دلیل توصیف آن به «ما لم ینزّل به سلطاناً» سبب رعب و دلهره شده است.

۱۵- ضرورت شکل دهى اندیشه ها و عقاید دینى، بر پایه استدلال و برهان (بما اشرکوا باللّه ما لم ینزّل به سلطاناً) از اشکالاتى که قرآن بر پندارهاى شرک آمیز دارد، بى برهانى آنهاست. بنابراین هر نوع عقیده دینى که نتوان بر آن برهان آورد، فاقد ارزش خواهد بود ; لذا هر انسانى موظّف است عقاید دینى خویش را با برهان و استدلال شکل دهد.

۱۶- خداوند، منشأ پیدایش و شکل گیرى اندیشه هاى مبتنى بر برهان (ما لم ینزّل به سلطاناً) با توجّه به اینکه ضمیر فاعلى در «لم ینزّل» به «اللّه» برمى گردد، به دست مى آید هر نوع برهانى، عطایى از جانب خداوند است و در نتیجه آنچه بر آن برهان اقامه شده نیز از جانب اوست. بنابراین اندیشه هاى صحیح و برهانى از جانب خداوند به انسان افاضه مى شود.

۱۷- معبودهاى اهل شرک، عارى از هر گونه قدرت و سلطنت* (بما اشرکوا باللّه ما لم ینزّل به سلطاناً) بنابر اینکه «سلطان»، به معنانى قدرت و سلطنت باشد.

۱۸- نبودن قدرت و سلطنت در معبودهاى اهل شرک، دلیل و نشانه عدم قابلیّت آنان در شریک بودن با خداوند* (بما اشرکوا باللّه ما لم ینزّل به سلطاناً) جمله «ما لم ینزّل» دلیل بر صلاحیت نداشتن معبودهاى اهل شرک براى شریک بودن با خداوند است. یعنى چون معبودهاى غیر خدایى هیچ قدرت و سلطنتى ندارند، هرگز نمى توانند شریک خدا باشند.

۱۹- آتشِ دوزخ، جایگاه و فرجام شوم کفرپیشگان مشرک (سنلقى فى قلوب الّذین کفروا الرعب ... و ماویهم النّار و بئس مثوى الظّالمین)

۲۰- آتش دوزخ، جایگاه و فرجام شوم ستم پیشگان (و ماویهم النّار و بئس مثوى الظّالمین)

۲۱- کافران، ستم پیشگانى شوم فرجام (سنلقى فى قلوب الّذین کفروا الرعب ... و بئس مثوى الظّالمین)

۲۲- مشرکان، ستم پیشگانى شوم فرجام (بما اشرکوا باللّه ... و بئس مثوى الظّالمین)

موضوعات مرتبط

  • انسان: ابعاد انسان ۸ ; فرجام انسان ۹ ; ویژگى انسان ۶
  • برهان: اهمیّت برهان ۱۴، ۱۵
  • پیروزى: عوامل پیروزى ۳، ۹ ; عوامل پیروزى در جنگ ۴
  • ترس:۱، ۲، ۴ آثار ترس ۱، ۲، ۴ ۵ ; ترس ۱، ۲، ۴ ناپسند ۵، ۷ ; عوامل ترس ۱، ۲، ۴ ۷، ۱۴
  • تعقل: تشویق به تعقل ۱۵ ; منشأ تعقل ۱۶
  • تقویت روحیه: عوامل تقویت روحیه ۴
  • توحید: دلایل توحید ۱۳، ۱۸
  • جامعه: اسلامى ۴
  • جنگ:۴
  • جهنّم: آتش جهنّم ۱۹، ۲۰
  • خدا:۱۱ اراده خدا ۱۱ ۸ ; امداد خدا ۱۱ ۲، ۳، ۴ ; حاکمیّت خدا ۱۱ ۸ ; سنّت خدا ۱۱ ۸ ; وعده خدا ۱۱ ۱ ; ولایت خدا ۱۱ ۲
  • رفتار: پایه‌هاى رفتار ۹
  • شخصیّت: عوامل شکل‌گیرى شخصیّت ۶
  • شرک: آثار شرک ۷ ; شرک به خدا ۱۱ ; معبودان شرک ۱۱، ۱۷، ۱۸
  • شکست:۳ عوامل شکست ۳ ۵، ۹
  • ظالمان: فرجام ظالمان ۲۰، ۲۱ ; کیفر ظالمان ۲۰
  • عذاب: اهل عذاب ۱۹، ۲۰
  • عقیده: باطل ۱۲ ; ملاک درستى ۱۲، ۱۳، ۱۵
  • قلب: اهمیّت قلب ۶
  • کافران:۱۰ ترس کافران ۱۰ ۱، ۲، ۴ ; شکست کافران ۱۰ ۳ ; فرجام کافران ۱۰ ۱۹، ۲۱ ; کافران ۱۰ مشرک ۳ ; کیفر کافران ۱۰ ۱۹
  • کیفر:۱۹، ۲۰
  • مشرکان:۳، ۱۰ عقیده مشرکان ۳، ۱۰ ۱۲ ; فرجام مشرکان ۳، ۱۰ ۲۲ ; مشرکان ۳، ۱۰ ظالم ۲۲

منابع

  1. طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌۲، ص ۶۹۳.
  2. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شيخ طوسي و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۱۵۶.
  3. تفاسير كشف الاسرار و مجمع البيان.