ریشه عفو
تکرار در قرآن: ۳۵(بار)
قاموس قرآن
گذشت. بخشودن گناه. راغب گفته: عفو به معنى قصد گرفتن چيزى است گويند:«عَفاهُ وَ اعْتَفاهُ» او را قصد كرد براى اخذ آنچه نزد اوست. «عَفَا النَّبْتُ وَ الشَّجَرُ» علف و درخت قصد زياد شدن كردند. در الميزان ذيل آيه 219 بقره پس از نقل قول راغب فرموده: «سپس عنايات كلامى باعث شده كه اين لفظ به معانى عديده بيايد از قبيل بخشودن گناه، محو اثر و توسط در انفاق...» راغب عفو از ذنب را قصد ازاله گناه گفته است به نظر او تقرير [توبه:43]. اين است:«قَصَدَ اللَّهُ اِزالَةَ الذَّنْبِ عَنْكَ». به هر حال معنى معمول آن همان گذشت و بخشودن و ناديده گرفتن است مثل [مائده:95]. [آل عمران:134]. و چون پيوسته در قرآن با «عن» متعدّى شده حتماً بايد آن را گذشت و چشمپوشى معنى كرد. عفّو: صيغه مبالغه است به معنى كثيرالعفو. [مجادله:2]. وآن ممجموعاًپنج بار در وصف حق تعالى آمده است. اكنون لازم است به چند آيه نظر كنيم: 1-[اعراف:95]. دقت در آيه نشان مىدهد كه «عَفَواً»به معنى كثرت در اموال است يعنى :گرفتارىها را به فراوانى و راحتى و امان مبدل كرديم تا آنها به فراوانى و وسعت رسيده و گفتند(وجود سّراء و ضرّاء امتحان نيست بلكه) پدرانمان نيز گرفتارى و راحتى ديدهاند و قرار دنيا همين است آنگاه فرمايد:«فَاَخَذْناهُمْ بَغْتَةً». در آيه زير كه عبارت اخراى آيه فوق است جمله «فَتَحْناعَلَيْهِمْ اَبْوابَ كُِلّ شَىْءٍ»به جاى «حَتَّى عَفَواْ» آمده است. [انعام:42-44]. بنابراين «عَفَواْ»در آيه زيادشدن و به فراوانى رسيدن است. اهل تفسير نيز آن را كثرت معنى كردهاند الميزان بعيد نمىداند كه «عَفَواْ» بهمعنى محو باشد يعنى با حسنه بعدى آثار سيئه گذشته را محو كردند... ولى نگارنده با استناد به آيه 44 سوره انعام كه نقل شد معنى كثرت را ترجيح مىدهم. 2- [بقره:237].ظاهر آن است كه مراد از «يعفو الذى...» زوج است و مراد از عفو دادن تمام مهر است. يعنى در صورت تعيين مهر اگر قبل از دخول طلاق داديد نصف مهر را بايد بدهيد مگر آنكه زنان عفو كنند و نگيرند و يا مردى كه عقد نكاح در دست اوست عفو كند و همه مهر را بدهد. گفتهاند: مراد از «يَعْفُوَالَّذى...»ولّى زن است ولى پس از نكاح كه شوهر طلاق مىدهد ديگر عقده نكاح در دست ولّى نيست بلكه در دست شوهر است كه مىتواند طلاق بدهد و ندهد. ولى در روايات كثيرى ازائمه عليهمالسلام نقل شده كه مراد از «بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكاحِ» ولّى زن است كه او نيز مىتواند از مهر صرف نظر كند در اين صورت مراد از آيه آن است كه زوج بايد نصف مهر را بدهد مگر آنكه زوجه و يا ولّى او گذشت كند در تفسير عياشى 8 روايت در اين زمينه نقل شده است. به نقل الميزان در بعض روايات اهل سنت از رسول خدا«صلىاللَّهعليهوآله» و على «عليهالسلام» نقل شده كه «اَلَّذى بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكاحِ»زوج است . ناگفته نماند:مىشود «بِيَدِهِ عُقْدَةُالنِّكاحِ» را شامل زوج و ولّى هردو دانست النهايه بايد گفت: روايات بشّق دوم ناظراند. 3-[بقره:219]. به قرينه آيه [فرقان:67]. مراد از «اَلعْفَوْ» حدّ وسط است يعنى تو را پرسند از چه انفاق كنند بگو: حدّ وسط و مناسب حال را انفاق كنيد. گويا تعيين شىء انفاق شده مهم نبوده لذا در جواب از آن عدول و محل مورد لزوم بيان گرديده است. در روايات اهل بيت عليهمالسلام نيز حدّ وسط و كفاف نقل شده است در تفسير عياشى چهار حديث در اين زمينه آمده و در روايت عبدالرحمن، امام صادق «عليهالسلام» آيه «اَلَّذينَ اِذااَنْفَقُوا...» راكه نقل شد در آيه مانحن فيه تلاوت فرمودهاند.
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
عَفَوْنَا | ۱ |
فَاعْفُوا | ۱ |
عُفِيَ | ۱ |
عَفَا | ۷ |
الْعَفْوَ | ۲ |
يَعْفُونَ | ۱ |
يَعْفُوَ | ۲ |
تَعْفُوا | ۳ |
اعْفُ | ۱ |
الْعَافِينَ | ۱ |
فَاعْفُ | ۲ |
عَفُوّاً | ۳ |
فَعَفَوْنَا | ۱ |
يَعْفُو | ۳ |
عَفَوْا | ۱ |
نَعْفُ | ۱ |
لَعَفُوٌّ | ۲ |
لْيَعْفُوا | ۱ |
يَعْفُ | ۱ |