روایت:الکافی جلد ۱ ش ۱۰۱۶
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة
علي بن ابراهيم عن ابيه عن ابن ابي عمير عن ابن اذينه عن زراره او بريد عن ابي جعفر ع قال قال :
الکافی جلد ۱ ش ۱۰۱۵ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۱۰۱۷ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۳, ۹۵
زراره يا بُريد از امام باقر (ع) كه فرمود: محققاً خدا به امير المؤمنين در قرآن خود خطابى دارد، گويد: گفتم: در كجاى قرآن؟ فرمود: در قول خود (۶۴ سوره نساء): «و اگر چنانچه آنها وقتى به خود ستم مىكردند نزد تو مىآمدند و از خدا آمرزش مىخواستند و رسول خدا (ص) هم براى آنها آمرزش مىخواست هر آينه خدا را بسيار توبه پذير و مهربان مىيافتند (۶۵): «نه به خداى تو، ايمان ندارد تا تو را در آنچه در آن ستيزه دارند حكم كنند» يعنى نسبت بدان چه در آن هم پيمان شدهاند كه اگر خدا محمد را ميرانيد امر امامت را نگذارند در بنى هاشم باشد، «سپس در دل خود گرفتگى و ناگوارى درك نكنند نسبت به حكمى كه تو صادر كنى» در باره آنها از قتل يا عفو «و به خوبى تسليم باشند».
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۲, ۲۳۷
زراره يا بريد گويد: امام باقر عليه السلام فرمود: بتحقيق كه خدا امير المؤمنين عليه السلام را در كتابش مخاطب ساخته است، عرض كردم: در كجا؟ فرمود: در اين قول: «اگر آنها زمانى كه بخويش ستم كردند پيش تو آمده و از تو آمرزش خواسته بودند و پيغمبر برايشان آمرزش خواسته بود، خدا را توبه پذير و مهربان مييافتند، نه بپروردگارت سوگند ايمان ندارند تا ترا در مشاجرات خويش حاكم قرار دهند» يعنى در پيمانى كه بستند، كه اگر خدا محمد را ميرانيد، امر خلافت را به بنى هاشم برنگردانند «سپس در دل خود از آنچه حكم كردهئى» از كشتن يا بخشيدن «ملالى نيابند و بىچون و چرا گردن نهند».
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۲, ۳۴۹
على بن ابراهيم، از پدرش، از ابن ابى عمير، از ابن اذينه، از زراره يا بريد، از امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است كه گفت: آن حضرت فرمود كه: «خدا در كتاب خود امير المؤمنين عليه السلام را خطاب فرموده و با او گفتوگو نموده». راوى مىگويد كه: عرض كردم: در كدام موضع؟ فرمود: در قول خويش: « «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً* فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ» «۲»، يعنى: و اگر آنكه اين منافقان در هنگامى كه ستم كردند بر نفسهاى خود به نفاق و انكار حكم پيغمبر، مىآمدند به حضرت تو و به تو رجوع مىكردند، پس طلب آمرزش مىكردند از خدا (به توبه و اخلاص)، و رسول خدا صلى الله عليه و آله براى ايشان استغفار مىكرد، هر آينه مىيافتند و مىدانستند خدا را به غايت قبول كننده توبه گناهكاران و مهربان بر آمرزش طلبان» (تا آخر آنچه در آن باب مذكور شد. و شايد كه وجه دلالت آيه بر آنكه مخاطب به آن، رسول صلى الله عليه و آله نيست، اين باشد كه اگر آن حضرت، مخاطب بود، بايست كه به جاى «وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ و استغفرت لهم» باشد. و التفات از خطاب به سوى غيبت، بعد از آن از غيبت به سوى خطاب، بُعد و خفايى دارد و حسن آن به واسطه وقوعش در قرآن، فرع ثبوت اتحاد مخاطب با رسول است. و ثبوت اتحاد، فرع حسن اين نوع التفات است و اين، مستلزم دور است. و حضرت در شرح «فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ» فرموده كه): «در آنچه بر آن با يكديگر عهد و پيمان كردند و قسم خوردند كه اگر خدا محمد را بميراند، امر امامت را در بنىهاشم رد نكنند «ثُمَ __________________________________________________ (۲). نساء، ۶۴- ۶۵.
لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ»» حضرت فرمود: «از آنچه حكم كرده با ايشان آن كشتن و عفو كردن و «يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً» و گردن نهند گردن نهادنى».