ریشه حرم
تکرار در قرآن: ۸۳(بار)
قاموس قرآن
ممنوع. (مفردات) ضدّ حلال (صحاح - اقرب) [نحل:116] نگويى اين حلال و اين ممنوع است . حرام گاهى حرام تكليفى است مثل [بقره:275]، [بقره:173]. گاهى به طريق بازداشتن قهرى و اجبارى است نحو [مائده:72]، [اعراف:50]، [مائده:26] اين تحريم به طريق منع اجبارى است كه خدا جلوشان را گرفته است مىشود گفت كه تحريم طبيعى است همانطور كه شخص تعليم نديده از هدايت هواپيما ممنوع است همچنين مشرك از رفتن به بهشت باز باشد زيرا او توانائى رفتن ندارد پس حرام در اينگونه آيات به معنى غير مقدور است . گاهى به تسخير و اعمال قدرت خداست مثل [قصص:12] زنان شير ده را بر او قبلاً حرام كرديم، اينكه موسى پستان هيچ زن شيرده را نگرفت فقط خواست خدا بود تا بالاخره به مادرش برگردد. گاهى تحريم طبيعى و مقتضاى طبيعت است كه خدا چنان قرار داده است مثل: [انبیاء:95] بر قريهاى كه هلاك كردهايم برگشتن به دنيا، حرام و نا مقدور است، آنها بر نمىگردند . حرم مكّه را از آن حرم گويند كه بعضى چيزها در آن تحريم شده به خلاف ساير مواضع، همچنين است ماه حرام (مفردات) مثل [قصص:57] آيا جا نداديم آنها را در حرم امنى كه ميوههاى هر چيز به انجا جمع مىشود . در اقرب الموارد گويد: حرمت چيزيست كه هتك آن حلال و جايز نيست (احترام). المسجد الحرام - البيت الحرام - الشهر الحرام،همه از اين حرام شده كه در غير اينها محترم اند و حدودى دارند و چيزهائى در آنها حرام شده كه در غير آنها حرام نيست. حرم (بر وزن شتر) جمع حرام است گويند: رجل حرام و قوم حرام (مجمع البيان) مثل [مائده:95] شكار را نكشيد آنگاه كه در حال احرام هستيد. شخص رد حال احرام را حرام و محرم گويند كه از چيزهائى (محرمات احرام) ممنوع است . [توبه:36] ماههاى حرام عبارت اند از ذوالقعده الحرام، ذوالحجة الحرام، محرّم الحرام و رجب. سه تاى اوّلى پشت سر هم هستند و چهارمى تنها و ما بين جمادى الثانى و شعبان است. حكم چهار ماه مزبور حرمت جنگ در آنهاست [بقره:217] و اگر يك طرف احترام آنها را مراعات نكرد و ابتدا به جنگ نمود مراعات احترام آن بر طرف ديگر لازم نيست چنان كه بعداً خواهد آمد. ذيل آيه چنين است «فَلا تَظْلِموا فيهِنَّ اَنْفُسِكُمْ» از اين جمله فهميده مىشود كه معصيت در اين جمله چهار ماه گناهش بيشتر است در الميزان مىگويد: خداوند اين چهار ماه را حرام كرد تا مردم از جنگ دست بكشند و امن دائر شود و مردم به سوى طاعت خدا روند احترام اين چهار ماه از شريعت ابراهيم عليه السلام بود و عرب آنها را حتى در بت پرستى محترم مىشمردند. «ذلِكَ الدّينُ الْقَيِّمُ» اشاره بدان است كه اين تحريم دين قائم به مصالح بندگان است (به اختصار) . * [توبه:5] بعضىها گفتهاند: مراد از ماههاى حرام چهار ماه مشهور است، ولى سياق آيات نشان مىدهد كه مراد از آنها چهار ماه مهلت است كه در آيه 2 اين سوره ذكر شده «فَسيحُوا فى الْاَرْضِ اَرْبَعَةَ اَشْهُرٍ»نه ماههاى حرام و اين چهارماه، حرام خوانده شده كه مزاحمت بر مشركان در آنها حرام بود. ميدانيم كه اعلام سوره برائت توسط اميرالمؤمنين عليه السلام در روز دهم ذو الحجّه سال نهم هجرت بود على هذا اشهر حرم با ماههاى مهلت تطبيق مىشود و در اين صورت الف و لام «اَلْاَشْهُرُ الْحُرُمِ» براى عهد ذكرى است و به آيه دوّم راجع است چنانكه الميزان گفته . [بقره:194] ماه حرام در مقابل ماه حرام است و شكستن حرمتها را قصاصى هست هر كه به شما تعدّى كرد به او تعدّى كنيد همانطور كه به شما تعدّى كرده. اين ايه حكايت از ان دارد كه اگر احترام ماه حرام را بشكند و جنگ را شروع نمايد مراعات احترام آن بر طرف ديگر لازم نيست «وَ الْحُرُماتُ قِصاصٌ» به طور عمومى ميرساند كه اگر كسى حرمت كسى را از بين ببرد و مراعات نكند، طرف در مقابله به مثل حق دارد، روشنتر از آن جمله«فَمَنِ اعْتَدى عَلَيْكُمْ فاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ ما اعْتَدى عَلَيْكُمْ»است كه در افاده مطلب ابهامى ندارد. [حج:30] آن است مطلب و هر كه محترمهاى خدا را تعظيم كند و بزرگ دارد آن براى او نزد پروردگارش خير است. به قرينه آيات سابق روشن مىشود كه مراد از «حرمات» حج، مسجد الحرام، كعبه و غيره آنها است كه بزرگداشتن آنها سبب خير است. و ميشود گفت: كه «حرمات» اعمّ از اينهاست و خداوند بعد از شمردن قسمتى از آنها به طور كلى مىفرمايد: تعظيم حرمات بر آدمى خير و مفيد است . [ذاريات:19] محروم به معنى ممنوع است يعنى كسيكه از روزى و درآمد كافى ممنوع است و مقابله با سائل نشان مىدهد كه او در عين حال كه فقير است از كسى سئوال نمىنمايد [بقره:273] با علامتشان آنها را مىشناسى .
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
مُحَرَّمٌ | ۲ |
الْحَرَامِ | ۱۶ |
حَرَّمَ | ۱۸ |
الْحَرَامُ | ۱ |
الْحُرُمَاتُ | ۱ |
حُرِّمَ | ۳ |
حُرِّمَتْ | ۳ |
حَرَّمْنَا | ۷ |
حُرُمٌ | ۳ |
الْحَرَامَ | ۶ |
مُحَرَّمَةٌ | ۱ |
تُحَرِّمُوا | ۱ |
حُرُماً | ۱ |
حَرَّمُوا | ۱ |
مُحَرَّماً | ۱ |
حَرَّمَهُمَا | ۱ |
يُحَرِّمُ | ۱ |
الْحُرُمُ | ۱ |
يُحَرِّمُونَ | ۱ |
يُحَرِّمُونَهُ | ۱ |
حَرَاماً | ۱ |
الْمُحَرَّمِ | ۱ |
حَرَامٌ | ۲ |
حُرُمَاتِ | ۱ |
حَرَّمَهَا | ۱ |
حَرَماً | ۲ |
الْمَحْرُومِ | ۲ |
مَحْرُومُونَ | ۲ |
تُحَرِّمُ | ۱ |